Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
بر اينكه ايشان درحاليكه اخلاق سنتي را به دليل كلي بودن نقد ميكنند، بـراي طراحـي نظـام اخلاقي خود بايد از همين قواعد عمومي بهره ببرند و ميبرند. درنتيجه، آنان يا بايد [[نسـبيتگـرا]] شوند كه در اين صورت نميتوانند از برتري اخلاق زنانه سخن گويند، يا از الگوي سنتي مردانـه كه به احكام مطلق و ثابت و فضايل عام مشترك معتقد است، پيروي كنند كـه در ايـن صـورت دچار تناقض خواهند شد. بنابراين، نظرية اخلاقي مراقبت را در بهترين برداشت ميتوان مكمـل نظام اخلاقي رايج تلقي كرد. | بر اينكه ايشان درحاليكه اخلاق سنتي را به دليل كلي بودن نقد ميكنند، بـراي طراحـي نظـام اخلاقي خود بايد از همين قواعد عمومي بهره ببرند و ميبرند. درنتيجه، آنان يا بايد [[نسـبيتگـرا]] شوند كه در اين صورت نميتوانند از برتري اخلاق زنانه سخن گويند، يا از الگوي سنتي مردانـه كه به احكام مطلق و ثابت و فضايل عام مشترك معتقد است، پيروي كنند كـه در ايـن صـورت دچار تناقض خواهند شد. بنابراين، نظرية اخلاقي مراقبت را در بهترين برداشت ميتوان مكمـل نظام اخلاقي رايج تلقي كرد. | ||
=== نقد لزبینیسم === | === نقد لزبینیسم === | ||
==== تأثیر بر سلامت جسمی ==== | |||
یکی از موضوعات مهم و قابل تأمل این مبحث، تأثیر فیزیکی و روانی همجنسگرایی بر سلامت زنان است. [[فمینیستهای زیستشناختی]] منشأ ظلم به زنان را تبعیض و تفاوت فیزیکی زن و مرد در نظام آفرینش میدانند. مبانی نظری این گروه در تقابل کامل با اندیشه دینی و الهی است. باروری، شیردهی و دوران قاعدگی از نکات مهمی است که این مسئله به زعم آنان، ظلم دستگاه آفرینش به زنان بوده و باید در این خصوص از این قشر سلب مسئولیت شود. به نظر آنها بهترین گزینه برای پاسخگویی به نیازهای زنان و جداسازی آنان از مردان، لزبینیسم است، امّا علیرغم طبیعی جلوه دادن این رفتار از نظر بیولوژیکی، همجنسگرایی برطبق آخرین مطالعات انجام گرفته عواقب سویی بر سلامت و بهداشت فیزیکی و روانی زنان دارد که در ادامه به برخی موارد اشاره میشوند: | |||
یکی از موضوعات مهم و قابل تأمل این مبحث، تأثیر فیزیکی و روانی همجنسگرایی بر سلامت زنان است. فمینیستهای زیستشناختی | |||
ـ لزبینها 19 بار بیشتر از زنان دگر جنسخواه به سفلیس و 2 برابر بیشتر از آنان به عفونتهـای دستـگاه تناسـلی مبتـلا میشـوند. میـزان ابتـلای این دستـه از زنـان به قارچهـا و بیمـاری گـال نیـز 4 بـرابـر نسبـت به زنـان دگـرجنسخواه بیشتـر است. | ـ لزبینها 19 بار بیشتر از زنان [[دگر جنسخواه]] به سفلیس و 2 برابر بیشتر از آنان به عفونتهـای دستـگاه تناسـلی مبتـلا میشـوند. میـزان ابتـلای این دستـه از زنـان به قارچهـا و بیمـاری گـال نیـز 4 بـرابـر نسبـت به زنـان [[دگـرجنسخواه]] بیشتـر است.<ref>Cameron Paul, The Gay Nineties, Franklin Tennessee, Adroit Press 1993: 292-299</ref> | ||
ـ زنان همجنسگرا 3 برابر بیشتر از دیگر زنان به سرطان سینه مبتلا میشوند؛ در آمریکا 104 هزار لزبین مبتلا به سرطان سینه هستند که هر ساله 7000 نفر به تعدادشان اضافه میشود. | ـ زنان [[همجنسگرا]] 3 برابر بیشتر از دیگر زنان به سرطان سینه مبتلا میشوند؛ در آمریکا 104 هزار لزبین مبتلا به سرطان سینه هستند که هر ساله 7000 نفر به تعدادشان اضافه میشود.<ref>cf., Associated press, 1999</ref> | ||
ـ مطالعات پزشکی در سال 1998 در آمریکا نشان داد که 30 درصد لزبینها حامل ویروس تبخال دستگاه تناسلی هستند که 90 درصد از این حاملان مبتلا به سرطان رحم میشوند. | |||
ـ در سال 1994 نیز آمارها نشان میدهند که میانگین سنی زنان لزبین 45 سال است و 23 درصد از آنـان بالای 64 سـال عمر میکنند، 20 درصد از آنـان در اثر خشونت و 1/7 درصد بهعلت ابتلا به بیماری ایدز میمیرند. | ـ مطالعات پزشکی در سال 1998 در آمریکا نشان داد که 30 درصد لزبینها حامل ویروس تبخال دستگاه تناسلی هستند که 90 درصد از این حاملان مبتلا به سرطان رحم میشوند.<ref>Marrazzo and others, Genital human papillomavirus infection in women who have sex with women, Journal of Infections Diseases, December, 1998: 1604</ref> | ||
اغلب افراد همجنسگرا نیز تحت تأثیر این رفتار از سلامت روانی مطلوبی برخوردار نیستند و دچار انواع | ـ در سال 1994 نیز آمارها نشان میدهند که میانگین سنی زنان لزبین 45 سال است و 23 درصد از آنـان بالای 64 سـال عمر میکنند، 20 درصد از آنـان در اثر خشونت و 1/7 درصد بهعلت ابتلا به بیماری ایدز میمیرند.<ref>Cameron Paul, The Gay Nineties, Franklin Tennessee, Adroit Press 1993: 56</ref> | ||
==== تأثیر بر سلامت روانی ==== | |||
اغلب افراد همجنسگرا نیز تحت تأثیر این رفتار از سلامت روانی مطلوبی برخوردار نیستند و دچار انواع افسردگی، بیماریهای روانی و اعتیاد به الکل و مواد مخدر میباشند، به خصوص در لزبینها موارد حادی از افسردگی، ناامیدی و بروز رفتارهای خشونتآمیز دیده شده است. استرسهای ناشی از احساس عدم امنیت، مقبولیت و دور شدن از روند طبیعی زندگی باعث اختلالات فکری و روانی در همجنسگرایان میگردد که بسیاری از آنان تجربههای تلخی در زمینه افسردگی، خودکشی، اعتیاد، عدم تعادل روحی و روانی داشتهاند. در سال 1984 مؤسسه ملّی سلامت لزبینها[63] آماری را به شرح زیر منتشر کرد: | |||
ـ 83 درصد لزبینها به طور متناوب مشروبات الکلی مینوشند. | ـ 83 درصد لزبینها به طور متناوب مشروبات الکلی مینوشند. | ||
ـ 47 درصد آنان ماری جوآنا و 30 درصد سیگار میکشند. | ـ 47 درصد آنان ماری جوآنا و 30 درصد سیگار میکشند. | ||
ـ بیش از50 درصد لزبینها (جمعیت نمونه 2000 نفر بوده است) به فکر خودکشی افتادهاند و 18 درصد نیز دست به خودکشی زدهاند. | ـ بیش از50 درصد لزبینها (جمعیت نمونه 2000 نفر بوده است) به فکر خودکشی افتادهاند و 18 درصد نیز دست به خودکشی زدهاند. | ||
آمارها نشان میدهد که دستیابی به وضعیت مطلوب و آرمانی فمینیستها یعنی دنیایی تفکیک شده و خارج از حیطه مردانه نه تنها کارایی نداشته، بلکه جایگاه اجتماعی زنان را نیز به مخاطره انداخته است. فشارهای روانی و عدم تعادل روحی در همجنسگرایان باعث اعمال خشونت و ناسازگاری این افراد با محیط میگردد وگاه آنان را منزوی و مطرود از اجتماع مینماید. تحقیقات سال 1990 بر روی 90 زوج لزبین، نشان میدهد که 40 درصد آنان خشونت را در روابط خود تجربه کردهاند و در تحقیق سال 1985 از 1109 لزبین مشخص گردید که بیش از نیمی از آنان توسط شریک جنسی خود مورد آزار قرار گرفتهاند. | |||
آمارها نشان میدهد که دستیابی به وضعیت مطلوب و آرمانی فمینیستها یعنی دنیایی تفکیک شده و خارج از حیطه مردانه نه تنها کارایی نداشته، بلکه جایگاه اجتماعی زنان را نیز به مخاطره انداخته است. فشارهای روانی و عدم تعادل روحی در همجنسگرایان باعث اعمال خشونت و ناسازگاری این افراد با محیط میگردد وگاه آنان را منزوی و مطرود از اجتماع مینماید. تحقیقات سال 1990 بر روی 90 زوج لزبین، نشان میدهد که 40 درصد آنان خشونت را در روابط خود تجربه کردهاند و در تحقیق سال 1985 از 1109 لزبین مشخص گردید که بیش از نیمی از آنان توسط شریک جنسی خود مورد آزار قرار گرفتهاند.<ref>Gwat – Yong Lie and Gen Hewarrier, Intimate Violence in Lesbian relatioship, Journal of Social Service Research, No. 15, 1985: 11.</ref> همچنین 15 درصد از لزبینها بهمنظور کسب لذت جنسی به شکنجه طرف مقابل خود پرداختهاند.<ref>Bradford, J. Ryan, C., and Rothblum ED., National Lesbian Health Care Survey: Journal of Consulting and psychology, 1999 Washington, Dc, 1999: 228</ref> در حقیقت این زنان معمولاً دچار نوعی سادیسم جنسی میشوند که ناشی از عدم رضایت و ارضای نیازهای جنسی است و به صورت رفتارهای خشونتآمیز بروز مینماید. | |||
نهضت فمینیسم به ویژه فمینیسم رادیکال با القائات خود در جهت حذف و به حاشیه راندن دین، مبارزه با نقشهای مادری، همسری و | ==== تأثیر بر روابط اجتماعی ==== | ||
دکتر کلودیا شاپمن | نهضت فمینیسم به ویژه [[فمینیسم رادیکال]] با القائات خود در جهت حذف و به حاشیه راندن دین، مبارزه با نقشهای مادری، همسری و...، برخورد با سنتها و عرف جوامع، جریانی غیرمنطقی را تحمیل نمود که نه تنها تعریف مشخص و قابل قبولی از جایگاه و منزلت زنان ندارد، بلکه خود باعث ظلمی مضاعف بر زنان گردیده و به شکست حرمتها، از بین رفتن قداست حریم خانواده، تابو شکنیهای روزافزون اخلاق جمعی و ایجاد خانوادههای نامتعارف و ناسالم همچون خانوادههای تکسرپرست یـا دو سرپرست تک جنسـی منجر شـده اسـت. تغییـر مفاهیمی چـون حیـا، عفت، خویشتنداری و اجتناب از گناه در ساختار [[فمینیسم سکولار]] ارزشهای زنان را چنان خدشهدار کرده که در چند سال اخیر بسیاری از نهادهای فعال در حیطه زنان و مراکز مطالعاتی و دانشگاهی نابسامانی در وضعیت زنان را هشدار میدهند. [[وندی شالیت]]<ref>Wendy shalit.</ref> از پژوهشگران علوماجتماعی در کتاب خود تحت عنوان '''بازگشت به عفاف'''<ref>A Return to Modesty</ref> اظهار میدارد: «بدیهی است وقتی هر کاری آزاد باشد، آزارجنسی، مزاحمت و تجاوز به عنف هم افزایش پیدا میکند. جامعهای که علیه شرم و حیا اعلان جنگ میدهد، دشمنی با زنان را آغاز کرده است». [[سیمون دوبوار]] نیز در کتاب '''جنس دوّم''' خود، علیرغم آنکه معتقد است باید زنان را از نقش همسری و مادری رها کرد، امّا عفت و خویشتنداری زنان را امری طبیعی و لازم قلمداد میکند که ماهیت بیولوژیکی داشته و زنان را محافظت مینماید. | ||
دکتر [[کلودیا شاپمن]]<ref>Claudia Schoppman.</ref> نیز از فعالین حزب سوسیالیست ملّی آلمان نیز در مطالعات گسترده خود از سال 1991 تا 1993، همجنسگرایی را زنگ خطری برای جامعه بشریت دانسته و آن را به شدّت محکوم میکند. وی اظهار میدارد همجنسگرایی گونهای از رفتار تبعیـضآمیـز جنسـی اسـت که مدل رفتـاری آن مـانند نـازیهاسـت، لزبینها خود را زنـان برتـر میداننـد، در حالـی کـه محکـوم به فنـا و نابـودی هستند.<ref>Clavdia Schoppmann, National Socialist Policies Toward Homosexuality, 1993: 17.</ref> | |||
از سوی دیگر استغراق در لذات مادّی و تحریک اذهان عمومی به کسب لذت و آزادیهای بیحد و حصر در کامجوییهای جنسی، شخصیت انسانی زن را خدشهدار نموده است و اگر این هنجار گسیختگی در یک برههی زمانی جوابی کوتاهمدت و مقطعی به یک تمنای سرکش بدهد، لیکن در درازمدت تغییر و تحولات زیانبار و غیرقابل انکاری را به جامعه تحمیل خواهد نمود. ایجاد تنفر و محسوب نمودن مردان به عنوان دشمن فرضی که به صورت اصولی و نظاممند صورت میگیرد، تعامل اجتماعی و روابط زن و مرد را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد و به پررنگتر شدن فضای تبعیض جنسیتی میانجامد که به صورت غیرمستقیم زنان را دچار مشکل میسازد. | از سوی دیگر استغراق در لذات مادّی و تحریک اذهان عمومی به کسب لذت و آزادیهای بیحد و حصر در کامجوییهای جنسی، شخصیت انسانی زن را خدشهدار نموده است و اگر این هنجار گسیختگی در یک برههی زمانی جوابی کوتاهمدت و مقطعی به یک تمنای سرکش بدهد، لیکن در درازمدت تغییر و تحولات زیانبار و غیرقابل انکاری را به جامعه تحمیل خواهد نمود. ایجاد تنفر و محسوب نمودن مردان به عنوان دشمن فرضی که به صورت اصولی و نظاممند صورت میگیرد، تعامل اجتماعی و روابط زن و مرد را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد و به پررنگتر شدن فضای تبعیض جنسیتی میانجامد که به صورت غیرمستقیم زنان را دچار مشکل میسازد. | ||
تبلیغاتی که نحلههای گوناگون فمینیسم برای رهایی زنان از ستمگری مردان و قیود زندگی خانوادگی انجام میدهند، فضایی را بهوجود آورد که بسیاری از زنان، لزبینیسم را تنها راه پایان دادن به نقشهای کلیشهای دانستند تا آنجا که تیگریس | تبلیغاتی که نحلههای گوناگون فمینیسم برای رهایی زنان از ستمگری مردان و قیود زندگی خانوادگی انجام میدهند، فضایی را بهوجود آورد که بسیاری از زنان، لزبینیسم را تنها راه پایان دادن به نقشهای کلیشهای دانستند تا آنجا که [[تیگریس اتکینسن]] از لزبین فمینیستهای معروف معاصر میگوید: | ||
«فمینیسم یک نظریه و لزبینیسم کاربرد آن است»؛ تحت تأثیر این فضا، بسیاری از زنان که هیچ تمایلی به همجنس خود نداشتند، جهت حمایت از فمینیسم به همجنسگرایی روی آوردند و به اختلالاتی چون عقده حقارت و افسردگی ناشی از پشیمانی شدید گرفتار شدند، به عنوان مثال بررسیهای سال 1985 نشان داد30 درصد لزبینها پس از 35 سالگی رو به جنس مخالف میآورند و 45 درصد از آنان نیز قبل از همجنسگرایی، ازدواج کرده بودند و 20 درصد لزبینها نیز کمتر از 3 سال با هم زندگی میکنند.[[Saghir M. T. and E. Robins, Male and Female Homosexuality, A Comprehensive Investigation, 1985, Baltimore, London, 1985: 226.]] بر اساس این مطالعات میتوان چنین نتیجه گرفت که بسیاری از زنان علیرغم میل باطنی خود و تحت تأثیر تبلیغات فمینیستی، گرایشهای مقطعی خاصی پیدا میکنند، امّا در نهایت به نادرستی و عدمتطابق الگوهای ارائه شده جدید با فطرت و روحیات خود، پیخواهند برد. | |||
==== لزبینیسم در ادیان ==== | |||
در همه اديان توحيدي همجنسگرايي پديدهاي ناهنجار و گناه شمرده ميشود. | در همه اديان توحيدي همجنسگرايي پديدهاي ناهنجار و گناه شمرده ميشود. | ||
===== | ===== يهوديت ===== | ||
عليرغم تلاشهاي صهيونيسم جهاني به منظور جذب افراد به يهوديت صهيونيستي و تحريف دين يهود و كتب و منابع آن جهت مشروعيت بخشيدن به همجنسگرايي و لزبينيسم در نص صريح تورات، همجنسگرايي حرام ميباشد. به طور مثال در تورات، فصل 22/18 آمده است: «آنچنان كه با زنان همبستر ميشويد با مردان نشويد كه موجب بيزاري (خدا) است» و در فصل 13/20 تصريح ميشود: «هر دوي آنها (همجنسگرايان زن و مرد) بايد بميرند و خونشان برگردن خودشان است». | عليرغم تلاشهاي صهيونيسم جهاني به منظور جذب افراد به يهوديت صهيونيستي و تحريف دين يهود و كتب و منابع آن جهت مشروعيت بخشيدن به همجنسگرايي و لزبينيسم در نص صريح تورات، همجنسگرايي حرام ميباشد. به طور مثال در تورات، فصل 22/18 آمده است: «آنچنان كه با زنان همبستر ميشويد با مردان نشويد كه موجب بيزاري (خدا) است» و در فصل 13/20 تصريح ميشود: «هر دوي آنها (همجنسگرايان زن و مرد) بايد بميرند و خونشان برگردن خودشان است». | ||
همچنين در تورات ميشنه در خصوص ممنوعيت همجنسگرايي آمده است: «همخوابگي زنان با زنان ممنوع است. اين فعل مردمان سرزمين مصر بود كه شما را به ترك آن هشدار ميدهيم. آنها چه ميكردند؟ مردان با مردان و زنان با زنان ازدواج ميكردند. آنان از درگاه خدا رانده شدند» | همچنين در تورات ميشنه در خصوص ممنوعيت همجنسگرايي آمده است: «همخوابگي زنان با زنان ممنوع است. اين فعل مردمان سرزمين مصر بود كه شما را به ترك آن هشدار ميدهيم. آنها چه ميكردند؟ مردان با مردان و زنان با زنان ازدواج ميكردند. آنان از درگاه خدا رانده شدند».<ref>عهد عتيق: بخش 21.</ref> | ||
برخي تحقيقات دانشگاهي هم به بررسي همين موضوع پرداختهاند. به عنوان مثال در سـال 1992 در كارگاه «خانـواده در درون فمينيسم يا خـارج آن» | برخي تحقيقات دانشگاهي هم به بررسي همين موضوع پرداختهاند. به عنوان مثال در سـال 1992 در كارگاه «خانـواده در درون فمينيسم يا خـارج آن»<ref>“Family Inside/Out Feminism and Law” Workshop Series.</ref> بـه تفصيل در خصوص وضعيت لزبينها در سنت يهود و پارادوكسهاي دنياي مدرن با مذهب مطالب ذيل ارائه شده است: | ||
1ـ خانواده به طور سنتي در جوامع مذهبي، پدرسالار و كانون مسائل جنسي و تحقير زنان است. | 1ـ خانواده به طور سنتي در جوامع مذهبي، پدرسالار و كانون مسائل جنسي و تحقير زنان است. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۲۵: | ||
3ـ خانواده لزبينها بايد از احترام و حقوق اجتماعي برخوردار شوند. | 3ـ خانواده لزبينها بايد از احترام و حقوق اجتماعي برخوردار شوند. | ||
===== مسيحيت ===== | |||
از آنجا كه مسيحيان اكثر جمعيت جهان را تشكيل ميدهند، بيشترين تضارب آراي اديان با همجنسگرايي در دين مسيحيت و فرق گوناگون آن رخ داده است. پروتستانها به عنوان اصولگراترين فرقه مسيحيت و كاتوليكها به عنوان بزرگترين مخالفان همجنسگرايان بوده و هستند، چنانچه پاپ ژان پل دوّم بارها و بارها ازدواج همجنسگرايان را مطرود دانسته و پاپ بنديكت شانزدهم نيز در سياستهاي جديد واتيكان براين موضع تأكيد نموده است. | از آنجا كه مسيحيان اكثر جمعيت جهان را تشكيل ميدهند، بيشترين تضارب آراي اديان با همجنسگرايي در دين مسيحيت و فرق گوناگون آن رخ داده است. پروتستانها به عنوان اصولگراترين فرقه مسيحيت و كاتوليكها به عنوان بزرگترين مخالفان همجنسگرايان بوده و هستند، چنانچه پاپ ژان پل دوّم بارها و بارها ازدواج همجنسگرايان را مطرود دانسته و پاپ بنديكت شانزدهم نيز در سياستهاي جديد واتيكان براين موضع تأكيد نموده است. | ||
در متون مذهبي و اناجيل نيز نمونههاي فراواني وجود دارد كه همجنسگرايي را حرام و گناهي بزرگ تلقي مينمايد. به عنوان مثال در سفر پيدايش 18:20 انجيل، به داستان حضرت لوط و شهر سدوم اشاره شده است كه خداوند به واسطه اين گناه بزرگ سرزمينشان را ويران نموده است. همچنين در سفر پيدايش 1:24 حضرت مسيح در گفتاري به ماتيو | در متون مذهبي و اناجيل نيز نمونههاي فراواني وجود دارد كه همجنسگرايي را حرام و گناهي بزرگ تلقي مينمايد. به عنوان مثال در سفر پيدايش 18:20 انجيل، به داستان حضرت لوط و شهر سدوم اشاره شده است كه خداوند به واسطه اين گناه بزرگ سرزمينشان را ويران نموده است. همچنين در سفر پيدايش 1:24 حضرت مسيح در گفتاري به '''ماتيو'''<ref>Matthew</ref> (يكي از حواريون) اظهار ميدارد كه همبستري مردان با مردان و زنان با زنان ممنوع و موجب غضب خداوند است. در فصل رومن[26] 1:26 نيز آمده است كه: «خداوند آنها را بخشيد تا رفتارشان را عوض كنند، زيرا زنان با زنان در ميآميختند و مردان به طرز شرمآوري به مردان گرايش داشتند و برسرشان آمد آنچه كه براساس خطايشان بود».<ref> Wilson James Q., Against Homosexual Marriage, Commentary Journal. Vol. 101, March 1996: 300.</ref> | ||
در دهههاي اخير كه معنويت و دين در اروپا و آمريكا كمرنگ گرديده، تئوريپردازان سكولار و برخي از مفسران متون ديني به تحريف انجيل و ارائه و تفسيرهاي جديدي دست زدهاند تا بتوانند از طريق مذهب به تطهير همجنسگرايي پرداخته و زمينه را براي پذيرش عمومي فراهم نمايند، به عنوان مثال اينگه اندرسون | در دهههاي اخير كه معنويت و دين در اروپا و آمريكا كمرنگ گرديده، تئوريپردازان سكولار و برخي از مفسران متون ديني به تحريف انجيل و ارائه و تفسيرهاي جديدي دست زدهاند تا بتوانند از طريق مذهب به تطهير همجنسگرايي پرداخته و زمينه را براي پذيرش عمومي فراهم نمايند، به عنوان مثال اينگه '''اندرسون'''<ref>Inge Anderson.</ref> از اساتيد دانشگاه ملي سوئد در كتاب خود تحت عنوان «گناه سدوم» اظهار ميدارد: «بر اساس منابع متعدد انجيلي ميتوان اثبات كرد كه گناه اصلي آنان (ساكنان شهر سدوم) غفلت از يتيمان و بيوگان بوده است نه همجنسگرايي مردان و زنان» و به نظر '''دي. بارتلت'''<ref>D. Bartlett</ref> از پژوهشگران متون ديني مؤسسه مطالعات ملي انگلستان بسياري از داستانهاي اناجيل غيرواقعي بوده و نميتواند منبع دقيقي براي استنادات علمي باشد!! <ref> Wilson James Q., Against Homosexual Marriage, Commentary Journal. Vol. 101, March 1996: 311.</ref> | ||
بر خلاف تلاشهاي جامعهشناسان، مفسـران و روانشناسان سـكولار غربي، واتيكان كـه بزرگتريـن مركـز مذهبي كاتوليكها اسـت، سرسختانـه درخصوص قانوني شـدن همجنسگرايي و سقطجنين مقاومت ميكند. در دو دهه اخير مقامات كليسا كوشيدهاند تا با تقديس بنياد خانواده در جامعه بحران زده غرب آنها را متوجه عواقب ناخوشايند گناهان و ناهنجاريهاي اجتماعي نمايند. پاپ ژان پل دوّم رهبر فقيد كاتوليكهاي جهان در مصاحبهاي با روزنامه سان دي هرالد چنين اظهار ميدارد: «فمينيسم بنيان خانواده را تضعيف و همجنسگرايي را رواج ميدهد». طبق نظر پاپ، فمينيسم تهديدي عليه بنياد خانواده است و ميكوشد براي كسب حقوق برابر زنان و مردان، زمينه ازدواج همجنسگرايان را فراهم نمايد. اين اظهارات در سندي 27 صفحهاي تحت عنوان «همكاري زنان و مردان در جهان داخل و خارج از كليسا» مطرح گرديده است. | بر خلاف تلاشهاي جامعهشناسان، مفسـران و روانشناسان سـكولار غربي، واتيكان كـه بزرگتريـن مركـز مذهبي كاتوليكها اسـت، سرسختانـه درخصوص قانوني شـدن همجنسگرايي و سقطجنين مقاومت ميكند. در دو دهه اخير مقامات كليسا كوشيدهاند تا با تقديس بنياد خانواده در جامعه بحران زده غرب آنها را متوجه عواقب ناخوشايند گناهان و ناهنجاريهاي اجتماعي نمايند. پاپ ژان پل دوّم رهبر فقيد كاتوليكهاي جهان در مصاحبهاي با روزنامه سان دي هرالد چنين اظهار ميدارد: «فمينيسم بنيان خانواده را تضعيف و همجنسگرايي را رواج ميدهد». طبق نظر پاپ، فمينيسم تهديدي عليه بنياد خانواده است و ميكوشد براي كسب حقوق برابر زنان و مردان، زمينه ازدواج همجنسگرايان را فراهم نمايد. اين اظهارات در سندي 27 صفحهاي تحت عنوان «همكاري زنان و مردان در جهان داخل و خارج از كليسا» مطرح گرديده است.<ref>Sunday Herald, 2005.</ref> پاپ ژان پل دوّم براين باور بود كه بياهميت جلوه دادن تفاوت بين زنان و مردان عواقب وحشتناكي به همراه دارد. وي فمينيستهاي راديكال را از مخالفين كتاب مقدس قلمداد ميكند. سند اخير از سوي متخصصين دكترينهاي كليسا از جمله كاردينال جوزف راتزينگر (پاپ فعلي) مورد تأييد قرار گرفت.<ref>“The Collaboration of Men and Women in the Church and in the World.”</ref> | ||
===== اسلام ===== | |||
دين مبين اسلام، با تأكيد | دين مبين اسلام، با تأكيد بر [[فطرت انسان]]ي و در جهت رشد و تكامل روحي بشر، از شمول عام برخوردار است. توجه به ابعاد غريزي و معنوي انسان با ظرافتهاي احكام آن نشان ميدهد كه تمدن اسلامي اجتماعيترين مكتب فكري است. كنترل عوامل ذهني و رفتاري افراد با تهذيب و تزكيه اخلاقي از يكسو و بهينهسازي شرايط زندگي مادي و اجتماعي انسان با تأكيد بر بنياد خانواده از سوي ديگر، از ساز و كارهاي اين نظام متعالي است. | ||
غريزه جنسي به عنوان يكي از مهمترين غرايز انسان كه به تحكيم روابط عاطفي و توليد نسل انسان ميانجامد، از اهميت خاصي برخوردار بوده و نهاد خانواده نيز به شكل قاعدهمندي از آن بهرهمند است. در دين اسلام سركوب غرايز جنسي نه تنها امري مذموم شمرده ميشود، بلكه با تشويق افراد به | غريزه جنسي به عنوان يكي از مهمترين غرايز انسان كه به تحكيم روابط عاطفي و توليد نسل انسان ميانجامد، از اهميت خاصي برخوردار بوده و نهاد خانواده نيز به شكل قاعدهمندي از آن بهرهمند است. در دين اسلام سركوب غرايز جنسي نه تنها امري مذموم شمرده ميشود، بلكه با تشويق افراد به [[ازدواج]]، از تزلزل و انحرافات اخلاقي جلوگيري ميگردد. | ||
انسان امروز با توجه به تغییرات ساختار اجتماعی و تحولات عظیم سیاسی دریافته که دچار بحران شدید هویتی است. در جوامع مادّیگرا که معنویات، اخلاقیات و ارزشهای انسانی به سرعت رنگ میبازد و معیارهای درستی برای سازماندهی افکار عمومی وجود ندارد و معیارهای رایج، کسب منفعت بیشتر و لذتجویی است، انحرافات اجتماعی امری بدیهی بهنظر میرسد. پدیدههایی نظیر زنانه شدن فقر را شاید بتوان از عمده نتایج جنبش فمینیسم دانست که با تشویق زنان به استقلال از مردان سلب مسئولیت نموده و بار مشکلات اقتصادی را بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به آنان تحمیل مینماید که همین امر خود ریشه بسیاری از جرائم و رفتارهای نابهنجار اجتماعی خواهد بود. سرخوردگی زنان از عدم تحقق وعدههایی که سردمداران فمینیسم داده بودند نیز به رشد تک بعدی شخصیت زنان منجر شد که به برآشفتگی و عدمثبات روحی انجامید. بهعنوان مثال مسئله لزبینیسم و واخوردگی زنان در این حیطه نشان میدهد که تنها روش طبیعی و قابل دسترس برای کسب آرامش و جلوگیری از برخورد تبعیضآمیز، حفظ قداست خانواده و ازدواج است. هرچند با ترفندهای جدیدی چون طرح پدیده جهانی شدن که همان شق دیگر غربیسازی جهان است، سعی میشود تا ارزشها و معیارهای فرهنگ غربی با ایجاد تغییراتی در ساختارهای روبنایی جایگزین فرهنگهای اصیل ملّی و دینی کشورهای جهان گردد. در چنین حالتی اتخاذ موضع منفعلانه برای نفوذ فرهنگی شکست خورده عواقب غیرقابل جبرانی را در پیخواهد داشت. به عنوان مثال همجنسگـرایی بـه خصوص لزبینیسم میکوشد بـا برخـورداری از حمایـتهای فمینیستی جایگاه قانونی و بینالمللی را برای این قشر خاص بیابد، بیتردید مؤثرترین گزینه به منظور مقابله با پیدایش چنین پدیدههایی، بازگشت به معنویت و شناخت اصالت انسان بر مبنای فلسفه دینی است. چنین به نظر میرسد که طراحی الگوهایی که بتوانند جایگاه حقیقی و منزلت زن را براساس فطرت الهی انسان تبیین نمایند، از اولویت خاصی برخوردار است، زیرا مکاتب سکولار ساخته دست بشر در آزمون و خطای مکرر، نشان دادهاند که نه تنها موفقیتی در راهبری جامعه بشری کسب نکردهاند، بلکه با سردرگمی و ایجاد چالشهای روحی و رفتاری وضعیت اجتماع انسانی را رو به وخامت نهادهاند. | انسان امروز با توجه به تغییرات ساختار اجتماعی و تحولات عظیم سیاسی دریافته که دچار بحران شدید هویتی است. در جوامع مادّیگرا که معنویات، اخلاقیات و ارزشهای انسانی به سرعت رنگ میبازد و معیارهای درستی برای سازماندهی افکار عمومی وجود ندارد و معیارهای رایج، کسب منفعت بیشتر و لذتجویی است، انحرافات اجتماعی امری بدیهی بهنظر میرسد. پدیدههایی نظیر زنانه شدن فقر را شاید بتوان از عمده نتایج جنبش فمینیسم دانست که با تشویق زنان به استقلال از مردان سلب مسئولیت نموده و بار مشکلات اقتصادی را بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به آنان تحمیل مینماید که همین امر خود ریشه بسیاری از جرائم و رفتارهای نابهنجار اجتماعی خواهد بود. سرخوردگی زنان از عدم تحقق وعدههایی که سردمداران فمینیسم داده بودند نیز به رشد تک بعدی شخصیت زنان منجر شد که به برآشفتگی و عدمثبات روحی انجامید. بهعنوان مثال مسئله لزبینیسم و واخوردگی زنان در این حیطه نشان میدهد که تنها روش طبیعی و قابل دسترس برای کسب آرامش و جلوگیری از برخورد تبعیضآمیز، حفظ قداست خانواده و ازدواج است. هرچند با ترفندهای جدیدی چون طرح پدیده جهانی شدن که همان شق دیگر غربیسازی جهان است، سعی میشود تا ارزشها و معیارهای فرهنگ غربی با ایجاد تغییراتی در ساختارهای روبنایی جایگزین فرهنگهای اصیل ملّی و دینی کشورهای جهان گردد. در چنین حالتی اتخاذ موضع منفعلانه برای نفوذ فرهنگی شکست خورده عواقب غیرقابل جبرانی را در پیخواهد داشت. به عنوان مثال همجنسگـرایی بـه خصوص لزبینیسم میکوشد بـا برخـورداری از حمایـتهای فمینیستی جایگاه قانونی و بینالمللی را برای این قشر خاص بیابد، بیتردید مؤثرترین گزینه به منظور مقابله با پیدایش چنین پدیدههایی، بازگشت به معنویت و شناخت اصالت انسان بر مبنای فلسفه دینی است. چنین به نظر میرسد که طراحی الگوهایی که بتوانند جایگاه حقیقی و منزلت زن را براساس فطرت الهی انسان تبیین نمایند، از اولویت خاصی برخوردار است، زیرا مکاتب سکولار ساخته دست بشر در آزمون و خطای مکرر، نشان دادهاند که نه تنها موفقیتی در راهبری جامعه بشری کسب نکردهاند، بلکه با سردرگمی و ایجاد چالشهای روحی و رفتاری وضعیت اجتماع انسانی را رو به وخامت نهادهاند. |