مهناز افخمی (زادهٔ ۲۴ دی ۱۳۱۹ در کرمان) یک فعال حقوق زنان و نویسنده ایرانی است که از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ در سمت «وزیر مشاور در امور زنان» فعالیت می‌کرده‌است.پیرو مذهب شیخیه است. و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه زرتشتیان به پایان رساند. وقتی یازده سال داشت، مادرش از پدرش جدا شد و به آمریکا رفت. مهناز در دانشگاه سانفرانسیسکو و دانشگاه کولورادو در بولدر تحصیل کرد و در سال ۱۳۴۷ به ایران بازگشت.

مهناز افخمی
پرونده:Mahnaz Afkhami.jpg
اطلاعات شخصی
زاده 24 دی ۱۳19 ‏(80 سال)؛ ایران،کرمان
محل سکونت ایالت مریلند
فرزندان یک پسر
همسر غلامرضا افخمی

زندگی‌نامه

مهنــاز افخمي با نام اصلی(مهناز ابراهیمی) به ســال ۱۳۱۹ش در بافت كرمان به دنيا آمــد. پدرش مجيد اميرابراهيمي و مادرش فردوس نفيسي نام داشت. جد پدري وي، مختارالملك، داماد يكي از شاه زادگان قاجار، به كار كشاورزي مشغول بود. مجيد اميرابراهيمي، تحصيل كرده فرانســه، خوشــگذران و از اهالي موسيقي بود. فردوس نفيسي نيز در زمان خود، فردي باسواد به شمار مي رفت و علاقه به تحصيل و مطالعه در خانواده آنان معمول بود. مادر فردوس، چون شيوه زندگي شوهرش را نمي پسنديد، از او جدا شد و زندگي در تنهايي را تجربه كرد. او با تأســيس خياط خانه اي، امورات زندگي خويش را مي گذراند. امري كه در كرمان آن دوره، معمول نبود و كســب و كار براي زني مطلقه، خوشايند همگان بويژه خانواده نبود. فردوس نيز سرنوشتي بهتر از مادر پيدا نكرد. او در ۳۱ سالگي با آنكه يك پسر و دو دختر (مهناز و فرح) از مجيد اميرابراهيمي داشــت، زندگي فئودالي و اشــرافي را رها كرد و پس از جدايي از همسرش، راهي تهران شد، سپس به امريكا رفت. خانواده اميرابراهيمي، مذهب شيخيه داشتند. [۱] مجيد اميرابراهيمي به نماز و روزه، از اصلي ترين احكام و فرايض شرعي عمل نمي كرد اما مانع از انجام فرايض ديگران هم نمي شد. مهناز، او را مسلماني مي دانست كه به خدا عقيده داشت ولي مظاهر دین را رعایت نمیکرد. با اين حال، شايد اعتقاد ديگر اعضاي خانواده از پدر بيشتر بود و برخي مراسم مذهبي و سنتي را به جا مي آوردند؛ اما روح مذهب و عمل به آن در اين خانواده چندان جايي نداشت. مهناز دوران نوجواني را سپري مي كرد كه پدر و مادرش از يكديگر جدا شدند و اين جدايي، تأثير زيادي بر وي گذاشت. او كه دنيا را جايي راحت و جايگاه خود را در آن ثابت و محكم مي پنداشت، از اين رخداد به شدت متأثر شد و اين كشمكش خانوادگي، او را در جانبداري از طرفين به ورطه ترديد انداخت؛ اما در نهايت با مادر به تهران آمد و زندگي مرفه و خانه بزرگ و راحت كرمان را با جايي تنگ و كوچك و محدود عوض كرد. بدين ترتيب، مادر نقشي مهم در زندگي وي پيدا كرد. استقلال و پشت كار و مقابله مادر با مشكلات، در شكل دهي شخصيت دختر نيز مؤثر بود.[۲]مهناز افخمي در بخشي از خاطراتش مي گويد كه اصولااز طرف مادري، خانواده اي هستيم كه زنهايش به استقلال و تصميم گيري خارج از روال عادي عادت داشتندو اين در روحيه ماخيلي تأثير داشت. زنان خانواده پدري من هم البته شرايط زندگي شان متفاوت بود؛ مالك بودند و اغلب املاكشان را خود اداره مي كردند.

تحصیلات

مهناز در كودكي به مدرسه زرتشتيان سپرده شد كه از نگاه خانواده، بهترين مدرسه خصوصي در كرمان بود. «همه ما به مدرسه زرتشتيان مي رفتيم كه نزديك منزل ما بود. از همه طبقات و گروهها در آن مدرسه بودند؛ گروههاي اشرافي و متمكن تا طبقات كم درآمد؛ بيشتر مسلمان، اما زردشتي و مذاهب مختلف ديگر هم بودند.» مهناز درباره نوع نگرش پدر و مادرش نسبت به اقليتهاي مذهبي مي گويد كه عكس العمل به خصوصي كه مربوط به طبقه يا مذهب خاصي باشد، نداشتند.[۳] بدين ترتيب، مهناز تحصيلات ابتدايي را قبل از آنكه حائز شرايط سني لازم باشد، آغاز كرد و روشهاي تعليم و تربيت زرتشتي نيز در شكل گيري شخصيتش اثر گذاشت. مهناز در چهارده سالگي به كلاس اول متوسطه در مدرسه انوشيروان دادگر تهران رفت. در همين دوران، دوستي مادرش با «دكتر يارشاطر» [پانویس ۱]در جهت گيري فكري اش بي تأثير نماند: «دردوران كودكي دوست مادرم، دكتر احسان االله يارشاطر، خيلي كمك مي كرد. او مي آمد و يك سري كتابها برايم مي آورد و تشويقم مي كرد كه كتاب بخوانم. در نتيجه فكر مي كنم او هم متوجه شده بود كه علاقه دارم و در نتيجه يك نوع حالت پدرخواندگي انتلكتوئل براي من داشت و مرتب كتاب مي آورد. هنوز خيلي بچه بودم و او كتابهاي نويسنده هاي روسي را برايم مي آورد.»هنوز خيلي بچه بودم و او كتابهاي نويسنده هاي روسي را برايم مي آورد».[۴] آن گاه كه مادرش عزم امريكا كرد، او نيز راهي آن كشور شد و ادامه دوره دبيرستان را درمدرسه اي در سياتل آمريكا به پايان برد. مهناز افخمي، شانزده ساله بود كه وارد دانشگاه كلرادو شد و به دور از مادر، در كنار خانواده اي امريكايي زندگي تازه اي را شروع كرد و سبك و سياق زندگي و فرهنگ امريكايي را از آنها فراگرفت و در فضاهاي شغلي و حرفه اي نيز اين تجربه را تكميل كرد. او علي رغم ميل پدرش كه وي را به تحصيل در رشته پزشكي تشويق مي كرد، پس از مكاتباتي از امريكا با دكتر يارشاطر، رشته ادبيات انگليسي را براي تحصيلات دانشگاهي اش برگزيد. «(يارشاطر) نامه مفصل و جالبي برايم نوشت كه چرا ادبيات انگليسي نمي خواني كه هميشه دوست داشتي و استعدادش را داري... فكر مي كنم نفوذ او بود كه رشته ادبيات انگليسي را انتخاب كردم.»[۵] او هم زمان براي گذران امورات زندگي به كار نيز مي پرداخت. در همين دوره بود نوزده سالگي (۱۹۵۹/۱۳۳۸ (با غلامرضا افخمي )[پانویس ۲] از نزديكانش، ازدواج كرد. او در ۱۹۶۶۵ از دانشگاه كلرادو ليسانس زبان و ادبيات انگليسی گرفت و يك سال بعد از همين دانشگاه فوق ليسانس دريافت كرد. او در اين دوره، ضمن تدريس تاريخ ادبيات انگليس و ادبيات انگليس قرن نوزدهم، سردبيري مجله Studies English of Abstracts را نيز برعهده داشت. مجله اي كه خلاصه تحقيقات در زمينه ادبيات انگليسي را از سراسر دنيا منتشر مي كرد.

سوابق شغلی

مهناز افخمي در تابستان ۱۹۶۷/۱۳۴۶ به ايران بازگشت و از پاييز همان سال در دانشگاه ملي ايران با سمت استاديار زبان انگليسي مشغول به تدريس شد. او پس از عزيمت -جان وود (Wood Jhon )ـ مدير گروه انگليسي دانشكده ادبيات اين دانشگاه ـ از ايران، مديريت اين گروه را نيز برعهده گرفت، سپس به اجراي برنامه هاي موردنظر پرداخت. او مي نويسد: «كتابهايي كه من به عنوان كتاب درسي به آنها (شاگردان و دانشجويان دانشگاه) مي دادم، همان كتابهايي بود كه در آمريكا استفاده مي شد.»[۶] در سوابق شغلي افخمي علاوه بر موارد پيش گفته موارد ذیل نیز به چشم میخورد»

  • عضو شوراي عالي بهداشت و تنظيم خانواده در ايران
  • عضو كميته عالي رفاه اجتماعي، عضو مؤسس سازمان انتقال خون
  • رئيس هيئت عامل آموزشگاه مددكاري سازمان زنان ايران
  • رئيس هيئت مديره جمعيت دختران دانشجو وابسته به سازمان زنان
  • عضو هيئت مديره بررسيها و نوآوريهاي سازمانهاي تحت رياست اشرف پهلوی
  • نايب رئيس هيئت اجرايي حزب رستاخيز ملت ايران
  • عضويت در ۹ هيئت امناي دانشگاههاي فرح پهلوي، كرمان و نيز بنياد فرهنگي آرشام [پانویس ۳]

افخمي در سال ۱۳۴۹ به مدت سه ماه به عنوان عضو هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل متحد مشغول به كار بوده است. او در بيست و ششمين اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل متحد، به سال ۱۹۷۱/۱۳۵۰ در تركيب هيئت نمايندگي ايران به عنوان يكي از اعضاي علي البدل اين هيئت شركت داشت. بار ديگر در اجلاس بيست و هشتم مجمع عمومي سازمان ملل متحد كه در ۱۹۷۳/۱۳۵۲ در نيويورك برگزار شد، افخمي به عنوان دبيركل سازمان زنان در گروه مشاوران هيئت به رياست اشرف پهلوی شركت كرد. و آخرين بار در سال ۱۹۷۵/۱۳۵۴ با همان عنوان در تركيب هيئت نمايندگي ايران در اجلاس سي ام مجمع عمومي سازمان ملل حضور داشت.[۷] افخمي در دي ماه ۱۳۵۴ بنا به پيشنهاد اميرعباس هويدا، نخست وزير، به عنوان وزير مشاور در امور زنان معرفي شد و اين سمت را تا پايان دولت جمشيد آموزگار حفظ كرد. وي در مجموع نزديك به سه سال در كابينه حضور داشت و علاوه بر اين مسئوليت، اجراي پروژه نوسازي جنوب تهران را نيز برعهده داشت و به همين منظور با وزير مسكن امريكا هم تبادل نظر مي كرد. او همچنين قائم مقام منصوب از طرف هويدا در سازمان پرورش استعدادهاي درخشان بود.

ورود به سازمان زنان

((شروع كار من در زمينه مسائل زنان مربوط مي شد به كار دانشگاهي ام به خاطر اينكه در رشته ادبيات تعداد قابل توجهي [از] دختران دانشجو درس مي خواندند و اين دختران علاقه مند بودند به بحث و گفتگو درباره مسائل زندگي و مشكلاتي كه با آن روبه رو بودند. در همان حال، خانم دكتر رجالي كه روان شناس بود و در همان دانشكده تدريس مي كرد، دبيركل سازمان زنان شده بود و خيلي دلش مي خواست كه سازمان [تحت] فعاليتش توسعه پيدا كند و به اصطلاح نهضت طرفدار پيدا كند. او از من خواست كه كمك كنم «جمعيت دختران دانشجو» كه تازه تشكيل داده بوديم با سازمان زنان ارتباط برقرار كند و ما اين كار را از دانشگاه ملي شروع كرديم و از دانشگاههاي ديگر هم بعداً عضو اين سازمان شدند. ملاحظه مي گردد كه جمعيت دختران دانشجو كه پديده اي مجزا از تشكيلات اداري و مركزي سازمان زنان بود، فرصتي را فراهم آورد تا اين گروه در جلسات كلي سازمان شركت نمايد و بدين ترتيب تماس با دبيرخانه اين سازمان آغاز شد.))[۸] افخمي در يكي از جلسات مربوط به جمعيت دختران دانشجو درحضور اشرف پهلوی، رياست سازمان زنان، گزارشي ارائه داد كه به اين ترتيب، باب آشنايي با وي گشوده شد. اشرف در اين ديدار اظهار داشت من واقف هستم كه دانشجو در دنيا دوران پرتلاطمي را طي مي كند و اين تلاطم بين دانشجويان ما نيز هست اما اگر ببيند به افكار و عقايد او توجه مي شود از آن حالت عصيان بيرون مي آيند، بايد تحرك بين دانشجويان باشد... در كميته شما به هرنحوي شده بايد تعداد بيشتري از دانشجويان عضويت داشته باشند و وظايف خود را انجام دهند؛ فقط شعار دادن كافي نيست و بايد در عمل نشان بدهند كه خواهان پيشرفت هستند و حالا زمان عمل است.[۹] از اين رو، با پيشنهاد سيمين رجالي، دبيركل سازمان، افخمي به عنوان يكي از اعضاي هيئت نمايندگي ايران، همراه اشــرف در نشست ساليانه مجمع عمومي سازمان ملل متحد در ۱۹۶۹ شركت كرد.خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد سازمان تحت مديريت افخمي بهبود وضع زنان ايران را بدون دگرگوني‌هاي اساسي در قوانين و مقررات ناظر به حقوق و آزاديهاي آنان ممكن نمي دانست و از همين رو بسياري از تلاشهايش معطوف به اصلاح قوانين و مقررات گشت. پيشنهادهاي حقوقي سازمان از سوي بسياري از متدينين به چالش كشيده مي شد. روحانيون و شخصيتهاي مذهبي از طريق منابر و مساجد، توده هاي مردم را با نتايج اين گونه برنامه ريزيها آشــنا كرده به آگاه ســازي آنان مي پرداختند و همگان را به مقاومت در برابر اين خواســته ها تشــويق و ترغيب مي كردند. اين مقاومتها با افزايش فعاليتهاي ســازمان جدي تر مي شد. مسئولين سازمان براي جلوگيري از اين امر دست به سوي برخي به ظاهر دينداران متجدد دراز كرده، از آنان در پاره اي از موارد نظرخواهي مي نمودند تا وانمود كنند رويه هاي اصلاحي قوانين با دين مردم سنخيت داشته در تضاد نيست و در واقع به نوعي، آنان را مشروع جلوه داده، وانمود كنند كه برنامه هاي سازمان با احكام مذهبي بويژه با نص قرآن تضاد ندارد. اما مواردي هم وجود داشت كه سازمان بدون جلب توجه گسترده، مقدمات دگرگونيهاي حقوقي در زمينه هاي خاصي را فراهم آورد.

افخمی و مساله حجاب

مساله سقط جنین

یادداشت

  1. دكتر احسان االله يارشاطر از بهاييان متعصب در دوران پهلوي، پس از پيروزي انقلاب اسلامي به امريكا پناهنده شد و داير↕ المعارف ايرانيكا را با همكاري دانشگاه بركلي منتشر مي كند
  2. غلامحسين افخمي از همسر دومش فروغ اشرف ابراهيمي پسري داشت به نام دكتر غلامرضا افخمي استاد دانشگاه ملي ايران و معاون وزير كشور كه با خانم افخمي پيوند زناشويي بست. (دكتر باقر عاقلي، «خاندانهاي حكومتگر»، فصل نامه تاريخ معاصر ايران، شم ۲۵ ،س ششم، بهار ۱۳۸۲ (در اسناد لانه جاسوسي امريكا مكرر از خاندانهاي صاحب نفوذ در دستگاه حكومت پهلوي نام برده شده است، يكي از اين خانواده ها، خانواده افخمي است.
  3. آرشام از مديران فعال ساواك، زماني مديركل ساواك مشهد بود. سپس به كرمان رفت. وي در اين زمان بودجه كلاني از دربار، اميراسداالله علم و منوچهر اقبال دريافت كرد و بنياد آرشام را تأسيس نمود.

پانویس

  1. افخمي، مهناز، جامعه، دولت و جنبش زنان ايران ۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲ مصاحبه با مهناز افخمي، ويراستار، غلامرضا افخمي، بنياد مطالعات ايراني، ۱۳۸۲/۲۰۰۳ ،ص ۵
  2. افخمي، مهناز، جامعه، دولت و جنبش زنان ايران ۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲ مصاحبه با مهناز افخمي، ويراستار، غلامرضا افخمي، بنياد مطالعات ايراني،ص9
  3. افخمي، مهناز، جامعه، دولت و جنبش زنان ايران ۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲ مصاحبه با مهناز افخمي، ويراستار، غلامرضا افخمي، بنياد مطالعات ايراني،ص ۴
  4. جامعه، دولت و جنبش زنان ايران، ص ۷
  5. جامعه، دولت و جنبش زنان ايران، ص 16
  6. جامعه، دولت و جنبش زنان ايران، ص ۲۳
  7. سياستگزاران و رجال سياسي در روابط خارجي ايران، وزارت امور خارجه، صص ۱۲۹ ـ ۱۲۲
  8. -جامعه، دولت و جنبش زنان ايران، ص ۲۴
  9. كيهان روزنامه-،۱۳۴۹/۲/۲۴

منابع

  • صفوی، فاطمه،مقاله مهناز افخمي و سازمان زنان ايران، فصلنامه مطالعات تاریخی 1386 شماره 18