Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴۹: خط ۴۹:
نجم‌آبادی سابقه‌ی این امر را در «سده‌های میانه»ی تاریخ ایران شناسایی می‌کند و می‌نویسد: ((عشق و میل مردانه که ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم زیبایی در گفتمان سده‌های میانه‌ی ایران دارند، همان‌قدر که می‌توانست در چهره‌ی [[زن]]ی زیبا نمایان شود، می‌توانست در چهره‌ی مردی زیبا نیز خود را عیان کند و این امر تا قرن نوزدهم ادامه پیدا می‌کند.))  
نجم‌آبادی سابقه‌ی این امر را در «سده‌های میانه»ی تاریخ ایران شناسایی می‌کند و می‌نویسد: ((عشق و میل مردانه که ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم زیبایی در گفتمان سده‌های میانه‌ی ایران دارند، همان‌قدر که می‌توانست در چهره‌ی [[زن]]ی زیبا نمایان شود، می‌توانست در چهره‌ی مردی زیبا نیز خود را عیان کند و این امر تا قرن نوزدهم ادامه پیدا می‌کند.))  


نجم‌آبادی برای اثبات این مشاهدات شواهد تجربی ارائه می‌کند: ((مثلاً درباره‌ی شاه سلطان حسین صفوی آورده‌اند که «به نسوان میلی تمام نداشت»؛ و درباره‌ی شاه طهماسب دوم گفته‌اند: «یک یوسف شمایلی را بر هزاران زلیخاجمال لیلی‌مثال شیرین‌خصال ترجیح می‌داد». یا: عضدالدوله نه تنها از تعدد زوجات فتحعلی‌شاه، بلکه از مشغولیت درازمدت او به نظربازی با پسران جوان زیبارو خبرداده است. یا: میرزا عباس فروغی شاعر دربار محمدشاه که «بیشتر عمر خود را با امردان پری‌چهر از خود بی‌خود بوده است)).<ref>نجم‌آبادی، افسانه ، زنان سیبیلو و مردان بی‌ریش، 1396،  ص 48</ref> به همین ترتیب، فصل اول کتاب پر است از نام و وصف مردان درباری که به «زنانْ بی‌ میل» و «عشاقِ پسران زیبارو» بوده‌اند. اما این وضعیت در طول قرن نوزدهم تغییر می‌کند(( و تا اواخر قرن نوزدهم  روابط همجنس‌خواهانه به امری مذموم تبدیل می‌شود تا جایی که به‌منزله‌ی ابزاری برای انتقاد سیاسی از مخالفان و یا نقد اخلاقیِ «کشوری رو به انحطاط» مورد استفاده قرار می‌گیرد. در حالی که اسناد فراوانی دال بر فعالیت جنسی میان مردان دوران قاجار باقی مانده است، و حتی  نگهداری پسران جوان توسط مردان بالغ به عنوان یار و ندیم امری متعارف به شمار می‌آمده است، و حتی نامی هم برای آن وجود داشته («آدم‌داری»))<ref> همان ص 54</ref>
نجم‌آبادی برای اثبات این مشاهدات شواهد تجربی ارائه می‌کند: ((مثلاً درباره‌ی شاه سلطان حسین صفوی آورده‌اند که «به نسوان میلی تمام نداشت»؛ و درباره‌ی شاه طهماسب دوم گفته‌اند: «یک یوسف شمایلی را بر هزاران زلیخاجمال لیلی‌مثال شیرین‌خصال ترجیح می‌داد». یا: عضدالدوله نه تنها از تعدد زوجات فتحعلی‌شاه، بلکه از مشغولیت درازمدت او به نظربازی با پسران جوان زیبارو خبرداده است. یا: میرزا عباس فروغی شاعر دربار محمدشاه که «بیشتر عمر خود را با امردان پری‌چهر از خود بی‌خود بوده است)).<ref>همان ص 48</ref> به همین ترتیب، فصل اول کتاب پر است از نام و وصف مردان درباری که به «زنانْ بی‌ میل» و «عشاقِ پسران زیبارو» بوده‌اند. اما این وضعیت در طول قرن نوزدهم تغییر می‌کند(( و تا اواخر قرن نوزدهم  روابط همجنس‌خواهانه به امری مذموم تبدیل می‌شود تا جایی که به‌منزله‌ی ابزاری برای انتقاد سیاسی از مخالفان و یا نقد اخلاقیِ «کشوری رو به انحطاط» مورد استفاده قرار می‌گیرد. در حالی که اسناد فراوانی دال بر فعالیت جنسی میان مردان دوران قاجار باقی مانده است، و حتی  نگهداری پسران جوان توسط مردان بالغ به عنوان یار و ندیم امری متعارف به شمار می‌آمده است، و حتی نامی هم برای آن وجود داشته («آدم‌داری»))<ref> همان ص 54</ref>


((ازاواخر عصر ناصری به بعد، عشق دگرجنس‌خواهانه به هنجار تبدیل می‌شود و [[ازدواج]] از پیمانی مبتنی بر تداوم نسل به پیمانی رمانتیک تغییر می‌کند.))<ref>افسانه نجم‌آبادی، [[زنان سیبیلو و مردان بی‌ریش]]، ص28</ref>
((ازاواخر عصر ناصری به بعد، عشق دگرجنس‌خواهانه به هنجار تبدیل می‌شود و [[ازدواج]] از پیمانی مبتنی بر تداوم نسل به پیمانی رمانتیک تغییر می‌کند.))<ref>همان، ص 28</ref>
نجم آبادی در طول بحث پرسش تبارشناسانه را مطرح می‌کند اما پاسخی که به این پرسش می‌دهد با تمام تلاشی که انجام می‌دهد ناتمام می‌باشد. او پاسخ این پرسش «چه شد که عشق و میل جنسیِ هم‌جنس‌خواهانه جای خود را به عشق و میل جنسیِ دگرجنس‌خواهانه داد و رابطه‌ی عاشقانه‌ی مرد با [[زن]] به هنجار تبدیل شد؟» را چنین پاسخ می‌دهد: ((در قرن نوزدهم ایرانیان از این نکته آگاه شدند که کردارهای جنسی و عشق مرد بالغ با مرد که در ایران متداول بود، از دید اروپاییان رذیلت اخلاقی محسوب می‌شد. … مردان ایرانی که با اروپاییان در داخل یا خارج از ایران تعامل داشتند، نسبت به اینکه امیالشان زیر نگاه موشکافانه‌ی دیگران قرار گرفته است، به شدت حساس شدند، تمایلات هم‌جنس‌دوستانه باید مخفی می‌ماند و انتقال هم‌جنس‌دوستی به زیر نقاب دگرجنس‌دوستی یکی از ویژگی‌های مدرنیته شد)).<ref>همان ص 24</ref>
نجم آبادی در طول بحث پرسش تبارشناسانه را مطرح می‌کند اما پاسخی که به این پرسش می‌دهد با تمام تلاشی که انجام می‌دهد ناتمام می‌باشد. او پاسخ این پرسش «چه شد که عشق و میل جنسیِ هم‌جنس‌خواهانه جای خود را به عشق و میل جنسیِ دگرجنس‌خواهانه داد و رابطه‌ی عاشقانه‌ی مرد با [[زن]] به هنجار تبدیل شد؟» را چنین پاسخ می‌دهد: ((در قرن نوزدهم ایرانیان از این نکته آگاه شدند که کردارهای جنسی و عشق مرد بالغ با مرد که در ایران متداول بود، از دید اروپاییان رذیلت اخلاقی محسوب می‌شد. … مردان ایرانی که با اروپاییان در داخل یا خارج از ایران تعامل داشتند، نسبت به اینکه امیالشان زیر نگاه موشکافانه‌ی دیگران قرار گرفته است، به شدت حساس شدند، تمایلات هم‌جنس‌دوستانه باید مخفی می‌ماند و انتقال هم‌جنس‌دوستی به زیر نقاب دگرجنس‌دوستی یکی از ویژگی‌های مدرنیته شد)).<ref>همان ص 24</ref>