حضانت

از ویکی‌جنسیت

مفهوم حضانت

حضانت از «حضن» گرفته شده است.حضن در لغت به مابین زیر بغل تا پهلو و مابین سینه و بازوان و جانب و کنار شیء معنا شده است. حضانت مصدر است و در لغت به معنای حفظ و نگهداری، در کنار گرفتن کودک، دایه‌گری برای او، پرورش کودک و پرستاری از اوست.[۱]معنای اصطلاحی حضانت عبارت است از ولایت و سلطنت بر تربیت طفل و متعلقات آن از قبیل نگهداری کودک، گذاردن او در بستر،پاکیزه کردن، شستن جامه‌های او و مانند آن.[۲]


حضانت در فقه

حضانت نگهدارى و تربيت كودك است. بسيارى حضانت را به ولايت بر نگهدارى كودك و آنچه در ارتباط با مراقبت و تربيت او است، مانند بهداشت، تغذيه، آموزش و ساير مصالح كودك و برخى به حق نگهدارى و تربيت كودك و بعضى ديگر به نگهدارى و تربيت كودك تعريف كرده‌اند. از عنوان حضانت در باب نكاح و لقطه سخن گفته‏ شده است. [۳]

ماهيّت حضانت

در اينكه حضانت از سنخ ولايت، همچون ولايت پدر و جدّ پدرى بر فرزند نابالغ است، يا حقّى از حقوق، ظاهر كلمات فقها مختلف است. قول نخست، ظاهر كلمات كسانى است كه حضانت را به ولايت بر نگهدارى و تربيت كودك معنا كرده‌‏اند. بنابراين قول، حضانت قابل اسقاط نخواهد بود. برخى حضانت را از سنخ حقوق برشمرده‏‌اند؛ ليكن در اين كه از حقوق قابل اسقاط است يا غير قابل اسقاط، اختلاف كرده‏اند. برخى براى مادر، آن را حقّى قابل اسقاط دانسته‏‌اند؛ امّا قابل انتقال از راه ارث نيست. برخى گفته‏‌اند: مراد از ولايت در تعريفِ حضانت و مانند آن، معناى اعم آن، يعنى قدرت بر تصرّف است كه با حق بودنِ حضانت منافات ندارد، بنابراين، مراد كسانى كه حضانت را به ولايت تعريف كرده‏‌اند با كسانى كه آن را به حق تعريف نموده‏‌اند، يكى است. [۴]

حضانت بنابر اينكه از سنخ ولايت، همچون ولايت پدر بر فرزند باشد، بر مادر بدون اينكه مستحق اجرت باشد، واجب است ؛ [۵]ليكن بسيارى مادر را مستحق اجرت بر حضانت دانسته و گفته‏اند: در صورتى كه مادر بيش از آنچه ديگران براى حضانت دريافت مى‌‏كنند، مطالبه كند، پدر مى‏تواند حضانت فرزند را به ديگرى واگذار كند؛ ليكن در سقوط حق حضانت مادر در اين صورت اختلاف است. [۶] هرگاه مادر از حضانت امتناع كند، حضانت به پدر منتقل مى ‏شود، و اگر پدر نيز امتناع كند بنابر قول برخى، پدر بر آن توسط حاكم شرع اجبار مى‌شود. برخى گفته‌اند: چون حضانت حقّى قابل اسقاط است بر پدر نيز واجب نيست؛ ليكن اگر ترك حضانت موجب تضييع فرزند شود، بر پدر واجب كفايى مى‏‌باشد. پدر و مادر بر فرزندان خود حقّ حضانت دارند و با وجود آنان، ديگرى چنين حقّى ندارد. [۷]

در صورت اشتراك آنان در زندگى، هردو با هم عهده‌دار امر حضانت‏‌اند و هر يك وظايف خود را در قبال فرزند انجام مى‏‌دهد؛ ليكن در صورت جدايى آن دو از يكديگر و اختلاف بر سر عهده‌دارى حضانت كودك، بنابر قول مشهور- بلكه‏ بر آن ادّعاى اجماع شده- در دو سال نخست زندگى فرزند (دوران شير خوارگى) مادر به حضانت كودك بر پدر اولويّت دارد. [۸]و پس از آن، اگر فرزند پسر باشد، پدر اولويّت می‌‏يابد و اگر دختر باشد تا هفت سالگى، مادر و پس از آن، پدر اولويّت دارد. .برخى ثبوت حقّ حضانت براى مادر در دو سالِ نخست را مشروط به شيردادن كودك توسط وى دانسته و گفته‏‌اند: اگر شير دهنده غير مادر باشد حقّ حضانت مادر ساقط است. اولويّت مادر به حضانت دختر تا نه سال؛ اولويّت او به حضانت دختر تا زمانى كه با مردى ديگر ازدواج نكرده و به حضانت پسر تا هفت سال و اولويّت مادر مطلقاً (نسبت به دختر و پسر) تا زمانى كه ازدواج نكرده، از ديگر اقوال در مسئله است.

با مرگ هر يك از والدين، حقّ حضانت به ديگرى منتقل می‌‏شود. در اينكه با فوت پدر و مادر حقّ حضانت به چه كسى منتقل مى‌‏شود، اقوال مختلف است. مهم‏ترين آنها عبارتند از:

  1. انتقال حقّ حضانت به جدّ پدرى و در صورت فقدان وى، كسى بر كودك حقّ حضانت نخواهد داشت. در اين صورت اگر كودك مالى داشته باشد، حاكم شرع با مال طفل كسى را براى حضانت وى اجير مى‏‌كند و اگر مالى نداشته باشد، حضانت وى بر مؤمنان واجب كفايى خواهد بود.
  2. انتقال حقّ حضانت به جدّ پدرى و در صورت نبودن وى، به ديگر بستگان كودك بر حسب مراتب ارث. بنابراين، آن كه در ارث بردن به كودك نزديك‏تر است، عهده دار حضانت وى مى‏ گردد و در صورت تعدد و تساوى، مانند دو خواهر، ميان آنان قرعه زده مى‌شود.
  3. انتقال حقّ حضانت به نزديكان كودك بر حسب مراتب ارث و در صورت تعدّد آنان و تساوى در قرابت، ميان ايشان قرعه زده مى‌‏شود. اين قول به اكثر فقها، بلكه- در فرض نبودن جدّ پدرى- به مشهور نسبت داده شده است.
  4. انتقال به جدّ پدرى و با نبودن وى به وصىّ او يا وصىّ پدر كودك و در صورت نبودن وصىّ به نزديكان كودك بر حسب مراتب ارث.

شرايط حضانت كننده

آزاد و عاقل بودن و نيز- در صورت محكوم بودن‏ كودك به مسلمانى- مسلمان بودن و در مادر، علاوه بر آن ازدواج نكردن با مردى ديگر، شرايط حضانت كننده ‏اند. بنابر اين، در صورت آزاد بودن يكى از والدين و برده بودن ديگرى، فرد آزاد اولى‏ به حضانت كودك است. حكم ياد شده در فرض عاقل بودن يكى و ديوانه بودن ديگرى يا مسلمان بودن يكى و كافر بودن ديگرى نيز جارى است. در شرط بودن مثل عدالت، مقيم بودن (مسافر نبودن) و سلامت از بيمارى مسرى خطرناك، مانند جذام و پيسى، اختلاف است. [۹]

پانویس

  1. جوهری، ابونصر،الصحاح،ج5،ص2101-2102 و ابن منظور، محمدبن مکرم بن علی،لسان العرب، ج13، ص122-123وزبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج9، ص180-181
  2. شهید ثانی،مسالک الافهام، ج8، ص421 و خوانساری، سیداحمد،جامع المدارک، ج4، ص472-473
  3. هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج‏3، ص: 310
  4. شهید ثانی الروضة البهية 5/ 464
  5. خويى منهاج الصالحين 2/ 286
  6. نجفى خوانسارى منية الطالب 3/ 286
  7. هاشمى شاهرودى فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج‏3، ص: 310
  8. سيد محسن حكيم منهاج الصالحين 2/ 303؛ امام خمینی تحريرالوسيلة 2/ 312
  9. هاشمى شاهرودى فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج‏3، ص: 311

منابع

  • ابن منظور، محمدبن مکرم بن علی،لسان العرب، ج13.
  • جوهری، ابونصر،الصحاح،ج5.
  • حكيم، محسن، منهاج الصالحين ج 2، امام خمینی تحريرالوسيلة ج2.
  • خوانساری، سیداحمد،جامع المدارک، ج4
  • خويى منهاج الصالحين ج2.
  • زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج9.
  • شهید ثانی الروضة البهية ج 5.
  • شهید ثانی،مسالک الافهام، ج8.
  • نجفى خوانسارى منية الطالب ج3.
  • هاشمى شاهرودى محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام‏، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، مركز پژوهشهاى فارسى الغدير قم‏، 1426 ه. ق‏.