خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
به تعبير سارا رادیك، نقشهای بارز مراقبتي زنـان را بايـد در اموري همچون محافظت و پرستاري از سـوي ايشـان و تـلاش بـراي ايجـاد و توسـعة صـلح درپيامدها و عرصههاي بينالمللي مورد توجه قرار داد؛ اين ويژگيها بنياني بـراي اتخـاذ رهيـافتي غيرخشونت آميز در حل وفصل مسائل ارائه ميكند و ميتواند افزون بر سطوح شخصي و ملـي در قلمرو جهاني نيز الهامبخش باشد. پس بـا چنـين اوصـافي، اخـلاق مراقبـت مـيتوانـد در قلمروي فراتر از عرصة خصوصي و حتي ملي كاربرد داشته باشد؛ هرچند مبناي مهم نگرشهاي مختلف فمنيستي آن است كه تفاوتي بين عرصة خصوصي و عمومي وجود ندارد و هر امر حتـي شخصي و خصوصي هم امري سياسي به شمار ميآيد.<ref>] Friedman, Marilyn and Bolte, Angela (2007). Ethics and Feminism, in: The Blackwell Guide to Feminist Philosophy, Edi. By Linda Martin Alcoff and Eva Feder Kittay, Malden, Blackwell Publishing LTd. </ref> | به تعبير سارا رادیك، نقشهای بارز مراقبتي زنـان را بايـد در اموري همچون محافظت و پرستاري از سـوي ايشـان و تـلاش بـراي ايجـاد و توسـعة صـلح درپيامدها و عرصههاي بينالمللي مورد توجه قرار داد؛ اين ويژگيها بنياني بـراي اتخـاذ رهيـافتي غيرخشونت آميز در حل وفصل مسائل ارائه ميكند و ميتواند افزون بر سطوح شخصي و ملـي در قلمرو جهاني نيز الهامبخش باشد. پس بـا چنـين اوصـافي، اخـلاق مراقبـت مـيتوانـد در قلمروي فراتر از عرصة خصوصي و حتي ملي كاربرد داشته باشد؛ هرچند مبناي مهم نگرشهاي مختلف فمنيستي آن است كه تفاوتي بين عرصة خصوصي و عمومي وجود ندارد و هر امر حتـي شخصي و خصوصي هم امري سياسي به شمار ميآيد.<ref>] Friedman, Marilyn and Bolte, Angela (2007). Ethics and Feminism, in: The Blackwell Guide to Feminist Philosophy, Edi. By Linda Martin Alcoff and Eva Feder Kittay, Malden, Blackwell Publishing LTd. </ref> | ||
به هر حال باید توجه داشت رهيافتهاي مراقبتمحـور فمنيسـتي، بـهرغـم ادعـاي بـيطرفـي در دعـاوي اخلاقـي و طـرح فضيلتهاي اخلاقي، به دليل حساسيت جنسي، رهیافتهايي زنمدارانه و يكجانبه نگرند، چـون اخلاق نميتواند از منظر خاص زنانه شروع شود و به منزلة اخلاقها قلمـداد شـود. طبـق اخـلاق سنتي گرچه با توجه به خصوصيات هريك از مرد و زن، برخى فضايل براي مردان شايستهتـر و برخى برازندة زنان است، فضايل اصيل اخلاقي عام و مشتركاند. پس طبق اين منظـر، منصـفانه نیست بگويم در اخلاق سنتي فضايل و رذایل به دو دستة زنانه و مردانـه تقسیم ميشـوند يـا فضایل مردانه را برتر ميداند . چنانكه [[پيتر سينگر]] با آوردن سخنان زني در كتاب [[کارول گيليگان]]، كـه در آن صداي اخلاق جهاني شنيده ميشود، نتيجه ميگيرد زنان نيـز هماننـد مـردان بـه اصـول كلي اخلاقي گرايش دارند و اخـلاق جنسـيتمـدار نيسـت. <ref>اسلامي، سید حسن 1387؛ «جنسيت و اخلاق مراقبت»، فصـلنامـة مطالعـات راهبـردي زنان، س 11 ، 42؛ ص 32.</ref> حال اگر مراقبـت فضـيلتي اخلاقي محسوب شود، دليلي وجود ندارد كه مردان در عمل يا كسب اين فضيلت نـاتوان تلقـي شوند. [[نل نادينگز]] نيز تأكيد ميكند كه اين اخلاق براي تمام انسانيت است . ازاينرو، جنسـيتمـدار نيست.<ref>Noddinges,Nel.(1989).women and evil, Berkeley and losangeles: university of California press. p189.</ref> | |||
رهيافتهاي مراقبتمحـور فمنيسـتي، بـهرغـم ادعـاي بـيطرفـي در دعـاوي اخلاقـي و طـرح فضيلتهاي اخلاقي، به دليل حساسيت جنسي، رهیافتهايي زنمدارانه و يكجانبه نگرند، چـون اخلاق نميتواند از منظر خاص زنانه شروع شود و به منزلة اخلاقها قلمـداد شـود. طبـق اخـلاق سنتي گرچه با توجه به خصوصيات هريك از مرد و زن، برخى فضايل براي مردان شايستهتـر و برخى برازندة زنان است، فضايل اصيل اخلاقي عام و مشتركاند. پس طبق اين منظـر، منصـفانه نیست بگويم در اخلاق سنتي فضايل و رذایل به دو دستة زنانه و مردانـه تقسیم ميشـوند يـا فضایل مردانه را برتر ميداند . چنانكه [[پيتر سينگر]] با آوردن سخنان زني در كتاب [[کارول گيليگان]]، كـه در آن صداي اخلاق جهاني شنيده ميشود، نتيجه ميگيرد زنان نيـز هماننـد مـردان بـه اصـول كلي اخلاقي گرايش دارند و اخـلاق جنسـيتمـدار نيسـت. <ref>اسلامي، سید حسن 1387؛ «جنسيت و اخلاق مراقبت»، فصـلنامـة مطالعـات راهبـردي زنان، س 11 ، 42؛ ص 32.</ref> حال اگر مراقبـت فضـيلتي اخلاقي محسوب شود، دليلي وجود ندارد كه مردان در عمل يا كسب اين فضيلت نـاتوان تلقـي شوند. [[نل نادينگز]] نيز تأكيد ميكند كه اين اخلاق براي تمام انسانيت است . ازاينرو، جنسـيتمـدار نيست.<ref>Noddinges,Nel.(1989).women and evil, Berkeley and losangeles: university of California press. p189.</ref> | |||
علاوه بر اين، در رهيافت فمنيسيت میان اخلاق به عنوان صفات نفسانى و رفتارى و علم اخلاق به مثابة مجموعهاى از هنجارها و نیز میان دو عمـل اخلاقـىِ رايـج در جوامع گذشته و حال خلط شدهاست. چه بسا اخـلاق در جامعـهاى زنمـدار باشـد، امـا ميـزان پاىبندى همه يا برخي زا آن جامعه به ارزشهای فمنيستی نـاچيز باشـد. مسـلماً نمـيتـوان از عملكرد اخلاقى این دسته بر نادرسـتى اخـلاق فمنيسـتى اسـتنتاج کرد و اگـر شـود، خطـايى منطقى صورت گرفتهاست . دربارة ااخلاق سنتى نیز چنين مطلبی صادق است.<ref>تانگ، رزمري؛ 1382. اخلاق فمنيسيت فمنيسم و دانش هـاي فمنيسـيت، ترجمـة عبـاس يزداني، قم: دفتر مطالعات زنان. ص 177.</ref> | علاوه بر اين، در رهيافت فمنيسيت میان اخلاق به عنوان صفات نفسانى و رفتارى و علم اخلاق به مثابة مجموعهاى از هنجارها و نیز میان دو عمـل اخلاقـىِ رايـج در جوامع گذشته و حال خلط شدهاست. چه بسا اخـلاق در جامعـهاى زنمـدار باشـد، امـا ميـزان پاىبندى همه يا برخي زا آن جامعه به ارزشهای فمنيستی نـاچيز باشـد. مسـلماً نمـيتـوان از عملكرد اخلاقى این دسته بر نادرسـتى اخـلاق فمنيسـتى اسـتنتاج کرد و اگـر شـود، خطـايى منطقى صورت گرفتهاست . دربارة ااخلاق سنتى نیز چنين مطلبی صادق است.<ref>تانگ، رزمري؛ 1382. اخلاق فمنيسيت فمنيسم و دانش هـاي فمنيسـيت، ترجمـة عبـاس يزداني، قم: دفتر مطالعات زنان. ص 177.</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۸: | ||
[[بلوم]] ميكوشد اين دو نظر متضاد را اينگونه تلفيق كند كه هرچنـد فضـيلت مراقبـت در زنان قويتر از مردان است، اين تفاوتي بنيادي بين آنان ايجـاد نمـيكنـد و از نظـر اخلاقـي برابرند.<ref>Blum,Lawrence(2001),Care,in Encyclopedia of Ethics,edited by Lawrence C.Becker and Charlotte B.Becker,London:Routledge. p187.</ref> | [[بلوم]] ميكوشد اين دو نظر متضاد را اينگونه تلفيق كند كه هرچنـد فضـيلت مراقبـت در زنان قويتر از مردان است، اين تفاوتي بنيادي بين آنان ايجـاد نمـيكنـد و از نظـر اخلاقـي برابرند.<ref>Blum,Lawrence(2001),Care,in Encyclopedia of Ethics,edited by Lawrence C.Becker and Charlotte B.Becker,London:Routledge. p187.</ref> | ||
اخلاق مراقبت [[گيليگان]] نيز از اين منظر نقد ميشود كه از منظري ديگر ميتـوان بـه معيـار تعيين مصداق مهمترين فضیلت اخلاقي توجه كرد. مراقبت گرچه فضيلت است، در مقايسـه بـا فضیلت عدالت، كم اهمیت تر است. لذا بهتر است عمل آدمي ناشي از اصول اخلاقي كلي باشد تـا اينكه از احساس مراقبتي خاص نسبت به شخصي خاص سرچشمه بگيرد. اين ديـدگاه بـا انكـار قواعد عام اخلاق، به حذف اخلاق ميانجامد . از آنجا كه اخلاق مراقبت بدون توجه به اصول عـام | اخلاق مراقبت [[گيليگان]] نيز از اين منظر نقد ميشود كه از منظري ديگر ميتـوان بـه معيـار تعيين مصداق مهمترين فضیلت اخلاقي توجه كرد. مراقبت گرچه فضيلت است، در مقايسـه بـا فضیلت عدالت، كم اهمیت تر است. لذا بهتر است عمل آدمي ناشي از اصول اخلاقي كلي باشد تـا اينكه از احساس مراقبتي خاص نسبت به شخصي خاص سرچشمه بگيرد. اين ديـدگاه بـا انكـار قواعد عام اخلاق، به حذف اخلاق ميانجامد . از آنجا كه اخلاق مراقبت بدون توجه به اصول عـام | ||
خط ۶۹: | خط ۶۴: | ||
اخلاق مراقبت از نقدهاي فمنيسيت نيز بی نصيب نمانده است. [[رو سـيبيلا]] معتقـد اسـت كـه «انسانها موجوداتي پيچيده بوده و اينگونه تلاشها براي تعريف آنها، درنهايـت باعـث تقليـل آنان ميشود.»<ref>] Stainton Rogers,Wendy& Stainton Rogers,Rex (2004).The Psychology of Gender and Sexuality. New York:Open University Press.p71.</ref> | اخلاق مراقبت از نقدهاي فمنيسيت نيز بی نصيب نمانده است. [[رو سـيبيلا]] معتقـد اسـت كـه «انسانها موجوداتي پيچيده بوده و اينگونه تلاشها براي تعريف آنها، درنهايـت باعـث تقليـل آنان ميشود.»<ref>] Stainton Rogers,Wendy& Stainton Rogers,Rex (2004).The Psychology of Gender and Sexuality. New York:Open University Press.p71.</ref> | ||
[[ليندا جي . نيكلسن]] ميپرسد كه چرا بايد خود را به دو مدل فكـري زنانه و مردانه محدود كنيم؟ اگر [[زنان]] در مقايسه با [[مـردان]] مراقبـتگـر مناسـبيانـد، بـه لحـاظ معرفتي، اخلاقي و سیاسي نامعقول است كه [[زنان]] را با فضيلت مراقبت مرتبط بدانیم. چون ايـن دیدگاه را حمايت ميكند كه [[زنان]] « موظف » به مهرباني و مراقبتاند يا لازمة بدتر اینكـه، چـون [[زنان]] توان مراقبتگري دارند، آنها « باید » چنين كنند و مهم نيست كه يـن امـر بـه ضررشـان تمام شود. اگرچه نقشهاي متمايزي كه [[زنان]] و [[مردان]] در ساحتهاي خصوصـي و عمـومي ايفـا ميكنند عامل مهمي در تبيين [[گيليگان]] است، به رويههاي خاص در هريك از ساحتها در طول زمان و در درون گروهها و كنشگران اجتمـاعي متفـاوت توجـه نكـردهاسـت.<ref> Kerber,l.k. (1993).“Some cautionary words for historians”,signs:journal of women in culture and society,11,304-310. </ref> | [[ليندا جي . نيكلسن]] ميپرسد كه چرا بايد خود را به دو مدل فكـري زنانه و مردانه محدود كنيم؟ اگر [[زنان]] در مقايسه با [[مـردان]] مراقبـتگـر مناسـبيانـد، بـه لحـاظ معرفتي، اخلاقي و سیاسي نامعقول است كه [[زنان]] را با فضيلت مراقبت مرتبط بدانیم. چون ايـن دیدگاه را حمايت ميكند كه [[زنان]] « موظف » به مهرباني و مراقبتاند يا لازمة بدتر اینكـه، چـون [[زنان]] توان مراقبتگري دارند، آنها « باید » چنين كنند و مهم نيست كه يـن امـر بـه ضررشـان تمام شود. اگرچه نقشهاي متمايزي كه [[زنان]] و [[مردان]] در ساحتهاي خصوصـي و عمـومي ايفـا ميكنند عامل مهمي در تبيين [[گيليگان]] است، به رويههاي خاص در هريك از ساحتها در طول زمان و در درون گروهها و كنشگران اجتمـاعي متفـاوت توجـه نكـردهاسـت.<ref> Kerber,l.k. (1993).“Some cautionary words for historians”,signs:journal of women in culture and society,11,304-310. </ref> |