شیوههای مدیریت بدن
شیوههای مدیریت بدن؛ روشهای زیباسازی، اصلاح و تغییر بدن.
شیوههای مدیریت بدن، تابع نگرشها و ارزشهای خاص دربارۀ زندگی و بدن است. امروزه شیوههای نمایشی مدیریت بدن برجستهتر شده و عمدتاً با زیباسازی و تقویت ظاهر فیزیکی شناخته میشوند. با این حال، غالباً محدودیتها و پیامدهای منفی این رویکردها مورد غفلت قرار میگیرد.
شیوههای انضباطی مدیریت بدن
مطالعات جامعهشناختی نشان میدهد که بدنها در جوامع مختلف، در معرض شیوههایی از مدیریت و انضباط قرار دارند که بهواسطه ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شکل میگیرند. برخی از این شیوهها عبارتاند از:
منزویسازی
این شیوه بدنها را بر اساس گروهبندیهای اجتماعی یا مذهبی جدا میکند، مانند نظام رهبانی مسیحی که بدنها را در انزوا و ریاضت نگه میدارد. در این الگو، بدن در محیطی کنترلشده و جدا از پیوندهای اجتماعی زندگی میکند.[۱]
بوروکراتیزهسازی
در جوامع مدرن، بدنها بهویژه نیروی کار، تحت نظمهای دقیق و برنامهریزیشده قرار میگیرند که معمولاً نیازهای زیستی افراد را نادیده میگیرند. این نظم بهویژه برای زنان که ویژگیهای زیستی خاصی دارند، استرسزا است.[۲]
نظارت و کنترل
براساس نظریۀ فوکو، نظارت بر بدنها به درون آنها منتقل شده و افراد خودشان بهصورت داوطلبانه بدنشان را کنترل و منضبط میکنند. این کنترل اغلب با مفاهیمی چون آزادی و رشد فردی توجیه میشود، اما در واقع نظم را بازتولید میکند.[۳]
شیوههای نمایشی مدیریت بدن
در این دسته از شیوههای مدیریت بدن، بدن بهعنوان ابژهای برای نمایش اجتماعی و فرهنگی در فضای عمومی ظاهر میشود و مصرف کالاها و سبک پوشش، نقش مهمی در بازنمایی هویت فردی دارد.[۴] ساختار سرمایهداری بدن را با کالاها و زیباییشناسی پیوند میدهد و فناوریهای نوین این بازنمایی را بهویژه برای زنان، تقویت میکنند.[۵]
بدنهای جوان، لاغر و جنسی در فرهنگ مصرفی بیشتر مورد توجهاند[۶] و این شیوه شامل ورزش، رژیم غذایی و مراقبتهای بهداشتی برای بازسازی مداوم بدن است تا تصویری مطلوب ارائه شود.[۷] دیدگاهها دربارۀ این شیوه متفاوت است؛ برخی آن را تحریف ساختاریافته میدانند و برخی دیگر الگوهای متنوعتری را میپذیرند.[۸]
شیوه سلطهجویانه مدیریت بدن
در این الگو، بدن ابزاری برای نمایش قدرت و ایجاد ترس است. الگوی آن از ساختارهای نظامی گرفته شده و بر توانایی اعمال یا تحمل خشونت تمرکز دارد. ظاهر بدن بهگونهای طراحی میشود که اقتدار را القا کند. ارتشها تولیدکنندگان اصلی این شیوهاند و مخاطبان آن عمدتاً مردان هستند.[۹]
شیوههای بدن ارتباطی
این شیوه نوعی مدیریت بدن است که با روایت، آیینهای جمعی و روابط همدلانه پیوند دارد. رسانهها عامل اصلی شکلگیری آن و شناخت، زمینهساز آن بهشمار میرود. در این الگو، بدن ابزاری برای بیان و ارتباط است و میل در آن بیشتر بهسوی ابراز معنا و تجربه مشترک گرایش دارد، نه صرفاً مصرف. تجلی نهایی این شیوه در قالب روایتهای بدنی و بیانهای تجسمیافته ظاهر میشود.[۱۰]
شیوههای تاریخی مدیریت بدن در غرب
در جوامع پیشامدرن، مدیریت بدن مبتنی بر نشانههای بیرونی و قابل مشاهده بود. کارکردهای بدنی، نه خود بدن، معیار نظم و مقبولیت بهشمار میرفتند. در نظام فئودالی، مدیریت بدن با ساختارهای طبقاتی پیوند داشت؛ زنان نقش اجراکننده و مردان نقش ناظر را ایفا میکردند، و قواعد آن توسط طبقات اجتماعی تعیین میشد.
با گسترش سرمایهداری، نمایش فرد از نقشهای نهادی فاصله گرفت. به گفتۀ ترنر، هویت فردی که پیشتر از طریق نشان خانوادگی تعریف میشد، اکنون در بستر تعاملات اجتماعی و مدیریت شخصی بدن شکل میگیرد. در جامعۀ مصرفگرا، نشانههای بیرونی تمایز اجتماعی تضعیف شدهاند و افراد با شیوههای فردیِ مدیریت بدن به ایجاد تمایز میپردازند.[۱۱]
شیوههای مدیریت بدن در ایران
در دهههای اخیر، مدیریت بدن در ایران، بهویژه در جوامع شهری، رواج چشمگیری یافته است.[۱۲] مفاهیمی چون بدن نمایشی نیز وارد فضای فرهنگی کشور شدهاند. پژوهشها نشان میدهد که میان کاربران این شیوهها، انگیزۀ اصلی، دستیابی به زیبایی است و سلامت بدنی در اولویت دوم قرار دارد.[۱۳] در زنان ورزشکار، تضاد میان الزامات ورزشی و انتظارات فرهنگی از بدن زنانه (بهویژه ظرافت اندام) منجر به استفاده از روشهایی برای تغییر اندازه و فرم بدن شده است.[۱۴]
عواملی همچون انگیزههای زیباشناختی، شرایط خانوادگی، درک فردی از بدن، فشار یا تأیید اجتماعی، رقابت، هویتجویی، نگرشهای فرهنگی، گسترش رسانهها، توان اقتصادی و پیشرفتهای پزشکی از جمله عوامل مؤثر بر گسترش مدیریت بدن در ایران محسوب میشوند.[۱۵]
زمینههای تکنولوژیکی مدیریت نمایشی بدن
پیشرفتهای فناوری پزشکی نقش قابل توجهی در افزایش تواناییهای فرد برای مدیریت و بازسازی بدن ایفا کردهاند. نوآوریهایی مانند جراحی پلاستیک، پیوند اعضا، لقاح آزمایشگاهی، و کاشتهای مصنوعی باعث شدهاند که بخشهای مختلف بدن از نظر عملکردی و ظاهری قابل اصلاح و بازسازی قرار گیرند.
همانطور که جان اونیل (۱۹۸۵) اشاره میکند، امروزه تنها بخشهای اندکی از بدن باقی ماندهاند که فناوری قادر به مداخله در آنها نیست. نمونههایی از این دست شامل کاشت مو برای درمان طاسی، استفاده از دندان مصنوعی برای حفظ فرم چهره، و پیوند اندامهای حیاتی مانند قلب و چشم است. ضربانسازهای قلبی نیز امکان ادامۀ زندگی عادی را برای بیماران قلبی فراهم میکنند.[۱۶]
در کنار جنبههای زیباییشناختی، مدیریت بدن در بسیاری موارد با هدف حفظ سلامت نیز صورت میگیرد. رژیمهای غذایی، ورزش منظم و مراقبتهای پزشکی پیشگیرانه بهعنوان شیوههایی برای کاهش خطر بیماریهایی مانند ناراحتیهای قلبی، سکته و سرطان به کار میروند. [۱۷] در این میان، زنان ورزشکار در ایران نیز از شیوههای مختلف مدیریت بدن برای کنترل وزن و سازگاری با انتظارات فرهنگی بهره میبرند. [۱۸]
علل رونق شیوهای مدیریت بدن نمایشی
ترس از مرگ
ترس از مرگ یکی از علل اصلی رواج مدیریت بدن نمایشی است. باومن معتقد است، انسان مدرن با مراقبت افراطی از بدن، مانند ورزش مداوم، میکوشد اضطراب مرگ را کاهش دهد و احساس کنترل بر زندگی پیدا کند. این ترس فراگیر و فراتر از جنسیت است.[۱۹]
کالایی شدن بدن
کالاییشدن بدن بهمعنای تبدیل بدن به شیء قابل مصرف و خرید و فروش در جامعۀ معاصر است. در این فرایند، موفقیت اجتماعی و اقتصادی افراد به نمایش ظاهری بدن و تصویر قابل قبول آن وابسته میشود. این پدیده در مورد زنان شدیدتر از مردان دیده میشود؛ زیرا بدن آنان بیشتر موضوع نگاه مصرفی قرار گرفته است.[۲۰]
نظارتپذیر شدن بدنها
نظارتپذیر شدن بدنها بهمعنای درونیشدن کنترل و مدیریت بدن است. در دوران معاصر، افراد بدن خود را مانند ماشینی میبینند که باید با رژیم غذایی، ورزش و مراقبتهای پزشکی تنظیم شود. [۲۱] فوکو معتقد است که در قرن بیستم، کنترل بدن بهجای سرکوب مستقیم، بهصورت تحریک و تشویق به ظاهر ایدهآل (لاغر، خوشقیافه، برنزه) شکل گرفت که تأثیرات گستردهتری در عرصههای اجتماعی و اقتصادی دارد. [۲۲]
محدودیتهای شیوههای مدیریت بدن
با وجود افزایش کنترل عقلانی بر بدن در دوران مدرن، بسیاری از پژوهشگران غربی معتقدند مسیر نهایی این روند نامشخص و غیرقابل پیشبینی است. آنچه مشخص است، افزایش توانایی افراد در کنترل و نظارت بر بدن خود و قابل مشاهده شدن این کنترل برای دیگران است. این فرایند دوپهلو است و خاستگاه و پیامدهای نهایی آن همچنان مبهم باقی ماندهاند.[۲۳]
الف) ماهیت غیرقطعی شیوههای مدیریت بدن
دانش علمی غیرقطعی بودن نتایج شیوههای مدیریت بدن را به همراه دارد و این باعث بروز مشکلات در استفاده موفق از آنها میشود. مثالهایی از ورزشکارانی وجود دارد که با وجود تلاش برای تناسب اندام، بهدلیل فرسودگی ناشی از ورزش دچار آسیب شدهاند. همچنین برخی افراد پس از استفاده از رژیم غذایی، متوجه شدند افزودنیهای غذایی ممکن است به سلامتی آسیب بزنند. از اینرو، هرچند پیشرفت علمی و فناوری توانایی تغییر بدن را افزایش داده، اما ساختار بیولوژیکی بدن هم محدودیتها و پیچیدگیهایی دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت.[۲۴] تحقیقات در ایران نیز نشان داده برخی زنان در کنترل بدن خود با روشهایی مانند رژیم غذایی یا دارودرمانی موفق نبودهاند.[۲۵]
ب) تولید الگوهای جنسیتی ناکارآمد
زنان در جوامع غربی با «استبداد لاغری» مواجهاند که رشد اجتماعی و جسمی آنها را محدود میکند، در حالیکه مردان به بدن خود افتخار میکنند، زنان اغلب از بدنشان متنفر شده و وسواس کاهش وزن پیدا میکنند.[۲۶] این فشار منجر به افزایش جراحیهای زیبایی، لیپوساکشن، بیاشتهایی عصبی و حتی مرگهای ناشی از فشار کاهش وزن شده است. برخی شیوههای مدیریت بدن زنان پذیرفته شده نیستند؛ مثلاً عضلات بزرگ در زنان نامطلوب است و بسیاری دختران بهخاطر ترس از چنین عضلاتی ورزش را کنار میگذارند. لباس ورزشی زنان نیز محل بحث است. زنان در ورزش بین پذیرش هنجارهای مردانه که به بیگانگی از بدن زنانه میانجامد و کنار گذاشتن آن که منجر به محرومیت اجتماعی میشود، گرفتارند. [۲۷]
ج) آسیب رساندن به شخصیت
گافمن در کتاب «ارائۀ خود در زندگی روزمره» تناقض مهمی در مدیریت بدن نشان میدهد، از یکسو صنعت تناسب اندام و مراقبتهای بدنی فشار زیادی برای استفاده از این روشها وارد میکند، اما از سوی دیگر بسیاری از این روشها ممکن است شکست بخورند. این شکستها میتواند به مشکلات جدی مانند بیاشتهایی عصبی منجر شود. تحقیقات علمی نیز ارتباط نزدیک بین بیاشتهایی عصبی زنان و شکست در رسیدن به زیبایی و لاغری را تأیید کردهاند.[۲۸]
د) سرکوبگری شیوههای مدیریت بدن
سرکوبگری شیوههای مدیریت بدن شامل فشارهای اجتماعی است که بدن را مطابق کلیشههای جنسیتی شکل میدهند، مانند فشار برای لاغری زنان و عضلانی بودن مردان. این فشارها منجر به اختلالات خوردن و افزایش مصرف داروهای خطرناک مانند استروئیدهای آنابولیک در نوجوانان میشود که عوارض جسمی و روانی (پرخاشگری و خشونت) دارد. [۲۹]
در علوم ورزشی نیز بخشهای خاصی از بدن را برای عملکرد بهتر تغییر میدهند که میتواند آسیبزا باشد. [۳۰] کتابهای خودیاری با تبلیغ روشهای مختلف مدیریت بدن، بدن را وابسته به عادات و اطلاعات پزشکی و تغذیهای میکنند و این محدودیتها آزادی عمل بهویژه برای زنان را کاهش میدهد.[۳۱]
پانویس
- ↑ - Frank, For a sociology of the body: an analytical review', 1991, Figure 4.2.
- ↑ - Martin, The Woman in the Body, 1989/1987, p94.
- ↑ - Cregan, The Sociology of the Body: Mapping the Abstraction of Embodiment, 2012, p18.
- ↑ - Frank, For a sociology of the body: an analytical review', 1991, Figure 4.2.
- ↑ - باصری و دیگران، «مطالعۀ انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده)در منطقۀ 2 تهران»، 1401ش، ص143.
- ↑ -- Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p35.
- ↑ --- Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p35.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p68.
- ↑ - Frank, For a sociology of the body: an analytical review', 1991, Figure 4.2.
- ↑ - Frank, For a sociology of the body: an analytical review', 1991, Figure 4.2.
- ↑ - Turner, The Body and Society, 1984, p109,
- ↑ - باصری و دیگران، «مطالعۀ انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده)در منطقۀ 2 تهران»، 1401ش،ص143.
- ↑ - باصری و دیگران، «مطالعۀ انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده)در منطقۀ 2 تهران»، 1401ش،ص149.
- ↑ - زمانیان و دیگران، «مدیریت بدن در زنان فوتبالیست»، 1403ش، ص380.
- ↑ - باصری و دیگران، «مطالعۀ انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده)در منطقۀ 2 تهران»، 1401ش، ص151-158.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p36.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p37.
- ↑ - زمانیان و دیگران، «مدیریت بدن در زنان فوتبالیست»، 1403ش، ص379.
- ↑ - Bauman, 'Survival as a social construct', 1992, p18.
- ↑ Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p93.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p38.
- ↑ - Foucault, Body/Power, 1980, p57.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p38.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p203.
- ↑ -باصری و دیگران، «مطالعۀ انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده)در منطقۀ 2 تهران»، 1401ش، ص142.
- ↑ - Chernin, Kim, Womansize. The Tyranny of Slenderness, 1983, p82,983.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p65.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p93.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p111.
- ↑ - Shilling, The Body and Social Theory, 1993, p37.
- ↑ - Giddens, Modernity and Self-Identity, 1991, p100.
منابع
- باصری، علی و همکاران، «مطالعۀ انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده)در منطقۀ 2 تهران»، پژوهشهای انسانشناسی ایران، دورۀ 12، شمارۀ 23، پاییز و زمستان 1401ش.
- زمانیان، فائزه و دیگران، «مدیریت بدن در زنان فوتبالیست»، زن در توسعه و سیاست، دورۀ 22، شمارۀ 2، 1403ش.
- Bauman, Zygmunt, . “Survival as a social construct”, Theory Culture and Society, volume 9(1) 1992.
- Chernin, Kim, Womansize. The Tyranny of Slenderness, London, The Women's Press, 1983.
- Cregan , Kate, The Sociology of the Body: Mapping the Abstraction of Embodiment, Sage Academic Books , 2012.
- Foucault, Michel, 'Body/Power', in C. Gordon (ed.), Michel Foucault: Power/Knowledge, Brighton, Harvester, 1980.
- Frank, Arthur, W, 'For a sociology of the body: an analytical review', in M. Featherstone, M. Hepworth and B. Turner (eds), The Body: Social Process and Cultural Theory(chapter2), London: Sage, 1991.
- Giddens, A. Modernity and Self-Identity. Cambridge: Polity Press, 1991.
- Martin, Emily, The Woman in the Body. Milton Keynes: Open University Press, 1989/1987.
- Shilling, Chris, The Body and Social Theory, London, Newbury Park and New Delhi, Sage Publications, 1993.
- Turner, Bryan. S., The Body and Society, Oxford, Basil Blackwell, 1984.