Mjamshidi (بحث | مشارکت‌ها)
Mjamshidi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۴: خط ۲۴:


===فمنیست اسلامی===
===فمنیست اسلامی===
خانم میرحسینی در مقاله «آواهای تازه فمنیسم در جهان اسلام»<ref>میرحسینی، زیبا،آواهای تازه فمینیستی در جهان اسلام، بازتاب اندیشه، شماره132، خرداد 85</ref> در باب عدالت و برابری در دیدگاه اسلام با این پرسش آغاز به نوشتن می‌کند «وقتی عدل و برابری ركن ذاتی اسلام است ـ همان‌گونه كه اكثر فقهای معاصر گفته‌اند و مسلمانان باور دارند ـ آیا این ركن ذاتی نباید در قوانین و مقرراتی كه رابطة بین زن و مرد و حقوق مربوط به آن را تنظیم مي‌كند نیز منعكس شود؟ چرا در متون فقهی، كه در واقع چارچوب شریعت را مشخص می‌كنند، زنان گاه از جایگاه مناسبی برخوردار نیستند؟»[۲]در پاسخ به این پرسش، خانم میرحسینی تحقق عدل الهی و برابری در جامعه اسلامی را مستلزم مدرن‌سازی و دموکراتیک کردن دیدگاه اسلام می‌داند و در این باره می‌گوید: « تحقق عدل اسلامی در دنیای مدرن بدون مدرن‌سازی و دموكراتیك كردن دیدگاه حقوقی آن امكان‌پذیر نیست. برای رسیدن به این هدف، گفتمان‌های اسلامی و اسلام‌گرا باید مسئلة حقوق، خصوصاً حقوق زنان، را درك كنند و دریابند در برخی از قوانینی كه امروز عده‌ای ازاسلام‌گرایان قصدِ اعمال آن را به نام شریعت دارند عدل اسلامی انعكاسی ندارد.»<ref>میرحسینی، زیبا،آواهای تازه فمینیستی در جهان اسلام،ص2</ref>
خانم میرحسینی در مقاله «آواهای تازه فمنیسم در جهان اسلام»<ref>میرحسینی، زیبا،آواهای تازه فمینیستی در جهان اسلام، بازتاب اندیشه، شماره132، خرداد 85</ref> در باب عدالت و برابری در دیدگاه اسلام با این پرسش آغاز به نوشتن می‌کند «وقتی عدل و برابری ركن ذاتی اسلام است ـ همان‌گونه كه اكثر فقهای معاصر گفته‌اند و مسلمانان باور دارند ـ آیا این ركن ذاتی نباید در قوانین و مقرراتی كه رابطة بین [[زن]] و مرد و حقوق مربوط به آن را تنظیم می‌كند نیز منعكس شود؟ چرا در متون فقهی، كه در واقع چارچوب شریعت را مشخص می‌كنند، [[زنان]] گاه از جایگاه مناسبی برخوردار نیستند؟»[۲]در پاسخ به این پرسش، خانم میرحسینی تحقق عدل الهی و برابری در جامعه اسلامی را مستلزم مدرن‌سازی و دموکراتیک کردن دیدگاه اسلام می‌داند و در این باره می‌گوید: « تحقق عدل اسلامی در دنیای مدرن بدون مدرن‌سازی و دموكراتیك كردن دیدگاه حقوقی آن امكان‌پذیر نیست. برای رسیدن به این هدف، گفتمان‌های اسلامی و اسلام‌گرا باید مسئلة حقوق، خصوصاً حقوق [[زنان]]، را درك كنند و دریابند در برخی از قوانینی كه امروز عده‌ای ازاسلام‌گرایان قصدِ اعمال آن را به نام شریعت دارند عدل اسلامی انعكاسی ندارد.»<ref>میرحسینی، زیبا،آواهای تازه فمینیستی در جهان اسلام،ص2</ref>


خانم میرحسینی چگونگی شکل‌گیری خواسته عدالت، برابری و پیدایش  «فمنیسم اسلامی» را چنین بیان می‌کند: «هرچه به سال‌های پایانی قرن بیستم نزدیك مي‌شویم این سرگشتگی كمرنگ‌‌تر می‌شود. یكی از پیامدهای معقول و به ظاهر تناقض‌آمیز ظهور و غلبه اسلام سیاسی در نیمه دوم قرن بیستم به وجود آمدن عرصه و فضایی بود كه در آن زنان مسلمان قادر بودند ایمان و هویت دینی‌شان را با مبارزه براي دستیابی به برابری جنسیتی آشتی دهند. باید تأكید كنم كه این مسئله به آن دلیل نبود كه اسلام‌گرایان چشم‌اندازی مساوات‌طلبانه در مورد روابط جنسیتي عرضه مي‌كردند. آنها چنین نكردند، بلكه برنامه آنها برای پیاده كردن ایده‌های جنسیتی مردسالارانه از طریق یك سیستم حقوقی موجب برانگیخته شدن انتقادات روزافزون زنان نسبت به این ایده‌های مردسالارانه و فعال شدن آنان شد. زنان بسیاری به این ادراك رسیدند كه هیچ رابطه نهادینی بین آرمان‌های اسلامی و مردسالاری وجود ندارد و هیچگونه تضادی بین ایمان اسلامي و فمینیسم نیز نیست و این موجب شد كه بتوانند خود را از قید گفتمان‌های ملي‌گرا و ضداستعماری پیشین رها كنند. آنها با استفاده از زبان اسلام سیاسی توانستند انتقادی منسجم از تبعیضات جنسیتی موجود در برخی از قوانین ارائه كنند؛ انتقادی از درون كه تا آن زمان ممكن نبود. در اواخر دهه 1980، علائم روشنی از ظهور آگاهي جدیدی بروز كرد؛ یك شیوة جدید تفكر و یك گفتمان جنسیتي كه مطالباتش فمینیستی و درعین حال زبان و منبع مشروعیتش اسلامی بود. برخي از انواع این گفتمان جدید نام «فمینیسم اسلامي» را گرفت، هرچند اكثر اسلام‌گراها و برخی از فمینیست‌های سكولار ایدة «فمینیسم اسلامی» را باایدئولوژي‌ها و جهتگیري‌هاي خود مغایر مي‌دانند و در واقع آن را مفهومي متضاد مي‌پندارند.»<ref>میرحسینی، زیبا،آواهاي تازة فمینیستي در جهان اسلام،ص2</ref>
خانم میرحسینی چگونگی شکل‌گیری خواسته عدالت، برابری و پیدایش  «فمنیسم اسلامی» را چنین بیان می‌کند: «هرچه به سال‌های پایانی قرن بیستم نزدیك می‌شویم این سرگشتگی كمرنگ‌‌تر می‌شود. یكی از پیامدهای معقول و به ظاهر تناقض‌آمیز ظهور و غلبه اسلام سیاسی در نیمه دوم قرن بیستم به وجود آمدن عرصه و فضایی بود كه در آن [[زنان]] مسلمان قادر بودند ایمان و هویت دینی‌شان را با مبارزه برای دستیابی به برابری جنسیتی آشتی دهند. باید تأكید كنم كه این مسئله به آن دلیل نبود كه اسلام‌گرایان چشم‌اندازی مساوات‌طلبانه در مورد روابط جنسیتی عرضه می‌كردند. آنها چنین نكردند، بلكه برنامه آنها برای پیاده كردن ایده‌های جنسیتی مردسالارانه از طریق یك سیستم حقوقی موجب برانگیخته شدن انتقادات روزافزون [[زنان]] نسبت به این ایده‌های مردسالارانه و فعال شدن آنان شد. [[زنان]] بسیاری به این ادراك رسیدند كه هیچ رابطه نهادینی بین آرمان‌های اسلامی و مردسالاری وجود ندارد و هیچگونه تضادی بین ایمان اسلامی و فمینیسم نیز نیست و این موجب شد كه بتوانند خود را از قید گفتمان‌های ملی‌گرا و ضداستعماری پیشین رها كنند. آنها با استفاده از زبان اسلام سیاسی توانستند انتقادی منسجم از تبعیضات جنسیتی موجود در برخی از قوانین ارائه كنند؛ انتقادی از درون كه تا آن زمان ممكن نبود. در اواخر دهه 1980، علائم روشنی از ظهور آگاهی جدیدی بروز كرد؛ یك شیوة جدید تفكر و یك گفتمان جنسیتی كه مطالباتش فمینیستی و درعین حال زبان و منبع مشروعیتش اسلامی بود. برخی از انواع این گفتمان جدید نام «فمینیسم اسلامی» را گرفت، هرچند اكثر اسلام‌گراها و برخی از فمینیست‌های سكولار ایدة «فمینیسم اسلامی» را باایدئولوژی‌ها و جهتگیری‌های خود مغایر می‌دانند و در واقع آن را مفهومی متضاد می‌پندارند.»<ref>میرحسینی، زیبا،آواهای تازة فمینیستی در جهان اسلام،ص2</ref>


خانم میرحسینی در دفاع از فمنیست اسلامی بیان می‌کند که «برخي از قوانین و مفاهیم جنسیتي در اسلام ـ مانند هر مذهب دیگري ـ برساخت‌های اجتماعی هستند. بنابراین در طول تاریخ تابع تغییرات بوده‌اند و امكان گفت‌وگو در مورد آنها وجود دارد» خانم میرحسینی معتقد است که نص قرآن و روایات باید در بستر متنی، تاریخی و زمانی خود دیده شود و نباید برای برداشت قانونی یا تشریعی از نص آن را از بستر زمانی، مکانی و تاریخی خود جداکرد. لذا تلاش‌های فمنیست‌های مسلمان را باید این چنین بررسی کرد. فمنیست‌های مسلمان از طریق افشاي تاریخ ناگفته و بازخوانی متون ثابت می‌كنند كه نابرابری‌های موجود نه تجلي ارادة الاهی‌اند و نه سنگ بناي نظام اجتماعي و حقوقي اي عقب مانده و چاره ناپذیر محسوب ميشوند، بلكه برساخته‌هایی انساني‌اند. آنها همچنین نشان می‌دهند كه گاه این برساخته‌ها در تضاد با جوهر عدل الهي هستند، آنگونه كه در قرآن آمده است. آنها مشخص ميكنند كه چگونه متون مقدس اسلام رنگ و بوي جهانبیني مفسران را به خود گرفته است.مثلاً، این فمینیست‌ها نشان می‌دهند كه نظریات مربوط به حق طلاق و چندهمسری، كه در جوامع اسلامی حاكم است،از دیدگاه فقهای سده‌های اولیه تأثیر پذیرفته و در واقع تمامی آنها از برداشت و تعریف آنان از ازدواج در آن جوامع متأثر است. این فمینیست‌های مسلمان تمام انرژی خود را صرف تفسیر قرآن كرده و لذا توانسته‌اند مفهوم برابری‌خواهانه قرآن راآشكار كنند. برخي از نابرابري‌های جنسیتي در سنت حقوقي موجود، به گفتة این محققان، در هنجارهای فرهنگی جوامع اولیه اسلامی ریشه دارد.<ref>میرحسینی، زیبا،آواهای تازه فمینیستي در جهان اسلام،ص4</ref>و  
خانم میرحسینی در دفاع از فمنیست اسلامی بیان می‌کند که «برخی از قوانین و مفاهیم جنسیتی در اسلام ـ مانند هر مذهب دیگری ـ برساخت‌های اجتماعی هستند. بنابراین در طول تاریخ تابع تغییرات بوده‌اند و امكان گفت‌وگو در مورد آنها وجود دارد» خانم میرحسینی معتقد است که نص قرآن و روایات باید در بستر متنی، تاریخی و زمانی خود دیده شود و نباید برای برداشت قانونی یا تشریعی از نص آن را از بستر زمانی، مکانی و تاریخی خود جداکرد. لذا تلاش‌های فمنیست‌های مسلمان را باید این چنین بررسی کرد. فمنیست‌های مسلمان از طریق افشای تاریخ ناگفته و بازخوانی متون ثابت می‌كنند كه نابرابری‌های موجود نه تجلی ارادة الاهی‌اند و نه سنگ بنای نظام اجتماعی و حقوقی ای عقب مانده و چاره ناپذیر محسوب میشوند، بلكه برساخته‌هایی انسانی‌اند. آنها همچنین نشان می‌دهند كه گاه این برساخته‌ها در تضاد با جوهر عدل الهی هستند، آنگونه كه در قرآن آمده است. آنها مشخص می‌كنند كه چگونه متون مقدس اسلام رنگ و بوی جهانبینی مفسران را به خود گرفته است.مثلاً، این فمینیست‌ها نشان می‌دهند كه نظریات مربوط به حق طلاق و چندهمسری، كه در جوامع اسلامی حاكم است،از دیدگاه فقهای سده‌های اولیه تأثیر پذیرفته و در واقع تمامی آنها از برداشت و تعریف آنان از ازدواج در آن جوامع متأثر است. این فمینیست‌های مسلمان تمام انرژی خود را صرف تفسیر قرآن كرده و لذا توانسته‌اند مفهوم برابری‌خواهانه قرآن راآشكار كنند. برخی از نابرابری‌های جنسیتی در سنت حقوقی موجود، به گفتة این محققان، در هنجارهای فرهنگی جوامع اولیه اسلامی ریشه دارد.<ref>میرحسینی، زیبا،آواهای تازه فمینیستی در جهان اسلام،ص4</ref>و  


در پایان خانم میرحسینی فمنیسم اسلامی راه رهایی زن می‌داند و چنین می‌گوید: «زندگي روزمره بسیاری از زنان مسلمان و فرصتهای آنان برای انتخاب در زندگی ـ صرف نظر از آنكه تحت لوای یك دولت اسلامی به‌ سر برند یا آنكه بخشی از جامعة مهاجران مسلمان باشند كه در یك دولت لیبرال غربی زندگی می‌كنند ـ از طریق باورها و قوانین پدرسالاری شكل می‌گیرد كه مدعيِ داشتن ریشه‌های الهی و مشروعیت مذهبی‌اند. فقط معدودی از نخبگان و گروه كوچكی از زنان تحصیل‌كرده این انتخاب را دارند كه این باورها و قوانین را به چالش بكشند یا خود را از سلطة آن رها كنند. جنبشي كه پدرسالاری را از آرمان‌هاو متون مقدس اسلامی جدا و ارزشهاي مساوات‌طلبانه اسلام را ترویج می‌كند زنان مسلمان همه قشرها را توانمند می‌كند و این امكان را می‌دهد كه به گزینشی شرافتمندانه در زندگی دست بزنند. این چیزی است كه «فمینیسم اسلامي» به دنبال آن است.<ref>میرحسینی، زیبا،آواهای تازه فمینیستی در جهان اسلام،ص5</ref>
در پایان خانم میرحسینی فمنیسم اسلامی راه رهایی [[زن]] می‌داند و چنین می‌گوید: «زندگی روزمره بسیاری از [[زنان]] مسلمان و فرصتهای آنان برای انتخاب در زندگی ـ صرف نظر از آنكه تحت لوای یك دولت اسلامی به‌ سر برند یا آنكه بخشی از جامعة مهاجران مسلمان باشند كه در یك دولت لیبرال غربی زندگی می‌كنند ـ از طریق باورها و قوانین پدرسالاری شكل می‌گیرد كه مدعی داشتن ریشه‌های الهی و مشروعیت مذهبی‌اند. فقط معدودی از نخبگان و گروه كوچكی از [[زنان]] تحصیل‌كرده این انتخاب را دارند كه این باورها و قوانین را به چالش بكشند یا خود را از سلطة آن رها كنند. جنبشی كه پدرسالاری را از آرمان‌هاو متون مقدس اسلامی جدا و ارزشهای مساوات‌طلبانه اسلام را ترویج می‌كند [[زنان]] مسلمان همه قشرها را توانمند می‌كند و این امكان را می‌دهد كه به گزینشی شرافتمندانه در زندگی دست بزنند. این چیزی است كه «فمینیسم اسلامی» به دنبال آن است.<ref>میرحسینی، زیبا، آواهای تازه فمینیستی در جهان اسلام، ص5</ref>


===نشوز زن===
===نشوز [[زن]]===
زیبا میرحسینی، در مقاله‌ای زیرعنوان "رام کردن زنان سرکش»" می‌نویسد: "این خوف شوهر از نشوز است که باعث می‌شود گوینده قرآن راهکار سه-مرحله‌ی را پیشنهاد دهد. با اینحال، این کلمه که با ظرافت تمام داخل آیه شده اکثراً با بی‌دقتی تفسیر شده است." اکثر مفسرین سنتی مجبور شدند که، خوف [[نشوز]] را علم به [[نشوز]]، نه ترس وقوع آن معنا کنند تا بتوانند دلیل شرعی بر راهکار سه مرحله بعنوان تنبیه [[زن]] ارائه بدارند. زیرا معنی نداشت که، به صرف خوف از وقوع امری به اصطلاح -قصاص قبل از جنایت- کرد و عکس‌العمل تنبیهی نشان داد. به طور مثال شافعی و به تبع او سید قطب، خوف [[نشوز]] را به مرحله اول از راهکار (موعظه) و ضرب فزیکی را به زمان واقع شدن [[نشوز]] مربوط دانستند. مفسرین معاصر، خوف [[نشوز]] را همان احساس خطر از ناسازگاری [[زن]] معنا کرده‌اند. فمینست‌ها با استناد به اینکه خوف [[نشوز]] با وقوع [[نشوز]] فرق دارد٬ راهکار سه مرحله تنبیه [[زن]] را مورد چالش قرار دادند، بدین ترتیب که این تفسیر از آیه به معنای قصاص قبل از جنایت است، و نشان داده‌اند که چگونه کلمات و معنی عبارات آیه تحت تاثیر شرایط اجتماعی-فرهنگی مفسران قرار گرفته است. میرحسینی، می‌افزاید: «[[نشوز]]، همان احساس شوهر است. در واقع همین ترس از [[نشوز]] است که٬ برای [[زن]] عواقب دارد. و راهکار سه مرحله برای جلوگیری از عواقب این ترس برای [[زن]] طراحی شده است. به عبارت دیگر، مقصود آیه تعدیل ترس شوهر و عواقب آن برای [[زن]] ناشزه است، نه [[نشوز زن]]». مفسران نیمه سنتی و فمینست‌ها، عموماً [[نشوز]] را <ref>سوره نساء ۳۴ و نساء۱۲۸</ref> چه از جانب [[زن]] یا چه از جانب مرد- ناسازگاری در قرار [[ازدواج]] معنی کرده‌اند. ولی اکثر٬ متعرضِ بار منفی [[نشوز]] که مفسرین سنتی برای [[نشوز]] در نساء ۳۴ قایل شده بودند، نشدند.<ref>میرحسینی، زیبا، زن در قرآن، بی بی سی، فریحه ایثار، 98/09/28</ref>
زیبا میرحسینی، در مقاله‌ای زیرعنوان "رام کردن [[زنان]] سرکش»" می‌نویسد: "این خوف شوهر از نشوز است که باعث می‌شود گوینده قرآن راهکار سه-مرحله‌ی را پیشنهاد دهد. با اینحال، این کلمه که با ظرافت تمام داخل آیه شده اکثراً با بی‌دقتی تفسیر شده است." اکثر مفسرین سنتی مجبور شدند که، خوف [[نشوز]] را علم به [[نشوز]]، نه ترس وقوع آن معنا کنند تا بتوانند دلیل شرعی بر راهکار سه مرحله بعنوان تنبیه [[زن]] ارائه بدارند. زیرا معنی نداشت که، به صرف خوف از وقوع امری به اصطلاح -قصاص قبل از جنایت- کرد و عکس‌العمل تنبیهی نشان داد. به طور مثال شافعی و به تبع او سید قطب، خوف [[نشوز]] را به مرحله اول از راهکار (موعظه) و ضرب فزیکی را به زمان واقع شدن [[نشوز]] مربوط دانستند. مفسرین معاصر، خوف [[نشوز]] را همان احساس خطر از ناسازگاری [[زن]] معنا کرده‌اند. فمینست‌ها با استناد به اینکه خوف [[نشوز]] با وقوع [[نشوز]] فرق دارد٬ راهکار سه مرحله تنبیه [[زن]] را مورد چالش قرار دادند، بدین ترتیب که این تفسیر از آیه به معنای قصاص قبل از جنایت است، و نشان داده‌اند که چگونه کلمات و معنی عبارات آیه تحت تاثیر شرایط اجتماعی-فرهنگی مفسران قرار گرفته است. میرحسینی، می‌افزاید: «[[نشوز]]، همان احساس شوهر است. در واقع همین ترس از [[نشوز]] است که٬ برای [[زن]] عواقب دارد. و راهکار سه مرحله برای جلوگیری از عواقب این ترس برای [[زن]] طراحی شده است. به عبارت دیگر، مقصود آیه تعدیل ترس شوهر و عواقب آن برای [[زن]] ناشزه است، نه [[نشوز زن]]». مفسران نیمه سنتی و فمینست‌ها، عموماً [[نشوز]] را <ref>سوره نساء ۳۴ و نساء۱۲۸</ref> چه از جانب [[زن]] یا چه از جانب مرد- ناسازگاری در قرار [[ازدواج]] معنی کرده‌اند. ولی اکثر٬ متعرضِ بار منفی [[نشوز]] که مفسرین سنتی برای [[نشوز]] در نساء ۳۴ قایل شده بودند، نشدند.<ref>میرحسینی، زیبا، زن در قرآن، بی بی سی، فریحه ایثار، 98/09/28</ref>


===قوامیت مرد===
===قوامیت مرد===
در قلب برساخته نابرابر حقوق جنسیتی در سنت حقوقی اسلام این ایده قرار دارد که خداوند به [[مردان]] اقتدار و سلطه بر [[زنان]] را تفویض کرده است. مدافعان اقتدار مردانه متناوباً به عنوان توجیه اصلی خود اغلب آیه ۳۴ سوره نساء را مورد استناد قرار می‌دهند، آیه‌ای که فقهای پیشامدرن از آن مفهوم [[قوامیت]] را بیرون می‌کشند و آنرا قطب نمای تعریف و تنظیم روابط جنسیتی قرار می‌دهند. بنابراین ما باید از این آیه شروع کنیم و چگونگی تفسیر و ترجمه آن به احکام شرعی را مورد بررسی قرار دهیم. به نظر من برساخت حقوقی قوامیت، که در متن قرارداد ازدواج جای گرفته، منطقی برای سایر نابرابری‌های حقوقی را نیز فراهم می‌کرده، نابرابری‌هایی چون حق مردان برای چندهمسری و حق طلاق یک طرفه، سهم کمتر زنان در ارث، و ممنوعیت قضاوت یا رهبری سیاسی برای زنان. این بدان معناست که، زنان برای برخورداری از موقعیت‌هایی که با قدرت گره خورده‌اند صلاحیت نداشتند چراکه آنان تحت اقتدار شوهران خود بودند و افرادی آزاد محسوب نمی‌شدند، و بنابراین قادر نبودند عدالت منصفانه‌ای را برقرار سازند. همچنین، از آنجا که مردان تامین کننده زنان بودند، سهم کمتر زنان از ارث عادلانه به نظر می‌رسید. این نابرابری‌ها در حقوق به واسطه سایر استدلال‌ها نیز منطقی و موجه جلوه می‌کرد، استدلال‌هایی مبتنی بر پیش فرض‌هایی درباره تفاوت‌های ذاتی و طبیعی میان دو جنس، پیش فرض‌هایی که زنان را طبیعتا ضعیف‌تر و احساساتی‌تر می‌دانست، صفاتی که شایسته یک رهبر نیستند؛ و اینکه زنان برای به دنیا آوردن بچه خلق شده‌اند، کارکردی که آنان را به خانه محدود می‌کند، این بدان معناست که مردان باید زنان را حمایت و تامین کنند.<ref>میرحسینی، زیبا، سنت حقوقی مسلمانان و چالش برابری جنسیتی، ترجمه: هدا مبصری، 94/11/25</ref>
در قلب برساخته نابرابر حقوق جنسیتی در سنت حقوقی اسلام این ایده قرار دارد که خداوند به [[مردان]] اقتدار و سلطه بر [[زنان]] را تفویض کرده است. مدافعان اقتدار مردانه متناوباً به عنوان توجیه اصلی خود اغلب آیه ۳۴ سوره نساء را مورد استناد قرار می‌دهند، آیه‌ای که فقهای پیشامدرن از آن مفهوم [[قوامیت]] را بیرون می‌کشند و آنرا قطب نمای تعریف و تنظیم روابط جنسیتی قرار می‌دهند. بنابراین ما باید از این آیه شروع کنیم و چگونگی تفسیر و ترجمه آن به احکام شرعی را مورد بررسی قرار دهیم. به نظر من برساخت حقوقی قوامیت، که در متن قرارداد ازدواج جای گرفته، منطقی برای سایر نابرابری‌های حقوقی را نیز فراهم می‌کرده، نابرابری‌هایی چون حق مردان برای چندهمسری و حق طلاق یک طرفه، سهم کمتر [[زنان]] در ارث، و ممنوعیت قضاوت یا رهبری سیاسی برای [[زنان]]. این بدان معناست که، [[زنان]] برای برخورداری از موقعیت‌هایی که با قدرت گره خورده‌اند صلاحیت نداشتند چراکه آنان تحت اقتدار شوهران خود بودند و افرادی آزاد محسوب نمی‌شدند، و بنابراین قادر نبودند عدالت منصفانه‌ای را برقرار سازند. همچنین، از آنجا که مردان تامین کننده [[زنان]] بودند، سهم کمتر [[زنان]] از ارث عادلانه به نظر می‌رسید. این نابرابری‌ها در حقوق به واسطه سایر استدلال‌ها نیز منطقی و موجه جلوه می‌کرد، استدلال‌هایی مبتنی بر پیش فرض‌هایی درباره تفاوت‌های ذاتی و طبیعی میان دو جنس، پیش فرض‌هایی که [[زنان]] را طبیعتاً ضعیف‌تر و احساساتی‌تر می‌دانست، صفاتی که شایسته یک رهبر نیستند؛ و اینکه [[زنان]] برای به دنیا آوردن بچه خلق شده‌اند، کارکردی که آنان را به خانه محدود می‌کند، این بدان معناست که مردان باید [[زنان]] را حمایت و تامین کنند.<ref>میرحسینی، زیبا، سنت حقوقی مسلمانان و چالش برابری جنسیتی، ترجمه: هدا مبصری، 94/11/25</ref>


==نقد==
==نقد==