زن در مسیحیت
![]() | |
مشخصات | |
---|---|
نام استاد | دکتر علی غلامی |
نام جزوه | زن در ادیان |
مرکز آموزشی | دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام |
مقطع تحصیلی | کارشناسی ارشد |
گرایش | مطالعات زنان |
زن در مسیحیت
تاریخ تحولات مسیحیت
دوران ظهور مسیحیت
در دوران ظهور مسیحیت، اعتقاد به ورود گناه به عالم توسط زنان، به زنان جایگاه نازلی داده بود و تبعیض علیه زنان رواج داشت.[۱] در شرایطی که مردم زمانه عیسی از اینکه او با زنان گفت و گو می کند، شگفت زده می شدند، [۲] عیسی در موضوعاتی با زنان سخن می گفت که کسی در آن زمان، زنان را مخاطب چنین مباحثی قرار نمی داد.[۳]
در فضایی که برخی ربی های یهودی معتقد بودند بهتر است تک تک ده فرمان را بسوزانیم تا اینکه با یک زن در ملأ عام گفت و گو کنیم، عیسی با زنان به صورت علنی و محبت آمیز[۴] و سرشار از افتخار و تکریم[۵] سخن می گفت[۶] و در تماثیل و حکایات خود از آنان یاد می کرد. از سوی دیگر، حلقه ای از زنان وفادار و پیرو عیسی، گرداگرد او و مادرش را در ایام حیات او فراگرفته بودند و به تعالیم او ایمان داشتند؛[۷] در ابلاغ پیام مسیحایی عیسی با مردان همگام بودند؛[۸] او را در سفرهای تبلیغی همراهی،[۹] و مایحتاج او و پیروانش را فراهم می کردند؛ حتی برخی بیوه زنان فقیر دارایی های اندک خود را به او هدیه می دادند[۱۰] و برخی زنان دیگر، پاهای عیسی را با عطر شستشو و حتی در مواردی با موهای خود، خشک می کردند.[۱۱]
به گفته اناجیل، سران یهود که از سخنان و اعمال عیسی ناخشنود بودند، او را با خیانت یکی از حواریون به نام یهودای اسخریوطی دستگیر کردند و به حاکم رومی منطقه تحویل دادند و با فشار بر او، عیسی را به صلیب کشیدند.[۱۲]
دوره ی اصلاحات
فساد فراگیر کلیسا در قرون وسطی موجب شد دغدغه اصلاح امور کلیسا و بازگشت به آموزه های اصیل مسیحی پررنگ شود و اعتراضات پردامنه ای شکل بگیرد؛ تا آنکه در قرن شانزدهم، مارتین لوتر، اولریش تسوینگلی و ژان کالوین نهضتی را پایه گذاری کردند که نهضت اصلاح دینی یا پروتستانتیزم خوانده می شود.پیشرفت های علمی در این دوران، اعتماد انسان را به خود و عقلانیتش، و احساس بی نیازی از خدا و تردید در باورهای دینی را تقویت کرد. در این برهه -به ویژه از قرن هجدهم به بعد-، نقد کتاب مقدس،[پانویس ۱] جدایی دین از سیاست، و اختصاص دین به عرصه خصوصی، انسان گرایی و خدا گریزی، عقل محوری و ایمان گریزی و تحولاتی از این دست، مسیحیت را ناگریزبه دفاع از آموزه های خود و شکل دهی به «الهیات جدید مسیحی» ساخت.
پیدایش فمینیسم در این دوران، بهانه ای برای بازخوانی متون مقدس به نفع زنان، به دست داد. مهم ترین تلاش فمینیست ها ارائه تصویری زنانه از خدا و تبیین جوهر اصلی زنانگی بود و تمایز گذاشتن میان ویژگی های جسمی و مسائل ناشی از فرهنگ، تحولی عمده در تفسیر زنانه کتاب مقدس به وجود آورد. بر این اساس، بسیاری از دیدگاه های رایج که به کتاب مقدس نسبت می دادند و تغییر ناپذیر پنداشته می شد، ناشی از تحولات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی تلقی گردید. تغییر در نمادهای الهیاتی مسیحی و شنیده شدن صدای زنان، از مهم ترین دغدغه های الهی دانان فمینیست بود.
آموزه های بنیادین مسیحیت
آفرینش و گناه نخستین
مسیحیان به روایتی از آفرینش معتقدند که در سفر پیدایش عهد عتیق بیان شد. در متن مقدس شرح داده شده که مار، حوا را اغوا کرد و او نیز آدم را فریفت و مرتکب کناه نافرمانی شدند. هنگامی که خدا به آدم عتاب می کند که آیا از آن درختی خوردی که قدغن کردم، آدم جواب می دهد: «این زنی که قرین من ساختی، وی از میوه درخت به من داد که خوردم». خداوند برای مجازات این گناه، به زن خطاب می کند: «الم و حمل تو را بسیار افزون گردانم؛ با الم، فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد».[۱۳] به آدم نیز چنین می گوید: «چون که سخن زوجه ات را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرموده، گفتم از آن نخوری، پس به سبب تو زمین ملعون شد و تمام عمرت از آن با رنج خواهی خورد».[۱۴] آنان همچنین از باغ عدن اخراج شدند.
در الهیات مسیحی، گناه ذاتی یا نخستین، توسط پولس بسیار برجسته شد و از زمان آگوستین به بعد، به آموزه اساسی مسیحیت تبدیل گردید.آگوستین تأکید داشت درست است خداوند انسان را به صورت خود آفریده بود، ولی اراده مندی انسان و فریب خوردگی از شیطان موجب شد که صورت الهی را از دست بدهد و سرشتش فاسد شود و به شر گرایش یابد [۱۵] مسیحیان بر این باورند که عدالت و قداست اولیه دو جنس در هنگام آفرینش، به دلیل بروز گناه نخستین آدم و حوا زایل شده است؛ انسان در پی این گناه، ناپاک و فاسق شد؛[پانویس ۲] دشمن خدا گردید؛ مقام فرزندی را از دست دادد و به یک غلام و عبد بدل شد. همچنین در کتاب مقدس مسیحی و تعالیم کلیسا، سلطه و حاکمیت شوهر بر زن و جایگاه فرودست او در قیاس با مرد، به عنوان مجازات گناه نخستین برای زنان در نظر گرفته شده و جنبه ی تأدیبی دارد. آنان معتقدند گرچه جهان پس از گناه آدم و حوا تنزل یافته، ذاتا خیر است و اگر نقص و عیبی در عالم مشاهده می شود، با گناه آدم و حوا وارد شده و امری عرضی است. بر این اساس، بعد از آدم و حوای دومین (یعنی عیسی و مریم)، خلقت دوباره نیکویی خود را باز می یابد.[پانویس ۳]
تجسید و نجات مسیح
بر اساس تعالیم مسیحی، به صلیب کشیده شدن مسیح و رنج او موجب شد انسان از مجازات گناه در امان بماند[۱۶] و گرچه قداست اولیه را به دست نیاورد،[۱۷] به مقام «عادل شمردگی» رسید و از این پس پاک به حساب می آید.
تجسید خدا در بدن مذکر، موجب انتقادات فراوانی به الهیات مسیحی شد. در مقابل، اینکه عیسی پس از رستاخیز، ابتدا بر زنان ظاهر شد و آنان را مخاطب عهد جدید قرار داد، موجب شده در میدان مسیحیان برخی بر تحول در جایگاه زن و برابری زن و مرد پس از رستاخیز عیسی تأکید کنند. به بیان دیگر، از نظر آنان با توجه به اهمیت مفهوم عهد در مسیحیت، عهد جدید با زنان در کنار مردان بسته شده و حضور زنان در رستاخیز مسیح، نشانه جایگاه والای آنان در برهه جدید است.[پانویس ۴][۱۸] [۱۹]همچنین باید از تأثیر و نقش مریم در بهبود موقعیت زنان سخن گفت: مسیحیت معتقد است او نجات دهنده بشر است؛ همان گونه که حوا، کشاننده بشر به پستی و فرودستی بود.[۲۰]
انسان شناسی
پایه انسان شناسی مسیحی بر «خلقت انسان بر تصویر خدا» بنا نهاده شده و لذا انسان، در جهان محسوس و قابل رؤیت، برترین موجود خداست.[۲۱] اهمیت انسان در این است که روح خدا در مسیح، و روح مسیح در انسان سکنی می گزیند.[۲۲]
مسیحیت تصریح می کند که میان دو جنس تفاوتی در جوهر انسانی قائل نیست و هم مرد و هم زن را به یک اندازه انسان می داند.[۲۳] نوع توصیف آدم از حوا (استخوانی از استخوان هایم و گوشتی از گوشتم)[۲۴] در کنار نام گذاری او به مادر زندگان (از جمله نسل آنها)، همچنین توصیفاتی که از یک تن شدن زن ومرد و اتحاد آنان وجود دارد، می تواند حاکی از هم سرشتی و هم ذاتی دو جنس باشد.[۲۵]
نگاه مسیحیت به مسئله جنسی
در مسیحیت حساسیت ویژه ای به مسائل جنسی وجود دارد و پاک دامنی از آموزه های اساسی مسیح است. تعالیم کتاب مقدس و مواعظ عیسی، [۲۶] شهوت رانی و روابط جنسی نامشروع را به شدت نفی می کنند؛ [۲۷] همچنین هر گونه روابط جنسی بیرون از چارچوب ازدواج، به زنا تعبیر شده و ممنوع اعلام گردیده است.[۲۸]
بر اساس تعالیم مسیحی، در دوران پیش از رستاخیز عیسی، انسان زیر سیطره خواهش های جسم و شهوت به سر می برد و نقش شریعت، مهار ساختن این خواهش ها بوده است. در دوران دوم (پس از رستاخیز) با به صلیب کشیده شدن جسم عیسی، انسان مؤمن به مسیح، همانند مسیح در جسم مرده است و دوباره در روح زنده گشته و از مردگان برخاسته است.[۲۹] در حیات روحانی جدید، بر بی اعتنایی به جسم و تمایلات جسمانی (از جمله غریزه جنسی) تأکید می شود. ازاین رو زندگی دنیوی و مادی از نظر مسیحیت به تبعیدگاه توصیف گردیده و لعن شده و به مواهب دنیوی نگاه منفی وجود دارد و به انسان توصیه شده از آنها دوری کند.
بر اساس تعالیم مسیحی، انسان در خلقت اولیه اش دارای میل جنسی نبود و این میل، بعد از گناه نخستین در وی به وجود آمد. با سرکوب شهوت در مسیحیت، تلاش شد زمینه فریب و وسوسه انگیزی و بروز گناه کاهش یابد. به همین دلیل، برخی راه رهایی از هویت منفی ناشی از گناه نخستین را فرار از گناهکاری و بسترهای آن، از جمله تمایلات جنسی دانسته، رهبانیت را انتخاب می کردند.
از سوی دیگر، در اغلب برهه های تاریخ مسیحیت، به خود لذت جنسی مشروع هم سخت گیری هایی شده است؛ چنان که به زوجین توصیه می شد از ارتباط زناشویی به منظورلذت خواهی بپرهیزید و صرفا به منظور تکثیر نسل به این ارتباط بپردازند.[۳۰] در این تصویر رایج مسیحی، «رابطه جنسی» اگر فقط به قصد لذت بردن، بدون قصد زاد و ولد و اتحاد زن و مرد باشد، انحراف اخلاقی است[۳۱] و برخی آن را گناهی می دانستند که باید از آن جلوگیری کرد.[۳۲] همچنین این سخن کتاب مقدس که «ازدواج در دنیا، به خاطر تولید مثل، مجاز شمرده شده و در آخرت منسوخ می شود»،[۳۳] این ذهنیت را ترویج می کرد که کارکرد ازدواج صرفا تولید مثل است.
تجرد در مسیحیت
با توجه به دیدگاه های مسیحیت درباره میل جنسی و مواهب دنیوی، طبیعی است که خانواده به عنوان یکی از نهادهای دارای جلوه مادی وجسمانی و مرتبط با شریعت، کم رنگ شده باشد و اوج کمال روحانی انسان، در رهبانیت و تجرد و گذر از خواسته های جسمانی و شهوانی جست و جو شود. در برخی برهه های تاریخ مسیحیت، اعتقاد به این مسئله که ازدواج و روابط جنسی آلوده کننده است یا موجب تهییج امیال سیر نشدنی انسان می گردد، موجب می شد رغبت به ازدواج کاهش یابد.[۳۴] اینکه ازدواج برای رفع حاجت است، نه به جهت بهره بردن از یک موهبت الهی که در انسان نهاده شده، ریشه در همین دیدگاه دارد.ولس در نامه به قرنتیان می نویسد: مرد را نیکو آن است که زن را لمس نکند؛ لکن به سبب زنا، هر مرد زوجه خود را بدارد و هر زن شوهر خود را بدارد .... می خواهم که همه مردم مثل خودم باشند، ولی هرکس نعمتی خاص از خدا دارد؛ یکی چنین و دیگری چنان. به مجردان و بیوه زنان می گویم که ایشان را نیکوست که مثل من بمانند؛ ولی اگر پرهیز ندارند، نکاح بکنند؛ زیرا نکاح از آتش هوس بهتر است.[۳۵]
از همین روست که مسیحیت، ازدواج را امری دنیوی و فاقد ارزش معنوی معرفی می کرد که مهم ترین کارکرد آن، ایجاد مکانیسمی است که از طریق آن، میل جنسی ارضا شده، به پیش گیری از هوس رانی و زنا می انجامد. به بیان دیگر، خانواده پادزهری برای مشکلات جنسی[۳۶] و راه جلوگیری از شهوت پرستی با تجویز مقدار کنترل شده ای از شهوت است. در کتاب مقدس آمده: آنانی که از آن مسیح می باشند، جسم را با هوس ها و شهواتش مصلوب ساخته اند. شهوت پرستی ناپاکی هایی تولید می کند و لذا ایمان داران می بایست با دوری کردن از آن، امیال و افکار خود را از شهوت دور سازند.[۳۷] طبیعی است که چنین دیدگاه هایی، به جایگاه نازل خانواده در میان مسیحیان منجر شود.
زمینه ها و عوامل ارزشمندی تجرد و رهبانیت در مسیحیت
نقش تجرد عیسی و برخی حواریون در ارزش انگاری رهبانیت
در نظر مسیحیان، عیسی بالاترین آموزگار معنوی است و هر مسیحی، باید زندگی و کردارهای او را الگوی خویش قرار بدهد و تشبه حداکثری به او بیابد. از این رو نمی توان تجرد عیسی و کم رنگ بودن خانواده در جوانب زندگی او را نادیده گرفت. عیسی می گفت: «اگر کسی نزد من می آید و پدر و مادر، زن و فرزندان، برادران و خواهران... و حتی نفس خود را نیز دشمن ندارد، شاگرد و حواری من نیست».[۳۸] علاوه بر ازدواج نکردن رهبران اصلی مسیحیت -عیسی و پولس- اینکه حواریون نیز برای همراهی با مسیح خانواده هایشان را رها کردند، [۳۹] بر ارزش تجرد افزود. مسیح با آمیزش جنسی در قالب ازدواج مخالفت نکرده (البته به آن توصیه نیز نکرده) و در هیچ جا تنفر خود را از این میل ابراز نکرده است، اما به نظر می رسد برآیند و پیامد انقلاب او در زمان های بعد از حیاتش، کم ارزش گردیدن میل جنسی به بهانه ارتقای ایمان بود. از این رو در دوران های بعد، خدمت به خدا و دین، در رها کردن خانواده و فراغت بال یافتن برای انجام امور دینی معنا شد.
تأثیر مریم باکره بر ارزش شماری تجرد
اینکه مریم بدون داشتن همسر و هرگونه ارتباط جنسی، [۴۰] اسوه و الگوی ایفای نقش مادری است، بر کم ارزش شدن روابط جنسی، مؤثر بوده است. تولد عیسی بدون برقراری ارتباط جنسی مادرش (مریم)، موجب می شود مهم ترین دلیل بر ارزشمندی ارتباط جنسی که فرزندآوری است، نفی شود و دیگر دلیلی برای تأیید اهمیت این میل باقی نمی ماند. زنان با الگوگیری از مریم باکره، می توانند با کم ارزش شمردن میل جنسی و ازدواج، از حوا فاصله گرفته، به مریم نزدیک شوند.
سیستم روحانیت دینی مسیحی و تأثیر آن بر ارتقای جایگاه تجرد
در تأسی به عیسی و حواریون، روحانیون دینی مسیحی (کاتولیک) و اسقفان (ارتدوکس) که نمایندگان دین، و جلوه و نماد تحقق بخشی به ارزش های مسیحی هستند، ازدواج را برای خود ممنوع دانسته، تمایلات جنسی شان را سرکوب می کنند.[۴۱] از آنجا که در سلسله مراتب کلیسایی، کشیش مقامی عالی تر از مردم عادی و ابزار فیض رسانی خدا به بشر است، تجرد او بار ارزشی بیشتری به رهبانیت، نسبت به همسر گزینی و ازدواج می دهد.
نگاهی تاریخی به تأثیر اندیشه مسیحی در گسترش رهبانیت و تجرد
تا پیش از قرون سوم و چهارم، خانواده که همچنان متأثر از استحکام پیشین تاریخی و فرهنگی این نهاد بود، دارای جایگاه پررنگی بود.به تدریج در عصر کلیسای اولیه، میل به تجرد و پرهیز از رابطه جنسی شیوع یافت و پس از مدتی در داخل کلیسا، ساختارهایی همچون دیرها را ایجاد کرد؛ تا اینکه در قرون وسطی، شاهد ارزش کمتر خانواده نسبت به رهبانیت بودیم. رفته رفته از ارزش خانواده در مقابل تجرد و رهبانیت کاسته شد؛ تا آنجا که در برهه هایی، تجرد که در اوایل برای راهبه ها و اقشار خاص مطلوب بود، از اواخر قرون وسطی شکل رسمی و گسترده به خود گرفت؛ [۴۲] در این برهه، زنان به جای صومعه با عهد و پیمان هایی ساده و با زندگی زاهدانه، خانه های خود را به عنوان محل رهبانیت خود برگزیدند. در نتیجه، این باور کم رنگ شد که ازدواج نکردن صرفا برای دسته خاصی از زنان بسیار مؤمن، پسندیده است و دیگران باید به همان زندگی عادی خود ادامه دهند و همچنان ازدواج برای آنان تقدس دارد.[۴۳]
در خلال نهضت اصلاحات دینی، انتظار می رفت بازخوانی آموزه ها به نفع خانواده باشد، ولی در پی این اصلاحات، ازدواج از آیینی در اختیار کلیسا، به کنترل دولت درآمد.[۴۴] برخی معتقدند اولین ریشه بحران مدرن ازدواج و خانواده در ترک بعد الهی و سکولار شدن ازدواج و خانواده رخ می نماید که ناشی از اصلاحات پروتستانی بود.[۴۵] شاید بتوان مدعی شد سخت گیری کاتولیکی موجب بروز رویکردهای زن گرایانه (فمینیستی) شد و سهل گیری پروتستانی، بستری برای توسعه اندیشه های فمینیستی گردید که میانه خوبی با خانواده محوری نداشت. بدین ترتیب در دوران معاصر و هم زمان با افول جایگاه خانواده و حاکمیت اندیشه های فردگرایانه و لذت خواهانه مدرن، تجرد (که البته با تجرد رهبانی در اهداف، تفاوت هایی داشت) رواج پرشتابی یافت.
منزلت ازدواج و خانواده در مسیحیت
از اصول تعالیم کلیسایی، معتبر دانستن نهاد خانواده و تفاوت گذاری کتاب مقدس میان ازدواج (روابط جنسی در چارچوب خانواده) با سایر مدل های ارتباط جنسی و زناشویی است.[۴۶] در مسیحیت تأکید می شود که پیوند عمیق زندگی و محبت که زناشویی را به وجود می آورد، توسط خالق وضع شده و او قوانین مناسب آن را اعطا کرده است و خانواده، یک نهاد صرفا انسانی و برآمده از فرهنگ ها نیست. [۴۷] خانواده مسیحی یک کلیسای خانگی معرفی شده و بر وظیفه تبلیغی و تبشیری آن تأکید می گردد.[۴۸] به منظور تبیین اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده در مسیحیت، برخی محورهای الهیات و متون مسیحی را که به بازتاب این جایگاه می پردازند، شرح می دهیم:
تأکید بر بعد الهی خانواده و تطبیق آن بر تثلیث
از منظر مسیحیت، خود خداوند ساختار خانواده را برپا کرده است و لذا خانواده بنیانی الهی دارد.[۴۹] خداوند از همان ابتدا با آفرینش زن و مرد، به دنبال تشکیل و بناگذاری نهاد خانواده بوده است.[۵۰] مسیحیت مدعی است این بنیان خردمندانه و دوراندیشانه خداوند خالق است که در نهاد شر (تمایلات جنسی)، تمایلات عاشقانه و محبت آمیز را نهادینه ساخته است.[۵۱] مسیحیت نگاهی رازگونه به ازدواج دارد که می توان در نحوه ترسیم ارتباط ازدواج و تثلیث، بخشی از آن را دید؛ [۵۲] پیوند اشخاص در ازدواج، نشان و صورتی از پیوند پدر و پسر در روح القدس توصیف می شود.
قرار دادن خانواده در زمره شعائر هفت گانه کلیسایی و سر عظیم دانستن آن
مسیحیت از ازدواج به عنوان یک سر عظیم یاد می کند[۵۳] که هرکسی را یارای رسیدن به راز آن نیست.[۵۴] در الهیات مسیحی تأکید شده خداوند قدرت مطلق خود را به «اسرارآمیزترین» وجه نشان می دهد؛ از ازدواج به عنوان ظرفی برای آشکار شدن ارزش های کلیسایی سخن گفته شده[۵۵] و تصریح گردیده یکی از متعالی ترین نشانه های محبت خدا به بشر در سر ازدواج نهفته است. از سوی دیگر، قرار گرفتن ازدواج در زمره آیین های مقدس هفت گانه مسیحیت کاتولیک، زمانی اهمیت خود را به رخ می کشد که دانسته شود این آیین ها، علت و اسباب و مسیر نیل به فیض الهی از طریقی نامرئی هستند.[۵۶] خداوند به همه فیض می رساند، ولی در لحظات، خاص از جمله انجام آیین های مقدس، فیض خاص می رساند. در واقع این شعائر، برای نجات بشر ضروری هستند[۵۷] و به انسان به منظور نیل به نجات و رستگاری مدد می رسانند.[۵۸]
ازدواج به مثابه عهدی الهی
متألهان مسیحی ازدواج را عهدی میان زن و مرد می دانند.[۵۹] با توجه به نقش محوری مفهوم عهد در الهیات مسیحی (که در عهد جدید در مقابل عهد عتیق بازتاب یافته)، از سنخ عهد بودن ازدواج نشان دهنده اهمیت آن است.
توجه به کارکردهای تربیتی اجتماعی خانواده و اهتمام به ارتقای موقعیت آن
ضرورت احترام به والدین،[۶۰] تأکید بر وظیفه تخطی ناپذیر والدین در تربیت و آموزش فرزندان،[۶۱] لزوم تأدیب و نصیحت فرزندان، [۶۲] توصیه به اطاعت زن از شوهر و احترام به او و محبت مرد به زن و صیانت از او،[۶۳] و نیز کنترل شهوت، [۶۴] از جمله محورهای مورد توجه کلیسا در مسیر تحکیم خانواده است. بر نقش تربیت کنندگی والدین، به ویژه تربیت دینی نیز توجه داده شده است و خانواده به مثابه کلیسایی کوچک، نقش مکمل کلیسا در تربیت دینی را ایفا می کند: «آن که پسر خویش را دوست می دارد، تازیانه را فراموش نمی کند... آن که پسرش را تربیت کند، از او خرسند خواهد شد». [۶۵]
کارکرد اجتماعی خانواده نیز در جامعه مسیحی اهمیتی اساسی دارد [۶۶] و خانواده هسته اصلی زندگی اجتماعی تلقی شده است.[۶۷] در تعالیم نوین مسیحی تصریح شده خانواده در مقایسه با سایر نهادهای اجتماعی باید دارای اولویت باشد و به آن اهتمام بیشتری شود.[۶۸] به همین دلیل، کلیسا لزوم حمایت نهادهای تخصصی از مردان و زنان به منظور توانمند سازی حضور آنان در خانواده را گوشزد می کند.[۶۹]
وضع قوانین در راستای تحکیم خانواده
در مسیحیت، قواعدی برای انتظام بخشی به ازدواج و خانواده تدوین شده است؛ به عنوان نمونه، تنها راه انحصاری ارضای میل جنسی، تشکیل خانواده است و فقط در این صورت مبارک و مورد تأیید خداوند است[۷۰] و افرادی که بدون ازدواج ارتباط جنسی برقرار می کنند، فاسق نامیده شده اند.[۷۱] مسیحیت کاتولیک بر منع چند همسری و طلاق تأکید، و بر ثبت رسمی ازدواج در کلیسا، منع ازدواج با برخی از خویشان، و ضرورت ازدواج با هم کیش اصرار می ورزد. همچنین سقط جنین و شبیه سازی را نیز تهدیدی برای نظام خانواده می داند و در راستای صیانت از خانواده با آنها مخالفت می کند.[۷۲]
کارکردهای خانواده در مسیحیت
در زمره کارکردهای خانواده مسیحی می توان به این محورها اشاره کرد: تولید مثل، حمایت و مراقبت، جامعه پذیری، تنظیم رفتار جنسی، ایجاد محبت و وفاداری، یکی شدن، عاطفه و همراهی، تأمین اقتصادی و تربیت دینی و اجتماعی.[۷۳] کتاب مقدس، نگهبانی از کلیسای خدا را متوقف بر اهمیت دادن به خانواده، وفاداری و نگهداری از خانه، ازدواج، ارتباط خانوادگی و تربیت فرزندان می داند.[۷۴] در میان کارکردهای ازدواج و آثار تشکیل خانواده، باروری از جایگاه ویژه ای برخوردار است. مسیحیت تصریح می کند که «باروری هدف ازدواج است و کلیسا تعلیم می دهد که هر عمل ازدواج به خودی خود باید برای تولید زندگی انسانی تنظیم شده باشد».[۷۵] پیشینه مسیحیت نشان می دهد فرزندآوری، گاهی به عنوان تنها عامل و پیامد تشکیل خانواده[۷۶] و گاهی به عنوان حلقه اصلی پیوند سایر کارکردها مد نظر بوده است.
جایگاه نازل تر خانواده در قیاس با تجرد در مسیحیت
در تعالیم مسیحی، ازدواج امری مقدس است و نفی نمی شود، [۷۷] ولی هم زمان، خانواده کم ارزش تر از رهبانیت و تجرد است. [۷۸] از این رو تعالیم مسیحی از جایگاه درجه دومی (پسا تجردی) و در مرتبه نازل تر خانواده در قیاس با تجرد و رهبانیت سخن می گویند. بر خلاف عهد عتیق، عهد جدید، تجرد را به طور خاص ستوده است.[۷۹] بکارت در عهد عتیق، عنوانی حقارت آمیز بود؛ ولی در عهد جدید به دلیل پیدایش مفهوم ازدواج با خدا یا مسیح، بکارت دارای بار ارزشی شد.[۸۰] پولس در همین زمینه می گوید: «کسی که ازدواج می کند، کار خوبی می کند و کسی که ازدواج نمی کند، کار مهم تری می کند».[۸۱] تجرد در مقایسه با ازدواج، راه نزدیک تری برای رسیدن به فیض و بهره مندی از نجات است؛ گرچه ازدواج نیز در مرتبه بعدی اهمیت است و نفی نمی شود: «هرکس ازدواج را تحقیر کند، عظمت تجرد را نیز کوچک می شمرد و هرکسی که آن را تحسین کند، تجرد را بیشتر تحسین می کند و شکوه و عظمت می بخشد».[۸۲] عیسی خود می گفت همه، قدرت ترک ازدواج به خاطر ملکوت خدا را ندارند[۸۳] و بر اساس تعلیم کتاب مقدس که « اما هر عضوی را یک کار نیست»،[۸۴] برخی که از مراتب معنوی بالاتری برخوردارند، ازدواج می کنند و بقیه که مرتبتی پایین تر دارند، به زندگی متأهلانه خود ادامه می دهند.
تحولات تاریخی خانواده در مسیحیت
تجرد از زمان پولس به آرمان مسیحیت بدل شد، ولی درگذر زمان، به دلیل تنافی آن با طبیعت بشر، کم رنگ گردید و از عمومیت توصیه به آن کاسته شد.[۸۵] پس از دوران تاریک برای خانواده که تا سده های نخستین قرون وسطی ادامه داشت، مسیحیت از رهبانیت به سمت خانواده گرایی تغییر جهت داد و دیدگاه هایی که نفی لذت جنسی را ترویج می کرد، کم رنگ گردید. امکان پذیر نبودن نفی خانواده موجب شد با وجود همه کشیش ها میان خانواده و تجرد، در قرون وسطی در «شورای کلیسایی ترنت»، ازدواج مسیحی، یکی از آیین های هفت گانه معرفی گردد که مسیح وضع کرده.[۸۶]
بازیابی ارزش خانواده در مسیحیت را باید به دوران معاصر نسبت داد. به نظر می رسد در سده اخیر، روند تکریم ازدواج و خانواده سرعت گرفته و این امر را می توان در جملات پاپ های معاصر مسیحی، به ویژه پس از شورای دوم واتیکان مشاهده کرد. کم کم خانواده اهمیت یافت و همسری و مادری جایگزین آرمان راهبگی شد. مسیحیان تمایلات جنسی را به عنوان یک نیاز طبیعی به رسمیت شناختند و کمتر کسی از شر بودن آن سخن می گفت.[۸۷] البته نمی توان از برخی تأثیرات نهضت اصلاح دینی، بر ارتقای جایگاه خانواده (حتی خانواده مسیحیان کاتولیک) چشم پوشید. لوتر که نهضت بازگشت به انجیل را سامان داده بود، تجرد را غیر مطابق با انجیل دانست و با آن مخالفت کرد.[۸۸]
به نظر می رسد مسیحیت در گذشته نه چندان دور خود، سهم مهمی برای خانواده قائل نبود، ولی امروزه حیات مسیحی در گرو خانواده دانسته شده و نقش خانواده در حال پر رنگ شدن است؛[۸۹] تا آنجا که امروزه برخی معتقدند استمرار حیات کلیسا با بقای خانواده گره خورده است [۹۰] و برگذر کردن آینده بشر از مسیر خانواده تأکید دارند.[۹۱] به تدریج ادعیه هایی نیز با محوریت خانواده تنظیم گردیده [۹۲] که بر نقش زنان یا خانواده تأکید دارند و خانواده ها آن را می خوانند و در آن، عیسی و مریم را پدر و مادر خانواده های خود معرفی می کنند.[۹۳] البته نمی توان منکر شد که با وجود تغییر رویکرد محسوس کلیسا در ارج نهادن به خانواده، در صحنه عمل توفیق چندانی حاصل نشده است. در جوامع معاصر مسیحی، خانواده ها از شیوع طلاق، خشونت های خانگی گوناگون، و موفق نبودن کلیسا در حمایت از نهاد خانواده، رنج می برند.
نقش های جنسیتی در خانواده مسیحی
وظایف و نقش های زنانه در حوزه خانواده
در توصیف ویژگی ها و اوصاف زن خردمند، به مواردی همچون: خرد اندیشی، عفت پیشگی، نیکویی و فرزند آوری اشاره و اهل حکمت و تعلیم محبت [۹۴] معرفی می شود. زن جوان مسیحی باید ازدواج کند، اولاد بزاید و کدبانو شود.[۹۵] در نامه های رسولی، یک زن خوب، دارای حیا در پوشش و ظاهر، و متفاوت با مرد است.خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد شوهر دوستی،[۹۶] محبت به وی،[۹۷] و فراهم کردن زمینه اعتماد شوهر،[۹۸] نشان دهنده مدل ارتباطی زن و شوهر در خانواده است. در مسیحیت، خانه داری نیز نقشی زنانه،[۹۹] و کار خانگی و اداره امور داخل خانه، [۱۰۰]از وظایف اخلاقی زن تلقی شده است. یک همسر خوب، خانه نشین[۱۰۱]است و به مهیا کردن غذای اعضای خانواده و نگهداری خانه اهتمام می ورزد.[۱۰۲]
از نظر مسیحیت، «مادری» و «باکرگی»، دو بعد و دو راه رسالت فراروی زنان است که به ادعای ژان پل دوم، متضاد با یکدیگر نیستند، بلکه مکمل و تبیین کننده یکدیگرند.[۱۰۳] مسیر مادری از ارتباط و لذت جنسی نمی گذرد و مادری بیش از آنکه حاصل فرزندآوری ناشی از ارتباط جنسی باشد، حاصل معرفت و شناخت میان جنس مذکر و مؤنث است. بنابراین هر زنی، ولو باکره، می تواند نقش مادری (از نوع معنوی) داشته باشد و هم باکرگی و هم مادری، هم زمان نقش زنانه دانسته شده اند.[۱۰۴] از سوی دیگر، با اینکه تربیت فرزند صرفا نقشی زنانه نیست و مردان نیز در آن سهیم اند، تأکید شده که زن شایسته، فرزند دوست[۱۰۵] است و محبت ورزی به فرزندان و تربیت صحیح آنان را در دستور کار اصلی خود قرار می دهد.
وظایف و نقش های مردانه در حوزه خانواده
آیات متعددی از عهد جدید، مردان را در موقعیتی برتر نسبت به زنان قرار می دهند و اطاعت زن از مرد را لازم می دانند.[۱۰۶] بر اساس این آیات، مرد رئیس خانواده و سر زن خواهد بود.[۱۰۷] در تعالیم مسیحیت، «زن از آنجا که استخوان و گوشت مرد است، می بایست تحت قیمومیت شوهر خود بوده و از او اطاعت کند؛ نه حقیقتا به عنوان یک خدمتکار، بلکه به عنوان یک ملازم و همراه تا این اطاعت پذیری او نه در حرمتش و نه در شأنش تنقیصی ایجاد نکند».[۱۰۸] در همین راستا، آکویناس رابطه زن ومرد را به رابطه خدا و بنده یا رابطه ارباب و برده تشبیه کرده است؛ با این تفاوت که ارباب برای نفع خود، بر برده فرمان می راند، اما شوهر برای منافع خانواده فرمان می دهد.[۱۰۹]
چند همسری
هیچ آیه ای مبنی بر تحریم تعدد زوجات در عهد جدید دیده نمی شود؛ این مسئله فقط برای اسقفان و شماسان (خادمان کلیسا) ممنوع اعلام شده است.[۱۱۰] علاوه بر آنکه ادله ای مبنی بر جواز چند همسری در عهد عتیق وجود دارد، در قرون اولیه مسیحیت، با چند همسری مخالفتی نمی شده است. به تدریج ممنوعیت چند همسری از سوی کلیسا اعلام، و چند همسری امری غیر اخلاقی معرفی،[۱۱۱] و بر قانون تک همسری اصرار شد. البته امروزه برخی فرقه های پروتستانی چند همسری را مجاز می شمارند.[۱۱۲] از منظر کاتولیک ها، تک همسری، همخوان با تصویری است که از وحدانیت خدا وجود دارد و ازدواج مبتنی بر عشق انحصاری و متمایز، تصویری از ارتباط میان خدا و مؤمنانش است[۱۱۳] و کلیسا، عشق را فقط در آن صورت بین زن و مرد برقرار می داند.[۱۱۴] به نظر می رسد چون ازدواج در مسیحیت کم رنگ است، به تبع آن چند همسری به صورت مضاعف کم رنگ گردیده و این چنین نفی شده است.
طلاق و ازدواج مجدد
بر اساس تعالیم مسیحی خداوند اراده کرده است زن و مرد از طریق ازدواج به یکدیگر پیوند بخورند[۱۱۵] و خداوند قصد داشت ازدواج، یک ارتباط دائمی میان زن وشوهر باشد.[۱۱۶] از همین رو برخلاف عهد عتیق، در عهد جدید، طلاق اجازه داده نشده است [۱۱۷] و با هیچ دلیلی جز مرگ، زوجین نمی توانند پیمان ازدواج را لغو کنند.[۱۱۸] عیسای مسیح بیان می کند: «گفته شده است هر که از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه ای بدو بدهد؛ لیکن من می گویم هرکس به علت غیر زنا، زن خود را از خود جدا کند، باعث زنا کردن اوست و هرکس زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد».[۱۱۹]
در مسیحیت کاتولیک، ازدواج مجدد در حکم زناست: « اگر شوهری که از همسرش جدا شده، به زن دیگری نزدیک شود، یک زانی محصن است؛ زیرا آن زن را به ارتکاب زنا واداشته است؛ و زنی که با او زندگی می کند، زانیه است؛ زیرا شوهر شخص دیگری را به سوی خود کشانده است».[۱۲۰] از نظر کاتولیک ها کسانی که مجدد ازدواج کنند، نمی توانند در مراسم عشای ربانی که مهم ترین آیین کلیسایی است، شرکت کنند.
زنان و نقش های دینی
نقش ها و مناصب دینی
در آیین کاتولیک و ارتدوکس، رهبری معنوی و مناصب کلیسایی، فقط به روحانیون مذهبی اختصاص دارد که از میان مردان مجرد انتخاب می شوند.[۱۲۱] زنان صرفا می توانند به عنوان مسئولان اداری و اجرایی و استاد الهیات منصوب شوند.[۱۲۲] کلیسا ضمن استناد به آیاتی از کتاب مقدس،[۱۲۳] معتقد است کشیش باید مرد باشد؛ زیرا از یک سو حواریون مرد بودند و عیسی آنان را آگاهانه از میان مردان برگزید؛ از سوی دیگر کشیش، تجسم مسیح است و به نمایندگی از او به اجرای مراسم دینی می پردازد و بنابراین باید دارای حداکثر شباهت به مسیح، و از لحاظ جسمی شبیه او باشد.[۱۲۴] برخی، دلایل محرومیت زنان از موقعیت برابر در کلیسا را فراتر از این دانسته و با ورود گناه از طریق زن به جهان و خلق درجه دومی او مرتبط می دانند.
در سالیان اخیر (از حدود پنجاه سال پیش)، برخلاف کاتولیک ها و ارتدوکس ها، در برخی فرقه های پروتستانی، زنان در منصب کشیشی، و معدودی در جایگاه اسقفی قرار گرفتند.[۱۲۵] دلایل پروتستان ها برای اجازه دادن به زنان برای حضور در مناصب دینی، عبارت است از: نبود سلسله مراتب در میان حواریون و در نتیجه وجاهت نداشتن مناصب دینی کاتولیکی، نقش زنان در تبلیغ دینی و اداره کلیسا در عصر عیسی و پولس،[۱۲۶] تفاوت نداشتن زن و مرد در برخورداری از روح الهی، و نفی چهره مردانه از مسیحیت با نقش آفرینی زنان در کلیسا.
رویکرد کلیسای کاتولیک در مخالفت با اعطای مناصب کلیسایی به زنان، به این دلیل تغییر ناپذیر است که از نظر واتیکان، نقش های کلیسایی الهی هستند (نه بشری) و لذا بشر نمی تواند تغییرشان دهد؛ در حالی که قوانین در کلیسای پروتستان، انسانی هستند و نه الهی و لذا تغییرپذیرند.[۱۲۷] امروزه گروهی از الهی دانان و کشیش ها در داخل ساختار کلیسای کاتولیک در حال رشد هستند که طرف دار اعطای مناصب کشیشی به زنان هستند و معتقدند اعطا نکردن این حقوق و بی توجهی به این تغییرات در خصوص جایگاه زنان، سبب به خطر افتادن موقعیت کلیسای کاتولیک و جامعیت آن می گردد.
پانویس
- ↑ Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women,John Paul II.
- ↑ یوحنا 4: 27.
- ↑ همان 4: 14.
- ↑ همان 5: 11.
- ↑ لوقا 13: 16 و 23: 28.
- ↑ متی 28: 15 و 26: 6-13؛ یوحنا 11: 21-27؛ و لوقا 10: 38-42.
- ↑ یوحنا 11: 27 و 12: 2.
- ↑ Apostolic Lettrr: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Wome, s15.
- ↑ لوقا 8: 1-3؛ متی 27: 55؛ مرقس 15: 40-41؛ یوحنا 25: 19؛ همچنین ر.ک: علیجانی، زن در آئین مسیحیت، ص 169-171
- ↑ لوقا 21: 1-4؛ مرقس 12: 41-44.
- ↑ یوحنا 12: 1-4؛ مرقس 14: 3-9؛ متی 7: 6 و لوقا 7: 36-38.
- ↑ ر.ک: درسنامه ادیان ابراهیمی، ص 114-121.
- ↑ پیدایش 3: 16.
- ↑ پیدایش 3: 17
- ↑ سلیمانی، سرشت انسان در اسلام و مسیحیت، ص158.
- ↑ رومیان 3: 21-24.
- ↑ پیدایش 3: 17-19؛ برانتل، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، ص73.
- ↑ مرقس 15: 47؛ لوقا 23: 55-56
- ↑ مرقس 8: 16؛ متی 28: 10-1؛ لوقا 24: 10-11؛ یوحنا 20: 1-2
- ↑ علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص405.
- ↑ Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women, John Paul II
- ↑ سلیمانی، سرشت انسان در اسلام و مسیحیت، ص94، به نقل از: رومیان 8: 9-11.
- ↑ The Social Agenda of the Catholic Church, p.58.
- ↑ پیدایش 2: 23.
- ↑ ملاکی 2: 15.
- ↑ متی 5: 27-30.
- ↑ New Chatholic Ecncyclopedia, p.830.
- ↑ متی 9: 19.
- ↑ ر.ک: رومیان 6: 3-4.
- ↑ علیجانی، زن در آئین مسیحیت، ص177.
- ↑ Catechism Of the Catholic Church, p. 503.
- ↑ کونگ، زن در مسیحیت، ص55.
- ↑ متی، 30: 22.
- ↑ Constructing Early Christian Familes, Family As Social Reality And Metaphor, p. 74.
- ↑ اول قرنتیان 17: 1-9.
- ↑ Ibid, p.38.
- ↑ غلاطیان 5: 22- 25.
- ↑ لوقا 14: 26.
- ↑ متی 10: 16-23 و 34- 39 ؛ لوقا 14: 25- 27 و مرقس 1: 16- 20، 3: 31-35.
- ↑ لوقا 1: 31 و 34.
- ↑ تجرد برای کشیشان که تا سه قرن اول مسیحیت اجباری نبود، از قرن یازدهم اجباری گردید و کشیشان کاتولیک از ازدواج منع شدند (باغبانی، «مسیحیت و جامعه شناسی خانواده»، معرفت، ش 103، ص61- 67). ارتدوکس ها برخلاف کاتولیک ها، ازدواج کشیشان را اجازه می دهند، به شرطی که پیش از انتصاب به مقام کشیشی یا شماسی ازدواج کرده باشند. همچنین در کلیسای ارتدوکس، تنها کشیشان مجرد می توانند به مقام اسقفی برسند (آناتولیوس و براون، ادیان جهان: آیین کاتولیک و مسیحیت ارتدوکس، ترجمه سید حسن اسلامی، ص94). در فرآیند نهضت اصلاح دینی، لوتر به قانون تجرد که از نظر او با انجیل تطابق نداشت، اعتراض کرد. وی می گفت این قانون، ارزش تمایلات جنسی، ازدواج و خانواده را می کاهد. وی ازدواج کشیشان را تأیید کرد. اغلب گرایش های پروتستانی ازدواج کشیشان را مجاز می دانند.
- ↑ کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه حمید بخشنده، ص 94.
- ↑ رویتر، «زن در مسیحیت»، هفت آسمان، ش 18.
- ↑ New Chatholic Ecncyclopedia, p. 816.
- ↑ The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul Ii Institute, p.35.
- ↑ عبرانیان 4: 13.
- ↑ Catechism of the Catholic Church, p. 359.
- ↑ جمعی از اساقفه مسیحی، تعالیم کلیسای کاتولیک، ترجمه: احمد رضا مفتاح و دیگران، ص 581- 582.
- ↑ Catechism of the Catholic Church, p. 359.
- ↑ عیسی در همین زمینه می گوید: «...خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفرید و از این جهت، مرد، پدر و مادر خود را رها کرده و به زن خویش بپیوندد و هر دو یک تن خواهند شد؛ بنابراین بعد از آن، دو نیستند بلکه یک تن هستند. پس آنچه را خدا پیوست، انسان جدا نسازد» (متی 19: 3- 5.
- ↑ The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul Ii Institute, p. 17,35.
- ↑ Catechism of the Catholic Church, p. 45-55.
- ↑ افسسیان 5: 22-32.
- ↑ متی 7: 6.
- ↑ The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul Ii Institute, p.39.
- ↑ Catechism of the Catholic Church, p. 255
- ↑ زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 315.
- ↑ Catechism of the Catholic Church, p. 258.
- ↑ ملاکی 14: 2.
- ↑ کولسیان 20: 3 و افسسیان 1: 4-6 و مرقس 18: 19.
- ↑ امثال 22: 6 و تثنیه 6: 6-7.
- ↑ افسسیان 6: 4.
- ↑ همان 22: 5-33.
- ↑ ر.ک: باغبانی، «مسیحیت و جامعه شناسی خانواده»، به نقل از: آگوستین، رساله پیرامون ازدواج و شهوت، ص 1- 17.
- ↑ بن سیرا 30: 1-2.
- ↑ افسسیان 5: 21.
- ↑ Catechism of the Catholic Church, p.476.
- ↑ The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul Ii Institute, p. 49.
- ↑ The Social Agenda of the Catholic Church, p. 147.
- ↑ علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 631.
- ↑ عبرانیان 13: 4. البته در میان برخی اندیشمندان مسیحی، به نوعی میان روسپیگری و زنا تفاوت گذاشته شده و جملاتی از آگوستین و آکویناس در دست است که روسپیگری را برای کنترل شهوت در جامعه اجازه می دهند (علیجانی، زن در مسیحیت، ص 201).
- ↑ خروج 20: 13؛ ارمیا 5: 1.
- ↑ بستان، «کارکردهای خانواده از منظر اسلام و فمنیسم»، حوزه و دانشگاه، ش 25.
- ↑ اول تیموتائوس 3: 2 و 4-5. البته جای بررسی دارد که چه میزان از این کارکردهای مورد تأکید مسیحیت برای خانواده، در دوران معاصر و به اقتضای رونق گرفتن بحث خانواده پدید آمده و چه میزان از آنها از بدو مسیحیت در زمره کارکردهای این نهاد ملحوظ بوده است.
- ↑ Catechism of the Catholic Church, p. 508.
- ↑ جرج برانتل، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، ص 233.
- ↑ اول تیموتائوس 4: 1-5.
- ↑ Constructing Early Christian Families, p. 226.
- ↑ کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه طیبه مقدمی و حمید بخشنده، ص 59.
- ↑ علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 627.
- ↑ اول قرنتیان 7: 36- 38.
- ↑ Catechism of the Catholic Church, p.363.
- ↑ متی 19: 11- 12.
- ↑ رومیان 12: 4.
- ↑ علیجانی، زن در آئین مسیحیت، ص 178.
- ↑ برانتل، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، ص 133؛ کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه حمید بخشنده، ص 76.
- ↑ کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه حمید بخشنده، ص 98.
- ↑ همان، ص97.
- ↑ مسیحیت معتقد است برنامه خدا برای ازدواج و خانواده یکی است؛ ولی به علت تنوع فرهنگ ها، مدل های خانواده متفاوت است؛ به همین دلیل تلاش دارد با معتبر شناختن ساختارهای خانواده در نقاط مختلف جهان، به توسعه اندیشه خود درباره خانواده در مقیاسی جهانی بپردازد.
- ↑ Encyclopedia Of Catholicism, Frank K.Flinn, p. 275.
- ↑ The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul II Institute, p. 25.
- ↑ Constructing Early Christian Families, p. 78.
- ↑ Ibid, p.66.
- ↑ امثال 31: 26.
- ↑ اول تیموتائوس 5: 14.
- ↑ تیطس 4: 2.
- ↑ افسسیان 5: 25.
- ↑ امثال 31: 11.
- ↑ اول قرنتیان 7: 34.
- ↑ امثال 31: 12-22.
- ↑ تیطس 5: 2.
- ↑ کونگ، زن در مسیحیت، ترجم طیبه مقدم و حمید بخشنده، ص 128.
- ↑ Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women, John Paul II, s 19.
- ↑ از منظر تعالیم مسیحی، مادری، بخشی از زن بودن و همخوان با ساختار فیزیکی و ویژگی های طبیعی زنان است. زن به وسیله فرزندآوری، در راز خلقت و قدرت خالقیت خداوند مشارکت می کند و حامل مخلوق الهی که می تواند شبیه خدا شود، می گردد (Catechism of the Catholic Church, p. 84.) هر مادری که فرزندش را با گوشت و خون خود رشد می دهد، بستر را برای جریان گوشت و خون مسیح در فرزند فراهم می کند. در واقع این عهد با گوشت و خون با خدا، از مادر آغاز می شود. از اینجا اهمیت لقب «مادر خدا» برای مریم روشن تر می شود و حاکی از منزلت زن در مسیحیت است (Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women, John Paul II, s 19.)
- ↑ تیطس 4: 2.
- ↑ کولسیان 18: 3 و افسسیان 5: 22 و 24.
- ↑ افسسیان 5: 22- 23 و اول قرنتیان 3: 11.
- ↑ New Chatholic Encyclopedia, p. 825.
- ↑ Acquinas st, Thomas, Commentary on Saint Pauls Epishe to the Ephesians, Trans by, Matthew W. Lamb, Aquinas Scripture Series, v. 2, p. 216.
- ↑ اول تیموتائوس 3: 2 و 3: 12.
- ↑ جمعی از اساقفه مسیحی، تعالیم کلیسای کاتولیک، بند 2387.
- ↑ علیجانی، زن در آیین مسیحیت، ص 193.
- ↑ The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul II Institute, p.6.
- ↑ علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 624.
- ↑ پیدایش 2: 21-24.
- ↑ متی 19: 5-9؛ افسسیان 5: 22- 32.
- ↑ متی 19: 7-9.
- ↑ علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 624.
- ↑ متی، 5: 31-32. همچنین، ر.ک: 19: 3-9؛ مرقس 10: 9؛ و لوقا 16: 18.
- ↑ جمعی از اساقفه مسیحی، تعالیم کلیسای کاتولیک، ترجمه احمدرضا مفتاح و دیگران، ص 621.
- ↑ در سال 494، پاپ ژولیوس یکم در نامه ای، اجرای مراسم عشای ربانی توسط زنان را محکوم کرد و این کار را منحصرا مردانه دانست. همچنین کلیسای کاتولیک در پاسخ به سؤالات زنان برای انتصاب به مقام کشیشی، بارها با صدور اعلامیه این مسئله را منتفی دانست. با اوج گرفتن تقاضای حضور زنان در مناصب کلیسایی در دوران معاصر، پاپ ژان پل دوم، در 22 می 1994 مناصب کلیسایی را جزو جوهره کلیسا و تغییر ناپذیر اعلام کرد و قابل گفت و گو ندانست. وی اعلام کرد کلیسا قدرت آن را ندارد که هر آنچه از مراتب کشیشی بخواهد، به زنان عطا کند و چنین حکمی برای مؤمنان به کلیسا تغییر ناپذیر است (Woman at the Altra, the Ordination of Women in the Roman Catholic Churh, Lavinia Byrne Continuum, p. 127-130). در عصر حاضر، زنان در سطح خادمان کلیسا، تحولات چشمگیر و جدیدی داشته اند، ولی ممانعت از ایفای نقش خادمان زن در آیین عشای ربانی و منع انتصاب زنان به مقام های شماسی، کشیشی، اسقفی و پاپی هنوز پابرجاست (کونگ، زن در مسیحیت، ص11).
- ↑ البته تا دهه 1950 میلادی زنان به هیچ وجه در مدارس دینی پذیرفته نمی شدند (جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، ص410).
- ↑ همچون: اول قرنتیان 14: 34 و غلاطیان 3: 26-28.
- ↑ New Chatholic Encyclopedia, p.826.
- ↑ در سال 1927 برخی فرقه های پروتستانی اجازه پذیرش مناصب کلیسایی به زنان را دادند، ولی حدود سی سال طول کشید تا اولین زن به مقام کشیشی برگزیده شود. در سال 1958 اکثر کلیساهای پروتستان به زنان اجازه دادند به مناصب کلیسایی دست یابند. البته علی رغم برداشته شدن محدودیت ها، امروزه در کلیساهای پروتستان آمریکا، صرفا ده تا دوازده درصد از کشیش ها زن هستند.
- ↑ رومیان 16: 1-16.
- ↑ پروتستان ها، ذات و جوهر کلیسا را تغییر ناپذیر، ولی پوسته و شکل را تغییر پذیر می دانند. از نظر آنان، ساختار و سازمان و رهبری دینی در کلیسا جزء جوهر کلیسا نیست. به همین دلیل، حضور نداشتن بانوان در مناصب معنوی کلیسا در طول تاریخ گذشته را جزئی از پوسته بیرونی و پیکره بندی مسیحیت، و بنابراین تغییر پذیر می دانند؛ در مقابل، کاتولیک ها مناصب دینی را جزء ذات کلیسا به حساب می آورند.
خطای یادکرد: برچسب <ref>
برای گروهی به نام «پانویس» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="پانویس"/>
یافت نشد.