وزارت زن

از ویکی‌جنسیت

وزارت زن؛ عوامل و موانع تصدی منصب وزارت توسط زنان.

با وجود تبلیغات گسترده و مطالبات اجتماعی و قانونی برای افزایش مشارکت سیاسی زنان، میزان اشتغال زنان در مناصب سیاسی برتر مانند وزارت، چشمگیر نیست و با وجود برطرف شدن موانع قانونی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در بسیاری از کشورها همچنان حضور سیاسی زنان، کم‌رنگ است.

مفهوم‌شناسی

وزارت از ریشه «وزر»، به‌معنای ملجأ و پناهگاه یا بار سنگین[۱] در ادبیات سیاسی معاصر به ایفای نقش ریاستی و مدیریتی کلان در یک حوزۀ مشخص گفته می‌شود. اشتغال زن در منصب وزارت نیز به‌معنای بر عهده گرفتن مدیریت کلان حوزۀ معینی از فعالیت‌های حاکمیتی است.[۲]

تاریخچه وزارت در جوامع مسلمان

در برخی حکومت‌های اسلامی، شخص دوم حکومت پس از خلیفه یا سلطان را وزیر می‌نامیدند. قدرت و حدود اختیارات وزیر با اقتدار حاکم، نسبت عکس داشت. هرگاه خلیفه مقتدر بود، وزیر نقش کم‌رنگ‌تری در اداره امور داشت، اما هنگامی که خلیفه ضعیف بود، وزیر از قدرت و اختیارات بیشتری برخوردار بود. بعد از آن‌که وظایف حاکمان به‌دلیل پیچیده‌تر شدن ساختار اجتماعی کشورهای اسلامی، گسترش یافت، تعداد وزیران نیز افزایش یافت و برای هر نقش عمده، یک وزیر معرفی شد. مانند وزارت دفاع، کشاورزی و خارجه و در رأس وزیران شخصی به‌نام حاجب قرار داشت که نقش نخست‌وزیر امروزی را داشت.[۳]

وزارت زنان در دنیای معاصر

در ایران معاصر، فرخ‌رو پارسا، وزیر آموزش‌وپرورش، تنها وزیر زن پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است.[۴] در کشورهای دیگر نیز زنان، شانس زیادی برای تصدی منصب وزارت نداشته‌اند. در سال 1995م، حدود 10.5 درصد قانون‌گذاران و در سال 1996م، کمتر از 7 درصد وزرا در دنیا زن بوده‌اند. باورهای فرهنگی‌، نقش مؤثری در اندک‌بودن وزرای زنان دارد؛[۵] با وجود این، در برخی کشورها زنان مناصبی مثل وزارت خارجه و دادگستری را به‌دست آورده‌اند. برخی آمارها نشان می‌دهد که زنان در کشورهای اسکاندیناوی نظیر نروژ، دانمارک و فنلاند، بیش از 40 درصد مناصب سیاسی را در اختیار دارند، اما در آمریکا، این عدد بسیار کمتر از 40 درصد است.[۶] برخی نویسندگان این وضعیت را به‌ تلاش‌های فمینیست‌ها در کشورهای اسکاندیناوی مرتبط می‌دانند. از نظر آنان فمینیست‌ها با مساعدت‌های مالی، آموزش زنان، برگزاری کارگاه‌های کمک به ‌نامزدهای زنان، مبارزات قانونی برای دفاع از کنشگری سیاسی زنان و اقدامات نظیر این به‌ زنان در جهت مشارکت سیاسی در کشورهای اسکاندیناوی کمک کرده‌اند؛ اما همین گروه تأکید دارند که کمک فمینیست‌ها در کشورهای دیگر نتیجه مطلوبی به ‌بار نیاورده است.[۷]

رویکردهای نظری دربارۀ وزارت زنان

عدم جواز

به‌نظر بعضی اندیشمندان مسلمان، زنان نباید به‌مشاغل مدیریتی نظیر وزرات بپردازند و دلیل آن شرط «مرد بودن» در متون دینی است. مثل این روایت که مردمی که زمام امور خود را به دست زنی بسپارند، هرگز روی رستگاری را نمی‌بینند.[۸] از منظر ایشان، سیره فاطمی نیز مؤید عدم جواز اشتغال زنان در امور مدیریتی است.[۹]

جواز در حد ضرورت

از نظر برخی دیگر، اسلام هیچ حکم ثابت و کلی برای جایز بودن یا نبودن وزارت زن ندارد. شرایط زمانه، محیطی، خانوادگی و شخصی تعیین‌کننده اشتغال زنان است. اصل کلی از نظر این دسته این است که چنانچه زنان نیاز ضروری به‌ مشاغل بیرون از خانه نداشته باشند، نباید چنین کاری را انجام دهند، اگر ضرورتی برای آن وجود داشته باشد، می‌توانند در حد ضرورت انجام دهند. چنین استدلالی تقریبا وزیر شدن زنان را منتفی می‌سازد.[۱۰]

جواز وزارت زن

دسته دیگری از اندیشمندان، وزیر شدن زن را بدون قید و شرط جایز می‌دانند. ادله این دسته بدین شرح است؛

1. عدم منع قانونی: وزارت زن در ایران، مانع قانونی ندارد. به‌ موجب اصل 133 قانون اساسی، «وزرا» توسط رئیس‌جمهور تعیین و سپس برای گرفتن رأی اعتماد به‌مجلس معرفی می‌شوند. در قانون تعیین وزرا در ایران مرد بودن، شرط نشده است.[۱۱]

2. دلیل شرعی: در قرآن آمده است که؛ مردان و زنان مؤمن همه ياور و دوستدار يكديگرند، خلق را به ‌كار نيكو وادار و از كار زشت منع می‌‏كنند.[۱۲] برخی بر این باورند که در این آیه، ولایت عام زنان و مردان بر یکدیگر بیان شده است و مراد از ولایت، مشارکت آنان در سیاست است که وزارت را نیز شامل می‌شود و جواز وزارت برای زنان و مردان را به‌طور مساوی اثبات می‌کند.[۱۳]

3. عدم دلالت احادیث منع: احادیث ناظر به منع وزارت زن بر ممنوعیت وزارت امروزی دلالت نمی‌کند؛ مضمون آن احادیث ناظر به ممنوعیت واگذاری سرنوشت جامعه به ‌زنان است، در حالی که وزارت‌های امروزی تنها در یک بخش فعال هستند و اختیارات محدودی را از رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر، اخذ می‌کنند. چنین شخصی حق دخالت در غیرمحدوده وظایف معین شده خود را ندارد.[۱۴]

دلایل مخالفان وزارت زن

1. دلایل عام مخالفت با اشتغال زنان؛ بانو دکتر سالیشی ویتر، معتقد است با اشتغال زنان در مشاغلی نظیر وزارت، مشاغلی مثل خانه‌داری و تربیت اولاد بدون متصدی می‌ماند و مهد‌ کودک و رستوران نمی‌تواند این خلأ را پر کند.[۱۵]

2. ناسازگاری وزارت با احساسات و عواطف زنانه: آندره مورا، بر این باور است که مشاغلی نظیر وزارت با احساسات و عواطف زنانه سازگاری ندارد و عواطف و اخلاقیات زنانه را نابود می‌سازد و در عوض تأمین‌کننده منافع نظام سرمایه‌داری است.[۱۶] پس با جنبه‌های احساسی و عاطفی زن که از سوی خداوند در وجود زنان به ‌ودیعت نهاده شده، ناسازگار است.[۱۷]

3. تساوی حقوق زن و مرد به‌مثابه توطئه: جینا لمبروزو، اندیشمند ایتالیایی، بر این باور است که تساوی حقوق زن و مرد یک توطئه نظام سرمایه‌داری برای بهره کشی از زنان است و اشتغال زنان در جایگاه وزارت، انحراف از مشاغل اصیل زنانه ایجاد می‌کند.[۱۸]

4. وقتی زن نمی‌تواند امام جماعت شود، به ‌طریق اولی نمی‌تواند مناصب حکومتی داشته باشد،‌ چراکه مناصب حکومتی به‌معنای عهده‌داری سرنوشت جامعه است و از امام جماعت خیلی مهم‌تر هستند.[۱۹]

5. وزارت نیاز به‌ عزم، اراده و تصمیم‌گیری‌های مهم و قاطع دارد که زن در آن ضعیف است.[۲۰]

6. وزارت زنان با مسئله قیمومیت مرد بر زن سازگاری ندارد، در حالی‌که این یک اصل اسلامی است.[۲۱]

تبیین مشارکت پایین سیاسی زنان

تبیین روانشناختی

یک دسته از اندیشمندان معتقدند، زنان دشواری‌های فیزیکی و عاطفی دارند. از نظر فیزیکی زنان در فعالیت‌های جسمانی شدید مشارکت نمی‌کنند و تسلط مردان در آن حوزه‌ها مقدمه تسلط بر زنان در حوزه‌های دیگر است. همچنین الگوهای رشد هورمونی در میزان میل زنان نسبت به‌ بعضی حوزه‌ها تأثیر منفی دارد. تجربه ‌بچه‌داری و پیوند عاطفی و ماندن در خانه نیز فعالیت‌های بیرون از خانه را از دسترس آنان خارج می‌سازد. تجربه ‌فرزندپروری بر ارزش‌ها و نگرش‌های آنان تأثیر دارد و رشد عواطف ناشی از فرزندپروری برخی تصمیم‌گیری‌های سیاسی را برای آنان دشوار می‌کند. همه این عوامل زنان را از تصدی وزارت دور می‌کند.[۲۲]

تبیین جامعه‌شناختی

برخی معتقدند عامل اصلی مشارکت سیاسی پایین زنان نوع جامعه‌پذیری آنان است. طبق این نظریه تجربه ‌زنان و مردان از کودکی تا پیری با همدیگر متفاوت است.[۲۳] ادعای اصلی نظریه این است که زنان از جهت جامعه‌پذیری برای خانه‌داری و تربیت کودک آماده می‌شوند و آمادگی قبول مسئولیت‌های بیرون از خانه را پیدا نمی‌کنند. بر اساس این نوع جامعه‌پذیری زنان کمتر با موضوعات و مسائل سیاسی سروکار پیدا می‌کنند. اطلاعات سیاسی کمتری دارند و در نتیجه مهارت سیاسی آنان پایین می‌ماند؛ حتی ممکن است سیاست‌گریز شوند و به‌طور طبیعی چنین انسان‌هایی از تصدی شغل وزارت استقبال نخواهند کرد.[۲۴] از این منظر، عوامل جمعی و فرهنگی نقش اصلی را در پایین بودن مشارکت سیاسی زنان در شغل وزارت دارند.[۲۵]

جامعه‌پذیری سیاسی زنان

برخی روانشناسان مدعی هستند که انگیزه موفقیت در زنان کمتر از مردان است. علاوه بر این انگیزه پیشرفت آنان بیشتر برای کسب تأیید اجتماعی و جلب توجه دیگران است. عوامل دیگری نیز چون ترس بیشتر دختران از موفقیت، سنت‌گرایی زنان در مردانه‌شمردن عرصه‌های سیاسی، دشواری انجام رفتارهای پرخاشگرانه و احساس اثر‌بخشی کمتر و بی‌قدرتی زنان و کمتر بودن اعتماد به‌نفس زنان نسبت به مردان، مانع از پذیرش نقش‌های سیاسی مثل وزارت است. بیشتر این عوامل روانشناختی در فرایند جامعه‌پذیری و تعارض نقش‌ها ریشه دارد و نقش عوامل اجتماعی در پایین نگه‌داشتن مشارکت سیاسی زنان بیشتر از عوامل روانشناختی است. زنان موانع شخصی و اجتماعی زیادی در تصدی شغل وزارت دارند و برداشته شدن منع قانونی به‌تنهایی نمی‌تواند بستر مشارکت زنان در تصدی وزارت را فراهم کند.[۲۶]

پانویس

  1. ماوردی، احکام السلطانیه، 2003م، ص35.
  2. جمال، زن در اندیشه اسلامی، 1382ش، ص508.
  3. جمال، زن در اندیشه اسلامی، 1382ش، ص508.
  4. طغرا‌نگار، حقوق سیاسی- اجتماعی زنان قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران، 1383ش، ص88 و 154.
  5. عظیم‌زاده و خسروی، مطالعه تطبیقی حقوق زنان از منظر اسلام و غرب، 1388ش، ج3، ص129.
  6. روشندل، و قلی‌پور، سیمای زن در جهان- ایالات متحده امریکا، 1377ش، ص69-85.
  7. ناهی، جامعه‌شناسی مشارکت سیاسی زنان، 1386ش، ص70.
  8. ابن‌شعبه ‌حرانی، تحف العقول، 1393ش، ص35.
  9. صافی‌گلپایگانی، زن در پرتو اسلام، 1437ق، ص166.
  10. صبوراردوبادی، شخصیت حقیقی زن؟יִ، 1387ش، ص285.
  11. عظیم‌زاده و خسروی، مطالعه تطبیقی حقوق زنان از منظر اسلام و غرب، 1388ش، ج3، ص129.
  12. سوره توبه، آیه ‌71.
  13. عظیم‌زاده و خسروی، مطالعه تطبیقی حقوق زنان از منظر اسلام و غرب، 1388ش، ج3، ص134.
  14. جمال، زن در اندیشه اسلامی، 1382ش، ص510.
  15. صبور اردوبادی، شخصیت حقیقی زن، 1387ش، ص275.
  16. صبور اردوبادی، ، شخصیت حقیقی زن، 1387ش، ص273.
  17. جمال، زن در اندیشه اسلامی، 1382ش، ص511.
  18. صبور اردوبادی، ، شخصیت حقیقی زن، 1387ش، ص271.
  19. ماوردی، احکام السلطانیه، 2003م، ص28.
  20. ماوردی، احکام السلطانیه، 2003م، ص38.
  21. جمال، زن در اندیشه اسلامی، 1382ش، ص511.
  22. پناهی، جامعه‌شناسی مشارکت سیاسی زنان، 1386ش،ص54.
  23. ریتزر، نظریه جامعه‌شناسی در دوران معاصر، 1374ش، ص471.
  24. پناهی، جامعه‌شناسی مشارکت سیاسی زنان، 1386ش، ص54.
  25. قاسمی و معالی، «عوامل محدود ماندن مشارکت سیاسی زنان»، 1393ش، ص124.
  26. پناهی، جامعه‌شناسی مشارکت سیاسی زنان، 1386ش، ص56.

منابع

  • ابن‌شعبه حرانی، حسن، تحف العقول، تهران، دارالحدیث، 1393ش.
  • صبور اردوبادی، احمد، شخصیت حقیقی زن، تهران، بهمن برنا، 1387ش.
  • طغرا‌نگار، حسن، حقوق سیاسی- اجتماعی زنان قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383ش.
  • ‌پناهی، محمدحسین، جامعه شناسی مشارکت سیاسی زنان، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1386ش.
  • جمال، ‌محمدفقهی رسول، زن در اندیشه اسلامی، مترجم محمود ابراهیمی، تهران، ‌احسان، 1382ش.
  • روشندل، جلیل و قلی‌پور، رافیک، سیمای زن در جهان- ایالات متحده امریکا، تهران، برگ زیتون، 1377ش.
  • ریتزر، جورج، نظریه جامعه‌شناسی در دوران معاصر، مترجم: محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1374ش.
  • صافی‌گلپایگانی، لطف‌الله، زن در پرتو اسلام، قم، دفتر نشر آثار حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی، 1437ق.
  • عظیم‌زاده ‌اردبیلی، فائره و خسروی، لیلا، مطالعه تطبیقی حقوق زنان از منظر اسلام و غرب، تهران، مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری، 1388ش.
  • قاسمی، حاکم و معالی، فاطمه، «عوامل محدود ماندن مشارکت سیاسی زنان»، پژوهش‌نامه علوم سیاسی، سال دهم،‌ شماره اول، زمستان 1393ش.
  • ماوردی، علی، احکام السلطانیه، بیروت، مکتبه ‌عصریه، 2003م.