Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰: خط ۴۰:
ايري گاري با پيروي از [[رويكرد پساساختارگرايانه]]، بر اين نظر است كه [[هويت زنانه]] در طول تاريخ به حاشيه رانده شده و در عوض [[هويت مردانه]] مبناي انديشه، كنش و "گفتار" قرار گرفته است. حال پرسش اين است كه چگونه [[هويت زنانه]] در تقابل با هويت مردانه حذف مي گردد؟
ايري گاري با پيروي از [[رويكرد پساساختارگرايانه]]، بر اين نظر است كه [[هويت زنانه]] در طول تاريخ به حاشيه رانده شده و در عوض [[هويت مردانه]] مبناي انديشه، كنش و "گفتار" قرار گرفته است. حال پرسش اين است كه چگونه [[هويت زنانه]] در تقابل با هويت مردانه حذف مي گردد؟


ايري گاري به مانند [[ژولیا كريستوا]] و [[هلن سيزو]] بر اين نظر است كه هويت امري تك بعدي نيست. هويت منحصراً متعلق به جنس مردانه نيست، بلكه هويت ديگري هم به نام [[هويت زنانه]] وجود دارد. او براي تبيين اين امر كه چگونه هويت زنانه به نفع هويت مردانه طرد مي گردد، با تكيه بر [[روانكاوي لاكان]] به دو مرحله ي هويتي متمايز در فرآيند حيات فردي-اجتماعي انسان اشاره مي كند:
ايري گاري به مانند [[ژولیا كريستوا]] و [[هلن سيزو]] بر اين نظر است كه هويت امري تك بعدي نيست. هويت منحصراً متعلق به جنس مردانه نيست، بلكه هويت ديگري هم به نام [[هويت زنانه]] وجود دارد. او براي تبيين اين امر كه چگونه هويت زنانه به نفع هويت مردانه طرد مي گردد، با تكيه بر [[روانكاوي لاكان]] به دو مرحله ي هويتي متمايز در فرآيند حيات فردي-اجتماعي انسان اشاره مي كند.<ref>ويتفورد، مارگريت و لوس ايريگاري (1382 .(صد فيلسوف قرن بيستم، ترجمـة عبدالرضـا سـالار بهـزادي، تهران: ققنوس؛ ص54-55.</ref>


١- در اين وضعيت انسان در دوره ي كودكي در پيوند نزديك با مادر است. در اين مرحله كودك با مادرش [[هويت يابي]] مي كند. در اين وضعيت كودك هنوز زبان نياموخته و به قلمرو اجتماع( يا ساحت زبان و امر نمادين) وارد نشده است، بنابراين هويت يابي اجتماعي وي قوام نيافته است. اين مرحله را پيشازباني نيز مي گويند.
١- '''مرحله پیشازبانی''': در اين وضعيت انسان در دوره ي كودكي در پيوند نزديك با مادر است. در اين مرحله كودك با مادرش [[هويت يابي]] مي كند. در اين وضعيت كودك هنوز زبان نياموخته و به قلمرو اجتماع( يا ساحت زبان و امر نمادين) وارد نشده است، بنابراين هويت يابي اجتماعي وي قوام نيافته است.  
 
٢- '''مرحله زبانی''': وضعيتي كه كودك از طريق آشنايي با فرد ديگري به نام "پدر" از ساحت مادرانه يا پيشا زباني جدا مي شود و از طريق زبان آموزي هويت جديدي را براي خود رقم مي زند. به عبارت بهتر كودك با نام پدر به مرحله ي زباني وارد مي شود. مرحله ي زباني همان هويت جديد است. اين [[هويت پايدار اجتماعي]] اوست كه در تمام زندگاني مبناي كنش و نظر او قرار مي گيرد. به نظر ايري گاري پذيرش اين هويت جديد با حذف هويت اوليه يا ساحت [[مادرانه]] (زنانه) صورت گرفته است. به نظر وي زبان كه عرصه ي ورود به هويت جديد است، با مقوله بندي مؤلفه هاي مردانه، هويتي خاص را بر همه ي افراد جامعه تحميل مي كند. از اين رو زبان ابزار قدرت هويت مردانه است. يا به قول لاكان زبان قانون پدر است. به زعم ايري گاري مردان با اين هويت جديد به راحتي همسان سازي مي كنند، اما زنان قادر به اين كار نيستند، چرا كه هويت جديد بر پايه ي نفي هويت آنها استقرار يافته است. از اين رو هويت نوپديد براي مردان جايگاه برتري را در مراتب اجتماعي و فلسفي قائل مي شود. مرتبه ای كه ايريگاري به آن "يك" مي گويد.
٢- وضعيتي كه كودك از طريق آشنايي با فرد ديگري به نام "پدر" از ساحت مادرانه يا پيشا زباني جدا مي شود و از طريق زبان آموزي هويت جديدي را براي خود رقم مي زند. به عبارت بهتر كودك با نام پدر به مرحله ي زباني وارد مي شود. مرحله ي زباني همان هويت جديد است. اين [[هويت پايدار اجتماعي]] اوست كه در تمام زندگاني مبناي كنش و نظر او قرار مي گيرد. به نظر ايري گاري پذيرش اين هويت جديد با حذف هويت اوليه يا ساحت [[مادرانه]] (زنانه) صورت گرفته است. به نظر وي زبان كه عرصه ي ورود به هويت جديد است، با مقوله بندي مؤلفه هاي مردانه، هويتي خاص را بر همه ي افراد جامعه تحميل مي كند. از اين رو زبان ابزار قدرت هويت مردانه است. يا به قول لاكان زبان قانون پدر است. به زعم ايري گاري مردان با اين هويت جديد به راحتي همسان سازي مي كنند، اما زنان قادر به اين كار نيستند، چرا كه هويت جديد بر پايه ي نفي هويت آنها استقرار يافته است. از اين رو هويت نوپديد براي مردان جايگاه برتري را در مراتب اجتماعي و فلسفي قائل مي شود. مرتبه ای كه ايريگاري به آن "يك" مي گويد.
اين هويت جديد دائماً [[هويت زنانه]] را واپس مي زند و آن را نفي مي كند. از اين رو جايگاه زنان در مراتب اجتماعي-به تعبير ايري گاري- مرتبه ي "صفر" است. پس ساختار هويتي هر جامعه، با تقابل ميان جنس يك/جنس صفر ايجاد شده است. بنابراين اگر زبان در [[هويت مردانه]] لنگر انداخته، پس امكان اين كه زنان بتوانند خود را با آن همساز سازند به «هيچ» و «صفر»مي رسد. در اين حالت زنان با فقدان هويت مواجه هستند. يا به عبارت بهتر هويت و سوژه زنانه در جوامع كنوني با «هيچ» يا «صفر» همسان است.
اين هويت جديد دائماً [[هويت زنانه]] را واپس مي زند و آن را نفي مي كند. از اين رو جايگاه زنان در مراتب اجتماعي-به تعبير ايري گاري- مرتبه ي "صفر" است. پس ساختار هويتي هر جامعه، با تقابل ميان جنس يك/جنس صفر ايجاد شده است. بنابراين اگر زبان در [[هويت مردانه]] لنگر انداخته، پس امكان اين كه زنان بتوانند خود را با آن همساز سازند به «هيچ» و «صفر»مي رسد. در اين حالت زنان با فقدان هويت مواجه هستند. يا به عبارت بهتر هويت و سوژه زنانه در جوامع كنوني با «هيچ» يا «صفر» همسان است.
ايري گاري با پيروي از [[لاكان]] بر اين نظر است زنان با فقدانِ فقدان(the LackoF lack) مواجه اند، چرا كه از يك سو قادر به كسب هويت جديد نيستند و از ديگر سو هنگامي كه به ناچار به ساحت مادرانه برمي گردند و خواستار هويت يابي با آن برمي آيند، با فقداني ديگر دست به گريبان مي شوند، زيرا بايد در پيوند با ([[مادر]]) به احراز هويت برسند كه خود او نيز هويت مشخصي ندارد.
ايري گاري با پيروي از [[لاكان]] بر اين نظر است زنان با فقدانِ فقدان(the LackoF lack) مواجه اند، چرا كه از يك سو قادر به كسب هويت جديد نيستند و از ديگر سو هنگامي كه به ناچار به ساحت مادرانه برمي گردند و خواستار هويت يابي با آن برمي آيند، با فقداني ديگر دست به گريبان مي شوند، زيرا بايد در پيوند با ([[مادر]]) به احراز هويت برسند كه خود او نيز هويت مشخصي ندارد.<ref>ايريگاري، لوس (1381 .(آن اندام جنسي كه يك اندام نيست، ترجمة نيكو سرخوش و افشـين جهـانديـده، تهران: نشر ني؛ ص 481-489.</ref>
از نظر ايري گاري رابطه ي پسر با مادر، رابطه ي فردي است كه از موقعيتي ممتاز به شيئي مي نگرد. يا به عبارت فني تر، رابطه ي [[سوژه-ابژه]] (رابطه ي فرد-شئ) است. در حالي كه رابطه ي دختر با مادر رابطه ي [[سوژه-سوژه]] (فرد-فرد) است.
از نظر ايري گاري رابطه ي پسر با مادر، رابطه ي فردي است كه از موقعيتي ممتاز به شيئي مي نگرد. يا به عبارت فني تر، رابطه ي [[سوژه-ابژه]] (رابطه ي فرد-شئ) است. در حالي كه رابطه ي دختر با مادر رابطه ي [[سوژه-سوژه]] (فرد-فرد) است.
ايريگاري معتقد است كه مي توان با به چالش گرفتن ساختار هويتي حاكم بر فلسفه و فرهنگ غرب زمينه ي ظهور مجدد هويت طرد شده ي زنانه را فراهم آورد. شايد اگر اين هويت گمشده امكان پيدايي يابد بتوان به ايجاد زبان، هويت و فلسفه ي خاص آن گونه كه گاري و رفقايش باور دارند همت گماشت اما قبل از هر چيز بايد به كليت بازخواني اين نحله از [[گفتمان فلسفه ي مردانه]] و ابعاد و زواياي پنهان آن بازگشت، عمل در فرآيندي بي پايان از ارجاعات.
ايريگاري معتقد است كه مي توان با به چالش گرفتن ساختار هويتي حاكم بر فلسفه و فرهنگ غرب زمينه ي ظهور مجدد هويت طرد شده ي زنانه را فراهم آورد. شايد اگر اين هويت گمشده امكان پيدايي يابد بتوان به ايجاد زبان، هويت و فلسفه ي خاص آن گونه كه گاري و رفقايش باور دارند همت گماشت اما قبل از هر چيز بايد به كليت بازخواني اين نحله از [[گفتمان فلسفه ي مردانه]] و ابعاد و زواياي پنهان آن بازگشت، عمل در فرآيندي بي پايان از ارجاعات.<ref>ايريگاري، لوس (1381 .(آن اندام جنسي كه يك اندام نيست، ترجمة نيكو سرخوش و افشـين جهـانديـده، تهران: نشر ني؛ ص500.</ref>


== نقد دیدگاه لوس ایریگاری ==
== نقد دیدگاه لوس ایریگاری ==