| خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
==مساله زن== | ==مساله زن== | ||
از نظر ابوزید، [[زن]] در این جهان گذشته از پیگیری مطالباتش درباره برابری با [[مرد]]، سعی میکند تا هویت خود را به عنوان یک موجود مستقل، تعبیر و تفسیر کند و برابری خود با مرد را در شرایط مساوی اثبات کند. در این میان، مسلمانان هنوز سرگرم مسائلی مانند لیاقت و توانایی زن و اهلیت برخورداری از حق [[طلاق]] و رسیدن به منصب قضا یا اهلیت او برای مشارکت فعالانه و مستقل در امور سیاسی هستند. بنابراین، از منظر او، مسلمانان در مسئله زنان، در آغاز راه بیداری هستند و راه طولانی در پیش دارند. <ref>ابوزید، | از نظر ابوزید، [[زن]] در این جهان گذشته از پیگیری مطالباتش درباره برابری با [[مرد]]، سعی میکند تا هویت خود را به عنوان یک موجود مستقل، تعبیر و تفسیر کند و برابری خود با مرد را در شرایط مساوی اثبات کند. در این میان، مسلمانان هنوز سرگرم مسائلی مانند لیاقت و توانایی زن و اهلیت برخورداری از حق [[طلاق]] و رسیدن به منصب قضا یا اهلیت او برای مشارکت فعالانه و مستقل در امور سیاسی هستند. بنابراین، از منظر او، مسلمانان در مسئله زنان، در آغاز راه بیداری هستند و راه طولانی در پیش دارند. <ref>ابوزید، «حقوق زن در اسلام و بازگشت به قرآن»، مهرنامه، ش20</ref>اهمیت این مسئله برای وی، باعث شد که دو کتاب را به مسئله زنان اختصاص دهد. یکی کتاب المرأة فی خطاب ألزمه و دیگری کتاب دوائر الخوف، قراءة فی خطاب المرأة. عمده نظریات وی در خصوص زنان را میتوان در این دو اثر دید. | ||
او محور پژوهشهای خود را، برابری زن و مرد و عرفی بودن مسائل زنان قرار میدهد. | او محور پژوهشهای خود را، برابری زن و مرد و عرفی بودن مسائل زنان قرار میدهد. | ||
بر اساس مبانی فکری یاد شده دیدگاه ابوزید در مساله زنان برگرفته از تفکر سکولاریستی وی در خصوص مرجعیت عقل انسانی، تاریخمندی متون دینی، هرمنوتیک فلسفی گادامر، زبانشناسی خاص وی و تفاوت معنا و فحوا است که به او این اجازه را میدهد تا مدعی شود قرآن یک محصول فرهنگی است که در زمینه فرهنگی-اجتماعی خاص شکل گرفته که از فرهنگ آن روزگار جدا نیست. بنابراین، بسیاری از احکام مربوط به زنان را اموری تاریخمند و تأویلپذیر میداند که مربوط به عصر نزول بوده و در عصر حاضر کارایی ندارد. ایشان به طور اساسی مسئله زن را امری اجتماعی میپندارد و قائل به برابری زنان و مردان است. برای نمونه او چند همسری را مختص به دورهای خاص پس از جنگ احد میداند و با تفسیر مسئله ارث، با توجه به بافت تاریخی عصر نزول و شرایط آن، بر این باور است که ا کنون سهم زن و مرد باید یکسان باشد. همچنین وی علت تشریع حکم [[حجاب]] را به مقتضای عصر نزول و شناسایی زنان آزاد از کنیز میدانند و به دلیل از میان رفتن بردهداری در زمان حال، ا کنون مسئله پوشش را برای زنان واجب نمیداند.<ref>توسلی، | بر اساس مبانی فکری یاد شده دیدگاه ابوزید در مساله زنان برگرفته از تفکر سکولاریستی وی در خصوص مرجعیت عقل انسانی، تاریخمندی متون دینی، هرمنوتیک فلسفی گادامر، زبانشناسی خاص وی و تفاوت معنا و فحوا است که به او این اجازه را میدهد تا مدعی شود قرآن یک محصول فرهنگی است که در زمینه فرهنگی-اجتماعی خاص شکل گرفته که از فرهنگ آن روزگار جدا نیست. بنابراین، بسیاری از احکام مربوط به زنان را اموری تاریخمند و تأویلپذیر میداند که مربوط به عصر نزول بوده و در عصر حاضر کارایی ندارد. ایشان به طور اساسی مسئله زن را امری اجتماعی میپندارد و قائل به برابری زنان و مردان است. برای نمونه او چند همسری را مختص به دورهای خاص پس از جنگ احد میداند و با تفسیر مسئله ارث، با توجه به بافت تاریخی عصر نزول و شرایط آن، بر این باور است که ا کنون سهم زن و مرد باید یکسان باشد. همچنین وی علت تشریع حکم [[حجاب]] را به مقتضای عصر نزول و شناسایی زنان آزاد از کنیز میدانند و به دلیل از میان رفتن بردهداری در زمان حال، ا کنون مسئله پوشش را برای زنان واجب نمیداند.<ref>توسلی، «بررسی و نقد مسئله زن از دیدگاه دکتر نصر حامد ابوزید»،ص18</ref> | ||
==ابوزید از نگاه منتقدین== | ==ابوزید از نگاه منتقدین== | ||
مهمترین نقدی که میتوان به ابوزید و طرفدارانش وارد کرد این نکته است که نومعتزله در عصر حاضر، وقتی با مسائل جدیدی در دوران مدرنیته روبرو شدهاند، برای پاسخ به آنها چارهای جز استفاده از مبانی عقلی عهد مدرنیته، نیافتند. استفاده از این مبانی، برای تبیین آموزههای دینی و برای رفع چالش سنت و مدرنیته، نتایجی غیر از تعالیم اصیل اسلام داشت. به عبارت دیگر، استفاده از اندیشههای افرادی مانند کانت، دکارت، پوپر، فوکو، گادامر، هیدگر و ... که برای حل مشکلات مسیحیت تحریف شده شکل گرفتند، توسط نومعتزله برای تبیین عقاید مسلمانان به کارگرفته شدند که نتیجهای جز تحریف اسلام و عقاید آن در پی نداشت. | مهمترین نقدی که میتوان به ابوزید و طرفدارانش وارد کرد این نکته است که نومعتزله در عصر حاضر، وقتی با مسائل جدیدی در دوران مدرنیته روبرو شدهاند، برای پاسخ به آنها چارهای جز استفاده از مبانی عقلی عهد مدرنیته، نیافتند. استفاده از این مبانی، برای تبیین آموزههای دینی و برای رفع چالش سنت و مدرنیته، نتایجی غیر از تعالیم اصیل اسلام داشت. به عبارت دیگر، استفاده از اندیشههای افرادی مانند کانت، دکارت، پوپر، فوکو، گادامر، هیدگر و ... که برای حل مشکلات مسیحیت تحریف شده شکل گرفتند، توسط نومعتزله برای تبیین عقاید مسلمانان به کارگرفته شدند که نتیجهای جز تحریف اسلام و عقاید آن در پی نداشت. | ||