Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۵۱: خط ۵۱:


== نقد دیدگاه‌ ==
== نقد دیدگاه‌ ==
رهيافت‌هاي مراقبت‌محـور فمنيسـتي، بـهرغـم ادعـاي بـيطرفـي در دعـاوي اخلاقـي و طـرح فضيلت‌هاي اخلاقي، به دليل حساسيت جنسي، رهیافت‌هايي زن‌مدارانه و يكجانبه نگرند، چـون اخلاق نميتواند از منظر خاص زنانه شروع شود و به منزلة اخلاق‌ها قلمـداد شـود. طبـق اخـلاق سنتي گرچه با توجه به خصوصيات هريك از مرد و زن، برخى فضايل براي مردان شايسته‌تـر و برخى برازندة زنان است، فضايل اصيل اخلاقي عام و مشتركاند. پس طبق اين منظـر، منصـفانه نیست بگويم در اخلاق سنتي فضايل و رذایل به دو دستة زنانه و مردانـه تقسیم مي‌شـوند يـا فضایل مردانه را برتر ميداند . چنانكه [[پيتر سينگر]] با آوردن سخنان زني در كتاب [[کارول گيليگان]]، كـه در آن صداي اخلاق جهاني شنيده ميشود، نتيجه ميگيرد زنان نيـز هماننـد مـردان بـه اصـول كلي اخلاقي گرايش دارند و اخـلاق جنسـيت‌مـدار نيسـت. <ref>اسلامي، سید حسن 1387؛ «جنسيت و اخلاق مراقبت»، فصـلنامـة مطالعـات راهبـردي زنان، س 11 ، 42؛ ص 32.</ref>
رهيافت‌هاي مراقبت‌محـور فمنيسـتي، بـه‌رغـم ادعـاي بـي‌طرفـي در دعـاوي اخلاقـي و طـرح فضيلت‌هاي اخلاقي، به دليل حساسيت جنسي، رهیافت‌هايي زن‌مدارانه و يك‌جانبه نگرند، چـون اخلاق نمي‌تواند از منظر خاص زنانه شروع شود و به منزلة اخلاق‌ها قلمـداد شـود. طبـق اخـلاق سنتي گرچه با توجه به خصوصيات هريك از مرد و زن، برخى فضايل براي مردان شايسته‌تـر و برخى برازندة زنان است، فضايل اصيل اخلاقي عام و مشترك‌اند. پس طبق اين منظـر، منصـفانه نیست بگويم در اخلاق سنتي فضايل و رذایل به دو دستة زنانه و مردانـه تقسیم مي‌شـوند يـا فضایل مردانه را برتر مي‌داند . چنانكه [[پيتر سينگر]] با آوردن سخنان زني در كتاب [[کارول گيليگان]]، كـه در آن صداي اخلاق جهاني شنيده مي‌شود، نتيجه مي‌گيرد زنان نيـز هماننـد مـردان بـه اصـول كلي اخلاقي گرايش دارند و اخـلاق جنسـيت‌مـدار نيسـت. <ref>اسلامي، سید حسن 1387؛ «جنسيت و اخلاق مراقبت»، فصـلنامـة مطالعـات راهبـردي زنان، س 11 ، 42؛ ص 32.</ref> حال اگر مراقبـت فضـيلتي اخلاقي محسوب شود، دليلي وجود ندارد كه مردان در عمل يا كسب اين فضيلت نـاتوان تلقـي شوند. [[نل نادينگز]] نيز تأكيد مي‌كند كه اين اخلاق براي تمام انسانيت است . ازاينرو، جنسـيت‌مـدار نيست.<ref>Noddinges,Nel.(1989).women and evil, Berkeley and losangeles:  university of California press. p189.</ref>


اگر مراقبـت فضـيلتي اخلاقي محسوب شود، دليلي وجود ندارد كه مردان در عمل يا كسب اين فضيلت نـاتوان تلقـي شوند. [[نل نادينگز]] نيز تأكيد ميكند كه اين اخلاق براي تمام انسانيت است . ازاينرو، جنسـيت‌مـدار نيست.<ref>Noddinges,Nel.(1989).women and evil, Berkeley and losangeles: university of California press. p189.</ref>
علاوه بر اين، در رهيافت فمنيسيت میان اخلاق به عنوان صفات نفسانى و رفتارى و علم اخلاق به مثابة مجموعه‌اى از هنجارها و نیز میان دو عمـل اخلاقـىِ رايـج در جوامع گذشته و حال خلط شده‌است. چه بسا اخـلاق در جامعـه‌اى زن‌مـدار باشـد، امـا ميـزان  پاىبندى همه يا برخي زا آن جامعه به ارزش‌های فمنيستی نـاچيز باشـد. مسـلماً نمـي‌تـوان از عملكرد اخلاقى این دسته بر نادرسـتى اخـلاق فمنيسـتى اسـتنتاج کرد و اگـر شـود، خطـايى منطقى صورت گرفته‌است . دربارة ااخلاق سنتى نیز چنين مطلبی صادق است.<ref>تانگ، رزمري؛ 1382. اخلاق فمنيسيت فمنيسم و دانش هـاي فمنيسـيت، ترجمـة عبـاس يزداني، قم: دفتر مطالعات زنان. ص 177.</ref>


علاوه بر اين، در رهيافت فمنيسيت میان اخلاق به عنوان صفات نفسانى و رفتارى و علم اخلاق به مثابة مجموعهاى از هنجارها و نیز میان دو عمـل اخلاقـىِ رايـج در جوامع گذشته و حال خلط شده است. چه بسا اخـلاق در جامعـه‌اى زن‌مـدار باشـد، امـا ميـزان  پاىبندى همه يا برخي زا آن جامعه به ارزش های فمنيستی نـاچيز باشـد. مسـلماً نمـيتـوان از عملكرد اخلاقى این دسته بر نادرسـتى اخـلاق فمنيسـتى اسـتنتاج کرد و اگـر شـود، خطـايى منطقى صورت گرفته است . دربارة ااخلاق سنتى نیز چنين مطلبی صادق است.<ref>تانگ، رزمري؛ 1382. اخلاق فمنيسيت فمنيسم و دانش هـاي فمنيسـيت، ترجمـة عبـاس يزداني، قم: دفتر مطالعات زنان. ص 177.</ref>
با توجه به اين مسائل، برخي سعي كرده‌اند اخلاق مبتنـي بـر فضـيلت مراقبـت را به مثابـة‌ی نظريه‌ی اخلاقيِ جامع براي [[زنان]] و [[مردان]] و فراتر از [[جنسيت]]، معرفي كننـد. [[لارِنـس بلـوم]] معتقـد است اخلاقِ مبتني بر محبت درواقع مبتني بر اصول كلـي اسـت دال بـر اينكـه، بايـد در قبـال كساني كه با آنها ارتباط داريم مهربان و مسئول باشيم، و محبـت نسـبت بـه اشـخاص خـاص نمي‌تواند به طور كامل در قالب اصولي كلي تدوين شود؛ بااين‌حال اين اخلاق مبتني بـر محبـت براي عمل اخلاقي مهم است.<ref>Robinson,Fiona(1997). Globalizing Care,Ethics, Feminist Theory,and  International Relations, in:Alternatives:Global, Local,  Political,Vol.22, No.1, published by: Sage Publications, Inc. p17.</ref>


با توجه به اين مسائل، برخي سعي كرده اند اخلاق مبتنـي بـر فضـيلت مراقبـت را به مثابـة‌ی نظريه‌ی اخلاقيِ جامع براي زنان و مردان و فراتر از جنسيت، معرفي كننـد. [[لارِنـس بلـوم]] معتقـد است اخلاقِ مبتني بر محبت درواقع مبتني بر اصول كلـي اسـت دال بـر اينكـه، بايـد در قبـال كساني كه با آنها ارتباط داريم مهربان و مسئول باشيم، و محبـت نسـبت بـه اشـخاص خـاص نمي‌تواند به طور كامل در قالب اصولي كلي تدوين شود؛ بااينحال اين اخلاق مبتني بـر محبـت براي عمل اخلاقي مهم است.<ref>Robinson,Fiona(1997). Globalizing Care,Ethics, Feminist Theory,and  International Relations, in:Alternatives:Global, Local,  Political,Vol.22, No.1, published by: Sage Publications, Inc. p17.</ref>
همچنين، در سنت وظيفه‌شناسانة رايج، وظيفـه كـه اساس اخلاقيات است در تضاد با احساس تلقي مي‌شود و ازاين‌رو از درك اين نـاتوان اسـت كـه عواطف نوع‌دوستانه، مثل هـمدردي، دلايلـي را بـراي عمـل اخلاقـي بـه‌دسـت مـي‌دهنـد.<ref>Blum,Lawrence(1980),Friendship,Altruism and  Morality,london:routledge & kegan paul. p117.</ref>


همچنين، در سنت وظيفه‌شناسانة رايج، وظيفـه كـه اساس اخلاقيات است در تضاد با احساس تلقي ميشود و ازاينرو از درك اين نـاتوان اسـت كـه عواطف نوعدوستانه، مثل هـمدردي، دلايلـي را بـراي عمـل اخلاقـي بـهدسـت مـيدهنـد.<ref>Blum,Lawrence(1980),Friendship,Altruism and Morality,london:routledge & kegan paul. p117.</ref>
[[بلوم]] مي‌كوشد اين دو نظر متضاد را اين‌گونه تلفيق كند كه هرچنـد فضـيلت مراقبـت در زنان قويتر از مردان است، اين تفاوتي بنيادي بين آنان ايجـاد نمـي‌كنـد و از نظـر اخلاقـي برابرند.<ref>Blum,Lawrence(2001),Care,in Encyclopedia of Ethics,edited by  Lawrence C.Becker and Charlotte B.Becker,London:Routledge. p187.</ref>


[[بلوم]] ميكوشد اين دو نظر متضاد را اينگونه تلفيق كند كه هرچنـد فضـيلت مراقبـت در زنان قويتر از مردان است، اين تفاوتي بنيادي بين آنان ايجـاد ن مـيكنـد و از نظـر اخلاقـي برابرند.<ref>Blum,Lawrence(2001),Care,in Encyclopedia of Ethics,edited by  Lawrence C.Becker and Charlotte B.Becker,London:Routledge. p187.</ref>
اينگونه تفسيرها از اخلاق مراقبت، مشابه تفاسيري است كـه در انديشـه و متـون اخلاقـي اسلامي دربارة تفاوت فضيلت‌هاي عدالت و احسان يا محبت تأکید بر تقدم محبت بـر عـدالت وجود دارد؛ مثلاً [[ابن مسكويه]] محبت را برتر از عدالت مي‌داند. [[خواجه نصير طوسي]] نيـز عـدالت را فضيلتي عام مي‌داند، اما تفضل يعني احسان را نه به دليل خارج بودن آن از عدالت، بلکه به دليل مبالغت آن در عدالت، مكمل عدالت مي‌داند.<ref>Manning,Rita(2005).A care Approach,in Philosophy:A New  Introduction,edited by Douglas Mann & G.Elijah Dann,Belmont,USA:Wadsworth.p2.</ref>


اينگونه تفسيرها از اخلاق مراقبت، مشابه تفاسيري است كـه در انديشـه و متـون اخلاقـي اسلامي دربارة تفاوت فضيلتهاي عدالت و احسان يا محبت تأکید بر تقدم محبت بـر عـدالت وجود دارد؛ مثلاً [[ابن مسكويه]] محبت را برتر از عدالت ميداند. [[خواجه نصير طوسي]] نيـز عـدالت را فضيلتي عام ميداند، اما تفضل يعني احسان را نه به دليل خارج بودن آن از عدالت، بل به دليل مبالغت آن در عدالت، مكمل عدالت ميداند.<ref>Manning,Rita(2005).A care Approach,in Philosophy:A New  Introduction,edited by Douglas Mann & G.Elijah  Dann,Belmont,USA:Wadsworth.p2.</ref>
[[علامه طباطبـايي]] احسـان در آيـة « أن اللّه يأْمر بالعدل والإحسان»<ref>نحل: 90.</ref> را نيكي كردن به ديگران، به اين معنا كه نيكي را به نيكي بيشـتر و بدي را به بدي كمـتر پاسخ دهـيم، تفسير كرده و پيشدستي در نيكي كـردن را لازمـة احسـان مي‌شمارد؛ يعني درحاليكه در عدالت، جبران عمـل ديگـران مـوردنظر اسـت، در احسـان شخص به گونه‌اي خودخواسته در نيكي پيشقدم مي‌شود و ايـن همـان اخـلاق مراقبـت اسـت.<ref>Manning,Rita(2005).A care Approach,in Philosophy:A New  Introduction,edited by Douglas Mann & G.Elijah  Dann,Belmont,USA:Wadsworth.p2.</ref>
علامه طباطبـايي احسـان در آيـة « أن اللّه يأْمر بالعدل والإحسان»<ref>نحل: 90.</ref> را نيكي كردن به ديگران، به اين معنا كه نيكي را به نيكي بيشـتر و بدي را به بدي كمـتر پاسخ دهـيم، تفسير كرده و پيشدستي در نيكي كـردن را لازمـة احسـان ميشمارد؛ يعني درحاليكه بلغا در عدالت، جبران عمـل ديگـران مـوردنظر اسـت، در احسـان شخص به گونهاي خودخواسته در نيكي پيشقدم ميشود و ايـن همـان اخـلاق مراقبـت اسـت.<ref>Manning,Rita(2005).A care Approach,in Philosophy:A New  Introduction,edited by Douglas Mann & G.Elijah  Dann,Belmont,USA:Wadsworth.p2.</ref>


اخلاق مراقبت [[گيليگان]] نيز از اين منظر نقد ميشود كه از منظري ديگر ميتـوان بـه معيـار تعيين مصداق مهمترين فضیلت اخلاقي توجه كرد. مراقبت گرچه فضيلت است، در مقايسـه بـا فضیلت عدالت، كم اهمیت تر است. لذا بهتر است عمل آدمي ناشي از اصول اخلاقي كلي باشد تـا اينكه از احساس مراقبتي خاص نسبت به شخصي خاص سرچشمه بگيرد. اين ديـدگاه بـا انكـار قواعد عام اخلاق، به حذف اخلاق ميانجامد . از آنجا كه اخلاق مراقبت بدون توجه به اصول عـام
اخلاق مراقبت [[گيليگان]] نيز از اين منظر نقد مي‌شود كه از منظري ديگر مي‌تـوان بـه معيـار تعيين مصداق مهمترين فضیلت اخلاقي توجه كرد. مراقبت گرچه فضيلت است، در مقايسـه بـا فضیلت عدالت، كم اهمیت تر است. لذا بهتر است عمل آدمي ناشي از اصول اخلاقي كلي باشد تـا اينكه از احساس مراقبتي خاص نسبت به شخصي خاص سرچشمه بگيرد. اين ديـدگاه بـا انكـار قواعد عام اخلاق، به حذف اخلاق مي‌انجامد . از آنجا كه اخلاق مراقبت بدون توجه به اصول عـام
اخلاقي ناقص است، محبت و عدالت هر دو براي نظام اخلاقي كامل لازمانـد. چنـانكـه افـرادي چون [[ريتا منينگ]] سعي در نزديك كردن اخلاق مراقبت بـه اخـلاق عـدالت و تكميـل آن دارد. از ديد او، پايين ترين سطح اخلاق، اصل عدالت است، اما مراقبت آرماني اخلاقي اسـت كـه جامعـة متزلزل ما به آن نياز دارد.<ref>Manning,Rita(2005).A care Approach,in Philosophy:A New  Introduction,edited by Douglas Mann & G.Elijah  Dann,Belmont,USA:Wadsworth.p458.</ref>
اخلاقي ناقص است، محبت و عدالت هر دو براي نظام اخلاقي كامل لازم‌انـد. چنـانكـه افـرادي چون [[ريتا منينگ]] سعي در نزديك كردن اخلاق مراقبت بـه اخـلاق عـدالت و تكميـل آن دارد. از ديد او، پايين ترين سطح اخلاق، اصل عدالت است، اما مراقبت آرماني اخلاقي اسـت كـه جامعـة متزلزل ما به آن نياز دارد.<ref>Manning,Rita(2005).A care Approach,in Philosophy:A New  Introduction,edited by Douglas Mann & G.Elijah  Dann,Belmont,USA:Wadsworth.p458.</ref>


اخلاق مراقبت از نقدهاي فمنيسيت نيز بی نصيب نمانده است. [[رو سـيبيلا]] معتقـد اسـت كـه «انسانها موجوداتي پيچيده بوده و اينگونه تلاشها براي تعريف آنها، درنهايـت باعـث تقليـل آنان ميشود.»<ref>] Stainton Rogers,Wendy& Stainton Rogers,Rex (2004).The Psychology  of Gender and Sexuality. New York:Open University Press.p71.</ref>
اخلاق مراقبت از نقدهاي فمنيسيت نيز بی نصيب نمانده است. [[رو سـيبيلا]] معتقـد اسـت كـه «انسان‌ها موجوداتي پيچيده بوده و اين‌گونه تلاش‌ها براي تعريف آنها، درنهايـت باعـث تقليـل آنان مي‌شود.»<ref>] Stainton Rogers,Wendy& Stainton Rogers,Rex (2004).The Psychology  of Gender and Sexuality. New York:Open University Press.p71.</ref>


بيان تعريف واقعـي بـراي يـك جـنس بـه ويژگـيهـاي خـاص آن تعريفي نادرست است، زيرا مجموعه اي از صفات، انسان بودن انسان را معنـا مـيكنـد و نـه يـك جنس خاص را. به همين دليل، بيان ويژگيهاي جنسيتي براي جنس خاص، يا بـا ويژگـيهـاي ذاتي انسان در تناقض قرار ميگيرد يا با جنس ديگر مشترك ميشود. همچنين، اخلاق مراقبـت با تأكيد بر تقسيم بندي هاي جنسيتي، مشابه با آنچه در آثار موجود روانشناختي ديده ميشود، باعث تكرار برداشتهايي ميشود كه براساس آنها زنان و مردان در يـك سـطح جـوهري بـاهم تفاوت دارند.<ref> Moody-Adams,M.M.(1997).‘Gender and the Complexity of Moral  Voices’,in D.T.Meyers (ed.),op.cit. p513.</ref>
بيان تعريف واقعـي بـراي يـك جـنس بـه ويژگـي‌هـاي خـاص آن تعريفي نادرست است، زيرا مجموعه‌اي از صفات، انسان بودن انسان را معنـا مـي‌كنـد و نـه يـك جنس خاص را. به همين دليل، بيان ويژگي‌هاي [[جنسيتي]] براي جنس خاص، يا بـا ويژگـي‌هـاي ذاتي انسان در تناقض قرار مي‌گيرد يا با [[جنس]] ديگر مشترك مي‌شود. همچنين، اخلاق مراقبـت با تأكيد بر تقسيم بندي‌هاي جنسيتي، مشابه با آنچه در آثار موجود روانشناختي ديده مي‌شود، باعث تكرار برداشت‌هايي مي‌شود كه براساس آنها [[زنان]] و [[مردان]] در يـك سـطح جـوهري بـاهم تفاوت دارند.<ref> Moody-Adams,M.M.(1997).‘Gender and the Complexity of Moral  Voices’,in D.T.Meyers (ed.),op.cit. p513.</ref>


[[ليندا جي . نيكلسن]] ميپرسد كه چرا بايد خود را به دو مدل فكـري زنانه و مردانه محدود كنيم؟ اگر زنان در مقايسه با مـردان مراقبـتگـر مناسـبي‌انـد، بـه لحـاظ معرفتي، اخلاقي و سیاسي نامعقول است كه زنان را با فضيلت مراقبت مرتبط بدانیم. چون ايـن دیدگاه را حمايت ميكند كه زنان «موظف» به مهرباني و مراقبت اند يا لازمة بدتر اینكـه، چـون زنان توان مراقبتگري دارند، آنها «باید » چنين كنند و مهم ن ايست كه يـن امـر بـه ضررشـان تمام شود. اگرچه نقشهاي متمايزي كه زنان و مردان در ساحتهاي خصوصـي و عمـومي ايفـا ميكنند عامل مهمي در تبيين گيليگان است، به رويه هاي خاص در هريك از ساحتها در طول زمان و در درون گروهها و كنشگران اجتمـاعي متفـاوت توجـه نكـرده اسـت.<ref> Kerber,l.k. (1993).“Some cautionary words for historians”,signs:journal  of women in culture and society,11,304-310. </ref>
[[ليندا جي . نيكلسن]] مي‌پرسد كه چرا بايد خود را به دو مدل فكـري زنانه و مردانه محدود كنيم؟ اگر [[زنان]] در مقايسه با [[مـردان]] مراقبـتگـر مناسـبي‌انـد، بـه لحـاظ معرفتي، اخلاقي و سیاسي نامعقول است كه [[زنان]] را با فضيلت مراقبت مرتبط بدانیم. چون ايـن دیدگاه را حمايت مي‌كند كه [[زنان]] « موظف » به مهرباني و مراقبت‌اند يا لازمة بدتر اینكـه، چـون [[زنان]] توان مراقبت‌گري دارند، آنها « باید » چنين كنند و مهم نيست كه يـن امـر بـه ضررشـان تمام شود. اگرچه نقش‌هاي متمايزي كه [[زنان]] و [[مردان]] در ساحت‌هاي خصوصـي و عمـومي ايفـا مي‌كنند عامل مهمي در تبيين [[گيليگان]] است، به رويه‌هاي خاص در هريك از ساحت‌ها در طول زمان و در درون گروه‌ها و كنشگران اجتمـاعي متفـاوت توجـه نكـرده‌اسـت.<ref> Kerber,l.k. (1993).“Some cautionary words for historians”,signs:journal  of women in culture and society,11,304-310. </ref>


همچنـين معتقدند نظرية [[کارول گيليگان]] متعلق به زنان عمدتاً سفيدپوست طبقة متوسط در ايالات متحده است.<ref> Singer,P,(ed) (1993).A companion to Ethics,Oxford:Blakwell.p10.</ref>
در نگاه كلي، اخلاق مراقبت نمي‌تواند فضيلت‌هـايي را بـه منزلـة معيـار عـام عمـل اخلاقـي برحسب الگوهاي [[جنسيتي]] زنانه طرح كند كه جانبدارانه، وابسته به احساسات و جزئي نگر باشد و درنتيجه نظام اخلاقيِ عامي براي همة بشريت، فارغ از قواعد كلي اخلاق عمومي، طـرح كنـد. ازاين‌رو، اين نظريه به دليل پايبند نبودن به اصـول كلـي اخـلاق و عـدم تبيـين درسـت بـراي ماهيت فضيلت‌هاي كلي و مشترك اخلاقي، درون ناسازگار و نظريه‌اي غيرنظام‌مند است. عـلاوه
 
بر این، طرفداران نظریه « اخلاق مراقبت » درحاليكه اخلاق سنتي را به دليل كلي بودن نقد مي‌كنند، بـراي طراحـي نظـام اخلاقي خود بايد از همين قواعد عمومي بهره ببرند و ميبرند. درنتيجه، آنان يا بايد [[نسـبيت‌گـرا]] شوند كه در اين صورت نمي‌توانند از برتري اخلاق زنانه سخن گويند، يا از الگوي سنتي مردانـه كه به احكام مطلق و ثابت و فضايل عام مشترك معتقد است، پيروي كنند كـه در ايـن صـورت دچار تناقض خواهند شد. بنابراين، نظرية اخلاقي مراقبت را در بهترين برداشت مي‌توان مكمـل نظام اخلاقي رايج تلقي كرد.
در نگاه كلي، اخلاق مراقبت نميتواند فضيلتهـايي را بـه منزلـة معيـار عـام عمـل اخلاقـي برحسب الگوهاي جنسيتي زنانه طرح كند كه جانبدارانه، وابسته به احساسات و جزئي نگر باشد و درنتيجه نظام اخلاقيِ عامي براي همة بشريت، فارغ از قواعد كلي اخلاق عمومي، طـرح كنـد. ازاينرو، اين نظريه به دليل پايبند نبودن به اصـول كلـي اخـلاق و عـدم تبيـين درسـت بـراي ماهيت فضيلتهاي كلي و مشترك اخلاقي، درون ناسازگار و نظريه اي غيرنظاممند است. عـلاوه
بر اينكه ايشان درحاليكه اخلاق سنتي را به دليل كلي بودن نقد ميكنند، بـراي طراحـي نظـام اخلاقي خود بايد از همين قواعد عمومي بهره ببرند و ميبرند. درنتيجه، آنان يا بايد [[نسـبيتگـرا]] شوند كه در اين صورت نميتوانند از برتري اخلاق زنانه سخن گويند، يا از الگوي سنتي مردانـه كه به احكام مطلق و ثابت و فضايل عام مشترك معتقد است، پيروي كنند كـه در ايـن صـورت دچار تناقض خواهند شد. بنابراين، نظرية اخلاقي مراقبت را در بهترين برداشت ميتوان مكمـل نظام اخلاقي رايج تلقي كرد.


== آثار==   
== آثار==