خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
Hoagland, Sarah Lucia; Frye, Marilyn (2000). Feminist interpretations of Mary Daly. Re-reading the cannon. University Park, Pennsylvania: Pennsylvania State University. ISBN 9780271020198. | Hoagland, Sarah Lucia; Frye, Marilyn (2000). Feminist interpretations of Mary Daly. Re-reading the cannon. University Park, Pennsylvania: Pennsylvania State University. ISBN 9780271020198. | ||
== | == دیدگاه == | ||
=== اخلاق مساحقه | === اخلاق مساحقه === | ||
در سال 1978، سارا هوگلند، اصطلاح «اخلاق همجنس گرایی زنانه » را در كارگاهی در مؤسسه كارآموزی زنان در ناحیه میدن راك در ویسكانسین به كار برد و در بوستون، مری دیلی عنوان فرعی رساله پزشكی زنان خود را «[[فرا اخلاق فمینیسم رادیكال]]» نهاد. | در سال 1978، سارا هوگلند، اصطلاح «اخلاق همجنس گرایی زنانه » را در كارگاهی در مؤسسه كارآموزی زنان در ناحیه میدن راك در ویسكانسین به كار برد و در بوستون، مری دیلی عنوان فرعی رساله پزشكی زنان خود را «[[فرا اخلاق فمینیسم رادیكال]]» نهاد. | ||
وی اظهار میدارد كه اخلاق مساحقه، به جامعه، اهتمام دارد؛ وقتى يك زن همجنسگرا براى خود انتخاب میكند، براى ديگر زنان همجنسگرا انتخاب میكند و آنها نيز به نوبه خود براى او انتخاب میكنند. از اين ديدگاه، اهتمام اخلاق اين نيست كه زن همجنسگرا به آنچه مطلقاً صواب میداند، عمل كند، بلكه جامعه همجنسگرايان زن، ارزشهای اخلاقى را شكل میدهند، از اينرو، ارزش و معناى اخلاقى در فضاى موجود، بين يك فرد و ديگران به وجود آمده و دوام میيابد. اخلاقيون مساحقهگرا نمیخواهند اشخاصى باشند كه به شركت در روابط سلطهگرى و سلطهپذيرى عادت كردهاند»، و به قول لوگنز میخواهند افرادى شوخ و بذلهگو باشند كه توان قدرت سفر به داخل و خارجِ جهان ديگران را داشته باشند. زنان همجنسگرا هرقدر بياموزند كه چگونه در جهانبينىهای متنوع، سير كرده و لذت ببرند، اخلاق را بهقول هاگلند به عنوان «ابزار كنترل» بهکار نمیبرند. | وی اظهار میدارد كه اخلاق مساحقه، به جامعه، اهتمام دارد؛ وقتى يك زن همجنسگرا براى خود انتخاب میكند، براى ديگر زنان همجنسگرا انتخاب میكند و آنها نيز به نوبه خود براى او انتخاب میكنند. از اين ديدگاه، اهتمام اخلاق اين نيست كه زن همجنسگرا به آنچه مطلقاً صواب میداند، عمل كند، بلكه جامعه همجنسگرايان زن، ارزشهای اخلاقى را شكل میدهند، از اينرو، ارزش و معناى اخلاقى در فضاى موجود، بين يك فرد و ديگران به وجود آمده و دوام میيابد. اخلاقيون مساحقهگرا نمیخواهند اشخاصى باشند كه به شركت در روابط سلطهگرى و سلطهپذيرى عادت كردهاند»، و به قول لوگنز میخواهند افرادى شوخ و بذلهگو باشند كه توان قدرت سفر به داخل و خارجِ جهان ديگران را داشته باشند. زنان همجنسگرا هرقدر بياموزند كه چگونه در جهانبينىهای متنوع، سير كرده و لذت ببرند، اخلاق را بهقول هاگلند به عنوان «ابزار كنترل» بهکار نمیبرند. | ||
=== | === خودآئینی === | ||
سارا لوسيا هوگلند نگرشي بدبينانه به خودآئيني دارد و آنرا كاملاً مضرّ ميداند؛ چون معتقد است خودآئيني، ما را ترغيب ميكند كه باور كنيم پيوند و ارتباط ما با ديگري و پيوستگي با ايشان ما را محدود و معناي خوديت و خويشـتن را در مـا انسـانهـا مخدوش ميكند.<ref>Barclay, Linda (2000). Autonomy and the Social Self, in: Relational Autonomy: Feminist Perspectives on Autonomy, Agency and the Social Life, Edi. By Catriona Mackenzie and Natalie Stoljar, New York, Oxford University Press. </ref> | سارا لوسيا هوگلند نگرشي بدبينانه به خودآئيني دارد و آنرا كاملاً مضرّ ميداند؛ چون معتقد است خودآئيني، ما را ترغيب ميكند كه باور كنيم پيوند و ارتباط ما با ديگري و پيوستگي با ايشان ما را محدود و معناي خوديت و خويشـتن را در مـا انسـانهـا مخدوش ميكند.<ref>Barclay, Linda (2000). Autonomy and the Social Self, in: Relational Autonomy: Feminist Perspectives on Autonomy, Agency and the Social Life, Edi. By Catriona Mackenzie and Natalie Stoljar, New York, Oxford University Press. </ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
در حقیقت كانون نقدهاي اين دو جريان عمدتاً به مباني ليبرالـي معطوف است، چون ايشان برآناند كه «ليبرالها به جاي مسئوليتها بر حقوق تأكيد ميكننـد. | در حقیقت كانون نقدهاي اين دو جريان عمدتاً به مباني ليبرالـي معطوف است، چون ايشان برآناند كه «ليبرالها به جاي مسئوليتها بر حقوق تأكيد ميكننـد. | ||
تقابل بالقوهاي كه ليبرالها ميان منافع فرد و نيازهاي جامعه مشاهده ميكننـد در تمايلاتشـان به حداقليكردن تعداد و شدت وظايف انعكاس مييابد»<ref>فالكس، كيث (1390). شهروندي، ترجمة محمدتقي دلفروز، تهران: كوير، چاپ 2.</ref> | تقابل بالقوهاي كه ليبرالها ميان منافع فرد و نيازهاي جامعه مشاهده ميكننـد در تمايلاتشـان به حداقليكردن تعداد و شدت وظايف انعكاس مييابد»<ref>فالكس، كيث (1390). شهروندي، ترجمة محمدتقي دلفروز، تهران: كوير، چاپ 2.</ref> | ||
== نقد دیدگاههای هوگلند== | == نقد دیدگاههای هوگلند== | ||
=== نقد اخلاق مراقبتمحور === | === نقد اخلاق مراقبتمحور === |