رابعه بلخی (قزداری)

از ویکی‌جنسیت
رابعه بلخی (قزداری)
اطلاعات شخصی
زاده زنان عارف و شاعر قرن چهارم
محل سکونت بلخ
خدمات
دین اسلام
خدمات از بنیانگذران شعر دری و مبتکران و کامل کنندگان قالب غزل، قطعه و قصیده
حرفه شاعر

زندگی‌نامه

رابِعِۀ قُزْداریِ بَلْخی، از نخستین بانوان غزل‌سرای ایرانی در سدۀ ۴ ق / ۱۰ م. او از شاعران روزگار سامانی و معاصر رودکی (د ۳۲۹ ق / ۹۴۱ م) بود. پدرش کعب نام داشت و در بلخ و قُزدار (ه‍ م) می‌زیست. عطار نیشابوری (۵۴۰- ۶۱۸ ق / ۱۱۴۵-۱۲۲۱ م) از نخستین کسانی است که شرح حالی شورانگیز از او در الٰهی‌نامۀ خود آورده است [۱].

رابعه بلخي، ملقب به «زين العرب» را نخستين شاعر زن عارف فارسي گوي دانسته اند. وي دختر كعب، امير بلخ و از اهالي قزدار، معاصر رودكي در دوران حكومت سامانيان بود. براساس منابع موجود، عطار نيشابوري شرح حال او را در ۴۲۸ بيت شعر درالهي نامه خود آورده است. روايت عطار به بخشي از زندگي رابعه بعد از دوران مرگ پدرش تا مرگ تراژيك خود رابعه مي پردازد. برخی "رابعه بلخی" را داستان زني ايراني گفته اند كه در يك مثلث مردانه پدر، برادر و معشوق اسير مي‌‏شود.

عوفی دربارۀ رابعه می‌گوید: «دختر کعب به فضل، بر مردان جهان بخندیدی. فارِسِ هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی به‌غایت ماهر ... ». رابعه به‌سبب شعری که سروده و در آن خود را «مگس رویین» نامیده، به این صفت مشهور شده بود.[۲]

اگرچه روایت عطار از زندگی رابعه، از اغراق و مبالغه‌گوییهای عارفانه تهی نیست، اما تا حدودی گویای زندگی او و ماجرای عاشقانه‌اش با غلامی به نام بکتاش است [۳]. ناگفته نماند که تذکره‌های دیگر، با تفاوتهایی اندک، به زندگی و اشعار وی پرداخته‌اند. [۴]

برخی از تذکره‌نویسان دربارۀ عشق رابعه و بکتاش اختلاف نظرهایی با هم دارند. جامی از قول ابوسعید ابوالخیر (۳۵۷-۴۴۰ ق / ۹۶۷- ۱۰۴۹ م)، عشق رابعه را عشقی مجازی نمی‌داند و داستان بکتاش را بهانه‌ای برای طرح عشق حقیقی دانسته است [۵].

هدایت نیز رابعه را «صاحب عشق حقیقی و مجازی» می‌داند و داستان دل‌باختگی او را در یکی از آثار خود به نـام «گلستان ارم» به نظم درآورده است. شفیعی کدکنی مأخذ سخن جامی را عطار، و اطلاعاتی را که هدایت آورده، متکی به نفحات الانس و الٰهی‌نامه دانسته است [۶]. از رابعه، ۷ غزل، ۴ دوبیتی و دو بیت مفرد باقی‌مانده که در مجموع، ۵۵ بیت می‌شود [۷]. اشعار رابعه مانند شعرهای دیگر شاعران سدۀ ۴ ق به سبک خراسانی است. ویژگیهای این سبک، به‌وفور در اشعار او دیده می شود. از آن جمله می‌توان به آوردن دو حرف اضافه در پیش و پس مفعول غیرصریح در این بیت از رابعه اشاره کرد: «به عشقت اندر عاصی همی نیارم شد / به دینم اندر طاغی همی شوی به مثل»؛ یا به‌کاربردن کاف تصغیر به منظور تحبیب یا تحقیر در این بیت: «ترک از درم درآمد خندانک / آن خوب‌روی چابک مهمانک»؛ یا تشبیه اضمار در این بیت: «اگر دیوانه ابر آمد چرا پس / کند عرضه صبوحی جام زر بـاد» [۸] [۹] . شعـر رابعـه از نظـر مختصات آوایی هم بسیار مهم است. از آن جمله، تشدید مخفّف که شمس قیس رازی در المعجم آن را «زیادت قبیح» خوانده است و «امـاله» که هر دو از ویژگیهـای سبک خراسانی‌‌انـد [۱۰].

رابعه به ادب فارسی و عربی مسلط بود و به هر دو زبان شعر می‌سرود (عوفی، اوحدی، واله، همانجاها). غزلهای وی، سرشار از لطافت و معانی دل‌انگیز است و به فصاحت و حسن تأثیر معروف‌اند [۱۱]. رابعه را نخستین کسی دانسته‌اند که در قالب ملمع شعر سروده است. عوفی ملمعی از او را در لباب الالباب آورده است . از صنایع ادبی، تلمیح، مراعات نظیر، تشبیه (محسوس به محسوس)، جمـع، تفریق و ... در اشعارش مشهود است [۱۲]. اشعار رابعه از نظر درون‌مایه و پیام، از دیگر اشعار این دوره چیزی کم ندارد و مانند بسیاری از سروده‌های سبک خراسانی از اصطلاحهای نجومی و طبی و کاربرد لغتهای مهجور خالی است و بسامد لغتهای عربی بسیار اندک است [۱۳]. اشعار رابعه علاوه بر سادگی و روانی فکر و کلام، متضمن لطافت، وصف طبیعت، سوز عشق و شیفتگی و نیز کاربرد وزنهای مطبوع‌‌اند، اما در آنها اثری از حکمت و عرفان به معنی خاص وجود ندارد [۱۴].


رابعه دختر کعب قُزداری که به رابعه بلخی هم شناخته شده‌است، شاعر پارسی‌گوی نیمه نخست سده چهارم هجری (۹۱۴-۹۴۳میلادی) است.[۱] وی طبق اسناد موجود، نخستین شاعر زن پارسی گوی است.[۲] پدرش کعب قزداری، از عربهای کوچیده به خراسان و فرمانروای بلخ و سیستان و قندهار و بُست بود. از تاریخ ولادت و مرگ رابعه اطلاعات درستی در دست نیست. آنچه قطعیست آن است که او همدوره با سامانیان و رودکی بوده و به استناد گفتار عطار نیشابوری با رودکی دیدار و مشاعره داشته‌است. زمان مرگ رابعه به احتمال قریب به یقین پیش از مرگ رودکی بوده‌است، بنابراین تاریخ مرگ او را می‌توان پیش از سال ۳۲۹ هجری قمری در نظر گرفت.

کودکی و نوجوانی از تولد و دوران کودکی و نوجوانی رابعه اطلاعی در دست نیست. تنها مدرک مستند از زندگی رابعه، روایتی‌ست که عطار نیشابوری در حکایت بیست و یکم کتابِ الهی‌نامه خویش در بحر هَزج مسدّس محذوف، در چهارصد و اندی بیت آورده‌است. آنچه از این روایت برمی‌آید آنست که رابعه دختر کعب قزداری، والی بلخ بوده و برادری بنام حارث داشته است. کعب علاقه خاصی به رابعه داشته و در پرورش و تعلیم او کوشا بوده است و به جهت توانایی‌های بی‌نظیر او در هنر و فنون، او را با لقب زین‌العرب (زینت قوم عرب) خطاب می‌کرد. رابعه به استناد گفتار عطار، در سرودن شعر و هنر نقاشی به‌غایت توانمند و در شمشیرزنی و سوارکاری بسیار ماهر بوده‌است.

دیدار با بکتاش پس از مرگ کعب، حارث بر تخت پدر می‌نشیند و در یکی از بزم‌های شاهانه او، رابعه با بکتاش، از کارگزاران نزدیک حارث دیدار می‌کند. عطار جایگاه بکتاش در دربار را کلیددار خزانه عنوان کرده‌است. رابعه بی‌درنگ دل به بکتاش می‌بازد و در نهایت دایهٔ رابعه که از علاقه رابعه به بکتاش آگاه می‌شود، میان آن دو واسطه می‌شود. رابعه خطاب به بکتاش نامه‌ای می‌نویسد و تصویری از خویش ترسیم کرده و پیوست آن نامه می‌کند و بدست دایه می‌سپارد تا بدو رساند. چون بکتاش نامه رابعه را می‌خواند و تصویر او را می‌بیند بدو دل می‌بازد و نامه‌اش را پاسخ می‌دهد. این نامه‌نگاری‌های پنهانی ادامه پیدا می‌کند و رابعه اشعار فراوانی خطاب به بکتاش ضمیمه نامه‌ها کرده و برای او می‌فرستد. ظاهراً روزی بکتاش رابعه را در دهلیزی می‌بیند و آستین او را می‌گیرد که «چرا مرا چنین عاشق و شیدا کردی اما با من بیگانگی می‌کنی؟» رابعه از او آستین می‌افشاند که «عشق من به تو بهانه‌ایست بر عشقی عظیم‌تر» و او را بخاطر افتادن در دام شهوت نکوهش می‌کند.

رابعه در میدان نبرد

بر اساس روایت عطار، روزی لشکر دشمن به حوالی بلخ می‌رسد و بکتاش به همراه سپاه بلخ به نبرد می‌رود. رابعه که تاب بی‌خبری از وضعیت بکتاش را ندارد، با لباس مبدل و روی پوشیده، پنهانی در پس سپاه بلخ به میدان جنگ می‌رود. بکتاش در گیرودار نبرد زخمی می‌شود و رابعه که جان بکتاش را در خطر می‌بیند، شمشیر کشیده و به میانه میدان می‌رود و پس از کشتن تعدادی از سپاهیان دشمن پیکر نیمه جان بکتاش را بر اسب کشیده از مهلکه نجات می‌دهد: بگفت این و چو مردان برنشست او از آن مردان تنی را ده بخست او برِ بکتاش آمد، تیغ در کف وز آنجا برگرفتش برد با صف نهادش پس نهان شد در میانه کس‌اش نشناخت از اهل زمانه

رابعه و رودکی

در روایت عطار، رابعه روزی در راه با رودکی که عازم بخارا بوده دیدار می‌کند. رودکی شیفته توانایی رابعه در سرودن شعر می‌شود و او را تحسین می‌کند و با او به صحبت و مشاعره می‌نشیند. عطار آن واقعه را این‌گونه در الهی‌نامه می‌آورد: نشسته بود آن دختر دلفروز براه و رودکی می‌رفت یک روز اگر بیتی چو آبِ زر بگفتی بسی دختر از آن بهتر بگفتی بسی اشعار گفت آن روز اُستاد که آن دختر مجاباتش فرستاد ز لطف طبع آن دلداده دمساز تعجب ماند آنجا رودکی باز

رودکی پس از آن راهی بخارا می‌شود و در بزمی در دربار امیر سامانی شعری که از رابعه به یادداشت بازگو می‌کند که بسیار مورد پسند امیر می‌افتد و چون از آن سؤال می‌کنند، رودکی داستان آشنایی‌اش با رابعه و عشق او به بکتاش را برای شاه بازگو می‌کند، غافل از اینکه حارث نیز در آن بزم حاضر است و از آن داستان باخبر می‌شود. حارث بسیار خشمگین می‌شود، به بلخ بازمی‌گردد و پس از یافتن صندوقی حاوی اشعار رابعه در اتاق بکتاش، به گمان ارتباط نامشروع آنان، فرمان می‌دهد بکتاش را در زندان افکنده و رابعه را به گرمابه برده و رگِ دستان او را بگشاید و درِ گرمابه را به سنگ و گچ مسدود کنند. روز بعد چون در گرمابه را می‌گشایند، پیکر بیجان رابعه را مشاهده می‌کنند که با خون خویش اشعاری را خطاب به بکتاش با انگشت بر دیوارهٔ گرمابه نگاشته‌است. بکتاش پس از آن، به نحوی از زندان می‌گریزد و شبانه سر از تن حارث جدا می‌کند، سپس بر مزار رابعه رفته و جان خویش را می‌گیرد.

نام های دیگر وی

رابعه بلخی * رابعه قزداری * رابعه بنت کعب * بنت کعب * زین العرب * مگس رویین [۱۵]

معاصرین

رودکی

اشعار رابعه

عرفان رابعه

برخی سخنان

در رسانه

هدی زین العابدین، در فیلم سمفونی نهم، نقش رابعه را بازی می کند.

پانویس

  1. عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهی‌نامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۷ ش، ص ۳۷۱-۳۸۷
  2. https://www.cgie.org.ir/fa/article/246109/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D9%87-%D9%82%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C
  3. عطار، همانجـا؛ نیز نک‍ : عقیقی، ۳۳۵-۳۳۶
  4. نک‍ : اوحدی، ۱ / ۳۸۶؛ واله، ۲ / ۹۱۳؛ صبا، ۲۸۰.
  5. جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۳۶ ش، ص ۶۲۹
  6. شفیعی کدکنی، محمدرضا، تعلیقات بر الٰهی‌نامۀ عطار، نشر سخن، تهران، ۱۳۸۷ ش، ص ۶۹۷
  7. مدبری، محمود، شرح احوال و اشعار شاعران بی‌دیوان، نشر پانوس، تهران، ۱۳۷۰ ش، ۷۳-۷۷
  8. محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۲ ش، ص ۴۵-۷۲
  9. شمیسا، سیروس، کلیات سبک‌شناسی، تهران، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۸
  10. محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۲ ش، ص ۴۵-۷۲
  11. محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۲ ش، ۷۹، ۸۸، ۹۴، ۹۵
  12. بی‌زار گیتی، آزاده، «مؤلف مقتول، نگاهی به رابعه بنت کعب»، فصل زنان، به کوشش نوشین احمدی خراسانی و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ ش، ج ۴، ص۱۴۱-۱۴۲
  13. بی‌زار گیتی، آزاده، «مؤلف مقتول، نگاهی به رابعه بنت کعب»، فصل زنان، به کوشش نوشین احمدی خراسانی و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ ش، ج ۴، ص۱۴۱-۱۴۲
  14. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۳۲ ش، ص ۳۰۸، ۴۰۳-۴۰۵
  15. رادفر، ابوالقاسم، زنان عارف؛ سوختگان عشق و اشتیاق، انتشارات مدحت، 1385، ص120

منابع

  • بی‌زار گیتی، آزاده، «مؤلف مقتول، نگاهی به رابعه بنت کعب»، فصل زنان، به کوشش نوشین احمدی خراسانی و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ ش، ج ۴.
  • جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۳۶ ش.
  • عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهی‌نامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۷ ش.
  • شفیعی کدکنی، محمدرضا، تعلیقات بر الٰهی‌نامۀ عطار، نشر سخن، تهران، ۱۳۸۷ ش.
  • رادفر، ابوالقاسم، زنان عارف؛ سوختگان عشق و اشتیاق، انتشارات مدحت، 1385.
  • محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۲ ش.
  • مدبری، محمود، شرح احوال و اشعار شاعران بی‌دیوان، نشر پانوس، تهران، ۱۳۷۰ ش.
  • / دائرۀالمعارف بزرگ اسلامی
  • []