اشرف پهلوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| توضیح_تصویر = | | توضیح_تصویر = | ||
| زاده =4آبان1298 (96)؛ ایران،تهران | | زاده =4آبان1298 (96)؛ ایران،تهران | ||
| درگذشت = | | درگذشت = ۱۷ دی ۱۳۹۴ | ||
| مکتب = | | مکتب = | ||
| محل سکونت = فرانسه | | محل سکونت = فرانسه | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
| همسر =علیمحمد قوام،احمد شفیق،مهدی بوشهری | | همسر =علیمحمد قوام،احمد شفیق،مهدی بوشهری | ||
}} | }} | ||
اشرف پهلوی | اشرف پهلوی (4 آبان 1298-۱۷ دی ۱۳۹۴)، خواهر دوقلوی محمدرضا شاه، فعال حقوق زنان، رئیس کمیسیون حقوق زنان سازمان ملل متحد | ||
اشرف پهلوی، که قبل از انقلاب با عنوان سلطنتی والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی از او نام برده میشد، فرزند رضاشاه و خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی بود.اشرف یکی از عوامل مؤثر جریان کودتای ۲۸ مرداد و سقوط محمد مصدق بوده است. اشرف در دوران صدارت برادرش به ریاست کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحده رسید اما همواره نامش هم ردیف فساد مالی و قاچاق مواد مخدر بود. اشرف پهلوی نقش مهمی در تأسیس سازمان خدمات اجتماعی و [[سازمان زنان]] ایران داشت. او روز پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴ در نود و شش سالگی در منطقه مونتکارلو، درگذشت. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
اشرف خواهر دوقلوی محمدرضا در 4 آبان 1298، پنج ساعت بعد از تولد محمدرضا در تهران به دنیا آمد، پدرش رضاخان و مادرش تاجالملوک آیرملو بود. یک خواهر و یک برادر بزرگتر بنام شمس [1296] و محمدرضا (قل دیگر) و یک برادر کوچکتر بنام علیرضا [1301] دارد و از سه [[ازدواج]] پدرش نیز 2 خواهر و 4 برادر ناتنی دارد. پدرش رضاخان اهل روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران و مادرش تاجالملوک آیرملو متولد باکو، دختر تیمورخان آیرملو از سران قزاق بود. آنها در آن زمان فرزندان یک خانواده متوسط بودند. بااینهمه بیشتر توجهات پدر و مادر به فرزند پسر معطوف بود. بهطوریکه خود اشرف در خاطراتش مینویسد، وی در کودکی، بهخاطر بیتوجهی پدر و مادر، گوشهگیر و غمگین بوده است. خود اشرف دراینباره میگوید: «پنجساعت بعد که من متولد شدم دیگر از شور و هیجان که به هنگام تولد برادرم پدید آمده بود، اثری دیده نمیشد. شاید چندان منصفانه نباشد اگر بگویم که کسی مرا نمیخواست. اما این موضوع زیاد هم دور از واقعیت نیست. قبل از من خواهر دوستداشتنیام شمس بهدنیا آمده بود و حالا هم پسری متولد شده بود که رویاهای پدر و مادرم را برآورده میساخت.» <ref>اشرف پهلوی، من و برادرم، تهران، نشر علم، 1375، ص32</ref> | اشرف پهلوی خواهر دوقلوی محمدرضا در 4 آبان 1298، پنج ساعت بعد از تولد محمدرضا در تهران به دنیا آمد، پدرش رضاخان و مادرش تاجالملوک آیرملو بود. یک خواهر و یک برادر بزرگتر بنام شمس [1296] و محمدرضا (قل دیگر) و یک برادر کوچکتر بنام علیرضا [1301] دارد و از سه [[ازدواج]] پدرش نیز 2 خواهر و 4 برادر ناتنی دارد. پدرش رضاخان اهل روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران و مادرش تاجالملوک آیرملو متولد باکو، دختر تیمورخان آیرملو از سران قزاق بود. آنها در آن زمان فرزندان یک خانواده متوسط بودند. بااینهمه بیشتر توجهات پدر و مادر به فرزند پسر معطوف بود. بهطوریکه خود اشرف در خاطراتش مینویسد، وی در کودکی، بهخاطر بیتوجهی پدر و مادر، گوشهگیر و غمگین بوده است. خود اشرف دراینباره میگوید: «پنجساعت بعد که من متولد شدم دیگر از شور و هیجان که به هنگام تولد برادرم پدید آمده بود، اثری دیده نمیشد. شاید چندان منصفانه نباشد اگر بگویم که کسی مرا نمیخواست. اما این موضوع زیاد هم دور از واقعیت نیست. قبل از من خواهر دوستداشتنیام شمس بهدنیا آمده بود و حالا هم پسری متولد شده بود که رویاهای پدر و مادرم را برآورده میساخت.» <ref>اشرف پهلوی، من و برادرم، تهران، نشر علم، 1375، ص32</ref> | ||
دوران کودکی اشرف، سراسر با ترس و نگرانی آمیخته بود. او که دختربچهای بیش نبود، از تنهایی خویش در هراس بود. پدرش او را جوجهاردک سیاه مینامید و مادرش او را مورد تمسخر قرار میداد. اشرف در سراسر دوران کودکی، به دنبال پناهگاهی بود تا اندکی امنیت و آرامش و ازهمه مهمتر محبت به دست آورد. ثریا اسفندیاری، دختر جوان بختیاری که سالها بعد وارد این خانواده شده بود، در خاطراتش مینویسد: «... در یک عکس خانوادگی که به آلبوم خاندان پهلوی چسبیده بود، رضاخان در حالی دیده میشد که محمدرضا و شمس را روی زانوان خود نشانده و اشرف با نگاهی غمگین و گمشده که ویژه کودکانی است که احساس محبت نمیکنند در دورتر ایستاده است.»<ref> ثریا اسفندیاری بختیاری، کاخ تنهایی، تهران، نشر البرز، 1372، ص149</ref> | دوران کودکی اشرف، سراسر با ترس و نگرانی آمیخته بود. او که دختربچهای بیش نبود، از تنهایی خویش در هراس بود. پدرش او را جوجهاردک سیاه مینامید و مادرش او را مورد تمسخر قرار میداد. اشرف در سراسر دوران کودکی، به دنبال پناهگاهی بود تا اندکی امنیت و آرامش و ازهمه مهمتر محبت به دست آورد. ثریا اسفندیاری، دختر جوان بختیاری که سالها بعد وارد این خانواده شده بود، در خاطراتش مینویسد: «... در یک عکس خانوادگی که به آلبوم خاندان پهلوی چسبیده بود، رضاخان در حالی دیده میشد که محمدرضا و شمس را روی زانوان خود نشانده و اشرف با نگاهی غمگین و گمشده که ویژه کودکانی است که احساس محبت نمیکنند در دورتر ایستاده است.»<ref> ثریا اسفندیاری بختیاری، کاخ تنهایی، تهران، نشر البرز، 1372، ص149</ref> |