خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
جوديت باتلر تصريح ميكند: هيچ جنس راستيني وجود ندارد و [[فرهنگ]]، هم [[جنس]] و هم [[جنسيت]] را ميسازد و جنس فقط يك امر مصنوعي يا خيالي است.<ref>ريچارد آپيگنانزي و گريس كارات؛ پسامدرنيسم، قدم اول؛ ترجمة فاطمه جلالی سعادت؛ ص 101 و 103. حميرا مشيرزاده؛ از جنبش تا نظریة اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم؛ ص 445.</ref> | جوديت باتلر تصريح ميكند: هيچ جنس راستيني وجود ندارد و [[فرهنگ]]، هم [[جنس]] و هم [[جنسيت]] را ميسازد و جنس فقط يك امر مصنوعي يا خيالي است.<ref>ريچارد آپيگنانزي و گريس كارات؛ پسامدرنيسم، قدم اول؛ ترجمة فاطمه جلالی سعادت؛ ص 101 و 103. حميرا مشيرزاده؛ از جنبش تا نظریة اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم؛ ص 445.</ref> | ||
== نقد دیدگاه | == نقد دیدگاه== | ||
برساخت بودن اجتماعی جنسیت: | |||
شاید اولین نکته در مورد [[برساختگرایی]] این باشد که از ما می خواهد نسبت به تمام مفروضات یقینی خود در نگریستن به پدیده های اجتماعی تردید کنیم و آنها را کنار بگذاریم؛ یعنی شک و تردید در روش هایی که جهان به واسطه آنها، خود را بر ما پدیدار می سازد. در واقع این شک و تردید بدین معنا است که ممکن است دسته بندی هایمان برای درک جهان، لزوما منطبق با تقسیم بندی واقعی نباشد؛ مثال رادیکال برساخت بودن اجتماعی در مورد تقسیم بندی ''[[جنسیتی]]'' است. مشاهدات ما در مورد جهان به ما می گوید که نوع بشر به دو جنس مرد و زن تقسیم می شوند. حال آنکه ''[[برساختگرایی]]'' از ما میخواهد تا به طور جدی این سؤال را مطرح کنیم که آیا دسته بندی انسان ها به مرد و زن، فقط واکنشی ساده به تمایزی طبیعی (تمایزی که طبیعت خود به خود انجام داده) در نوع بشر است؟ چرا این تمایز مهم است؟ این تردید ما را به سمت فقدان شفافیت چنین شکلی از تقسیم بندی و گرایش به درک بهتر آن با دیدگاه های غیر بیولوژیک سوق می دهد. باید توجه داشت آنچه در دسته بندی، طبیعی به نظر می رسد، ممکن است بیش از هر چیز، [[برساختهای فرهنگی]] با تبعات اجتماعی گسترده آن باشد. با این دیدگاه، اذعان قطعی به تقسیم بندی جنسیتی، می تواند درست مثل تقسیم بندی مردم به قدکوتاهها و قدبلندها یا حتی تقسیم بندی آنها بر اساس غبغب با نوع لاله گوش و غیره باشد | شاید اولین نکته در مورد [[برساختگرایی]] این باشد که از ما می خواهد نسبت به تمام مفروضات یقینی خود در نگریستن به پدیده های اجتماعی تردید کنیم و آنها را کنار بگذاریم؛ یعنی شک و تردید در روش هایی که جهان به واسطه آنها، خود را بر ما پدیدار می سازد. در واقع این شک و تردید بدین معنا است که ممکن است دسته بندی هایمان برای درک جهان، لزوما منطبق با تقسیم بندی واقعی نباشد؛ مثال رادیکال برساخت بودن اجتماعی در مورد تقسیم بندی ''[[جنسیتی]]'' است. مشاهدات ما در مورد جهان به ما می گوید که نوع بشر به دو جنس مرد و زن تقسیم می شوند. حال آنکه ''[[برساختگرایی]]'' از ما میخواهد تا به طور جدی این سؤال را مطرح کنیم که آیا دسته بندی انسان ها به مرد و زن، فقط واکنشی ساده به تمایزی طبیعی (تمایزی که طبیعت خود به خود انجام داده) در نوع بشر است؟ چرا این تمایز مهم است؟ این تردید ما را به سمت فقدان شفافیت چنین شکلی از تقسیم بندی و گرایش به درک بهتر آن با دیدگاه های غیر بیولوژیک سوق می دهد. باید توجه داشت آنچه در دسته بندی، طبیعی به نظر می رسد، ممکن است بیش از هر چیز، [[برساختهای فرهنگی]] با تبعات اجتماعی گسترده آن باشد. با این دیدگاه، اذعان قطعی به تقسیم بندی جنسیتی، می تواند درست مثل تقسیم بندی مردم به قدکوتاهها و قدبلندها یا حتی تقسیم بندی آنها بر اساس غبغب با نوع لاله گوش و غیره باشد. | ||
زیرا این گونه تقیسم بندی ها حداقل اندازه تقسیم بندی جنسیتی جدی نیستند؛ از این رو بنا بر تعبیر [[ویوین بار]] هیچ چیز اجتماعی، بدیهی نیست؛ زیرا همه چیز برساخته است و قابل تشکیک مجدد»<ref>Burr, Vivien (1995), an introduction to social constructionism, Routledg press p 15.</ref> | زیرا این گونه تقیسم بندی ها حداقل اندازه تقسیم بندی جنسیتی جدی نیستند؛ از این رو بنا بر تعبیر [[ویوین بار]] هیچ چیز اجتماعی، بدیهی نیست؛ زیرا همه چیز برساخته است و قابل تشکیک مجدد»<ref>Burr, Vivien (1995), an introduction to social constructionism, Routledg press p 15.</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۴: | ||
ادعای نسبی بودن همه شناخت ها، خود یک قضیه مطلق و کلی و دائمی است بنابراین حداقل یک [[شناخت مطلق]] اتفاق افتاده است. و اگر مدعی شوند که این قضیه هم نسبی است، پس دلالت بر مدعای آنها نمیکند. یعنی در بعضی موارد صحیح نیست پس قضیه مطلق و دائمی وجود دارد.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی؛ آموزش فلسفه؛ تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم، 1383؛ ص 160.</ref> | ادعای نسبی بودن همه شناخت ها، خود یک قضیه مطلق و کلی و دائمی است بنابراین حداقل یک [[شناخت مطلق]] اتفاق افتاده است. و اگر مدعی شوند که این قضیه هم نسبی است، پس دلالت بر مدعای آنها نمیکند. یعنی در بعضی موارد صحیح نیست پس قضیه مطلق و دائمی وجود دارد.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی؛ آموزش فلسفه؛ تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم، 1383؛ ص 160.</ref> | ||
فارغ از نقد کلی [[نسبیت]] میتوان به این نکته اشاره کرد که همه انسانها حداقل با [[علم حضوری]] در درون خود حقایقی را به صورت مطلق درک میکنند. در دایره [[علوم حصولی]] نیز بسیاری از حقایق مطلق وجود دارند که همگان به آن اذعان دارند مانند وجود هستی و اصل وجود انسان. در میان سایر حقایق نیز میتوان موارد بسیاری را یافت که فارغ از جنسیت، نژاد و طبقات اجتماعی و ... ثابت بوده و در برخورد با فاعل شناسا تغییری در آنها رخ نمیدهد. | فارغ از نقد کلی [[نسبیت]] میتوان به این نکته اشاره کرد که همه انسانها حداقل با [[علم حضوری]] در درون خود حقایقی را به صورت مطلق درک میکنند. در دایره [[علوم حصولی]] نیز بسیاری از حقایق مطلق وجود دارند که همگان به آن اذعان دارند مانند وجود هستی و اصل وجود انسان. در میان سایر حقایق نیز میتوان موارد بسیاری را یافت که فارغ از جنسیت، نژاد و طبقات اجتماعی و ... ثابت بوده و در برخورد با فاعل شناسا تغییری در آنها رخ نمیدهد. | ||
در برابر نظریهی [[برساختگرایی]] و از نظر دانشمندان بسیاری، این سخن (برساختگی بسیاری از تفاوتها) بیدلیل است؛ همانگونه که نفی ارتباط میان [[تفاوتهای جنسیتی]] و ویژگیهای طبیعی مربوط به جنس به دلایلی محکم و علمی نیازمند است که [[فمینیست]]ها هنوز از ارائه آنها عاجزند.<ref>برای نمونه، ر.ک: پاتریشیا مدو لنگرمن، «نظریة فمینیستی معاصر»، نظریة جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، ص 471؛ ویون بار، جنسیت و روانشناسی اجتماعی، ترجمة حبیب احمدی و بیتا شایق، ص 50؛ ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمة معصومه محمدی، ص 192ـ198؛ آلن و باربارا پیس، آنچه زنان و مردان نمیدانند، محسن جدهدوست و آذر محمودی، ص 338. </ref> بنابراین و بر پایهی شواهد علمی فراوان، [[هویت جنسی]] هر فرد، اگرچه به کمک عناصر اجتماعی (مثل برخورد و تربیت والدین، نظام پاداشها، الگوگیری و شرطیسازی) شکل میگیرد، جنبهی زیستی و روانیای که بهطور طبیعی در هر فرد وجود دارد، این هویت را استوار میسازد<ref>ر.ک: ریتا ال اتکینسون، ریچاردسی و دیگران، زمینة روانشناسی هیلگارد، ترجمة محمدنقی براهنی، ج 1، ص 198.</ref> و به آن مشروعیت میبخشد. | در برابر نظریهی [[برساختگرایی]] و از نظر دانشمندان بسیاری، این سخن (برساختگی بسیاری از تفاوتها) بیدلیل است؛ همانگونه که نفی ارتباط میان [[تفاوتهای جنسیتی]] و ویژگیهای طبیعی مربوط به جنس به دلایلی محکم و علمی نیازمند است که [[فمینیست]]ها هنوز از ارائه آنها عاجزند.<ref>برای نمونه، ر.ک: پاتریشیا مدو لنگرمن، «نظریة فمینیستی معاصر»، نظریة جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، ص 471؛ ویون بار، جنسیت و روانشناسی اجتماعی، ترجمة حبیب احمدی و بیتا شایق، ص 50؛ ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمة معصومه محمدی، ص 192ـ198؛ آلن و باربارا پیس، آنچه زنان و مردان نمیدانند، محسن جدهدوست و آذر محمودی، ص 338. </ref> بنابراین و بر پایهی شواهد علمی فراوان، [[هویت جنسی]] هر فرد، اگرچه به کمک عناصر اجتماعی (مثل برخورد و تربیت والدین، نظام پاداشها، الگوگیری و شرطیسازی) شکل میگیرد، جنبهی زیستی و روانیای که بهطور طبیعی در هر فرد وجود دارد، این هویت را استوار میسازد<ref>ر.ک: ریتا ال اتکینسون، ریچاردسی و دیگران، زمینة روانشناسی هیلگارد، ترجمة محمدنقی براهنی، ج 1، ص 198.</ref> و به آن مشروعیت میبخشد. | ||
== آثار جودیت باتلر == | == آثار جودیت باتلر == | ||