Wiki-fazel (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Wiki-fazel (بحث | مشارکتها) اصلاح شکلی و ساختاری |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==دیدگاههای آلیسون جاگر== | ==دیدگاههای آلیسون جاگر== | ||
=== | ===ازخودبیگانگی زن=== | ||
جاگر مانند [[آیریس ماریون یانگ]] | آلیسون جاگر مانند [[آیریس ماریون یانگ]] نظریه سیستمهای وحدتیافته را دنبال میکند. جاگر مفهوم وحدتبخش ازخودبیگانگی را در کتاب '''سیاست فمینیستی و سرشت انسان''' «ازخودبیگانگی» را بهمثابه یک چارچوب نظری میداند که دیدگاههای اصلی اندیشههای فمینیسم مارکسیستی، رادیکال، روانکاو و حتی لیبرال را پوشش میدهد. جاگر، ازخودبیگانگی زن و تقسیمشدگی او را در سه حوزه '''میل جنسی'''، '''مادرانگی''' و '''قابلیت فکری''' بررسی کرده است. از منظر جاگر، همانگونه که کارگران روزمزد با محصول کار خویش بیگانه یا از آن جدا میشوند، [[زن]] نیز با '''بدن خویش''' بیگانه میشود. در این چارچوب، هر زنی که رژیم لاغری میگیرد یا ورزش میکند یا لباس میپوشد، در واقع جسم خویش را برای مردان آرایش و پیرایش میکند. این زن در اینکه بدن او کجا، چگونه، چه وقت و از سوی چه کسی، بهرهبرداری شود تقریباً هیچ اختیاری ندارد. بدن زن از راههای گوناگون، ربوده میشود، گاهی با تجاوز جنسی و گاه با نگاههای هیز مردان که ایستاده در کنجی، تماشاگر همه دخترانی هستند که در گذرند. همچنان که زن به سختی روی بدن خود کار میکند (با باریککردن ابرو، اصلاح موی زیر بغل، کوچککردن باسن، بزرگکردن سینه، لاکزدن به ناخن و پوشیدن کرست) پیکر او برای مردان و برای خودش به شیء بدل میشود و برای جلب نظر و پسند مردان، با زنان دیگر رقابت میکند. به نظر جاگر، زنان همجنسباز بهدلیل آنکه در جلب توجه مردان رقابت ندارند، دوستیهای عمیقتری بینشان یافت میشود. | ||
به اعتقاد جاگر، مادری نیز مانند میل جنسی برای زنان تجربهای بیگانهساز است؛ چون کس دیگری تصمیم میگیرد که او باید چند بچه بزاید. همینطور زایمان و بچهداری، هنگامی که مهار آن از دست [[زنان]] بیرون رود و در اختیار اصحاب تخصص (اغلب مردان) قرار گیرد، تجربهای بیگانهساز میشود. او میگوید راه و رسم بچهداری امروزی در نهایت به بیگانگی یا کینهورزی مادر به فرزندان خود منتهی میشود.<ref>[https://nashreney.com/product/ تانگ، رزماری، «نقد و نظر، نظریه های فمنیستی»، مترجم: منیژه نجم عراقی، 1378ش]</ref> | |||
بهگفته جاگر، بسیاری از زنان با قابلیتهای فکری خویش نیز بیگانه میشوند. [[زن]] چنان نامطمئن از خود بار میآید که در حضور دیگران از بیان نظرات خویش طفره میرود، چون میترسد افکار او ارزش بیان نداشته باشند. زن در محیطهای دانشگاهی مدام در این هراس است که مبادا تصور شود متظاهر به دانشوری است نه دانشور واقعی. به گمان جاگر از آنجا که مردان قواعد اندیشه و گفتمان را بنا نهادهاند [[زنان]] هرگز خود را راحت احساس نمیکنند. از منظر جاگر، چارچوب نظری خودبیگانگی مشخص میکند که ستم کنونی بر [[زنان]]، نظیر سلطه مردانه در سرمایهداری است. در سایه نظام سرمایهداری، سرکوب زنان به شکل بیگانگی او با همه چیز و همه کس رخ مینماید بهویژه بیگانگی با «خود» او.<ref>تانگ، رزماری، نقد و نظر، نظریههای فمینیستی، مترجم: منیژه نجم عراقی، 1387ش، ص 300-303</ref> | |||
===نقد فمینیسم لیبرال=== | |||
از منظر آلیسونجاگر، [[فمینیسم لیبرال]] گرفتار '''دوگانگی هنجاری''' و '''فردگرایی انتزاعی''' است. با درکی که این تفکر از طبیعت انسان دارد وجه ممیز انسانها را در قابلیت خردورزی میداند. لیبرالها کوشیدهاند از راههای گوناگون تعریفی برای خردورزی با تاکید بر جنبههای اخلاقی یا جنبههای مصلحتجویانه آن به دست دهند. ارجاع عقلانیت به توانایی درک اصول عقلانی اخلاق، بهمثابه تاکید بر ارزش آزادی عمل افراد است. در مقابل، هرگاه عقل به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدفی دلخواه تعبیر شود ارزش خودشکوفایی مورد تاکید قرار میگیرد. لیبرالها هر تعریفی که از خردورزی داشته باشند در هر حال اتفاق نظر دارند که جامعه سالم جامعهای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بدهد. برای نمونه دفاع لیبرالیسم از آزادی مذاهب بر این مبنا نیست که رفاه عمومی جامعه بیشتر میشود یا اینکه زندگی مومنانه در ذات خود از زندگی کفرآمیز ارزشمندتر است، بلکه به این دلیل است که افراد حق دارند زندگی معنوی خویش را به اختیار برگزینند. همین حکم برای تمامی حقوقی که ما عموماً از آنها به حقوق بنیادین انسان تعبییر میکنیم صادق است.<ref>Jaggar,1983.</ref><ref>جاگر، آليسون، چهار تلقی از فمينيسم، مترجم:س . اميری، مجله زنان، مرجـع فمينيـسم، 1378ش، شماره 6.</ref> | |||
==نقد دیدگاه== | ==نقد دیدگاه== | ||
ازآنجاكه فمينيسم سوسيال، تركيبی از دو گرايش فمينيسم راديكال و فمينيسم ماركسيستی محسوب میشود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايشهای ياد شده برخوردار است؛ بهويژه از جهت فروكاستن مسئله زنان به مسئله كارگران و پذيرش چارچوب تحليلی ماركسيسم.<ref>[https://bookroom.ir/book/25092/ بستان آبادی، حسین، « نا برابری و ستم جنسی از دیدگاه اسلام و فمنیست» 1390ش]</ref> | ازآنجاكه فمينيسم سوسيال، تركيبی از دو گرايش فمينيسم راديكال و فمينيسم ماركسيستی محسوب میشود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايشهای ياد شده برخوردار است؛ بهويژه از جهت فروكاستن مسئله زنان به مسئله كارگران و پذيرش چارچوب تحليلی ماركسيسم.<ref>[https://bookroom.ir/book/25092/ بستان آبادی، حسین، « نا برابری و ستم جنسی از دیدگاه اسلام و فمنیست» 1390ش]</ref> |