Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
=== دیدگاه نانسی پیرامون رابطهی مادر- فرزند === | === دیدگاه نانسی پیرامون رابطهی مادر- فرزند === | ||
وی در تحليل رابطه مادرـ فرزند معتقد است ريشهی اين تقابل نهاد «مادري» زنان است. يعني اين نسبت تقابلي و خصمانه، پیوسته با رابطهی مادري تداوم ييابد. [[نانسی هارتسک]] و [[سندرا هاردينگ]] نیز مدعياند که شخصيت مذکر، اساس همة روابط سلطه است.<ref>آيريس ماريون يونگ، «آيا هويت جنسيتي مردانه توجيهي است براي سلطة مردانه»، فمینیسم و دیدگاهها، ترجمة فرخ قرهداغي، ص 108ـ109 و 101</ref> از نظر آنان اين رابطه و نسبت امر تاريخي است، نه طبيعي؛ ليکن از آنجا که همة نهادهاي موجود در خانواده و اجتماع مثل تقسيم کار، توليد مثل، مادري و فرهنگ، مردانگي و زنانگي خصومتآميز و خشونت و سرکوب را بهمنزلهی '''نقشی جنسي در کودکان''' دروني ميکنند، تغيير اين نسبت و آن ویژگیهاي رواني و رفتاري راحت نيست. | وی در تحليل رابطه مادرـ فرزند معتقد است ريشهی اين تقابل نهاد «مادري» زنان است. يعني اين نسبت تقابلي و خصمانه، پیوسته با رابطهی مادري تداوم ييابد. [[نانسی هارتسک]] و [[سندرا هاردينگ]] نیز مدعياند که شخصيت مذکر، اساس همة روابط سلطه است.<ref>آيريس ماريون يونگ، «آيا هويت جنسيتي مردانه توجيهي است براي سلطة مردانه»، فمینیسم و دیدگاهها، ترجمة فرخ قرهداغي، ص 108ـ109 و 101</ref> از نظر آنان اين رابطه و نسبت امر تاريخي است، نه طبيعي؛ ليکن از آنجا که همة نهادهاي موجود در خانواده و اجتماع مثل تقسيم کار، توليد مثل، مادري و فرهنگ، مردانگي و زنانگي خصومتآميز و خشونت و سرکوب را بهمنزلهی '''نقشی جنسي در کودکان''' دروني ميکنند، تغيير اين نسبت و آن ویژگیهاي رواني و رفتاري راحت نيست. | ||
=== دیدگاه نانسی در بازآفرینی مادری و نظریهی پدر و مادری اشتراکی=== | |||
چودروف همیشه حیرت می کرد که چرا زنان می خواهند مادری کنند. چودروف گذشته از آن که برای [[نظریههای مادریت مبتنی بر«طبیعت»]] ضرورتی نمی یافت، [[نظریههای مادریت مبتنی بر «پرورش»]] را نیز قانع کننده نمی دانست. | |||
تکیه ی او بر تفاوت تجربه ی «[[رابطه با ابژه]]» بود که دخترها و پسرها در کودکی با مادر و پدر خود دارند. بار جنسی مرحله ی پیش اودیپی برای پسر و دختر فرق می کند. پسر بچه حس می کند بدن مادر شبیه بدن او نیست. با ورود به [[مرحلهی اودیپی]] پسر بچه متوجه می شود که دیگر بودن مادر چه اندازه دردسرساز است. و نیز بی حرمتی زنان در جامعه به پسر کمک می کند تا برای وجود خود معنایی در تقابل با جنس زن بیابد که مادر بازنمای آن است. | |||
رابطهی [[پیش اودیپی]] مادر و دختر واجد خصوصیتی است که چودورو آن را «همزیستی بادوام» و «زیاده روی در همانند سازی خود شیفته» نامید. چودروف رشد جنسی روانی پسران و دختران خالی از پیامدهای اجتماعی نیست. تاثیر قصور در مادر کردن به روانپریشی زیاده روی در مادری کردن دختران سبب می شود که بیش از حد به مادر وابسته و از خود مختاری کم تری برخوردار شوند پسران سبب می شوند که نسبت به زنان حالت بیزاری پیدا کنند، به دنبال شریک جنسی کم توقع و بدون مخاطره بگردند. | |||
چودروف پدیدهی کوتاهی و زیادهروی در مادری کردن را از هر دو جنبه روان کاوانه و جامعه شناختی توضیح می داد. اگر زنی در مادری کدرن کوتاهی کند احتمالاً خودش مادر درستی نداشته فقدان نقش-الگوی پرورنده، اگر زنی در مادری کردن زیاده روی می کند احتمالاً شوهرش نیاز او را به نزدیکی عاطفی برآورده نمی سازد. | |||
چودروف معتقد بود که [[اشتراک در پدر و مادری]] کردن تعدیل ساختاری است که به زنان و مردان امکان می دهد بخشهایی از روان خود را که در حال حاضر رشد نیافته است پرورش دهند و بنابراین دختران و پسرانی بار بیاورند که از قابلیت یکسان برای پروراندن صحیح کودکان نسل آینده برخوردار باشند. | |||
سه حاصل دارد: '''نخست''' شدت رابطه ی مادر و کودک را تخفیف دهد. '''دوم''' وقتی مادر در بیرون از خانه زندگی معناداری داشه باشد بعید است کودک را بهانه ی زندگی خود قرار دهد. '''سوم''' وقتی در در بزرگ کردن پسر سهیم باشد هراس از اقتدار مادر یا «انتظارات حاصل از فداکاری های انحصاری زنان» در پسر شکل نمی گیرد.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظر: نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشر نی، چاپ سوم، 1387؛ صص 249-255.</ref> | |||
== نقد دیدگاههای نانسی چودروف == | == نقد دیدگاههای نانسی چودروف == | ||
گذشته از نقدهای کلان میتوان گفت، اين نظريهها به بحران «'''مبنا'''» دچارند. از يک سوی مردان را موجوداتي پرخاشگر، رقابتپيشه و علاقهمند به تشکيل سلسلهمراتب معرفي ميکنند و از سوي ديگر، جامعة زنان را به سمت تصاحب عرصههاي مردانه با راهکارهاي مردانه سوق ميدهند. به عبارت ديگر، معلوم نميشود که مبناي ستمگري، تفاوتهاي ذاتي زن و مرد است يا ساختارها و اينکه آيا زنان بايد تفاوتهاي خود را با مردان ارج نهند ـ همانگونه که اقتضای انديشة «[[خواهري زنان]]» جهان است ـ يا آنکه بايد در جريان مذکرمحوري که در برخي راهبردها پيشنهاد ميشود به دنيای تکجنسي بهگونهاي ديگر دامن بزنند.<ref>برای آگاهی بيشتر ر.ک: فصل فمینيسم از همين مجموعه؛ الیزابت بدانتر، زن و مرد، ترجمة سرور شیوا رضوی، ص 41ـ43؛ جین فریدمن، فمينيسم، ترجمة فيروزه مهاجر، ص 17ـ21.</ref> | گذشته از نقدهای کلان میتوان گفت، اين نظريهها به بحران «'''مبنا'''» دچارند. از يک سوی مردان را موجوداتي پرخاشگر، رقابتپيشه و علاقهمند به تشکيل سلسلهمراتب معرفي ميکنند و از سوي ديگر، جامعة زنان را به سمت تصاحب عرصههاي مردانه با راهکارهاي مردانه سوق ميدهند. به عبارت ديگر، معلوم نميشود که مبناي ستمگري، تفاوتهاي ذاتي زن و مرد است يا ساختارها و اينکه آيا زنان بايد تفاوتهاي خود را با مردان ارج نهند ـ همانگونه که اقتضای انديشة «[[خواهري زنان]]» جهان است ـ يا آنکه بايد در جريان مذکرمحوري که در برخي راهبردها پيشنهاد ميشود به دنيای تکجنسي بهگونهاي ديگر دامن بزنند.<ref>برای آگاهی بيشتر ر.ک: فصل فمینيسم از همين مجموعه؛ الیزابت بدانتر، زن و مرد، ترجمة سرور شیوا رضوی، ص 41ـ43؛ جین فریدمن، فمينيسم، ترجمة فيروزه مهاجر، ص 17ـ21.</ref> | ||
موج دوم فمینيسم، بهویژه بهدليل وجود جريانهاي [[راديکالي]]اش به پديدهاي انجامید که آن را «[[انقلاب جنسي]]»<ref>ر.ک: مگی هام و سارا گمبل، فرهنگ نظريههاي فمینيستي، ترجمة فیروزه مهاجر، نوشین احمدی خراسانی، فرخ قرهداغی، ص 408.</ref> میخوانند؛ پديدهاي که تشويش و اضطراب فراواني را در هويت مردانه و زنانه ايجاد کرد. آثار گستردة اين پديده، بهویژه آنچه دربارة [[خانواده]] پیش آمد، موجي از مخالفت گروههاي گوناگون را در پی داشت. بر همين مبنا، جريان مزبور رفتهرفته از گفتار برابري به سوی گفتار تفاوت رفت.<ref>ریک ويلفورد، «فمينيسم»، ايدئولوژيهاي سياسي، ترجمة م. قائد، ص 381ـ386. ديدگاه [[فمينيسم پستمدرن]] مانند دیگر رويکردها در دورة یادشده به جنگ روايتهاي کلان و کلينگريها و کليگوييها (اصول ثابت و شالودههاي مشترک) رفت و هرگونه تفسير يا تعريف فمينيستي را که بخواهد همة زنان و تجارب آنان را بهطور يکسان شامل شود یا تعريف نمايد، ملغي اعلام کرد.</ref> | موج دوم فمینيسم، بهویژه بهدليل وجود جريانهاي [[راديکالي]]اش به پديدهاي انجامید که آن را «[[انقلاب جنسي]]»<ref>ر.ک: مگی هام و سارا گمبل، فرهنگ نظريههاي فمینيستي، ترجمة فیروزه مهاجر، نوشین احمدی خراسانی، فرخ قرهداغی، ص 408.</ref> میخوانند؛ پديدهاي که تشويش و اضطراب فراواني را در هويت مردانه و زنانه ايجاد کرد. آثار گستردة اين پديده، بهویژه آنچه دربارة [[خانواده]] پیش آمد، موجي از مخالفت گروههاي گوناگون را در پی داشت. بر همين مبنا، جريان مزبور رفتهرفته از گفتار برابري به سوی گفتار تفاوت رفت.<ref>ریک ويلفورد، «فمينيسم»، ايدئولوژيهاي سياسي، ترجمة م. قائد، ص 381ـ386. </ref> ديدگاه [[فمينيسم پستمدرن]] مانند دیگر رويکردها در دورة یادشده به جنگ روايتهاي کلان و کلينگريها و کليگوييها (اصول ثابت و شالودههاي مشترک) رفت و هرگونه تفسير يا تعريف فمينيستي را که بخواهد همة زنان و تجارب آنان را بهطور يکسان شامل شود یا تعريف نمايد، ملغي اعلام کرد. | ||
روشن است که نفس این رجعت از دو جنبه براي ما مهم است: | |||
از يک سو نوعي اعلام شکست نظريههاي پيشين اعم از '''برابري و تخاصم''' است؛ | |||
از سوي ديگر به دلیل نگرش خوشبينانه به تفاوتهاي طبيعي زنان و مردان، پژوهشهاي زيستشناختي و روانشناختي با استفاده از ابزار علمي جديد تکرار شده است.<ref>نمونهاي از نتايج اين پژوهشها در [[کتاب جنس اول]] از [[هلن فيشر]] بازتاب يافته است.<ref>ويون بار، جنسيت و روانشناسي اجتماعي، ترجمة حبيب احمدي و بيتا شايق، ص 39ـ76.</ref> این يافتهها ميتواند در مواردي گزارههاي ديني ما را دربارهی نسبت زن و مرد تأييد کند. روشن است مسئلة تفاوت از اینروی نزد ما اهميت دارد که حکم عنصر پايه را براي بيان [[نظرية مکمليت]] دارد. به عبارت ديگر، صورت اصلي مسئله براي [[نظرية مکمليت]] که در ادامه به آن خواهيم پرداخت، اثبات دو جنس متفاوت است که مانند دو نيمه از يک شيء بتوانند يکديگر را کامل کنند.<ref> | |||
گفتني است که منشأ تفاوتها، بهویژه تفاوتهاي اخلاقي و رفتاري مردان و زنان بهطور روشن و نظري کانون بحث همة فمينيستها قرار نگرفت، لکن برخي از نظريهپردازان متأخرِ آنان نظريههاي گوناگونی را گزارش کردهاند. | |||
[[لنگرمن]] مينويسد: [[فمينيست]]ها معتقدند که زنان از جهت ارزشها و منافع بنياديشان<ref>رودريک 1980.</ref>، شيوة داوريهاي ارزشي<ref>گليگان 1982.</ref>، ساخت انگيزههاي دستاوردي<ref>کافمن و ريچاردسون 1982.</ref>، خلاقيت ادبي<ref>گيلبرت و گوبا 1979.</ref>، تفننهاي جنسي<ref>هايت 1979ـ رودي 1984.</ref>، احساس هويت<ref>لاور و شوارتز 1979.</ref> و از نظر فراگردهاي کلي آگاهي و ادراک خود<ref>بيکر ميلر 1976، کاسپر 1986.</ref>، دربارهی ساخت واقعيت اجتماعي، بينش و برداشتی متفاوت از مردان دارند.<ref>پاتریشیا مدو لنگرمن، «نظریة فمینیستی معاصر»، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، ص 470.</ref> | |||
[[لنگرمن]] مينويسد: [[فمينيست]]ها معتقدند که زنان از جهت ارزشها و منافع | |||
بعضی منقدان چودروف- اطلاعات مربوط به غیبت پدر از خانه را متناقض دانسته اند- مثلا کودکان دور از پدر که افزون بر مادر- با عمه ها و مادربزرگ ها زندگی می کنند- از کودکانی که تنها با مادران خود زندگی می کنند بهترند- لذا به جای غیبت پدر احتمالا باید بر اضافه بار مادری به عنوان مشکل اصلی- تاکید کرد. همچنین در مورد نقش پدر در تربیت فرزندان- تحقیقات نظام مند به قدری کم انجام شد که به جز حدس و گمان سخن چندانی برای گفتن وجود ندارد. | بعضی منقدان چودروف- اطلاعات مربوط به غیبت پدر از خانه را متناقض دانسته اند- مثلا کودکان دور از پدر که افزون بر مادر- با عمه ها و مادربزرگ ها زندگی می کنند- از کودکانی که تنها با مادران خود زندگی می کنند بهترند- لذا به جای غیبت پدر احتمالا باید بر اضافه بار مادری به عنوان مشکل اصلی- تاکید کرد. همچنین در مورد نقش پدر در تربیت فرزندان- تحقیقات نظام مند به قدری کم انجام شد که به جز حدس و گمان سخن چندانی برای گفتن وجود ندارد. | ||
ادعاهای کلی نگر در مورد دوره اودیپی و دوره پیش از آن و غفلت از اینکه این مراحل- به زمان و مکان خاص -دوران جدید و جوامع غربی- اختصاص دارند و نیز مبنا قرار دادن شکل واحدی از خانواده- یعنی خانواده هسته ای- سفید پوست و متعلق به طبقات متوسط و سرمایه دار به عنوان الگوی تمام انواع خانواده- از انتقادات دیگری هستند که بر این نظریه وارد شده اند. | ادعاهای کلی نگر در مورد دوره اودیپی و دوره پیش از آن و غفلت از اینکه این مراحل- به زمان و مکان خاص -دوران جدید و جوامع غربی- اختصاص دارند و نیز مبنا قرار دادن شکل واحدی از خانواده- یعنی خانواده هسته ای- سفید پوست و متعلق به طبقات متوسط و سرمایه دار به عنوان الگوی تمام انواع خانواده- از انتقادات دیگری هستند که بر این نظریه وارد شده اند. | ||
=== نقد دیدگاه پدر و مادری اشتراکی === | |||
1. در توضیح منشأ ستم بیش از اندازه بر پویایی درونی روان تأکید کرده اند و به نوسانات بیرونی جامعه توجهی نشان نداده اند. | |||
2. نوع خانواده را الگویی برای تمامی انواع خانواده ها فرض کرده اند. | |||
3. پدر و مادری اشتراکی ستم بر زنان را پایان نمی دهد بلکه ممکن است به مراتب بر شدت و خشونت آن بیفزاید.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظر: نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشر نی، چاپ سوم، 1387؛ صص 255.</ref> | |||
== مدخلهای مرتبط == | == مدخلهای مرتبط == | ||
* [[فیلیپ اسلاتر]] | * [[فیلیپ اسلاتر]] |