نظریه جنسیتی فروید

از ویکی‌جنسیت

نظریه جنسیتی فروید؛ دیدگاه فروید درباره شباهت‌ها و تفاوت‌های زنان و مردان.

نظریه جنسیتی فروید را صاحب‌نظران در ایده معروف او «آناتومی سرنوشت است»، بررسی می‌کنند؛ او عقیده داشت که تفاوت‌های بدنی زنان و مردان به تفاوت‌های روان‌شناختی منجر خواهد شد و این نگاه را در نظریه رشد خود به‌صورت ناتمام تشریح کرد. او در کتاب «سه رساله درباره میل جنسی»، جنس و جنسیت‌های متنوعی برای انسان متصور شد و انحصار جنس در دوگانۀ زن و مرد را انکار کرد.

نظریه رشد و جنسیت

فروید مراحل رشد شخصیت انسان را در چهار مرحله کودکی، نهفتگی، تناسلی و پختگی ترسیم کرد که هریک ویژگی‌های خاص خود را دارند و زنان و مردان در برخی از آنها مشترک و در برخی دیگر متفاوت هستند.

دوره کودکی

یکی از مهم‌ترین فرضیه‌های فروید، زندگی جنسی کودکان است؛ این مرحله شامل چهار یا پنج سال اول بعد از تولد کودکان است و ویژگی بارز آن برانگیختگی جنسی، علاقه به اندام تناسلی و لذت بردن از نواحی شهوت‌زای بدن است که اگرچه کودک در اصل آنها با بزرگ‌سالان مشترک است، اما بروز و ظهور آنها در کودک متفاوت است. او این دوره را به سه مرحله دهانی، مقعدی و آلتی تقسیم کرد و معتقد بود که بین رشد روانی- جنسی دختران و پسران در مرحله دهانی و مقعدی تمایزی وجود ندارد، اما در مرحله آلتی با درک کودک از آلت خود تمایزها و تفاوت‌ها آشکار می‌شود که به عقیده فروید تفاوت‌ روان‌شناختی زنان و مردان ریشه در همین تفاوت کالبدی آنها دارد؛ او در این‌باره، ایدۀ معروف خود با عنوان «آناتومی سرنوشت است» را مطرح کرد و آن را در برابر «تاریخ سرنوشت است» قرار داد. از این منظر، دختران و پسران در مرحله آلتی با ممانعت از استمناء مواجه می‌شوند که از نظر وی در هر دو جنس به ایجاد عقده ادیپ می‌انجامد. [۱]

عقده ادیپ مردانه

عقده ادیپ مردانه از نظر فروید در تعارض بین میل به تصاحب مادر از جانب کودک پسر و رقابت با پدر و همچنین احساس زنای با محارم شکل می‌گیرد که حل یا سرکوب آن نتایجی چون 1. الگو بودن پدر در تشخیص رفتار درست از غلط 2. جذب و درون‌فکنی اقتدار پدرانه به‌عنوان شالوده فراخود را به دنبال خواهد داشت.[۲]

عقده ادیپ زنانه

به باور فروید، تصور تمامی کودکان در مرحله پیش‌ادیپی این است که آلت دو جنس، یکسان است، اما مرحله ادیپی زمان درک نادرستی این ذهنیت است، تصور دختران این است که مردان چیزی اضافه‌تر از زنان دارند و همین برداشت موجب رشک آنها خواهد شد. این حسادت می‌تواند ادامه داشته باشد که معمولاً به شکل آرزوی پسر بودن، میل به داشتن یک مرد، آرزوی بچه‌دار شدن و زاییدن مخصوصاً زاییدن پسر ابراز می‌شود. فراخود زنانه نیز همانند مردان از فروپاشی عقده ادیپ شکل می‌گیرد اما با فراخود مردان از جهت ضعف، انعطاف و آسان‌گیری متفاوت است. [۳]

دوره نهفتگی

دورۀ نهفتگی در دختران و پسران به‌صورت مشترک از چهار یا پنج‌سالگی تا دوران بلوغ ادامه می‌یابد.[۴]

دوره تناسلی

ظهور این دوره هم‌زمان با ظهور دوران بلوغ است که نویدبخش بیداری دوباره هدف جنسی است. غریزه جنسی در این دوره در هر دو جنس سازمان کامل‌تری پیداکرده است و تنها اشتراک دختران و پسران در این مرحله به این صورت است که نوجوانان خودانگیزگی جنسی ایجادشده در دوره کودکی را رها کرده و انرژی جنسی خود را به‌سمت بیرون و دیگری هدایت می‌کنند. دختران و پسران در این مرحله نسبت به مرحله جنسی اولیه متفاوت شده‌اند، به‌گونه‌ای که دختران دیگر به مردان حسادت ندارند؛ چراکه عضوی جای آن را گرفته است. به‌موازات برای پسرها تصور نقص زنان جای خود را به شی‌ء جذاب بودن داده است.[۵]

دوره پختگی

گذراندن ایده‌آل دوره‌های رشد، فرد را به دوره پختگی خواهد رساند که البته به‌ندرت اتفاق می‌افتد و به‌همین دلیل فروید آن را به‌طور کامل تبیین نکرد.[۶]

جنس واحد یا متعدد

درباره میل جنسی و انگیزه‌های آن، عده‌ای به فطری بودن و عده‌ای دیگر باور به اکتسابی بودن آن دارند. به عقیده فروید، هر دو نظریه ریشه در این تصور دارند که جنس انسان تنها به زن و مرد تقسیم می‌شود،[۷] این در حالی است که نتایج تحقیقات تشریحی بدن انسان نشان می‌دهد که برخی افراد، آلت تناسلی هر دو جنس را دارا هستند. فروید نتیجه می‌گیرد که تصور عمومی درباره تک‌جنسی بودن انسان صحیح نیست، بلکه هر زنی آثاری از آلت جنسی مردانه را در خود دارد و بالعکس آن نیز صادق است. از این منظر، هر فردی در آغاز، موجودی دو جنسه است که از آلات دوگانه او یکی رشد کرده و در سایه رشد آن، دیگری چنان ضعیف مانده است که در نتیجه آن، آدمی جنس مشخص و متمایزی پیدا می‌کند، اما ریشه جنس دوم هر فرد به‌صورت ناچیز باقی می‌ماند. فروید دو جنسه بودن را منحصر در بدن نمی‌داند بلکه از دوجنسی بودن در بدن به فرضیه دوجنسی بودن روح می‌رسد؛ او معتقد است که تظاهر هم‌جنسی دوستی در آدمی به شکل جذبه و گرایش جنسی، نوعی دوجنسی بودن روحی است.[۸]

تردید نظری فروید

فروید افکار خود درباره زنان را در ابتدا با احتیاط بیشتری عرضه می‌کرد، اما انتقاد دیگران او را در افکار خود مصمم کرد به‌گونه‌ای که معتقد شد فرهنگ نمی‌تواند تفاوت‌های روانی بین مردان و زنان را محو کند، زیرا این تفاوت‌ها پیامدهای اجتناب‌ناپذیر اختلاف کالبدی بین زن و مرد هستند؛ با این‌حال او هنوز درباره عقایدش نسبت به زنان قاطع نبود و درباره این‌که آناتومی سرنوشت است، دچار تردید بود. او در اواخر عمرش از ماری بوناپارت پرسید که زن چه می‌خواهد؟ چنین سؤالی بعد از پنجاه سؤال حاکی است که فروید علاوه بر اعتقاد به تفاوت کامل زنان و مردان معتقد است زنان وجودی معماگونه دارند.[۹]

انتقادات

دیدگاه فروید، رویکردهای انتقادی بسیاری را در پی داشت، از جمله:

  1. نظریه فروید به‌شدت به اسطوره‌شناسی متکی است و عقده ادیپ در پسران و اضطراب اختگی در دختران از بدترین آنها است. داشتن روابط جنسی با مادر در ناهشیار کودک نابالغ و همچنین حسادت دخترانه به آلت مردانه‌ای که هرگز ندیده است، نامعقول است.[۱۰]
  2. سازمان دادن دانش در چارچوب معین یکی از معیارهای ارزیابی نظریات علمی است که نظریه شخصیت فروید با تأکیدی که بر ناهشیار دارد به‌قدری انعطاف‌پذیر است که اطلاعات ظاهرا ناهماهنگ می‌توانند همراه با هم در چارچوب آن وجود داشته باشد.[۱۱]
  3. اصطلاحات فروید در نظریه شخصیت، مبهم هستند و عملیات یا رفتار خاصی را توضیح نمی‌دهند، از جمله: مرحله دهانی، سادیسم و عقده ادیپ.[۱۲]
  4. در برابر میل جنسی و پرخاشگری که فروید به‌عنوان دو عامل انگیزش مطرح کرده بود، آدلر تأثیرات اجتماعی و تلاش برای برتری و موفقیت را عوامل انگیزشی می‌دانست.[۱۳]
  5. از منظر کارل یونگ که متأثر از نظریه فروید است؛ قسمت ناهشیار ذهن از تجربیات شخصی حاصل نمی‌شود، بلکه از گذشته دور وجود انسان شکل می‌گیرد.[۱۴]
  6. ملانی کلین که نظریه فروید را معتبر دانسته، بر صمیمیت و محبت مادر به‌جای قدرت و کنترل پدر تأکید دارد و انگیزه اصلی انسان را نه لذت جنسی، بلکه تماس و ارتباط می‌داند.[۱۵]
  7. کارن هورنای از این جهت که آسیب‌های اول کودکی مهم هستند با فروید هم عقیده است، اما برخلاف فروید که به نیروهای زیستی در رشد شخصیت تاکید داشت، بر نیروهای اجتماعی تاکید می‌کند. او معتقد بود که انسان فقط تحت سلطه لذت قرار ندارد بلکه ایمنی و خشنودی نیز بر او حاکم است.[۱۶] هورنای برخلاف فروید که معتقد بود آناتومی سرنوشت است و تفاوت‌های زنان و مردان ناشی از آناتومی است، بر این باور بود که انتظارات فرهنگی و اجتماعی علت تفاوت مردان و زنان است. او همچنین عقده ادیپ فروید را قبول داشت، اما آن را ناشی از محیط می‌دانست نه زیستشناسی.[۱۷]

پانویس

  1. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص55-60.
  2. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص59-60.
  3. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص60-61.
  4. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص63.
  5. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص64.
  6. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص64.
  7. فروید، سه رساله درباره میل جنسی، 1343ش، ص28-31.
  8. فروید، سه رساله درباره میل جنسی، 1343ش، ص33-34.
  9. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص63.
  10. ویلیام لاندین، نظریه‌ها و نظام‌های روان‌شناسی، 1383ش، ص278-279.
  11. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص77.
  12. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص78.
  13. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص82.
  14. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص123.
  15. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص160-163.
  16. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص195.
  17. فیست و فیست، نظریه‌های شخصیت، 1386ش، ص209.

منابع

  • ویلیام لاندین، رابرت، نظریه‌ها و نظام‌های روان‌شناسی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش، ۱۳۸۳ش.
  • فیست، جس و فیست، گریگوری جی، نظریه‌های شخصیت، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، روان، 1386ش.
  • فروید، زیگموند، سه رساله درباره میل جنسی، ترجمه هاشم رضی، بی‌جا، مؤسسه مطبوعاتی آسیا،‌ 1343ش.