اشرف پهلوی
![]() | |
اطلاعات شخصی | |
---|---|
زاده | 4آبان1298 (96)؛ ایران،تهران |
درگذشت | ۱۷ دی ۱۳۹۴ |
محل سکونت | فرانسه |
فرزندان | شهرام پهلوینیا،شهریار شفیق،آزاده شفیق |
همسر | علیمحمد قوام،احمد شفیق،مهدی بوشهری |
اشرف پهلوی؛ خواهر دوقلوی محمدرضا شاه، فعال حقوق زنان، رئیس کمیسیون حقوق زنان سازمان ملل متحد.
اشرف پهلوی، که قبل از انقلاب با عنوان سلطنتی والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی از او نام برده میشد، فرزند رضاشاه و خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی بود.اشرف یکی از عوامل مؤثر جریان کودتای ۲۸ مرداد و سقوط محمد مصدق بوده است. اشرف در دوران صدارت برادرش به ریاست کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحده رسید اما همواره نامش هم ردیف فساد مالی و قاچاق مواد مخدر بود. اشرف پهلوی نقش مهمی در تأسیس سازمان خدمات اجتماعی و سازمان زنان ایران داشت. او روز پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴ در نود و شش سالگی در منطقه مونتکارلو، درگذشت.
زندگینامه
اشرف پهلوی خواهر دوقلوی محمدرضا در 4 آبان 1298، پنج ساعت بعد از تولد محمدرضا در تهران به دنیا آمد، پدرش رضاخان و مادرش تاجالملوک آیرملو بود. یک خواهر و یک برادر بزرگتر بنام شمس [1296] و محمدرضا (قل دیگر) و یک برادر کوچکتر بنام علیرضا [1301] دارد و از سه ازدواج پدرش نیز 2 خواهر و 4 برادر ناتنی دارد. پدرش رضاخان اهل روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران و مادرش تاجالملوک آیرملو متولد باکو، دختر تیمورخان آیرملو از سران قزاق بود. آنها در آن زمان فرزندان یک خانواده متوسط بودند. بااینهمه بیشتر توجهات پدر و مادر به فرزند پسر معطوف بود. بهطوریکه خود اشرف در خاطراتش مینویسد، وی در کودکی، بهخاطر بیتوجهی پدر و مادر، گوشهگیر و غمگین بوده است. خود اشرف دراینباره میگوید: «پنجساعت بعد که من متولد شدم دیگر از شور و هیجان که به هنگام تولد برادرم پدید آمده بود، اثری دیده نمیشد. شاید چندان منصفانه نباشد اگر بگویم که کسی مرا نمیخواست. اما این موضوع زیاد هم دور از واقعیت نیست. قبل از من خواهر دوستداشتنیام شمس بهدنیا آمده بود و حالا هم پسری متولد شده بود که رویاهای پدر و مادرم را برآورده میساخت. [۱]
دوران کودکی اشرف، سراسر با ترس و نگرانی آمیخته بود. او که دختربچهای بیش نبود، از تنهایی خویش در هراس بود. پدرش او را جوجهاردک سیاه مینامید و مادرش او را مورد تمسخر قرار میداد. اشرف در سراسر دوران کودکی، به دنبال پناهگاهی بود تا اندکی امنیت و آرامش و ازهمه مهمتر محبت به دست آورد. ثریا اسفندیاری، دختر جوان بختیاری که سالها بعد وارد این خانواده شده بود، در خاطراتش مینویسد: «... در یک عکس خانوادگی که به آلبوم خاندان پهلوی چسبیده بود، رضاخان در حالی دیده میشد که محمدرضا و شمس را روی زانوان خود نشانده و اشرف با نگاهی غمگین و گمشده که ویژه کودکانی است که احساس محبت نمیکنند در دورتر ایستاده است. [۲] اشرف در سال 1304 وقتی 6 ساله بود با به سلطنت رسیدن پدرش وارد زندگی کاخنشینی شد و ماهانه صد تومان مقرری از پدرش دریافت میکرد. اشرف ــ که به هنگام تولد او را زهرا نامیدند ــ تحصیلات خود را نزد معلمان خصوصی فراگرفت و زبان فرانسه را نیز نزد مادام ارفع آموخت. اشرف چندی هم در دبیرستان انوشیروان دادگر به تحصیلات خود ادامه داد و در سن هفدهسالگی، به دستور پدرش، با علی قوام، فرزند قوامالملک شیرازی، که در آن ایام در لندن مشغول تحصیل بود، ازدواج نمود. آن دو از نخستین روزهای ازدواجشان با یکدیگر توافق و صمیمیت نداشتند. اشرف در سال 1318 از علی قوام صاحب فرزند شد اما پس از شهریور 1320 اختلاف میان آنها شدت یافت و سرانجام به جدایی انجامید.[۳]
دوران نوجوانی
اشرف در مدرسه زرتشتیها درس خواند و زبان فرانسه را توسط مادام ارفع در خانه آموخت. مادام ارفع بود که عشق پاریس را در دل اشرف زنده کرد. وى به مطالعه داستانها و رمانهاى عاشقانه فرانسوى علاقه زیادى داشت. وى از نظر اخلاقى شباهت زیادى به پدرش داشت و خصوصیات سلطهگرى، فرمانروایى و سر سختى او شبیه رضاخان بود و کلاً خصلتى مردانه داشت. جسارت، قساوت و تهور در او به وفور یافت میشد درست برعکس محمدرضا، که فاقد چنین صفاتى بود. از طرفى تندخویى و بدزبانى را نیز از مادرش به ارث برده بود. در دوران نوجوانى و بلوغ با مهرپور تیمورتاش (پسر وزیر دربار) رابطه عشق و دوستى برقرار کرد و به او علاقه شدیدى پیدا نمود. اشرف در ذهن خود آرزوهاى بزرگى را مىپرورانید و براى خود نقشهها میکشید اما سرنوشت طور دیگرى رقم زده شد. پدر مهرپور متهم به شرکت در توطئهاى سیاسى علیه رضاشاه شده بود. تیمور تاش به دام افتاد و خانواده او دیگر موقعیت اولیه خود را از دست دادند در واقع موقعیتى پیش آمده بود که اشرف اگر هم مىخواست جرأت طرح موضوع ارتباط با پسر وزیر دربار خائن را که متهم به جاسوسى براى شوروى بود، نداشت. این اولین ضربه روحى بود که در زندگى به او وارد شد. اشرف در سالهاى زیر بیست سالگى و قبل از ازدواج خواستهاى بسیارى داشت که به خاطر شرایط زندگى در کاخ سرکوب مىشد. و در مقابل این سرکوبها که قوانین اجتماعى و جنسیت براى او رقم زده بود با بیپروایى به یک میل خود که همان کنار گذاردن قوانین و شرایط سنتى زن بودن و به کارهاى مردانه پرداختن بود، میدان مىداد.او همیشه به مادرش در جواب اینکه چرا تو هم مثل شمس نمىخواهى خانم خانه بشوى جواب مىداد دوست دارم که پیش محمدرضا باشم. پیش محمدرضا و دوستانش. با مردها حرف بزنم. ورزشهایى مثل اسب سوارى، اتومبیلرانى و ورزشهاى پسرانه انجام دهم.
برای رضاشاه دختر بزرگ، شمس و محمدرضا که جانشین پدر بود در اولویت بودند. اشرف، اما این تبعیض را پذیرفته بود و به شدت به برادر کوچکترش یعنی محمدرضا عشق میورزید. او برخلاف محمدرضا اهل سرکشی بود. اشرف در کتاب خاطراتش درباره این روحیه ماجراجو و سرکش خود گفته است: «ضعیف بودم. روزگار ناچارم کرد بجنگنم. از اول با اهل خانه و بعد با پدر که هنوز جای سیلیش در گوشم صدا میکند و بعد با همه جهان. من فقط با خود عهد کردم با یکی نجنگم و او هم قدیمیترین آشنای من بود. از قبل از تولد دوستش داشتم. حاضر بودم برایش کشته شوم»[۴]
ازدواج
در سال 1317 رضا شاه تصمیم مىگیرد که دو دخترش اشرف و شمس را به خانه بخت بفرستد. یکى ازحوادث تلخ و دردناک این دوره از زندگى اشرف ماجراى ازدواج اوست. ازدواجى که به دستور پدرش انجام گرفت و به غرور و شخصیت او لطمه زیادى وارد کرد و سبب پیچیدگى شخصیت او شد. فردوست جریان ازدواج اشرف را از زبان خود او این چنین نقل مىکند: «پدرم ما را صدا کرد و گفت موقع ازدواجتان است و دو نفر براى شما در نظر گرفته شده است. اما چون شمس خواهر بزرگتر است انتخاب اول با اوست و دومى هم نصیب تو خواهد شد.» چنین شد و چون فریدون جم خوش تیپتر و جوانتر بود. شمس او را انتخاب کرد و على قوام که چه از نظر قیافه و چه از نظر شخصیت با جم تفاوت زیادى داشت. سهم اشرف گردید. پس از مراسم عقد و ازدواج هر دو به دانشکده افسرى اعزام شدند.
شمس و اشرف در زمان رضاخان جرأت نداشتند حرف طلاق را بزنند بعد از تبعید او هر دو از همسران خود جدا شدند. اشرف درباره على قوام در خاطراتش مىگوید: «....من از همان اول از على قوام بدم مىآمد. نمىدانم علتش این بود که او به اندازه فریدون جم جذاب نبود یا این که چون او را به من تحمیل کرده بودند از او بدم میآمد. یک هفته تمام از اتاقم بیرون نیامدم و گریه کردم.... و این حقیقت را نیز خوب مىدانستم که پدرم هیچگونه مقاومتى یا مخالفتى را از سوى هیچ یک از فرزندانش تحمل نخواهد کرد.»
ماجراى اولین ازدواج اشرف از نظر روانشناسان و کسانى که مجموعه اعمال و رفتار بعدى اشرف را مورد مطالعه قرار دادند، اهمیت بسیارى داشت. این کاریترین ضربهاى بود که در آن دوران به اشرف وارد آمد و او را دگرگون کرد و پس از آن باعث شد که او دیگر از قالب یک دختر ساده با شیطنتها و گستاخیهاى معمولى دخترانه خارج شده، تبدیل به مارى زخمى و زنى گستاخ، ماجراجو و جاهطلب شود و نسبت به سرنوشت خود و موقعیت ضعیفى که در آن قرار گرفته علم طغیان بردارد و اندیشه خود را متوجه مسائل دیگرى از قبیل میل به خوشگذرانى و لذتطلبى کند و هدف غایى زندگى را کسب لذت و خوشى بداند و حتى اصول اخلاقى خود را بر پایه همین اهداف استوار نماید و با سفرهاى متعدد، خرید لباسها و جواهرات گرانبها، مداخله در امور دربار، به راه انداختن جمعیتهاى به اصطلاح نیکوکارى و نسوان و ترتیب دادن مجالس رقص و بالماسکه و تجملگرایى، روح ناآرام و وجود ملتهب و بیقرار خود را تسکین دهد.[۵]
در بهمن سال 1320 فوزیه همسر شاه به حالت نیمه قهر عازم مصر شد و محمدرضا براى اینکه فوزیه تحت تاثیر گفتههاى مادرش (نازلى) در مصر نماند از اشرف خواست که همراه وى به مصر برود [۶]. سفر به مصر باعث شد که چشم و گوش اشرف بازتر شود. وى در محافل و مجالس و باشگاههاى شبانه مصر و میهمانیهاى دربارى متوجه شد که دربار شاهنشاهى ایران، در برابر دربار واقعى و اروپایى مآب مصر تا چه اندازه محقر و ابتدایى و روستایى است.
او همچنین دریافت که دربار مصر تا چه اندازه غربزده است و نیز پى برد که انگلستان مجهز به دیپلماسى و زور سر نیزه و قدرت و هیمنهاى خاص است. اشرف متوجه شد تظاهر و حقهبازى و عوامفریبى و رأفت نشان دادن ظاهرى و دم زدن از خیریه و نیکوکارى بخشى از زمامدارى، بویژه در مشرق زمین است و زنان دربارى مصر که دست او و خواهرش شمس را در ریخت و پاش و خوشپوشى، خرید از فروشگاههاى اروپا، رقص، موسیقى، مشروب خوارى، قمار و معاشرت با انواع و اقسام مردها بستهاند، در انظار عمومى با چه متانت و وقارى ظاهر میشوند وچگونه در صورت ظاهر به بیمارستانها و مؤسسات و بنگاههاى خیریه و... سر میکشند و به مطبوعات مصرى و خارجى امتیاز و رشوه میدهند که تصاویرشان را به چاپ برسانند.
اشرف براى بار دوم در زمستان 1321 به دلیل معالجه مادرش و عمل جراحى او به مصر سفر کرد و دراین سفر با احمد شفیق که مأمور دون پایه اداره بیمه کشورى مصر بود آشنا شد. وى قبلاً به شغل خلبانى اشتغال داشت. بعد از مدتى اشرف عاشق دلخسته شفیق گردید و تصمیم گرفت با وى ازدواج کند. در آبان ماه 1322 شفیق به اتفاق اشرف به تهران مىآید تا اشرف او را به برادرش معرفى کند. شاه به رئیس دفترمخصوص خود فرمان مىدهد محرمانه سوابق خانوادگى شفیق را از سفیر کبیر ایران در مصر جویا شود وعلت مخالفت فاروق با شفیق را گزارش دهد.[۷]
محمود جم در پاسخ مىنویسد: «اطلاع بدى راجع به احمد ندارم اما او کارمند شرکت بیمه است ووضع خانواده او همطراز والاحضرت اشرف نیست. اما شاه پیوسته نسبت به خواهر خود مهربان و باگذشت بود و میل رنجانیدن وى را نداشت از این رو وقتى متوجه مىشود که فاروق به صورت ضمنى به اشرف اظهار دلبستگى کرده است تسلیم نظر پادشاه مصر نمىشود و بعد از تماسهاى مکرر با سفارت ایران در مصر و نظر مساعد شمس درباره احمد شفیق که وى را داراى شهرت خوبى مىدانست محمدرضا به اشرف توصیه مىکند که از پدرش که در ژوهانسبورگ دوران تبعید را مىگذراند کسب اجازه نماید و بالاخره با وصول پاسخ مساعد از رضاخان ماجرا در دى ماه 1322 پایان مىپذیرد و اشرف و احمد شفیق به تهران مىآیند و مراسم عقد و عروسى در تهران در 25 اسفند 1322 انجام میشود. شفیق ابتدا به عنوان مستشار امور هواپیمایى و سپس به عنوان مدیر عامل در رأس یکى از سازمانهاى بزرگ کشور، سازمان هواپیمایى کشورى ایران قرار میگیرد.[۸]
احمد شفیق بعد از ازدواج با اشرف بنا به توصیه وى از تابعیت مصرى خود علیرغم میل باطنیاش دست کشید و تابعیت ایرانى را پذیرفت و طبق تصویبنامه هیئت وزیران ایرانىالاصل شناخته شد! پس از رفتن رضاخان، اشرف گفتههاى پدرش را که از او خواسته بود در ایران بماند و در امور کشور به برادرش یارى دهد، مستمسک قرار داد و از میانه سال 1321 به تشکیل جلساتى با شخصیتهاى مهم کشور و روزنامهنگاران پرداخت و اوامر و نواهى او در امور کوچک که به تدریج به شمار آنها افزوده شد وبه امور مهم و حیاتى رسید، آغاز گردید.
اشرف از سال 1331 با مهدی بوشهری [۹] در یکی از رستورانهای پاریس آشنا شد و رابطه عاشقانهای با وی شروع کرد. پدربزرگ همسر سومش ، آقای معینالتجار بوشهری از افراد متمولی بود که بعد از خرید «باغ لاله زار» از ناصرالدین شاه قاجار، حسابی در ایران مشهور شده بود. بصورت رسمی اشرف 24 اردیبهشت 1335 بعد از 18 روز از ثبت طلاق دومش در 37 سالگی با مهدی بوشهری 42 ساله ازدواج کرد.
ورود به ساختار سیاسی
مشوق اشرف برای ورد به فعالیتها و رقابتهای سیاسی ، على سهیلى بود. سهیلى در قبال خواستهاى اعضاى خاندان سلطنت بسیار کوتاه میآمد و شاه هم در مقابل خواهر خود بسیار کمرو و بىدست و پا بود تا سالهاى دوران حکومت دکتر مصدق هر آنچه را او مىگفت، انجام مىداد و پس از 28 مرداد 1332 بود که به دلیل تنفر عمومى مردم ایران، از او خواست مدتى در خارج بماند تا آبها از آسیاب بیفتد و بعد به ایران بازگردد.
اشرف در طى سالهاى 1323 تا 1325 موفق شد علاوه بر على سهیلى دو تن از شخصیتهاى مهم کشورى و لشگرى ایران را هم به سوى خود جلب کند. نخستین آنان، عبدالحسین هژیر از سیاستمداران مورد اعتماد دربار رضاشاه و محمدرضا شاه بود که دریایى از جاهطلبى و مقام پرستى را در کنار هوش و ذکاوت دربارى، در خود گرد آورده بود.
هژیر به غلام و چاکر اشرف پهلوى بدل شده بود و کلیه دستورها وخواستهاى او را به اجرا در میآورد. فرد دومى که مورد توجه اشرف قرار گرفت ولى بعدها میان آن دو نفاق افتاد و رنجش خاطر ایجاد گردید، سرتیپ على رزمآرا بود. رزمآرا با وجودخوى استقلال طلب و شخصیت نظامى ویژهاى که داشت، تا مدتها در مقابل دربار و اشرف سر تسلیم واطاعت فرود آورد و زمانى در صدد مقاومت بر آمد که برادران و خواهران شاه، از جمله علیرضا و اشرف، نسبت به حدود جاهطلبى او مشکوک شده بودند و رزمآرا نیز در برابر خواستههاى بىپایان آنان پایدارى نشان مىداد. [۱۰]
یکى از وقایع مهم که در بهار سال 1325 در زندگى اشرف روى داد مسافرت او به مسکو و دیدار با استالین پس از بهبود مناسبات ایران و شوروى در دوران صدارت قوامالسلطنه بود که در مرداد سال بعد نظیر همان سفر را به ایالات متحده انجام داد و به حضور هرى ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا رسید. در ششم اردیبهشت سال 1326 اشرف به آرزوى همیشگى خود دست یافت و به نیابت سرپرست عالى سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى نایل گشت و این سازمان به پایگاهى براى گسترش نفوذ، گردآورى موافقان براى بلع پول مبدل شد. این سازمان بسیار قدرتمند بود و به تدریج قدرت سیاسى نیز به دست آورد، زیرا یکى از دوایر این سازمان، کانون کار و آموزش، ویژه گردآورى و نگهدارى ولگردان و متکدیان شهر تهران بود و از بهمن ماه 1326 جمعآورى گدایان و سکونت دادن آنان را در کانون کار و آموزش آغاز کرد و این کانون بعدها افراد مورد نیاز براى تشکیل اجتماعات به نفع دربار یا حضور در پاى صندوقهاى انتخابات را گردآورى مىکرد. اشرف در دوران نخست وزیرى هژیر و پس از او تا پایان سال 1329، مرکز ثقل و کانون قدرت و تاثیر گذارى بر کشور بود و همه مقامات مهم سیاسى با نظر او تعیین و تایید میشدند. قاسم غنى در این باره مىگوید: «در خانواده، اشرف پهلوى همه کاره است. نفوذ غریبى در برادر تاجدار خود دارد. مداخله ایشان در تعیین سفرا، وزراى مختار و وزراء و سایر مقامات موثر است. بوسیله این مقامات در تعیین معاونین و مدیران نیز تاثیر دارد. با وکلا و صاحبان جراید و معاریف تهران از هر طبقه تماس دارد.»
یکى از کسانى که براثر لطف و حمایت اشرف به مقام معاونت نخستوزیرى هژیر نایل آمده بود جهانگیر تفضلى بود. وى در یادداشتهایش چنین آورده است: «در دوران نخست وزیرى هژیر، بناى کار چنین گذارده شده بود که کارهاى اطلاعاتى و امنیتى داخل و خارج کشور برعهده رکن دوم ستاد ارتش بود، هرروز یا هفتهاى دو یا سه بار در دو سه نسخه گزارش براى سه مقام مهم کشور یعنى شاه، شاهدخت اشرف و نخست وزیر ارسال میشد. بعضى از گزارشها را ستاد ارتش به دلیل بسیار محرمانه بودن براى اطلاع نخستوزیر ارسال نمىداشت و فقط به نظر شاه و خواهرش مىرسید. طى ماههایى که شاه به اروپا رفته بود گزارش شاه را هم براى نخست وزیرى فرستادند و آن قسمت از گزارشهاى بسیار محرمانه که رزمآرا ارسال آن را براى هژیر لازم نمیدید اشرف به علت اعتماد و لطف بخصوصى که به نخست وزیر منتخب خود داشت علیرغم نظر رزمآرا، نسخه مخصوص خود را براى هژیر ارسال میداشت.»
اشرف در سال 1326 تا 1329 که سالهاى فرازین قدرتمدارى و فرمانفرمایى سیاسى او بود، یکى از نمادهاى ترقى ایران را گسترش هرچه بیشتر آداب و عادات و شیوههاى زندگى اروپایى، به ویژه فرانسوى میدانست که در آن دوران کشورهاى عقب مانده شرقى بیش از اندازه تحت تاثیر آن نوع تمدن، که تمدن پاریسى خوانده میشد، قرار داشتند. تأسیس نمایشگاههاى مد بانوان، فرا خواندن مانکنها به ایران، راه اندازى قمارخانه و کازینوهاى سلطنتى بابلسر و رامسر و آبعلى، احضار یک پزشک جراح پلاستیک از فرانسه براى رفع عیوب چهره خانمهاى طبقه نخبگان، در رأس آرزوهاى اشرف و دیگربانوان دربار قرار داشت.
فعالیتهای اجتماعی
اشرف پهلوی که پس از کشف حجاب به دلیل عدم محبوبیت در خانواده چندان در فعالیتهای اجتماعی شرکت داده نمیشد، به محض فوت پدر در اولین فعالیتهای اجتماعی خویش شرکت نمود. این گام بیشک برای اشرف بسیار ارزشمند بود، چه او از این پس میتوانست در تمامی ارکان اجتماعی نفوذ یابد و با تمامی سازمانها و نهادهای دولتی مرتبط باشد و از طریق این سازمانها به عنوان وزنهای پرقدرت در کشور فعالیت کند. بدین گونه فعالیتهای اجتماعی اشرف به مانند تمامی جنبههای زندگیش، خلاء پنهان زندگی و عقده حقارتی که با نادیده گرفتن او به وجود آمده بود میپوشاند. زیرا که او از طریق این خدمات خود را مهم جلوه میداد و با دخالت در امور جاری مملکتی، به فردی سیاسی مبدل میساخت. به طوری که در اواخر رژیم پهلوی انجام امور خیریه به صورت رسمی امری سیاسی گشت و فعالین در آن اغلب در مسائل جاری کشور صاحب نفوذ گشتند. مهمترین فعالیتهای اجتماعی اشرف به قرار زیر است:
- سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی: این سازمان در6 اردیبهشت سال 1326 تأسیس گردید و اشرف به عنوان نایب سرپرست عالی (شاه) در رأس آن قرار گرفت. با تأسیس این سازمان، دربار نقش اجرایی گستردهای در امور کشور یافت و برخلاف تصریحات متمم قانون اساسی بر بخش بزرگی از فعالیتهای اجتماعی دست گذاشت. عیب عمده سازمان این بود که هیأت مرکزی آن از 40 تن از شخصیتهای مهم و معاریف کشور تشکیل میشد که با فرمان شاه منصوب میگردیدند. سازمان شبکهای از مطبوعات را در اختیار داشت و با توزیع آگهی در میان آنها، اسباب مجیزگوییشان را از اشرف بطور استمرار فراهم میکرد. همین مطبوعات وابسته به سازمان، اشرف را شخصیتی مقدس، معصوم، روحانی و نمادی از بخشش و سخاوت در امور خیریه، مهربان، خدمتگزار، خوش قلب و ... معرفی میکردند. [۱۱]
به هر ترتیب تأسیس سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و حضور فعال شمار فراوانی از طرفداران والاحضرت در آن، سبب شد که اشرف در هرم قدرت سیاسی نیز قرار بگیرد و از حالت شاهزاده خانم درباری بیرون آید. وی، خیل بیشماری از ارادتمندان و چاکران متملق را، افزون بر دربار، در آن سازمان پر هزینه عریض و طویل گرد آورد و روز به روز بر نفوذ و گستره قدرت خود افزود؛ در حقیقت دولتی در دولت ایران تاسیس شد که نخست وزیر و گرداننده و همه کاره آن شاهدخت بود.
- سازمان زنان
سازمان زنان به رهبریت اشرف پهلوی در سال 1345 ایجاد شد و اساس آن بر پایه انجام اهداف مربوط به اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه قرار داشت. در واقع این سازمان برای جوابگویی به خواستهای محمدرضا شاه جهت ظاهرسازی واظهار آمادگی برای ورود بهتمدن جدید ایجاد گردید.
این سازمان درظرف مدت 10سال اقداماتی جهت احداث بیمارستان و درمانگاه، ایجاد آموزشگاهها، احداث کارخانه داروسازی، چاپ و نشر کتاب، انجمنها، و ... نمود. اما امری که برای اشرف اهمیت داشت بودجه سرشار سازمان بود که دست او را در امور گوناگون باز میگذاشت و امکان استفاده از مزایای آن را به وجود میآورد. از جمله اقدامات این سازمان ضمن گسترش فعالیتهای اجتماعی، گسترش فعالیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری در بخشهای مختلف بود تا بتواند سود بیشتری کسب نماید. در این راستا صندوق سرمایهگذاری سازمان خدمات اجتماعی تشکیل شد و به یاری دوستان اشرف پهلوی چون هژیر درصدی از پول بنزین و گمرکات به این سازمان تعلق میگرفت. بدین ترتیب این سازمان در کلیه فعالیتهای مهم اقتصادی کشور حاضر گردید و به نیروی عظیمی در کشور مبدل گشت. [۱۲] این سازمان مهمترین سازمان زنان در عصر پهلوی بود. قبل از آن شورای عالی زنان ایران در اسفندماه 1337 به ریاست اشرف پهلوی تأسیس شد. این شورا با اتحاد 17 جمعیت مبارزه زنان موجود در کشور و با شرکت 50 عضو مؤسس به فعالیت پرداخت. پس از مدتی این شورا به عضویت شورای بینالمللی زنان درآمد و به تطبیق فعالیتهای جمعیتهای زنان در نقاط مختلف پرداخت. این شورا پس از هشت سال فعالیت، به دلیل عدم موفقیت منحل شد. بعد از آن سازمان زنان به رهبریت اشرف پهلوی در سال 1345 ایجاد شد و اساس آن بر پایه انجام اهداف مربوط به اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه قرار داشت. در واقع این سازمان برای جوابگویی به خواستهای محمدرضا شاه جهت ظاهرسازی واظهار آمادگی برای ورود بهتمدن جدید ایجاد گردید.
این سازمان هرچند که جنبه غیر سیاسی داشت و به تأسیس مدرسه، تربیت مددکار، مراکز رفاه خانواده، مرکز تحقیقات سازمان زنان دست زد و با وجودی که در اساسنامه به صراحت قید شده بود که سازمان زنان ایران جنبه سیاسی ندارد اما این نیروی پنهان از همان آغاز به عنوان نیروی برتر در مسائل سیاسی و قضایی کشور قد علم کرد، و در بسیاری از مسائل جاری کشوری حضور بههم رسانید. بطوری که بنا به گفته خود اشرف پهلوی:
«در سالهای آخر، هنگامی که سازمان به قریب یک میلیون عضو، 400 شاخه سازمانی، و 70 هزار داوطلب فعال رسیده بود، ما به فعالیتهای سیاسی مستقیمتری مانند پشتیبانی و تایید کاندیداهای انتخابات نیز دست زدیم.
سازمان جاسوسی آمریکا هم ضمن تایید مطلب بالا یادآوری میکند که «در سال 1969 وی [اشرف] چند زن را کاندیدای انتخابات کرده و در غیر این صورت در انتخابات مجلس مداخله نماید. شاه نیز ترتیب سفر او را به اروپا داد و تا پایان انتخابات او را در آنجا نگاهداشت. [۱۳]
از جمله اقدامات مهم این سازمان ایجاد ارتباط با کمیسیون "مقام زن" وابسته به سازمان ملل بود. به دنبال اولین ارتباط، اشرف پهلوی در سال 1341 برای ایراد سخنرانی در کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد و دو کنگره بینالمللی زنان به آمریکا سفر نمود و در همان سال به دعوت رسمی دولت هندوستان برای سخنرانی در کنگره بینالمللی زنان به کشور مزبور و سپس برای سخنرانی در سازمان زنان به کشور تایلند عزیمت کرد. کوششهای اشرف در زمینه حقوق زن موجب شد که مسئولیتهای بینالمللی ایران در فعالیتهای زنان به وی واگذار شود. چند سال بعد در سال 1344 اشرف پهلوی به ریاست اجلاس کمیسیون مقام زن سازمان ملل که در تهران برگزار و ریاست هیأت نمایندگی ایران در نوزدهمین اجلاس کمیسیون مقام زن (مارس 1966) که در ژنو برگزار گشت انتخاب شد.
سازمان زنان ایران در داخل کشور با تأسیس کمیتههای دائمی امور زنان در وزارتخانهها و سازمانها چون وزارت آموزش و پرورش، وزارت کار و امور اجتماعی، وزارت دادگستری، وزارت کشاورزی، وزارت بهداری و بهزیستی، وزارت کشور، کمیته پیکار با بیسوادی و سازمان برنامه و بودجه به تدریج به یک قطب قوی و موثر در تصمیمگیری درون کشور درآمد و علاوه بر گرفتن مبالغ گزافی پول از دولت در اواخر عصر رژیم پهلوی (1353) توانست قانون حمایت از خانواده را به تصویب رساند.
- بنیاد اشرف پهلوی
وقتی اشرف پهلوی بنیاد فرهنگی و خیریه ویژه خود را در سال 1355 تاسیس کرد. اعلام داشت که 10 میلیون تومان از ثروت شخصی خویش را صرف این کار فرهنگی کرده است. با وجود این، بنیاد پهلوی سالی 105 هزار دلار، برابر یک میلیون تومان، کمک مالی سالیانه به این بنیاد جدید را در اقلام پرداختهای خود قرار داد. اختصاص مبلغ 10 میلیون تومان برای تاسیس بنیاد با تمسخر و شگفتی مردم مواجه گردید. حتی شاه نیز از این مبلغ که نسبت به ثروت خواهرش مبلغی ناچیز بود، شگفت زده شد.
این سازمان درظرف مدت 10سال اقداماتی جهت احداث بیمارستان ودرمانگاه، ایجاد آموزشگاهها، احداث کارخانه داروسازی، چاپ و نشر کتاب، انجمنها، و ... نمود. اما امری که برای اشرف اهمیت داشت بودجه سرشار سازمان بود که دست او را در امور گوناگون باز میگذاشت و امکان استفاده از مزایای آن را به وجود میآورد.
بنیاد فرهنگی اشرف، بلافاصله پس از بنیانگذاری، مجله حجیم و پرورقی با مطالب روشنفکرانه به راه انداخت و عدهای از روشنفکران متظاهر و جاه طلب را در این بنیاد جدید به استخدام درآورد. اشرف، برای استفاده و تمهیدات سودطلبانه، از طریق شوهرش مهدی بوشهری، در صدد برآمد شعبه بینالمللی بنیاد را در پاریس راه اندازی کند. هدف اشرف از تاسیس بنیاد یاد شده انجام دادن کارهای خیریه و فرهنگی نبود و بیشتر تمایل داشت برای راه اندازی شعبه آن در پاریس، دولت را سرکیسه کند. یکی از اقدامات بنیاد، اهداء 250/000 لیره به کتاب کالج والدهام در آکسفورد بود. [۱۴] در خاتمه میبایست خاطرنشان ساخت که فعالیتهای اجتماعی اشرف بیشتر جنبه ظاهرفریبی و قدرت طلبی داشت و او با استفاده از امکانات انجمنها، سازمانها و بنیادهای فوقالذکر تنها در پی کسب مقام و شهرت بود. این مطلب امری نبود که از دید رجال عصر پهلوی بدور ماند. اسدالله علم که یکی از نزدیکان خاندان پهلوی بود در جای جای خاطرات خود به این زیاده خواهیها اشاره میکند. همچنین حسین فردوست یار دیرین محمدرضا شاه در کتاب خود "ظهور و سقوط سلسله پهلوی" به این خصلت فزونیخواهی و قدرتطلبی اشرف اذعان دارد و او را شیطانی مخرب میداند.
پانویس
- ↑ پهلوی، «من و برادرم»، 1399ش
- ↑ اسفندیاری، «کاخ تنهایی»، 1400ش
- ↑ ((داستان زندگي اشرف پهلوي))، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران
- ↑ ((زندگی ننگین اشرف پهلوی))، رجا نیوز، 18دی ماه 1394
- ↑ در ویکی فقه «اشرف پهلوی»
- ↑ فوزیه دراین سفر شهناز دختر یک ساله خود و اشرف نیز شهرام پسر یک سالهاش را همراه برد.
- ↑ ((داستان زندگی اشرف))، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران
- ↑ ((اشرف پهلوی که بود؟/ زندگی پر حاشیه پلنگ سیاه دربار +تصاویر))، سایت خبری رویداد24، 20 مهر 1398
- ↑ سهامدار بانک ملی
- ↑ مناسبات محرمانهاى هم میان رزم آرا و اشرف وجود داشت که نامههایى در اوایل انقلاب در یک مجله بنام کارنامک چاپ شد ولى اصل نامهها در دسترس نیست.
- ↑ معتضد، «اشرف در آیینه بدون زنگار»، 1386ش
- ↑ کسری؛ عاقلی، «زنان ذینفوذ خاندان پهلوی»، 1379ش
- ↑ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، «از ظهور تا سقوط: مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا»، 1366ش
- ↑ گراهام، «ایران . سراب قدرت»، 1358ش
منابع
- «اشرف پهلوی ، نمادی از رژیم پهلوی»، در سایت تبیان، بازدید 24 بهمن 1401ش
- پهلوی،اشرف، «من وبرادرم (خاطرات اشرف پهلوی)»، با مقدمهای از محمود طلوعی، نشر علم، تهران، 1375ش
- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، از ظهور تا سقوط (اسناد لانه جاسوسی آمریکا)، جلد اول، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران، 1366ش
- گراهام، رابرت، مترجم: فیروز فیروزنیا، «ایران سراب قدرت»، نشر سحاب کتاب، تهران1358ش
- «داستان زندگي اشرف پهلوي»، در پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، بازدید 24 بهمن 1401ش
- کسری، نیلوفر، «زنان ذی نفوذ خاندان پهلوی»، با مقدمه دکتر باقر عاقلی،1380ش
- «نگاه تفصیلی به زندگی« اشرف پهلوی»، در سایت خبری رجا نیوز، 18 دی 1394ش
- «اشرف پهلوی»، در ویکی فقه، بازدید 24 بهمن 1401ش
- «اشرف پهلوی که بود؟/ زندگی پر حاشیه پلنگ سیاه دربار +تصاویر»، درسایت خبری رویداد24، 20 مهر 1398ش
- «زندگی ننگین اشرف پهلوی به پایان رسید/ ناگفته هایی از روابط خصوصی شاه و اشرف پهلوی»، رجا نیوز، 18 دی 1394ش
- اسفندیاری بختیاری،ثریا، کاخ تنهایی، نشر پیکان، چاپ پانزدهم، تهران، 1400ش
- «Ashraf_Pahlavi»، در ویکی پدیای انگلیسی، بازدید 25 بهمن 1401ش