بحث رده:مأخذ شناسی
تاثیر تشبه به جنس مخالف در اختلال نظام
چکیده
موضوع این فصل بررسی آثار فردی و اجتماعی تشبه به جنس مخالف است. این موضوع از خلال بررسی تاثیری که تشبه به جنس مخالف در اختلال نظامها و خرده نظامهای فردی، خانوادگی و اجتماعی ایجاد میکند، دنبال میگردد. بدین منظور بر اساس رهیافت کلامی، الگوینمونه نظام فردی، خانوادگی و اجتماعی از نظر اسلام را باتکیه بر آموزههای دینی ترسیم کرده و نقش برجسته تفاوتهای جنسی و جنسیتی در شکل گیری نظامات فردی، خانوادگی و اجتماعی را روشن نمودیم. در نهایت به تحلیل عقلی اقتضائات این نظامات پرداخته و نشان دادیم که تشبه به جنس مخالف چگونه باعث ناهماهنگی در سطوح مختلف هویت از یکسو و بههم ریختگیهای الگوهای ساختاری نظام مطلوب دینی از سوی دیگر میگردد.
واژگان کلیدی: تشبه به جنس مخالف، اختلال نظام، حفظ نظام، گفتمان تشبه
تبیین و تقریر مسئله
با توجه به نتایج فصل اول پژوهش و با استناد به روایات پرشماری، تشبه (اشتقاقی) به ویژگیهای جنسی و جنسیتی جنس مخالف، نهی (تحریمی) شده است. [۱]در روایات متعددی، شاهد اهتمام شارع بر مرزگذاری جنسیتی، در بسیاری از رفتارهای مشترک از طریق نهی تنزیهی هستیم.[۲] این روایات ناظر بر حوزه وسیعی از رفتارهای عبادی و اجتماعی است. تأکید بر فرقگذاری در کمیت و کیفیت روغن زدن به سر، ناخن گرفتن، پیرایش مو، استعمال عطر، آرایش به خضاب و زیورآلات نمونهای از این میزگذاریهاست (کلینی، 1407، ج6 ص 520 و 491 و 12و 509؛ ابنبابویه، 1413، ج1 ص124). چرایی (فلسفه) این حکم شرعی و بررسی علت اهتمام شارع به این موضوع، میتواند مسئله پژوهش قرار گیرد. برای روشن شدن ابعاد مسئله و اتخاذ رهیافت مناسب برای بررسی آن، مسئله را از چشماندازهای گوناگون بسط داده و آنگاه بر بخشی از آن متمرکز میشویم.
این مسئله با توجه به دادههای نقلی، عقلی و تجربی قابل تنقیح است. در برخی روایات به حکمتهای منع تشبه به جنس مخالف اشاره شده است. اکتفا زنان و مردان به همجنس (مجلسی، همان،1403. ج52 ص191)، اختلال در گرایشهای جنسی (کلینی، 1407، ج7 ص268)، اختلال در نقشها، مسئولیتها و حقوق جنسیتی (طبرسی، 1372، ج3 ص64)، زیادشدن فواحش (مجلسی، 1410، ج93 ص303)، عذاب فراگیر اجتماعی در دنیا (حرعاملی، همان، ج17 ص284) و دوری از رحمت (کلینی، 1407، ج8 ص69)، ازجمله حکمتهایی است که برخی از آیات و روایات به آن دلالت یا اشعار دارد. توضیح مصادیق این حکمتها و بررسی اجتهادی آن ازنظر سند و دلالت، یا آزمون تجربی انواع تشبه و مصادیق اشارهشده در روایات و آنگاه ارائه تبیین از آن با استفاده از چارچوبهای کلامی یا نظریههای علوم انسانی میتواند شکل منقح شده مسئله را صورت دهد.
مسئله بهگونهای دیگر نیز قابلطرح است. «تشبه به جنس مخالف» یکی از عبارات ثابت بسیاری از روایاتی است که نشانگان مذموم جامعه آخرالزمان را بیان میکند (حر عاملی، 1409، ج15 ص348؛ مجلسی، 1410، ج52 ص191 و ج75 ص23 و ج93 ص303؛ نوری، 1408، ج 14 ص354). در همین روایات و روایات پرشمار دیگری از همین سنخ (که در مقام بیان نشانگان جامعه آخرالزمان است)، مواردی ذکر میشود که با تشبه به جنس مخالف همبستگی دارد (کلینی، 1407، ج8 ص38 و 41 و 69؛ مجلسی، 1403، ج6 ص306 و 315). برخی از این مصادیق بهقرار ذیل است: مشارکت فعال اقتصادی زنان در کنار مردان، سلطه و قوامیت زنان، رهبری و امارت زنان، خشونت زنان با همسران، از بین رفتن حیاء، خودآرایی زنان و مردان برای همجنس، اکتفا زنان و مردان به همجنس، شیوع ازدواج با همجنس، نکاح با بهایم، نکاح با محارم، بالا رفتن تقاضای طلاق از طرف زنان، قطع رحم، تحقیر بزرگترها، روابط نامناسب همسایگی و... . بررسی همبستگی بین این مصادیق و تشبه به جنس مخالف و ارائه تبیین از آن، میتواند شکل دیگری از مسئله را سامان دهد.
مسئله به شکل کلانتری نیز قابل تقریر و تنقیح است. باوجود قرائن متعدد در ادله نقلی و با توجه به برخی نظریهپردازیهای علوم انسانی در دوران معاصر، این گزاره قابلطرح است که: «تشبه به جنس مخالف باعث اختلال در نظام یا انحراف از نظامات موردنظر اسلام میگردد». اینکه چنین ادعایی با چه شواهد و دلائلی پشتیبانی میگردد، میتواند زمینهساز تنقیح مسئله در سطح کلان باشد.
در فصل دوم و سوم این پژوهش درصدد هستیم بر این تقریر از مسئله متمرکز شویم. بدین منظور، در ادامه (در بخش پیشدرآمد)، به قرائن این ادعا در ادله نقلی و نظریهپردازیهای اجتماعی اشاره نموده، بر مبنای آن پرسشهای اصلی و فرعی این فصل را سامان داده و متعاقب آن رهیافت نظری، مفهومی یا روشی مناسب را پایهریزی میکنیم.
پیش درآمد
«تشبه»، رویکردی فراگیر و مسلط در نظریههای اجتماعی دوران معاصر برای احقاق حقوق زنان است. بر اساس این رویکرد، عدالت حقوقی به معنای تساوی حقوق و تساوی حقوق به معنای تشابه حقوق معنا میگردد. بسیاری از نظریهپردازان متأخر این رویکرد، اعتقاد دارند: تشابه حقوقی، منجر به رفع فروتری و ظلم زنان نخواهد شد مگر با تشبه زن و مرد در هنجارها، ارزشها، صفات، نقشها، مسئولیتها، منزلت، نمادها، زبان و حتی کاربرد الفاظ یا هر آن چیزی که رنگ و بوی جنسیتی پیدا کرده است (تانگ، 1391، ص 15-27؛ مجموعه مقالات روتیلج، 1382، فصل 2و8و12و13).
برخی نظریههای اجتماعی، زنان را نخستین و فراگیرترین گروه اجتماعی میدانند که ریشهدارترین و بیشترین ظلم (کما و کیفا)، در تمامی جوامع شناختهشده، بر آنها روا شده است، از دیدگاه این نظریهها، چنین ظلمی فراگیرتر و ساختیافتهتر از آن است که بهصرف تشبه حقوقی یا محو جامعه طبقاتی از بین برود (تانگ، همان، ص119). بسیاری از مداخلههای حقوقی مثل تشابه حقوقی، بهمنظور از بین بردن ظلم از زنان نهتنها مشکل زنان را حل نکرده بلکه به نهادینهتر شدن فروتری زنان ختم و به اشکال جدیدتر، وسیعتر و پیچیدهتری از نابرابری و ظلم علیه زنان منجر شده است (همان، ص70).
بهعنوانمثال؛[۳] اگر ثروت و دسترسی به منابع ثروت را یکی از عوامل بنیادین فراتری و فروتری فرض کنیم، به وجود آوردن حقوق مشابه برای زنان و مردان برای دسترسی به فرصتهای شغلی و اشتغال اقتصادی، بایستی در رفع فروتری زنان مؤثر باشد. لکن اشتغال بانوان و ایجاد فرصتهای برابر برای اشتغال، نهتنها به چنین نتیجهای ختم نشد، بلکه به لحاظ وجود نقشهایی مثل خانهداری، همسری و مادری، زنان در معرض مسئولیتها و ظلم مضاعفی قرار گرفتند. بنابراین برای از بین بردن این ظلم، بایستی در نقشهای اجتماعی نیز مداخله نمود و تساوی به معنای تشبه در نقشها را نیز مدنظر قرارداد.
لکن نقشهای اجتماعی، اموری متصلباند که با باورها، هنجارها و نظام اخلاقی و رفتاری جامعه پیوند وثیقی دارد. بنابراین برای ایجاد تشبه در نقشها لازم است هنجارهایی مثل مادری و همسری یا صفات اخلاقی مثل عاطفی بودن، ایثارگری، حمایتگری و امثال آنکه شکل جنسیتی یافته است نیز مداخله صورت گیرد، تا زمینه تشبه در نقشها فراهم گردد. برایناساس تشبه در هنجارها و صفات اخلاقی نیز بایستی در دستور کار قرار گیرد.
لکن باید توجه داشت، نمادها، زبان و کنشهای نمادین و الگوهای زبانی، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری هنجارها، صفات و رفتارهای جنسیتی دارند. بنابراین تشبه در نمادها و کنشهای نمادین و الگوها و ساختارهای زبانی و ارتباطی نیز امری اجتناب ناپذیر است و بایستی در این فرایند لحاظ شود.
بخشی از تفاوتهای حقوقی، رفتاری، اخلاقی، هنجاری و نمادین را نیز ممکن است نتوان از ویژگیهای زیستی منفک کرد. ازاینرو در صورت لزوم انقلاب زیستشناختی در راستای تشبه، بهمنظور از بین بردن تفاوت حقوقی که ازنظر این نظریهپردازان تبعیض و ظلم تلقی میشود، اجتنابناپذیر خواهد بود.
بنابراین، ویژگیهای زیستی، ویژگی در نمادها، زبان، کنشها و کنشهای نمادین، منزلت اجتماعی، نقشها، ارزشها و حقوق؛ شبکهای منسجم، متعامل و نظامیافته از نابرابریها را تشکیل میدهند. نظام و نظامات اجتماعی که به فروتری، تبعیض و ظلم ریشهدار، فراگیر و گسترده علیه زنان منتهی شده است محصول چنین شبکه نظامیافته و پیچیده است. تشبه فراگیر زنان و مردان به یکدیگر راهبرد اصلی و تأثیرگذار برای از بین بردن نظام و نظامات اجتماعی است که ظلم به زنان در تمام ابعاد آن نفوذ کرده و ساختیافته است.
نتیجه این استدلال آن است که؛ نظام شریعت، حقوق، اخلاق و ارزشی اسلام؛ نظام اجتماع و خانواده موردنظر اسلام و خرده نظامهای ذیلشان؛ که در آنها بسیاری از نابرابریهای (عدم تشابههای) جنسی و جنسیتی به رسمیت شناخته، تأکید و گاه تقدیس میشود، با راهبرد تشبه مضمحل و مختل خواهد شد.
افزون بر نظریههای اجتماعی معاصر، منابع دینی نیز رهنمونگر اختلال در این نظامات بهواسطه تشبه به جنس مخالف است. تشبه به جنس مخالف، یکی از عبارات ثابت بسیاری از روایاتی است که نشانگان مذموم جامعه آخرالزمان را بیان میکند (حرعاملی، 1409، ج 15 ص 348؛ مجلسی، 1410، ج 93 ص 303 و ج 52 ص 191؛ نوری، 1408، ج 14 ص 354). نشانگی و سنخ نشانگان، تعجب مخاطبین از این نشانگان (در برخی از روایات) و تصریح برخی از روایات مبنی بر انقلاب هنجارها و ضدهنجارها در عرصههای گوناگون، دلالتگر انحراف و انقلاب نظام و نظامات اجتماعی موردنظر اسلام است.
تصریح به هنجار شدن منکر و نابهنجاری معروف، تعطیلی امربهمعروف و نهی از منکر، از بین رفتن حیا، تبرج، شیوع فحشا، اکتفا زنان و مردان به یکدیگر، فساد زنان، فسق جوانان، سلطه، امارت، قوامیت و انفاق زنان، نکاح با محارم، بالارفتن تقاضای طلاق از طرف زنان، قطع رحم، تحقیر بزرگترها، روابط نامناسب خویشاوندی و همسایگی، ... ازجمله مواردی است که در این روایات با تشبه به جنس مخالف همبستگی دارد. در برخی از این روایات، تباین نظام جامعه آخرالزمان با نظامی که در ارتکاز جامعه مسلمین (مخاطب معصوم در این روایات) بوده، بهروشنی منعکس شده است.
با این توضیح، موضوع اصلی این فصل بررسی «تأثیر تشبه به جنس مخالف در اختلال نظام» است که در ضمن پاسخ به پرسشهای ذیل دنبال میگردد:
- نظام یا نظامات (موردنظر اسلام) بر چه اساسی شکل میگیرد؟
- نقش تفاوتهای جنسی و جنسیتی در شکلگیری این نظامات چیست؟
- تشبه به جنس مخالف چگونه باعث اختلال در این نظامات میشود؟
در ادامه برای آشنایی اولیه با مفاهیم این پژوهش، ابتدا در مورد سازه «نظام» و اختلال نظام و مراد از «تشبه به جنس مخالف» نکاتی را مطرح میکنیم. بعدازآن، رهیافت نظری که از خلال آن پاسخ به مسائل این پژوهش پیگیری میگردد، ترسیم خواهد شد.
مفهوم شناسی موضوع
مفهوم «نظام» و مراد از «تشبه به جنس مخالف»، کلیدیترین مفاهیم موضوع این فصلف است. مشخص کردن مراد از این دو سازه برای فهم دقیق مباحث و اجتناب از مغالطه ضرورت دارد.
1- «نظام»
تعریف دقیق نظام و اقسام آن، متعاقب اتخاذ رهیافت نظری امکانپذیر است. لکن اجمالاً توجه به این نکته لازم است که؛ واژه «نظام» در حوزههای مختلف علوم اجتماعی و دینی مطرح و قابل ارتباط است. در علوم اجتماعی معاصر برای تعریف نظام یا ذکر ویژگیها و مشخصههای آن، رویکردهای مختلفی وجود دارد، نظام اجتماعی ناظر به نظم اجتماعی (Social Order) است و نظم اجتماعی از مفاهیم اصلی در نظریات کارکردی و ساختی- کارکردی است (همیلتون، 1379، 119؛ توسلی، 1376، 220). ارکان و مشخصههای نظم و نظام اجتماعی چیست؟ منشأ نظم اجتماعی چیست؟ براساس چه فرایندی (مکانیکی یا ارگانیکی) ایجاد میشود؟ سهم ساختار و عاملیت در این فرایند چگونه است؟ پرسشهایی از این قبیل، فراروی نظریهپردازیهای علوم اجتماعی است. پاسخ به هر یک از این پرسشها در شکلگیری تعاریف متفاوت از نظام دخیل است.
تعریف نظام به «مجموعه اجزایی که در ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با یکدیگر و در مسیر هدف مشترک انسجام مییابند»، منطبق بر رویکردی غایتنگر است (سبحانی، 1385، 59-67). این تلقی از نظام امر جدیدی نیست، برخی رویکردهای مؤثر دینی مبتنی بر این تلقی از نظام و نظاممندی است (مصباح یزدی، 1375، 45). براساس رویکرد غایتنگر دینی، همه مخلوقات برای رسیدن به هدف مطلوبی، به بهترین شکل هستی یافته و هدایت شدهاند، شیوه خلقت (فطرت) و روابط مخلوقات نسبت به هدف نهایی میتواند مبنای شناسایی و تفکیک نظامات فردی و اجتماعی باشد.[۴] توضیح تفصیلی در مورد انواع و فرایند شکلگیری اقسام نظامها و مبنای تفکیک آنها، در بخش اصلی مقاله پیگیری میشود. لکن توجه به چند نکته مهم است:
- مرکزیت مفهوم غایت و مصداق آن، تعیینکننده معیار ارزش و ضدارزش، هنجار و نابهنجاری نظام و ملاک اختلال در نظام است. ازاینرو اختلال در نظام، الزاماً به معنای بینظمی و بینظامی نیست، گاه نظامهای بهشدت منسجم، پیچیده، متصلب و تحمیلگر (مثل نظام و خردهنظامهای لیبرال سرمایهداری)، به خاطر انحراف از اهداف مورد نظر دین، میتواند مصداق نظام مختل باشد.
- ماهیت و لوازم نظاممندی اقتضا دارد، نظامها، خرده نظامها و اجزاء ذیلشان در ارتباط، تأثیر و تأثر و کنش متقابل با یکدیگر باشند. سنتها و قوانین الهی بر مبنای سازوکارهای مادی-معنوی و دنیوی-اخروی بر این روابط حاکماند (طباطبائی، 1417، ج7 ص47). عقل بشری یا علم تجربی به بسیاری از اجزاء و سازوکارهای نظامها دسترسی ندارد؛ لکن میتواند بخشی از این سازوکارها و روابط را بررسی نماید.
2- «تشبه به جنس مخالف»
همانگونه که در فصل اول گذشت، مراد از تشبه در این پژوهش تشبه اشتقاقی است. تشبه به جنس مخالف از طریق فهم دقیق ویژگیهای ساختیافته زن و مرد قابل تشخیص است. این ویژگیها را میتوان در یک تقسیمبندی اولیه به دودسته تکوینی و اعتباری-نمادین تقسیم کرد. این تقسیمبندی قابلمقایسه و تطبیق با تقسیمبندی ویژگیها بر اساس جنس (Sex) و جنسیت (Gender) است، که در علوم اجتماعی شهرت یافته است.
منظور از ویژگیهای جنسی، تفاوتهای تکوینی زن و مرد مانند تفاوت در ژنتیک، اندام تناسلی، هورمونها، سیستم عصبی، عضلانی و استخوانبندی است. تفاوتهای جنسیتی، ماهیتی اعتباری-نمادین دارند که بسته به درجه انتزاع و منشأ انتزاعشان قابلتقسیماند. این تفاوتها را میتوان به سه دسته تمایز روانی، فرهنگی-اجتماعی و تشریعی تقسیم نمود.[۵] احساس زنانگی یا مردانگی[۶] یا تصور شخص از زنانگی یا مردانگی خود[۷]، نقش مادری و پدری، حقوق و تکالیف مادری و پدری به ترتیب مثالهایی برای این سه دسته تمایز جنسیتی است. مصادیق ویژگیهای اصیل جنسی و جنسیتی، منشأ، کیفیت و فرایند انتزاع تمایزهای جنسیتی و نحوه ارتباط این تفاوتها با یکدیگر، از مباحث اختلافی، پیچیده و تعیینکننده در علوم عقلی، تجربی و الهیاتی مرتبط با مباحث جنسیتی است. لکن فی الجمله منظور ما از تشبه به جنس مخالف، تشبه اشتقاقی به ویژگیهای متصلب جنسی و یا هرکدام از اقسام ویژگیهای ساختیافته جنسیتی، جنس مخالف است.[۸] این پژوهش درصدد بررسی تأثیر این مفهوم از تشبه در ایجاد اختلال نظام و نظامات موردنظر اسلام است.
رهیافت نظری
پرسشهای مطرح شده در این فصل براساس رهیافتهای فقهی، کلامی ویا با استمداد از برخی نظریههای علوم انسانی معاصر قابل سامان است. در ادامه هر کدام از رهیافتهای علمی و دینی را اشاره میکنیم.
اگر بپذیریم شکلگیری نظامات بشری، محصول عاملیت، ساختار و عاملیت- ساختار است، در این صورت نیازمند نظریههایی هستیم که این عناصر و روابط متقابل آنها را توضیح دهد و نقش تفاوتهای جنسی و جنسیتی در فرایند شکلگیری نظامات فردی و اجتماعی را آشکار کند. در این صورت است که میتوان در مورد کمیت، کیفیت و چگونگی تأثیر تشبه به جنس مخالف در اختلال نظامات هنجاری (مثل نظامات موردنظر اسلام) صحبت کرد.
طیف وسیعی از نظریههای روانشناسی، روان تحلیلگری، روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی، ابزار توصیف و تبیین ابعاد روانی، روانی-اجتماعی و اجتماعی، نظام و خرده نظامهای فردی و اجتماعی را در اختیار قرار میدهند. افزون بر نظریههای روانشناسی و روانتحلیلگری در موضوع هویت، شخیصت، جنس و جنسیت که میتواند به فهم چگونگی شکلگیری نظام در فضای روانی کمک کند، بسیاری از نظریات روانشناسی اجتماعی قابلیت توصیف و تبیین ابعاد روانی-اجتماعی نظام را دارد. برخی از مهمترین این نظریهها به این قرار است: نظریه توازن[۹]، ناهماهنگی شناختی[۱۰]، وابستگی متقابل[۱۱]، طبقهبندی خویشتن[۱۲]، تضاد خویشتن[۱۳]، ادراک خویشتن[۱۴]، مقایسه اجتماعی[۱۵]، هویت اجتماعی[۱۶]، اثر اجتماعی[۱۷]، نقش اجتماعی[۱۸]، حالات موقعیت انتظار[۱۹]، عمل معقولانه[۲۰]. در حوزه جامعهشناسی، نظریههای ناظر بر نظم اجتماعی (Social Order) و نظام اجتماعی (Social System)، نقش مهمی ایفاء میکنند. نظریههای کارکردگرا، ستیز، کنش متقابل نمادین، برچسبزنی و روششناسی مردمی، ازجمله نظریههایی هستند که در این زمینه وارد بحث شدهاند (ورسلی، 1388).
منابع دینی نیز مفاهیم و سازههای موردنیاز برای بررسی مسائل این پژوهش را در اختیار قرار میدهد و رهیافتهای کلامی و فقهی آن را پشتیبانی میکند.
نظریه منسجم الهیاتی برای پاسخگویی به همه پرسشهای این پژوهش در خصوص هویت نظام، اقسام و فرایند شکلگیری نظامات موردنظر اسلام (پرسش اول)، نقش تفاوتهای جنسی و جنسیتی در حدوث و بقاء این نظامات (پرسش دوم)، مکانیسم تأثیر تشبه در اختلال نظام (پرسش سوم)، به نظر نگارنده نرسید. لکن همانگونه که در مفهومشناسی نظام، اجمالاً اشاره کردیم برخی نظریههای کلامی (نظریه غایتنگر دینی) بهخوبی پرسش اول این پژوهش را پشتیبانی میکند. علامه طباطبایی در ذیل بحث «المرئه فی الاسلام» در تفسیر المیزان، الگویی از شکلگیری نظام هویت، منزلت و حقوق زن ارائه میدهد که میتواند الهامبخش مباحث خصوصاً در مورد پرسش اول باشد. با توجه به این الگو و مفاهیم بنیادین آن و در ضمن پایهریزی یک چارچوب مفهومی از مفاهیم جنسیتی در قرآن کریم، میتوان ابزار لازم برای پیگیری پرسش دوم را نیز مهیا کرد. افزون براین، همانگونه که قبلا اشاره شد، برخی از آیات و روایات میتواند دلالتگر پاسخهایی برای پرسش سوم باشد.
رهیافت فقهی نیز میتواند مبنای ساماندهی پژوهش قرار گیرد. مفهوم نظام، حفظ نظام و اختلال نظام به چندمعنا در فقه مطرح است. وجوب حفظ نظام و حرمت اختلال نظام یکی از ادله عقلی مشهور است که بهوسیله آیات و روایات متعددی پشتیبانی میگردد (مازندرانی، 1425، ج1 ص13؛ امیدیفرد و باقیزاده، 1391، 57؛ ملکافضلیاردکانی و دیگران، 1391، 125). این دلیل در ابواب و گزارههای فقهی پرشماری مورد استناد و استدلال فقیهان قرارگرفته است. نظام تقنین و اجرای شریعت، نظام معیشت، نظام امت (اجتماع مسلمین)، نظام حکومت و کیان مسلمین ازجمله مواردی است که دلیل فقهی حفظ نظام در مورد آن بهکاررفته است (ملکافضلیاردکانی و دیگران، همان). هرکدام از این مفاهیم میتواند مبنای صورتبندی پژوهش و پیگیری مسئله تحقیق باشد.
برای نمونه بر اساس یک تبیین، دلیل وجوب حفظ نظام به معنای «حفظ نظام تقنین و اجرای شریعت»، بهعنوان کبرای قیاس مفروض قرار میگیرد.[۲۱] بر این اساس، هر عاملی که باعث بههمریختگی نظام تشریع یا اختلال در اجرای شایسته رفتارها بر اساس نظام شریعت باشد ممنوع است. موضوع شناسی دقیق و تبیین استلزامات فردی و اجتماعی تشبه به جنس مخالف زمینه اثبات صغرای قیاس را محقق میکند. باوجوداینکه تمایز جنسیتی در بسیاری از احکام فردی و اجتماعی اسلامی مفروض، ثابت، مورد تأکید اسلام و بخش لاینفک نظام تشریع است، اگر بتوان نشان داد که تشبه به جنس مخالف در ابعاد مختلف، باعث اختلال در مناسبات ملازم شریعت یا اختلال در اجرای شایسته قوانین جنسیتی شریعت و ناکارآمدی آن میگردد[۲۲]، دلیل حفظ نظام بهعنوان یک دلیل عقلی قابلطرح و پشتیبانیکننده ممنوعیت فقهی تشبه به جنس مخالف خواهد بود. برخی تنظیرهای فقهی، ما را در اثبات متینتر صغرای قیاس کمک خواهد کرد (کدخدایی، 1388، 148). همین فرایند در مورد وجوب حفظ نظام معیشت و اجتماع مسلمین نیز جاری است.
جمعبندی و اتخاذ رهیافت مختار:
در این فصل از پژوهش بر اساس رهیافتی کلامی، با الهام از الگوی تبیین علامه طباطبایی و با اتکا بر مفاهیم دینی، چارچوبی مفهومی پیریزی کرده و بر اساس آن مباحث سامان مییابد. حضور این رهیافت نظری و چارچوب مفهومی، در پاسخ به پرسشهای اول و دوم تحقیق پررنگ است. بهرهگیری از نظریهها و دستاوردهای علوم انسانی معاصر، در ضمن توجه به برخی ملاحظات روشی، در پاسخ به پرسش سوم (فصل سوم) امکانپذیر است. در ادامه ضمن بررسی اقسام و فرایند شکلگیری الگوی نمونه (Typical) نظامات بشری در بخش اول، به نقش تفاوتهای جنسی و جنسیتی و اهمیت آن در شکلگیری و بقاء نظامات موردنظر اسلام در بخش دوم خواهیم پرداخت و سرانجام در بخش سوم توضیح خواهیم داد که چگونه تشبه به جنس مخالف باعث اختلال در نظامات مبتنی بر ویژگیهای جنسی و جنسیتی خواهد شد.
اقسام و فرایند شکلگیری نظامات
در این بخش بر مفهوم غایتنگر از نظام تأکید داریم، نظاممندی هستی را مفروض میانگاریم و لزوم انسجام و نظاممندی معارف حقیقی و اعتباری برای پشتیبانی از نظامات بشری را از اصول موضوعه مباحث خود قرار میدهیم (رک: طباطبائی، 1417، ج7 ص6؛ سبحانی، 1385، 67). بر اساس این اصول موضوعه، ترسیمهای مختلفی از نظام و نظامات، قابل انتزاع و اعتبار است. یکی از شاملترین این تقسیمبندیها تفکیک اولیه نظام در قالب شش نظام مرتبط است؛ نظام فردی، نظام اجتماع منزلی، نظام اجتماع بشری خاص و عام، نظام مخلوقان مختار و نظام هستی. (طباطبائی، همان؛ حسینی تهرانی، 1365، 533).
گرچه خلقت انسان بهگونهای رقم خورده است که نوع خاصی از نظامگیری در خلقتش لحاظ شده، لکن به لحاظ وجود برخی ویژگیهای متضاد (ظلوم، جهول، استخدامگری، طغیانگری، حبذات، نوعدوستی، ترحم، حقگرایی،...) که شهید مطهری از آن به طبع سفلی و علوی تعبیر مینماید (مطهری، بیتا، ج26 ص644، ج1 ص 390، ج15 ص 800، ج25 ص 538)، همواره امکان اختلال در نظامات بشری نیز وجود دارد. شکلگیری برخی اعتباریات مثل حق، تکلیف، ملکیت و امثال آن در جوامع بشری و لزوم هدایت تشریعی دینی در جهت ایجاد و حفظ نظامات الهی در این مسیر است (طباطبائی، 1417، ج7 ص270). انسجام و نظامیافتگی فرد، خانواده و اجتماعات بشری، محصول مجموعهای از چنین اعتباریات نظامیافتهای است. خود این اعتباریات تحت خرده نظامهایی مثل خرده نظام حقوق، اقتصاد، سیاست و تربیت قابل تقسیمبندی است.
همانگونه که علامهطباطبایی تصریح مینماید؛ دین مؤید و مبلغ نظامهایی است که متکی بر معارف حقیقی هستند، معارفی که خود بهمنزله ماده برای شریعت الهی تلقی میشوند. شیوه وجود و سلوک رفتاری انسان و شکلگیری نظامات فردی و اجتماعی در دل نظام هستی بر اساس همین منطق مشروعیت مییابد (طباطبائی، 1417، ج7 ص6).
عدالت مفهومی اعتباری است که در رویکرد غایت نگر با هدف معنا میشود. نظامات اعتباری و انتزاعی در صورتی مورد تائید دین قرار میگیرند که عادلانه یعنی متناسب با تکوین و خلقت معطوف به هدف (فطرت) باشد. نتیجه آنکه حقوق، تکالیف، مسئولیتها، نقشهای فردی و اجتماعی و مقررات سامان دهنده آنها در این نظام و خرده نظامها، در صورتی عادلانه است که متناسب با فطرت باشد. بنابراین «فطرت» و «عدالت» دو مفهوم بنیادینی است که نظامات بشری (فردی، خانوادگی و اجتماعی) موردنظر اسلام دایرمدار آن محقق شده و مشروعیت مییابد.
ازآنجاکه ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی، وجهههایی از نظامات بشری است، لذا اتحاد و نظاممندی مبتنی بر فطرت و عدالت در همه این نظامات و خرده نظامها بهصورت متقابل و در مسیر هدف نهایی، بایستی حفظ شود. به قول شهید مطهری:
به يگانگى رسيدن واقعيت وجودى انسان در يك نظام روانى و در یکجهت انسانى و تكاملى و همچنين رسيدن جامعه انسان به يگانگى و يكپارچگى در يك نظام اجتماعى هماهنگ تكاملى مسئله مهم همه مکاتب بشری و الهی است (مطهری، بیتا، ج2 ص106).
تناسب، انسجام و نظاموارگی در هویت، منزلت و تشریع در درون (هر نظام و خرده نظامهای ذیل آن) و بین سه نظام فردی، خانوادگی و اجتماعی از یکسو و در ارتباط با تکوین از سوی دیگر، ضرورت این نظام است[۲۳].
در ادامه متناسب با موضوع پژوهش بهطور خاص به فرایند شکلگیری الگوی نمونه (Typical) این نظامها بر اساس فطرت و عدالت، با تکیهبر تفاوتهای جنسی و جنسیتی خواهیم پرداخت.
ابتناء نظامهای بشری بر تفاوتهای جنسی و جنسیتی
«زوجیت» و «شناسایی متقابل»، دو مفهوم قرآنی است که هماهنگ با «فطرت» و «عدالت»، شکلگیری جنسی و جنسیتی نظام را نشان میدهد و امکان توصیف و تبیین نظامهای فردی، خانوادگی و اجتماعی و خرده نظامهای ذیل آن را بر اساس تفاوتهای جنسی (تکوینی) و جنسیتی (اعتباری) فراهم میآورد. توضیح این دو سازه قرآنی را باهدف نشان دادن نقش بنیادین تفاوتهای جنسی و جنسیتی در شکلگیری نظامات دینی، پیگیری می کنیم.
1. ابتناء هستی و نظام های بشری بر زوجیت
«زوجیت» یکی از مفاهیم مورد تأکید قرآن کریم در پایهگذاری نظام خلقت و نظامات بشری است، که بیش از هفتاد آیه صراحتاً به آن پرداخته است. تکوین هستی، مخلوقات و انسانها بر اساس زوجیت، حاکی از نظاممندی است. زوجیت در انسان مبتنی بر تفاوتهای جنسی و جنسیتی تصویر میگردد. ازاینرو نظامات فردی، خانوادگی، اجتماعی و خرده نظامهای ذیل آن نیز بر اساس این ویژگیها، سامان و نظام مییابد.
«وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (الذاريات: 49). خداوند متعال در این آیه و آیات پرشمار دیگر به خلقت همه مخلوقات بر اساس زوجیت تصریح دارد.[۲۴] در آیه 32 شوری بر فاطریت (خلقت معطوف به هدف) خداوند متعال در پیریزی خلقت انسان بر اساس زوجیت تأکید میکند (الشوری: 11). [۲۵] بسیاری از آیاتی که به خلقت بر اساس زوجیت میپردازند (الرعد: 3؛الروم: 21؛ الذاريات: 49)، مخاطب را به تفکر یا تذکر (تفکر عمیق) در این شیوه خلقت دعوت میکند (مصطفوی، 1402، ج3، ص20؛ طباطبائی، 1417، ج7 ص195). این موارد علاوه بر اینکه حاکی از اهمیت، خطورت، آثار و کارکردهای گسترده یا پیچیدهی زوجیت است، بر شکلگیری نظام نیز دلالت دارد. تأمل در مفهوم و لوازم مفهومی زوجیت میتواند بخشی از دلایل این مطلب را روشن نماید.
دو چیز که قرینه، همراه و همنشین یکدیگر باشند بهگونهای که هرکدام بهواسطه دیگری تعادل یافته، کامل یا جفت شود را اصطلاحاً زوج گویند، زوجیت نسبت به جنسیت لابشرط است، دو چیز مشابه (دو لنگه فرش)، یا متضاد (شب و روز) یا دو چیزی که وجه تشابه و تضاد در آن حفظ شده است (دو لنگهکفش)، میتواند زوجیت را ایجاد نماید، قرینگی، همنشینی، تعادلیابی در وجود و بقاء، در معنای زوجیت ملحوظ است (مصطفوی، 1402، ج4 ص361). زوجیت در امور عینی یا اعتباری (مثل اعداد) قابلیت تحقق دارد. بنابراین در تحلیل معنای زوجیت، ویژگیهای نظام و نظاممندی وجود دارد.
نظاممندی نظامات بشری از زوجیت شروع میشود. بررسی اقتضائات نظامگیری انسان و اجتماعات بشری بر اساس زوجیت، ما را در فهم دقیقتر این مطلب یاری میکند. در مورد انسان، زوجیت براساس وجه تشابه و تفاوت تکوینی تحققیافته و در نقشها، حقوق و مسئولیتهای فردی و اجتماعی و دیگر خرده نظامها نمایان میشود. قرآن کریم زوجیت انسان را از مجرای ذکورت و انوثت محقق دانسته (النجم: 45)، ذکورت و انوثت را مستند به خلقت الهی میداند و به آن قسم یاد میکند (اللیل: 3). آیات پرشماری نیز زوجیت را از مجرای نقشها یا احکام اعتباری، نمایان ساخته و اعتبار بخشیده است (المجادلة: 1؛ الممتحنة: 11؛ التغابن: 14؛ التحريم: 1؛ التحريم: 3؛ التحريم: 5؛ المعارج: 30). مبدأ و ماهیت مشترک انسانی، هدفغایی مشترک، ابزارها و استعدادها و ارزشهای مشترک برای نیل به اهداف متوسط و غایی، بر وجه تشابه زوجین تأکید دارد. عباراتی مثل (لیس الذکر کالانثی و فضل الله بعضهم علی بعض) و به رسمیت شناسی حقوق، تکالیف و نقشهای جنسیتی در سرتاسر قرآن، بر تفاوتهای جنسی و جنسیتی و سازمانگیری نظامات فردی و اجتماعی بر اساس این تفاوتها صحه میگذارد (آلعمران: 36؛ النساء: 1؛ الأعراف: 189؛ النحل: 72؛ الروم: 21؛ الزمر: 6؛ الشورى: 11).
نقش تفاوتها در شکلگیری نظام مبتنی بر زوجیت پررنگ است. تفاوتهای تکوینی جنسی، بخشی از برنامه خلقت معطوف به هدف (فطرت) و متضمن استعدادها، قابلیتها و کارکردهای متفاوت و متعددی است. تولید و تربیت نسل، گرایش به اتحاد و اجتماع، بازشناسی (روانی و اجتماعی)، توزیع نقشها، وظایف و حقوق جنسیتی و نهایتاً آرامش، مودت و رحمت، ازجمله کارکردهایی است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است (الحجرات: 13، النساء: 1و 32، روم: 21). برخی از این آثار و کارکردها مستلزم تبیین و تحلیل است. در ادامه به بررسی و تبیین نقش محوری تفاوتهای جنسی و جنسیتی در نظام گیری فرد و اجتماع خواهیم پرداخت.
2. ابتناء نظام اجتماع منزلی و اجتماع بشری بر تفاوتها
قرآن کریم با انعکاس تفاوتهای زوجیت با عباراتی مثل (فضل الله بعضهم علی بعض و بعضکم من بعض)، ضمن اینکه به ماهیت تفاوتهای دو جنس تصریح میکند، به بعضیت دو زوج نسبت به یکدیگر نیز اشاره دارد. «فضیلت متقابل» و «بعضیت»، دو مفهوم قرآنی ملازم زوجیت است که دلالتهای معناشناختی آن برای ترسیم الگوینمونه نظام خانواده و اجتماع برپایه ویژگیهای جنسی و جنسیتی راهگشاست.
تفاضل متقابل و بعضیت، برخی دیگر از ویژگیهای زوجیت در انسان را آشکار میکند. این مفاهیم، ضمن آنکه دلالت بر جریان زوجیت از مجرای تفاوتها میکند، به ماهیت این تفاوتها، وزن و کارکرد تفاوت ها، و نسبت زن و مرد در کمیت و کیفت برخورداری از تفاوتها، نیز اشارههایی دارد. شهید مطهری در این زمینه میگوید:
طبيعت اين دو را بهمنزله يك واحد آفريده است. زندگى آنها را براساس وحدت نهاده است، بهوسیله عشق و محبت آنچنان مرد را در تسخير زن قرار داده كه تمام نيروهاى مرد در خدمت زن نيز قرار مىگيرد و درنتیجه مشتركاً از آن نيرو استفاده مىكنند و درنتیجه ابزار زندگى مرد ابزار زندگى زن هم هست و ابزار زندگى زن ابزار زندگى مرد هم هست. هر دو از مزاياى ابزارهاى زندگى يكديگر استفاده مىكنند. این دو واقعاً باهم تركيب مىشوند. در سعادت يكديگر شریکاند، بلكه سعادت هريك عين سعادت ديگرى است. این دو درست نظير اسپرماتوزوئید و اوول هستند كه بهمحض اتصال، يك واحد را تشكيل مىدهند. هدف اختلاف اين دو تركب و وحدت و پيدايش كل است. (مطهری، بیتا، ج5 ص96).
بر اساس این تبیین، مکملیت زن و مرد از نوع مکملیت دو موجود ناقص است. گو اینکه زن و مرد هرکدام دو موجود ناقص و هموزن (نظیر اسپرم و اوول) هستند که در صورت ترکیب اقتضاء کمال مییابند، هدف نهایی و ابزار کمال آنها نیز در یکدیگر مندمج و بر یکدیگر متوقف است.
معناشناسی «تفاضل متقابل» و «بعضیت»، اگر چه کارکردهای زیادی از قبیل آنچه ایشان اشاره نموده را تایید میکند، لکن مشخص مینماید چنین ماهیت و وزنی برای تفاوتهای زن و مرد قابل تایید نیست. همانگونه که علامه طباطبایی و مصطفوی اشاره میکنند؛ فضل به معنای زیاده از میزان لازم است، فضل از طرف خدا در عباراتی مثل فضل الله بعضهم علی بعض (النساء:34) اشاره به رحمت (تکوینی یا تشریعی) زائد بر مقدار لازم دارد که زمینهساز تامین معاش مادی و روحانی است، بعض نیز اشاره به جزئیت یا تعلق دو چیز به یکدیگر دارد، «بعض الشی بمعنا جزء الشی او طائفه منه» (مصطفوی، 1360، ج9 ص106؛ ج1 ص 300؛ طباطبایی، 1417، ج4، ص 336 و343). بنابراین میتوان نتیجه گرفته که هرکدام از زن و مرد اگر چه هر دو ابزار لازم برای کمال را دارند، لکن به واسطه برخورداری از عطایای تکوینی و اعتباری از طرف خداوند، بر یکدیگر فضیلت و تعلق متقابل یافتهاند.
در ادامه با بهرهگیری از این تلقی از دو مفهوم قرآنی «فضیلت متقابل» و «بعضیت» نشان خواهیم داد که الگوی نمونه نظام خانواده و اجتماع و خرده نظامهای آن چگونه با تفاوتهای ملازم زوجیت، پیوند خوردهاند.
اجتماع محصول اتحاد و همزیستی انسانها برای رفع نیازهای متقابل آنهاست. این امر از رهگذر سامانگیری متعادل تعاملات و تبادلات متقابل بشری، شکلی مسالمتآمیز و هنجاری به خود میگیرد. سامانگیری تعامل و تبادل متقابل بر اساس الزامات قانونی- قراردادی یا گرایشهای فطری- عاطفی یا ترکیبی از آن دو امکانپذیر است. لکن اتحاد و اجتماع بر اساس پیوند فطری-عاطفی ازآنجاکه منطبق با سائقهای تکوینی است، پایدارتر و منسجمتر از اجتماع بر اساس الزامات قانونی و تصنعی است که طبع تکلیف گریز انسان از آن رویگردان است.
خلقت انسانها بر اساس زوجیت بهگونهای است که فرصت لازم برای تعامل، تبادل و رفع نیاز متقابل را بر ایجاد میکند. توضیح آنکه؛ فضیلت متقابل انسانها اگرچه امکان اجتماع و اتحاد را در خود دارد، دوئیت و دوگانگی نیز لازمه آن بوده و زمینه استثمار، استخدامگری، تضاد و خروج از عدالت را ایجاد میکند. لکن فضیلت متقابل بین زوجین با بعضیت (بعضهم من بعض) همراه است؛ یعنی وجوه تشابه و تفاوت بین زوجین بهگونهای ترکیبشده است که ضمن اینکه مقدار لازم و مشترک برای کمال انسانی در زن ومرد وجود دارد، با پشتیبانی سائقهای عاطفی، غریزی و فطری، این دوگانگی و تضاد به حداقل میرسد. در صورتی که اعتباریات اجتماعی (اعم از نقشها و حقوق تکالیف فردی، خانوادگی و اجتماعی) نیز به شایستگی بر اقتضائات تکوینی زوجیت منطبق شود، این دوگانگی و تضاد بکلی نفی و بعضیت به معنای دقیق حاصل خواهد شد. (رک: مطهری، بیتا، ج5 ص147). اجتماعی که بر اساس زوجیت پایهریزی میگردد، اقتضاء سکونت، آرامش، اتحاد و اجتماع انسانی منسجم و پایدار را دارد.
خلقت انسان بر اساس زوجیت به معنای پیریزی لوازم اولیه «اجتماعی بودن» بر اساس فطرت و در بطن خلقت است. این شیوه خلقت، استلزامات خود را در اجتماع منزلی بروز و ظهور میدهد و بر اجتماع بشری تحمیل میکند.
بر اساس فضیلتهای متقابل که ریشه در تفاوتهای جنسی (ذکورت و انوثت) دارد، پایگاهها، نقشهای اجتماعی زنانه و مردانه (رجولیت و نسویت) و مسئولیتها و حقوق جنسیتی در اجتماع منزلی رقم میخورد. بنابراین اقتضائات زوجیت، در مرحله اول باعث شکلگیری نظام اجتماع منزلی و خرده نظامهای ذیل آن میگردد.
نظام اجتماع منزلی که منطبق بر این فرایند فطری و تکوینی باشد، حداقل به سه دلیل، بسیار قدرتمند، بانفوذ، پایدار و تأثیرگذار است بهگونهای که الزامات خود را بر نظام روانی و نظامات اجتماعی تحمیل کرده و حتی مبنای نظام سازی در فرد و جامعه گردد.[۲۶]
اجتماع منزلی همه مؤلفههای لازم برای مودت و اتحاد پایدار و قدرتمند را داراست. همجواری ایمن، شناخت متقابل، نیاز متقابل، سائقهای قدرتمند زیستی و عاطفی (بین همه اعضاء خانواده)، مؤلفههای اصلی ایجاد الفت و اتحاد و اجتماع قدرتمند و پایدار است. در اجتماع منزلی فرصت نظامگیری مسئولیتها، برخورداریها، پایگاهها و نقشها بر اساس عدالت مبتنی بر مودت (نه قانون و الزام حکومتی) بهگونهای متعادل، متکامل، متوازن و متناسب با فطرت و استعدادهای تکوینی، به بهترین شکل مهیاست (مطهری، بیتا، ج3 ص189). از طرف دیگر نظام شخصیت و هویت انسانها بهعنوان عاملین اجتماع در خانواده پایهریزیشده، رشد و ساخت مییابد. نهایتا آنکه، نظامهای تاثیرگذار زبانی و نمادین، نقشها و پایگاههای جنسیتی و خرده نظامهای ذیل نظام خانواده در اجتماع منزلی شکلگرفته، نضج و پرورش مییابد. بنابراین اجتماع منزلی از طریق القاء هنجارها و ارزشهای خود و هم از طریق تولید، تربیت و بازتولید عاملین اجتماعات بزرگتر بشری، و هم از طریق القاء اقتضائات ساختارها و نظامهای پرورش یافته در کانون خانواده، ابزار لازم برای ایجاد، کنترل و هدایت نظامات اجتماعی را در بردارد. شاید از همین روست که برخی اندیشمندان اجتماعی، تشکیک در فطری بودن اجتماع را برمیتابند لکن شک در فطری بودن اجتماع منزلی را روا ندانستهاند (مطهری، بیتا، ج5 ص 95، 138، 512).
مسئولیتها، برخورداریها، پایگاهها و نقشهای اجتماعی و نظامات حاکمیتی (قانونی و اجرایی) اجتماع در صورتی زمینه ماندگاری و کارآمدی مناسب را بازخواهند یافت که مخالف نظام اجتماع منزلی نباشند و بر استلزامات زوجیت در اجتماع منزلی منطبق شوند. اهمیت اجتماعات منزلی و تأثیر آن در نظام اجتماع و حکومت تا آنجاست که حکومتها یا ناچار به انطباق با هنجارها و ارزشهای خانواده هستند یا ناگزیر بایستی نظم ارزشی و هنجاری خانواده را دگرگون سازند.[۲۷]
نتیجه آنکه در الگوی نمونه ترسیمی، اقتضائات زوجیت بعد از ظهور و بروز اولیه در اجتماع منزلی، الزامات خود را بر اجتماع نیز تحمیل میکند و منجر به ابتناء نظامات اجتماعی بر اقتضائات زوجیت در نظام خانواده میشود. مسئولیتها، حقوق، نقشها، نمادها، زبان و دیگر نظامها و خرده نظامهای اعتباری ملازم اجتماع نیز بر اساس همین فرایند و متناسب با آن، شکل و نظامی شایسته و کارآمد مییابد.
3. ابتناء بازشناسی فردی و اجتماعی بر تفاوتها
در بخش قبل نشان دادیم که چگونه تفاوتهای جنسی و جنسیتی که مقتضای زوجیت در انسان است، رفتارها، پایگاهها، نقشها، مسئولیتها، برخورداریها، تقسیمکار و دیگر اجزاء ساختار اجتماع منزلی را نظام میدهد و در ساختارهای نظام اجتماع بشری تأثیر میگذارد. لکن افراد بشر بهعنوان عاملین اجتماع در تحقق و کارآمدی نظامات اجتماعی نقش محوری دارند. عاملیت انسان در این نظامات دایر مدار فرایند شناسایی و بازشناسی متقابل بین افراد جامعه از یکسو و شناسایی و بازشناسی خود در فضای روانی، از سوی دیگر است. شناسایی و بازشناسی فردی و اجتماعی، فرایندی مستمر و پویاست که عاملیت انسان از خلال آن ظهور میکند، تقویت، تضعیف، کنترل، تنظیم و تثبیت میشود. از این مسیر است که انطباق و درونی شدن مسئولیتها، حقوق و نقشها نسبت به عاملین اجتماعی محقق میگردد و زمینه قرار گرفتن در ساختارهای نظام اجتماع (منزلی و بشری) مهیا میشود.
«شناسایی» و «شناسایی متقابل» فرایندی ناخودآگاه یا خودآگاه است که با خود تنظیمی زیستی، روانی، اجتماعی رابطه ای مداوم و دیالکتیک دارد. این فرایند با توجه به تشابهها و تفاوتها صورت میپذیرد. عبارت «لتعارفوا» در آیه 13 سوره حجرات[۲۸]، این ضرورت انسانی برای ساماندهی نظامات بشری را منعکس میکند. همانگونه که این آیه شریفه بدان رهنمون شده است (و برخی از اندیشمندان نیز به آن تصریح کردهاند)؛ انسانیت، ذکورت و انوثت، روابط خویشاوندی و قومی، مبناییترین عامل شناسایی و بازشناسایی متقابل انسان هستند.(رک:جکینز، 1381، 5). در زبان علمی، «هویت» واژهای است که بهمنظور نشان دادن این فرایند به کار میرود.
«هویت»، چارچوب مشخصی است که از خلال انعکاس تفاوتها و شباهتها به شناسایی منتهی میشود (جنکینز، همان). واژة هویت یا Identity ریشه در زبان لاتین دارد و از Idem یعنی «مشابه و یکسان» ریشه میگیرد، لازمه اصلی و ضرورت پیشبینی این اصطلاح در علوم، فعل «شناسایی» است (ساروخانی و رفعت جاه، 1383، ش1؛ نوذری، 1385، ش2). بدون شکلگیری هویت نه میتوان از فرد و فردیت یافتگی سخن گفت و نه اجتماع منسجم و نظامیافته قابل تحقق است. جنکینز اعتقاد دارد: «انسان بودن، جنسیت و در برخی شرایط [جوامع سنتی] خویشاوندی و قومیت، شکلدهنده هویتهای اولیه هستند که در مراحل بعدی زندگی از هویتهای دیگر مستحکمترند» (جنکینز، همان، 31).
هویت واقعی، روانشناختی و اجتماعی (منزلی و بشری)، سطوح قابلتفکیک هویت ازنظر تکوینی، روانی و اجتماعی است. در مورد انسان، هویت واقعی به استعدادهای تکوینی اشاره دارد که در متن خلقت و بهگونه معطوف به هدف (مفطور) پیریزی شده است. هویت اجتماعی، وضعیتی است که در آن افراد و گروهها در اجتماع منزلی یا بشری بازشناسی شده و پایگاهها، نقشها و مسئولیتها بر آنها رقم خورده یا تحمیل میگردد؛ بنابراین بهواسطه هویت واقعی، افراد بشر در مقام ثبوت از دیگر انواع، اصناف و اشخاص متمایز میگردند. بهواسطه هویت اجتماعی افراد جامعه بازشناسی شده و امکان برقراری ارتباط معنادار، کارآمد و پایدار در قالب نقشهای اجتماعی خواهند یافت.
هویت روانشناختی حلقه اتصال بین انسان و استعدادهای تکوینیاش (هویت واقعی) و به فعلیت رساندن آن استعدادها در قالب نقشها، مسئولیتها مورد انتظار جامعه (هویت اجتماعی) است. تصور، باور، ارزیابی و پذیرش مثبت و رضایتمندی نسبت به هویت تکوینی و اقتضائات آن را اجمالاً هویت روانشناختی بهنجار تعریف میکنیم. هویت روانشناختی بهنجار، مقدمه اصلی و لازمه انطباق با نقشها، پذیرش حقوق و مسئولیتها و نهایتاً کارآمدی برنامههای تشریعی (فردی و اجتماعی) و قرار گرفتن در مسیر اهداف متوسط و غایی خلقت است.[۲۹] عدم انطباق و اتحاد هرکدام از هویت اجتماعی یا روانشناختی با یکدیگر و با هویت تکوینی، زمینه ناکارآمدی و انحراف از استعدادهای فطری و بههمریختگی نظامات مبتنی بر فطرت است.
بعد از انسانیت، ذکورت و انوثت از مهمترین ابعاد هویت واقعی افراد بشر است که در متن خلقت و به گونه معطوف به هدف (مفطور) پیریزی شده است (رک: طباطبائی، 1417، ج16 ص178). براین اساس زن و مرد، یک هویت و مدل واقعی در متن خلقت دارند که در مسیر رشد و کمال انسانیت طراحیشده است و استعدادها، پایگاهها، نقشها، حقوق و مسئولیتهای متمایز جنسیتی را رقم میزند، هر عاملی (روانی، اجتماعی و فرهنگی یا تاریخی) که این مدل را به هم بریزد یا زمینه ناکارآمدی آن شود، مردود است و بایستی اصلاح شود (طباطبائی، ج2 ص261؛ مطهری، بیتا، ج16 ص818). هویت جنسی و جنسیتی که در فضای روانی شخص شکل میگیرد یا مورد انتظار جامعه است و از ناحیه اجتماع تحمیل میگردد، سطح دیگری از هویت روانشناختی است که حلقه اتصال بین هویت واقعی جنسی و هویت اجتماعی زن و مرد است. شکل بهنجار هویت و خودپنداره جنسی و جنسیتی، مقتضی تصور، باور و پذیرش ذکورت و انوثت در نظام روانی، ارزیابی مثبت و رضایت نسبت به آن و اقتضائات اجتماعی آن (نقشها، مسئولیتها و حقوق جنسیتی) است.
نتیجهگیری:
بر اساس ترسیمی که از الگوی نمونه نظامات فردی، خانوادگی و اجتماعی ارائه شد، ترسیم رابطه خطی یکسویه بین تفاوتهای تکوینی جنسی و انواع تفاوتهای اعتباری جنسیتی در مسیر اهداف متوسط و غایی شکل شایسته، بایسته و عادلانه ارتباط بین این دو سنخ تفاوت را رقم میزند و مبنای پایهریزی نظامات اعتباری متناسب با تکوین است. اصل لزوم تناسب اعتباریات با واقعیت، تشریع با تکوین و تناسب حقوق با حقائق از این مدعا پشتیبانی میکند.[۳۰] ضرورت سامانیابی جنسیتی حقوق، تکالیف، نقشها و پایگاههای اجتماعی، بر اساس توانمندیها و فضیلتهای متقابل تکوینی نتیجه این استدلال است. کارآمدی و حتی شکلگیری نظام اجتماعی در صورتی است که این فرایند در فضای روانی عاملین اجتماعی نیز به رسمیت شناخته شود تا بهدرستی بر آن انطباق یابند.
بهعنوانمثال:
تفاوت در جهاز تناسلی و ویژگیهای زیستی (تفاوتهای جنسی)←شکلگیری خودپنداره جنسی و هویت جنسیتی←شکلگیری نقشهای جنسیتی مثل مادری و پدری ←شکلگیری حقوق و تکالیف جنسیتی مثل حقوق و تکالیف مادری و پدری
براساس این الگوینمونه، نظامات اعتباری در صورتی عادلانه و بهتبع پایدار است که مجموعه اشتراکات و تفاوتهای زیستی و استلزامات روانی، اجتماعی، حقوقی، تربیتی و ولایی به شکل عادلانهای پشتیبانی گردد. برخی اندیشمندان دینی، ساختار مباحث خود در جهت دفاع از نظام هویت، منزلت و حقوق زن و مرد در اسلام را بر اساس چنین رابطهای ترسیم نمودهاند (زیبائینژاد و کدخدایی، 1393، 115). نادیده انگاری یا عملکرد برخلاف این نظام، زمینهساز اختلال در نظامات فردی، خانوادگی و اجتماعی بوده و مصداق خروج از مقتضای فطرت و عدالت است (المیزان، 1417، ج7).
تأثیر تشبه به جنس مخالف در اختلال نظام
در این بخش درصدد هستیم چگونگی اختلال در نظامات فردی، خانوادگی و اجتماعی به واسطه تشبه به جنس مخالف را در ضمن استدلال های تحلیلی، توضیح دهیم.در بخش قبل فرایند شکلگیری الگوی نمونه (Typical) نظامات بشری بر اساس فطرت، عدالت، زوجیت، فضیلت و شناسایی متقابل را توضیح دادیم. در خلال این مباحث مشخص شد که چگونه ساختارهای اجتماعی و عاملیت انسانی در یک نظام کارآمد و منطبق بر فطرت و عدالت، بر اساس تفاوتهای جنسی و جنسیتی شکل میگیرند.
وجود زمینههای فطری برای شکلگیری نظامات بشری بر اساس ترکیب متعادل ساختار و عاملیت انسانی، الزاماً به معنای وقوع خارجی الگوینمونه نیست.
[۳۱]اگرچه نظام تشریع الهی نیز برای پشتیبانی الگوی فطری برنامهریزیشده است، لکن بااینوجود، تشبه به ویژگیهای جنس مخالف از سه ناحیه، سه دسته آسیب را متوجه نظامات بشری خواهد کرد و کارآمدی نظام تشریع را نیز مختل میکند. این سه دسته آسیب از ناحیه عوامل مؤثر در ساختار، عاملیت و ترکیب متعادل این دو، متوجه نظامات بشری میگردد.
پایگاهها، نقشها، حقوق و تکالیف، نهادها و سازمانهای بشری (فردی، خانوادگی و اجتماعی) بر یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل و دیالکتیک دارند. ضمن اینکه نظام تکوین در ارتباط با نظامات اعتباری نیز از این تأثیر و تأثر متقابل استثنا نیست؛ بنابراین کمرنگ شدن یا از بین بردن تفاوتهای جنسیتی در نظامات اعتباری علاوه بر اینکه ساختار نظامیافته بر اساس زوجیت را مختل میکند به کمرنگ شدن یا از بین رفتن تفاوتهای تکوینی که مقتضای زوجیت است نیز سریان مییابد. این امر میتواند منجر به اخلال در زوجیت شود و نظامات فردی و اجتماعی مبتنی بر آن را از مدار فطرت خارج مینماید.
تعامل متقابل عوامل مختلف ژنتیکی، فیزیولوژیکی (هورمونها، سیستم عصبی، عضلانی)، روانی (عاملهای شخصیت)، فرهنگی (نقشها، هنجارها، ارزشها، نمادها، زبان)، رفتاری (رفتار جنسی، الگوی کنش، انجام برخی ورزشها) در شکلگیری و کیفیت شکلگیری بهنجار یا نابهنجار خودپنداره، خودارزیابی و هویت روانشناختی دخالت دارد. ویژگیهای جنسی و جنسیتی در این عوامل نیز در شکلگیری و کیفیت شکلگیری بهنجار یا نابهنجار خودپنداره، خودارزیابی و هویت جنسی دخیل است؛ بنابراین، کمرنگ شدن یا از بین رفتن تفاوتهای اعتباری، ضمن اینکه هویت جنسی (روانی) و جنسیتی که شرط اصلی نظامگیری فرد و اجتماع است را مختل میکند، به کمرنگ شدن یا از بین رفتن تفاوتهای تکوینی مقتضای زوجیت، نیز سریان مییابد. این امر منجر به اخلال در زوجیت و نظام اجتماع مبتنی بر زوجیت میگردد و نظامات فردی و اجتماعی را از مدار فطرت خارج مینماید.
علاوه بر این دونقطه آسیبزا، اگر بپذیریم که نظام اجتماع محصول ساختار، عاملیت و تعامل دیالکتیک این دو مؤلفه است، نتیجه آن خواهد شد که همه عوامل تأثیرگذار در ساختار و روابط دیالکتیک بین آن، با همه عوامل تأثیرگذار در عاملیت و روابط دیالکتیک بین آنها، نیز ممکن است در تعامل متقابل بایکدیگر باشند. بر این اساس فضای آسیبزا برای نظامهای فردی و اجتماعی، ابعاد پیچیدهتری به خود میگیرد. اثبات موردی و جزئیتر این دلیل، مستلزم بهره گیری از نظریههای اثباتی خرد است.
در فصل سوم این پژوهش با بهرهگیری از برخی منابع دینی و نظریههای علوم انسانی، بهطور خاصتر به حوزههایی از تشبه که به اختلال در نظام میانجامد میپردازیم. در این بخش نشان خواهیم داد چگونه تفاوتهای ساختیافته جنسیتی مثل شیوه پوشش، آرایش، پیرایش، مقررات، رفتارها، صفات، نمادها، زبان و حتی شیوه تکلم، نظامات قدرتمند نمادین را شکل میدهند، در کنش متقابل با نظام هویت، منزلت و حقوق قرار گرفته، نظامات فردی، خانوادگی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهند.
این تأثیرات حتی تکوین و گرایشهای فطری را نیز دربرمی گیرد. بهعنوان نمونه در چندین روایت، تشبه در شیوه تکلم ، راه رفتن یا نحوه کنش (انفعالی زنانه) را عامل انحراف و زمینه تشبیه در هیجانات جنسی دانسته است. در روایات دیگری تشبه در صفات یا رفتارها را زمینه ساختیابی صفات، رفتارها و فضیلتها برمیشمرد. برخی روایات نیز نسبت به بهکارگیری نمادها، اسم، زبان و امثال آن و تأثیر آن در شکلگیری هویت، شخصیت و کارکردهای فردی و اجتماعی دلالت دارند. نظریههای پرشماری در حوزه روانشناسی، روان تحلیلگری، روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی، میتواند در تبیین این مصادیق الهام گرفته از منابع دینی ما را یاری کند.
نتیجهگیری
باتوجه به مطالبی که ارائه گردید مشخص گردید؛ که زوجیت مفهوم مرکزی است که نظامات فردی، خانوادگی و اجتماعی مورد نظر اسلام بر آن استوار است. تفاوتهای جنسی و جنسیتی رکن اصلی زوجیت است. این تفاوتها حداقل از دو جهت حائز اهمیت است: اول آنکه استلزامات آن در تقسیم کار، توزیع نقشها، مسئولیتها، برخورداریها و روابط متقابل اجتماع منزلی آشکار شده و از این طریق بر ساختارهای نظام اجتماعی تحمیل میگردد. دوم آنکه، تفاوتهای جنسی و جنسیتی در شکل گیری بهنجار سطوح مختلف هویت (واقعی، روانشناختی و اجتماعی) نقش بسزائی دارد. سطوح مختلف هویت بهنجار از طریق تنظیم و کنترل عاملیت انسانی متناسب با ساختارهای اجتماعی، نقش بیبدیلی در شکلگیری و بقاء نظامات فردی، خانوادگی و اجتماعی ایفا میکند.
هر دوجهت مذکور، نقاط آسیبزایی است که باعث میشود به این نتیجه برسیم که: تشبه به ویژگیهای جنسی و جنسیتی، جنس مخالف باعث اختلال در مولفههای اصلی (عاملیت و ساختار) نظامهایی میگردد که مبتنی بر این ویژگیها بنیان نهاده شدهاند. نظام ها و خرده نظام های فردی، خانوادگی و اجتماعی مورد نظر اسلام دارای چنین ویژگی هستند. افزون براین اگر نظام را محصول تعامل دیالکتیک عاملیت و ساختارها بدانیم، فضای آسیبزا برای نظامهای فردی و اجتماعی ابعاد بسیار گسترده و پیچیدهتری به خود میگیرد. بررسی و اثبات مصادیق این اختلال، موضوع فصل بعدی است.
والسلام
فهرست منابع
ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، قم، چاپ: دوم، 1413
افضلی اردکانی، محسن و دیگران، مفهوم نظام و کاربرد آن در فقه و اصول، مجله مطالعات اسلامی، بهار 1391
امیدی فرد، عبدالله و باقیزاده، محمدجواد، دلیل عقلی قاعده منع اختلال نظام، مجله پژوهشهای اخلاقی، تابستان 1391
تانگ، رزمری، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی، نشر نی، 1391
توسلی، غلامعباس؛ نظریههای جامعهشناسی، تهران، سمت، 1376،220
جکینز، ریچارد، هویت اجتماعی، ترجمه تورج یاراحمدی، تهران، نشر شیرازه، 1381
حرعاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1409
حسینی تهرانی، سيد هاشم، توضيح المراد - تهران، چاپ: سوم، 1365
رسلی، پیتر، نظریههای جامعه شناسی نظم، ترجمه سعید معیدفر. تهران. انتشارات جامعه شناسان. 1388
زیبائینژاد، محمدرضاو کدخدایی، محمدرضا؛ صورتبندی مطالعات زنان در المیزان، مجله معرفت اجتماعی و فرهنگی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، بهار 93
ساروخانی، باقر و رفعت جاه، مریم؛ عوامل جامعهشناختی موثر در بازتعریف هویت اجتماعی زنان، فصلنامه پژوهش زنان، دوره دوم، شماره 1، بهار 1383
سبحانی، محمدتقی، الگوی جامع شخصیت زن مسلمان، قم، انتشارات دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1385.
طباطبائی،سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. 1417.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو- تهران، چاپ سوم، 1372
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407
کدخدایی، محمدرضا، بررسی جایگاه قاعده التعزیر فی کل معصیه در سیاست کیفری اسلام، پایان نامه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، قم: 1388
مازندرانى، علي اكبر سيفى، مباني الفقه الفعال في القواعد الفقهية الأساسية، 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1425
مجموعه مقالات دائره المعارف روتلیج، فمینیسم و دانشهای فمینیستی، ترجمه عباس یزدانی و بهروز جندیقی، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان و خانواده.1382
مصباح یزدی، محمد تقی. دروس فلسفه اخلاق. تهران. اطلاعات. 1375
مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه حقوقی اسلام، نگارش محمدمهدی کریمی نیا، قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1391
مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، نگارش کریم سبحانی، قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1390
مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، 14 جلد، مركز الكتاب للترجمة و النشر، تهران - ايران، اول، 1402
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، نشر اسراء، بیتا
مطهری، مرتضی، یادداشتها، تهران،نشر اسراء، بیتا
نوذری، حسینعلی؛ نگاه تحلیلی به روند تحول مفهوم هویت در قالبهای سهگانه هویت سنتی، مدرن و پستمدرن، فصلنامه مطالعات ملی، 26، سال هفتم، شماره 2، 1385
همیلتون، پیتر؛ تالکوت پارسونز، احمد تدیّن، تهران، هرمس، 1379
ورسلی، پیتر، نظریه های جامعه شناسی نظم، ترجمه سعید معیدفر. تهران. انتشارات جامعه شناسان. 1388
پانویس
- ↑ رجوع شود به : نکته چهارم از بخش جمع بندی روایات، در فصل اول.
- ↑ نهی تنزیهی، نهیی از طرف شارع است که به درجه حرمت نمی رسد. در معاملات دلالت بر مبغوضیت غیر شدید و در عبادات دلالت بر نقصان ثواب دارد.
- ↑ در این مثال، از تفاوتهای حقوقی شروع میشود و برای رسیدن به تشبه حقوقی، به عرصههای دیگر منتقل میشویم؛ اما بر اساس تبیین تاریخی که از ناحیه برخی از نظریه پردازان اجتماعی مطرح می شود، بر تاریخمندی شکل گیری جنس و جنسیت تاکید شده و سرانجام به لزوم تشبه در عرصه های مختلف استدلال می گردد. شکلگیری تمایزهای جنسی و جنسیتی در روندی ظالمانه نتیجه نگاه تاریخی است. به عنوان مثال بر اساس تبیینی که رزماری تانگ (1391) ارائه می دهد؛ برخی از این فمینیستها و نظریه پردازان غیر فمینیست، اعتقاد دارند ویژگیهایی که به صورت متعارف زنانه تفسیر و ناشی از طبیعت و ماهیت جنس زن پنداشته میشود، اصالتا به وسیله شرایط اجتماعی و در طول تاریخ بر زنان تحمیل شده است. انسانها زن و مرد خلق نشدهاند بلکه در فرایندهای اجتماعی و عمدتا تحت تاثیر نمادها به زن و مرد تبدیل و تقسیم میشوند. بسیاری از ویژگی ها و تمایزهایی که طبیعی تلقی می شود تحت تاثیر نقش ها و نمادهای اجتماعی رقم میخورد که بر آنان تحمیل شده است. به عنوان مثال چون عموما کار اصلی مردان شکار، کشاورزی، کارگری، تجارت بوده است جثهای ورزیده و اندامی خشن پیدا میکنند و عقلانیت ابزاری در آنان پرورش مییابد، به تبع این نقشها، هورمونهایی که که به وسیله نظام مردسالار به عنوان هورمون مردانه نام گذاری شده است در آنها غلبه مییابد. زنان نیز به دلیل انجام کارهای ظریف و نقشهایی که به نقش همسری و مادری توصیف میشود، قدرت بدنی ضعیف پیدا کرده و از نظر روانی لطیف و عاطفی شدهاند. در این فرایند اجتماعی، هورمونهایی که به عنوان هورمون زنانه شناخته میشود در آنها تقویت میگردد و در طی گذشت چندین نسل، نقشه ژنتیکی مردان و زنان را سامان میدهد و به فرزندان آنان منتقل می شود. به تبع این فرایند، نقش و منزلت متفاوتی برای زنان و مردان رقم میخورد و نظام ارزشی، تربیتی، حقوقی و سیاسی و نظم های زبانی و نمادین نیز این نظم اجتماعی و جنسیتی را حمایت میکند و منجر به ساخت یابی جنسیت می شود و سرانجام فروتری و ظلم علیه زنان نهادینه می شود. نمادها در تقسیم و ساخت یابی نقش، منزلت و جنسیت نقش اساسی ایفاء می کنند. همه تفاوتهای موجود بین زن و مرد (تفاوت در لباس، شیوه آرایش و پیرایش، نقش، شغل، رفتار، ...) به عنوان نمادهایی عمل میکنند که به ساخت یافتن تفاوتهای جنسیتی، تفاوت در منزلت و سرانجام تفاوت در حقوق بین زنان و مردان منجر می شود؛ بنابراین برای نفی انواع تبعیض علیه زنان، بایستی با انواع تفاوتهایی که منشا جنسی یا جنسیتی دارد مقابله گردد. از این رو تشبه مردان و زنان در همه این عرصهها مهمترین راهبرد فمینیستی برای مقابله بنیادین با فروتری و تبعیض علیه زنان در اجتماع و شاهراه اصلی ایجاد تساوی (تشابه) حقوقی محسوب میگردد. (رک: تانگ، 1391، ص 15-27).
- ↑ آیاتی مثل «الَّذى احْسَنَ كُلَ شَىْ ءٍ خَلَقَهُ» و «رَبُّنَا الَّذى اعْطى كُلَّ شَىْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» در کنار آیاتی که به مفطور بودن کل هستی (فطرت به معنای خلقت معطوف به هدف) تصریح می کند، شاهد این مدعاست.
- ↑ در پاسخ به این سئوال که :آیا میتوان تفاوت های تشریعی و تفاوت در حقوق و تکالیف را در شمار تفاوت های جنسیتی مثل تفاوت در نقش ها قرار داد؟ با تحلیل هستیشناسانه مفاهیم اعتباری، پاسخ فی الجمله مثبت است. وجود اعتباری هویت جنسی محصول تکوین، وجود اعتباری هویت جنسیتی در تعامل دیالکتیک با وجود اعتباری نقشهاست و وجود اعتباری نقش ها در ارتباطی دیالکتیک با وجود اعتباری حق و تکلیف است. (رک: طباطبائی، 1417، ج7 ص 28؛ مطهری، بیتا، ج19 ص 25).
- ↑ Gender identity
- ↑ Gendered self-concept
- ↑ لزوم توضیح بیشتر در مورد مشکک بودن برخی از ویژگیها و معیار تفکیک ویژگیهای جنسی و هر کدام از اقسام ویژگی های جنسیتی.
- ↑ Balance theory
- ↑ Cognitive dissonance theory
- ↑ Interdependence theory
- ↑ Self-categorization theory
- ↑ Self-discrepancy theory
- ↑ Self-perception theory
- ↑ Social comparison theory
- ↑ Social identity theory
- ↑ Social impact theory
- ↑ Social role theory
- ↑ Status-expectation states theory
- ↑ Theory of reasoned action
- ↑ برخی اندیشمندان حفظ نظام تقنین و اجرای شریعت را عبارت اخرای حفظ نظام حکومت اسلام می دانند. بر اساس این اعتقاد نظام حکومت دوکار ویژه اصلی دارد که عبارت است از تقنین و اجرا (مصباح یزدی، 1391، ج2 ص19؛ 1390، ج2 ص90).
- ↑ با توجه به تاثیر و روابط متقابلی که بین تفاوت های جنسیتی تشریعی، با دیگر تفاوت های جنسیتی اجتماعی و روانی و تکوینی وجود دارد می توان این اختلال را نشان داد.
- ↑ منظور از هویت، منزلت و تکالیف در نظام فردی، خانوادگی و اجتماعی عبارت است از:هویت، منزلت و تکالیفی که شخص به لحاظ حضور در اجتماع، خانواده برای شخص رقم می خورد و آنچه که در نظام روانی شخص به عنوان هویت، منزلت یا حقوق و تکالیف سامان می گیرد.
- ↑ طه: 53 ؛هود: 40 ؛الرعد: 3 ؛الحج: 5 ؛المؤمنون: 27 ؛الشعراء: 7 ؛لقمان: 10 ؛ق: 7؛الذاريات: 49 ؛الرحمن: 52.
- ↑ الشورى: 11 فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ
- ↑ توضیح نقلی و تجربی: بث منهما رجالا و نساءا
- ↑ مراجعه شود به یادداشت های مقاله مشترک با دکتر پناهی؛ تاثیر ساخت خانواده دوران ساسانی در گرایش ایرانیان به اسلام.
- ↑ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير
- ↑ روایات مربوط به ضرورت و اهمیت معرفت نفس و معرفت ارزش خویشتن، حرمت خویشتن در توسعه این مطلب لحاظ شود.
- ↑ اعتباریات شرایطی هستند که عاملین انسانی به خاطر قرار گرفتن در شرایط مادی و خصوصا اجتماعی برای سامان دهی امور خود انتزاع می کنند. همه نقش ها، پایگاه ها، نمادها، حقوق و تکالیف و ارزشها از این سنخ هستند.
- ↑ مراجعه شود به بحث هدایت تکوینی و تشریعی در المیزان بعلاوه همان مباحث مربوط به فضیلت متقابل . زوجیت تفاضل متقابل است. فضل یعنی آنچه زمینه رحمت است اما وجوب عقلی ندارد و تخلف پذیر است؛ یعنی می توان از لوازم تکوینی و اعتباری زوجیت تخلف کرد. ر ک: المیزان ذیل تفسیر آیات ان الفضل بید الله، قوامون علی الرجال و لاتتمنوا ما فضل الله