Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۶۵: خط ۶۵:


از نظر الشتاین، آنچه مانع [[فردگرایی]] فزاینده در غرب شده، [[خانواده]] است و اینکه این نهاد علی‌رغم تلاش فمینیست­‌ها وجود دارد این است که اولاً جدا کردن انسان­‌ها از جمع و از آنچه نیاز به صمیمت را تأمین کند، برخلاف نیازهای اساسی انسان­‌هاست و دوم اینکه آن‌ها نتوانستند جایگزین مناسبی برای تأمین این نیازها معرفی کنند. راه‌حل این مسئله از نظر الشتاین، به نقل از [[سیمون ویل]]<ref>Simone Weil</ref> این است که «لازم است از این دیدگاه که خانواده یا هر نهاد مذهبی در خدمت نظام سرمایه‌داری است دست کشید و حقیقت این نهاد و خدمات آن را بررسی و تقویت کرد.»<ref>Elshtain، 1995: 271</ref>
از نظر الشتاین، آنچه مانع [[فردگرایی]] فزاینده در غرب شده، [[خانواده]] است و اینکه این نهاد علی‌رغم تلاش فمینیست­‌ها وجود دارد این است که اولاً جدا کردن انسان­‌ها از جمع و از آنچه نیاز به صمیمت را تأمین کند، برخلاف نیازهای اساسی انسان­‌هاست و دوم اینکه آن‌ها نتوانستند جایگزین مناسبی برای تأمین این نیازها معرفی کنند. راه‌حل این مسئله از نظر الشتاین، به نقل از [[سیمون ویل]]<ref>Simone Weil</ref> این است که «لازم است از این دیدگاه که خانواده یا هر نهاد مذهبی در خدمت نظام سرمایه‌داری است دست کشید و حقیقت این نهاد و خدمات آن را بررسی و تقویت کرد.»<ref>Elshtain، 1995: 271</ref>
== نقد دیدگاه‌های الشتاین ==
همان‌گونه که گذشت الشتاین در خصوص چهار مفهوم دولت، قدرت، عدالت و صلح و امنیت، نگرش تجدیدنظرطلبانه‌ای طرح کرده‌است. علیرغم تازگی و جذابیت این ایده‌ها، به نظر می‌رسد ارکان نظری این نگرش فمینیستی چندان استوار نیست و این دغدغه وجود دارد که ایده‌های الشتایسن لزوماً به پدیداری دولت عادل و امنیت پایدار منتهی نشود. قرائن تزلزل در باورهای فمینیستی، که ناظر بر کاستی‌های تحلیل فمینیستی نیز می‌‌باشد، بدینقرار است؛
=== مترادف انگاشتن دولت رئالیستی با دولت مردان ===
در نگاه فمینیست‌های رادیکال، دولت‌های رئالیست کشور را به [[زن]] بدل می‌کنند و پس از مظلوم نمایی میهن و [[زن]]، [[مردان]] را به عنوان شهروندانی مسئول یا سربازان سلحشور به دفاع از میهن و ناموس مردان تحریک می‌کنند. این گزاره انتقادی فمینیست‌های رادیکال، محل اشکال جدی است. این نگرش باید پاسخ این پرسش را بدهد که آیا در پناه حکومت رئالیستی فقط [[زنان]] آسیب‌ می‌بینند؟ اگر پاسخ آن مثبت باشد، آن‌گاه [[زنان]] باید در حکومت‌های لیبرال از آسایش و منزلت مناسبی برخوردار باشند، در حالی‌که بنابه اقرار خود فمینیست‌ها چنین نیست و [[زنان]] در رژیم‌های مدرن و لیبرال، پذیرای شکل پیچیده و متفاوتی از سلطه هستند.
=== توجه یک بعدی به مفهوم قدرت ===
در تحلیل فمینیستی، می‌توان به جای انقلاب‌های خونین، تحولاتی نرم و آرام داشت و تغییرات را بدون خونریزی به انجام رساند.<ref>Mieke Verloo, 2001, p.5.</ref> وقوع برخی تحولات آرام و بدون خونریزی در سال‌های اخیر، دفاع از چنین فرضیه‌ای را میسر کرده، ولی پرسش این است که تأکید فمینیست‌ها بر بعد اقناعی قدرت، خود نوعی تک بعدی نگریستن به معنای قدرت نیست؟ اگر مردان فقط به وجه تنبیهی قدرت توجه داشتند، گویا الشتاین نیز قصد دارد پاسخ افراط مردان را با تفریط داده و فقط به وجه نرم قدرت تأکید بورزند. واقعیت این است که بسیاری از نگرش‌های تجدیدنظر طلبانه الشتاین، پسینی است، یعنی تحلیل و تجزیه‌ای است که بر تجربیات پیشین استوار است. مدافعین و فعالان حقوق زنان، به جای آسیب‌شناسی رفتارهای اشتباه گذشته، روی‌کارگزار یا تصمیم‌گیرندگان- که مردان بوده‌اند- انگشت تأکید می‌نهند و ساده انگارانه تصریح ‌می‌دارند که اگر به جای مردان، زنان تصمیم‌ می‌گرفتند ناامنی از مناسبات انسان‌ها و کشورها رخت بر‌می‌بست و دنیا به سیاق بهتر و عادلانه‌تری اداره می‌شد.
=== تفسیر جنسیت محور از مفهوم عدالت ===
انتقاد متعارف و مصطلح فمینیستی الشتاین نسبت به [[عدالت]] مورد قبول مردان این است که عدالت مردان، تحمیل انواع و سطوح مختلف تبعیض علیه زنان است.<ref>پتمن، 1383: ص1299.</ref> فمینیست‌ها در بحث عدالت بیشتر از موارد دیگر استدلال و سند ارائه می‌کنند؛ محرومیت‌های زنان از مشاغل و مناصب اداری گرفته تا رنج‌های آنان در [[خانواده]]، مناطق جنگی، روستاها و مزارع کشاورزی، همگی شواهد مظلوم شدن زنان توسط مردان برشمرده می‌شود. ضمن قبول بخش مهمی از این استدلال، پرسش مغفول و بسیار مهم این است که بدیل مورد نظر فمینیست‌ها تا چه اندازه از اعمال ستم و تبعیض علیه مردان مبری است؟ این بیم وجود دارد که فمینیست‌ها در قبال ستم ناخودآگاه مردان علیه زنان، سیاستی آگاهانه علیه مردان تدارک دیده و به جای رهایی، به انتقام از جنس مخالف مبادرت ورزند. مردانگاری زنان یا ستایش نرمنشی، نوعی اعتراف به موقعیت برتر و مسلط مردان است، اگر این برتری جنسیت پایه، مذموم است، فمینیست‌ها باید از آن پرهیز کنند و به جای نگرش جنسیت محور، نگاهی انسانی به مناسبات و سیاست داشته باشند.
=== کم‌توجهی به شان و توانمندی دولت در تمهید امنیت ===
[[ایمانوئل کاستلز]] در آسیب‌شناسی حرکت‌های فمینیستی، به فعالان [[حقوق زنان]] توصیه می‌کند که بدون دولت علیه [[مردان]] اقدام نکنند چون دولت‌ها هر چند یگانه بازیگر نیستند، اما همچنان مهمترین بازیگر مناسبات اجتماعی و فراملی هستند. امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری دولت به حدی است که با اندک هزینه‌ای می‌تواند رفتاری را شکل یا تغییر شکل دهد. مهمترین ضعف نگرش فمینیستی در خصوص دولت و قابلیت آن در تمهید صلح و امنیت این است که اولاً دولت‌ را بنگاهی مردانه می‌داند گویی دولت‌ها فقط با رأی مردان به قدرت می‌رسند. ثانیاً فمینیست‌ها برترین جرائم را به دولت نسبت داده و خواستار خلع سلاح دولت می‌شوند. دولت که بیشتر دل مشغول نظم و ثبات است معمولاً این قبیل مطالبات- از جانب هر کس که مطرح شود- را برنمی‌تابد. سراسربینی و مطالبات بنیادین فمینیست‌ها، دولت را بدین جمع‌بندی می‌رساند که زنان، شریک قابلی نیستند و با انتقادهای مستمر و رادیکال، هستی دولت را در معرض نابودی قرار می‌دهند.
در کنار مجموعه انتقادات فوق، باید فمینیست‌ها را نسبت به چشم‌انداز تحرکات آتی‌شان دعوت به تأمل و احتیاط نمود. ضمن تأیید ارزش بسیاری از دستاوردهای جنبش‌های فمینیستی، فعالان [[حقوق زنان]] باید در خصوص پدیداری مفاهیم و مناسبات جدیدی چون خانواده‌های تک والدی، جداانگاری مناسبات جنسی از روابط خانوادگی، [[ازدواج]] سهامی، معاشقه آزاد و اکتفا به همجنس و... هشیار باشند. این عوارض، حیات انسان‌ها، اعم از [[زن]] و [[مرد]] را از ذوق و عاطفه تهی می‌کند چون صفا، وفا، عشق و تواضع را قربانی لذت، تنوع، هوس و فزون‌‌خواهی می‌کند.
با این فرض که اندیشه سیاسی فمینیسم، امری امکان‌پذیر است، می‌توان به روش منتخب و مضمون این نحله فکری انتقاداتی را مطرح نمود:
اولاً: روش منتخب فمینیست‌ها (پست پوزیتویسم]) بسیار شالوده شکن و ساختار ستیز است. در این روش، [[پوزیتویسم]] به عنوان مطرود به دور افکنده می‌شود، اما به نظر می‌رسد همه [[پوزیتویسم]] و [[استدلال استقرایی]] باطل نیست و همچنان می‌تواند برای گروه‌ها و جوامعی سودمند افتد. [[پوزیتویسم]] با اصالت دادن به مشاهده و عینیت از بسیاری باورهای موهوم و خرافات اعتبارزدایی می‌کند و این، رهاورد کمی نیست. اما فمینیسم با فرو کاستن [[پوزیتویسم]] به روش شناخت مردانه، خود را از وجوه مثبت و گره‌گشای [[پوزیتویسم]] محروم می‌سازد.
ثانیا:ً علاوه بر بحث روش، استدلال‌های محتوایی فمینیسم خالی از اشکال و تعارض نیستند؛ در خصوص خاستگاه نهاد دولت، فمینیست‌ها معتقدند که حاکمیت مناسبات جنسیتی بر دولت باعث جفای بر [[زنان]] شده‌است. سوال این است که آیا می‌توان همه برخورداری‌های مردان و محرومیت‌های [[زنان]] را بر اساس اصل [[جنسیت]] توضیح داد؟ در بخش اعظم تاریخ که بشر تحت سلطه استبداد بوده آیا حکام مستبد، [[مردان]] را به خاطر مذکر بودنشان مورد رحمت قرار می‌دادند؟ آیا آن مستبدان، [[زنان]] را به خاطر مؤنث بودن از حقوق خود محروم می‌کردند؟ این هراس وجود دارد که فمینیست‌ها با برجسته ساختن [[جنسیت]] از بنیان‌های کلیدی‌تر ستم غافل بمانند.
ثالثاً: اگر ستم تاریخی بر [[زنان]] ناشی از تسلط [[مردان]] بر مصادر قدرت بوده، اصولاً با گذشت زمان، که قاعدة اجتماع، سهم و نقش بیشتری در قدرت سیاسی یافته، می‌بایست از میزان سلطه اعمال شده بر [[زنان]] کاسته می‌شد، در حالی که فمینیست‌های متأخر معتقدند که شکل سلطه [[مردان]] بر [[زنان]] تشدید شده است. به نظر می‌رسد سیاه و سفید دیدن مسائل گرهی از مشکلات موجود بشر و معضل مضاعف [[زنان]] نمی‌گشاید.
نمی‌توان بدون تحقیق جامع، [[مردان]] را موجوداتی نامید که از ستم بر همنوعان (خویشان) خود لذت می‌برند و در گشودن گره از کار [[زنان]] هیچ اهتمامی نمی‌کنند. همچنین بدون پژوهش دقیق نمی‌توان گفت که در صورت حاکمیت [[زنان]] به جای [[مردان]]، خون کمتری ریخته می‌شد و وضع بشر بهتر می‌گشت. درسی که از گذشته می‌توان آموخت این است که [[زنان]] دارای قابلیت‌هایی بوده‌اند که مجالی برای بروز نیافته‌اند و بخشی از این وضع، معلول نگاه مردانه به مسائل [[زنان]] است. حال پرسش این است که آیا این نگاه مردانه، مختص مردان بوده است و طبیعت و حتی خود [[زنان]] تاثیری در شکل‌گیری مناسبات موجود نداشته‌اند؟! به نظر می‌رسد باید دلیل اصلی مناسبات موجود را در عواملی فراتر از [[جنسیت]] دید و [[جنسیت]] را فقط یکی از عوامل مؤثر در دوام و قوام مناسبات موجود برشمرد. ایراد کار فمینیست‌ها این است که حاضر به دخیل دانستن عوامل دیگر (نظیر سنت، عقاید، طبیعت و محیط) نیستند.


== آثار ==
== آثار ==