شبهه شرارت زن

از ویکی‌جنسیت
بیان شبهه

در برخی از روایات ، زن به عنوان شر توصیف شده است. این روایات چگونه قابل توضیح است؟

پیشینه توصیف زنان به شرارت و شیطنت

توصیف زن به شرارت و شیطنت از گزاره هایی است که بین فیلسوفان، دانشمندان، ادیان، ضرب المثل ها و محاوره های علمی ، دینی، عرفی شهرت بسیار زیادی دارد. ضرب المثل مشهور فرانسوی: قلب زن آدم ها را فریب می دهد زیرا در آن شیطنت موج می زند. ضرب المثل روسی: وقتی شیطان زنی را می بلعد نمی تواند هضمش کند. ضرب المثل لهستانی: جایی که شیطان نمی تواند برود زنی را می فرستد. زن سه روز پیش از شیطان زاده شد. ضرب المثل هندی: حتی شیطان هم برای در امان ماند از زنان دست به دعا بر می دارد. [۱]

فیثاغورس: اصلی خوب وجود دارد که نظم ، نور و مرد را آفرید؛ اصلی بد وجود دارد که آشوب ، تیرگی و زن را آفریده است. [۲]ژان کریزوستوم: زن طاعون کشنده و نیزه تیز شیطان است. به دست زن بود که شیطان بر آدم چیره شد و بهشت را به روی او بست. شاید تبیین علمی فروید را نیز بتوان در جهت تئوریزه کردن شرارت زنان دانست، آنجا که می گوید: باید به روشنی اقرار کرد که زن از حس عدالت چندان بهره ای نبرده است و این امر بی تردید حاصل نفسانیات زن است. حس انصاف ناشی از پرورش میل به انصاف است و به شرایطی نیاز دارد که این میل تحقق پذیر باشد. ما می گوییم که توانایی زن برای والایش غرائز ضعیف تر است. [۳]مسئله شرارت زن به عنوان یکی از اعتقادات رایج یهودیت و مسیحیت نیز مطرح است. در مواعظ سلیمان(باب 25 آیات 19 ) آمده است: «هیچ شرارتی در هیچ جا به بدذاتی زن نمی رسد». [۴]

مسئله شرارت ذاتی از سازه هایی است که در کتاب مقدس و تفاسیر آن نیز ریشه دارد و وارد ادبیات الهیاتی شده است. گناه ذاتی بشر آن است که پس از وسوسه شدن آدم و حوا و خوردن از درخت ممنوعه ، گناهی را با خود به زمین آورد و بعد این گناه را به نسل بعدی منتقل کرد. بر این اساس ذات انسان فاسد و مقصر است. از دیدگاه یهودیت و مسیحیت، خداوند آدم و حوا را از خوردن میوه های درخت ممنوعه برحذر داشت ، اما ابلیس حوا را فریفت و حوا نیز آدم را اغوا کرد. خداوند آدم را سرزنش کرد و او نیز همه تقصیر را بر گردن حوا انداخت در نتیجه خداوند درد زایمان و سلطه مرد بر زن را مجازات حوا و زنان قرار داد. مجازات آدم هم این بود که در زمین گرفتار رنج و مشقت خواهد بود.[۵] بر اساس این تلقی، هرچند هر دو شر ذاتی دارند لکن کفه ترازو علیه حوا و زنان غلبه دارد. اغواگری زنان ، طمع ورزی، مکر و حیله گری و گناه و شرارت ذاتی زنان پررنگ می شود[۶] چرا که «معصیت و گناه با یک زن آغاز شد». [۷]

قرآن و مسئله شرارت زن

در آموزه های قرآنی از این نگاه بدبینانه به ذات انسان خبری نیست و چیزی به نام شر و گناه ذاتی وجود ندارد. انسان ها با فطرتی پاک و معطوف به خداجویی و خداطلبی متولد می شوند. [۸] در مورد گناه نخستین نیز قرآن کریم در چندین آیه[۹] و به صراحت مخاطب نهی الهی را آدم و حوا قرار داده و هر دو را به عنوان خطاکار معرفی و سرزنش می کند، و سرانجام از پشیمانی و توبه هر دو سخن می گوید. [۱۰] در یک مورد هم به طور خاص از وسوسه شدن آدم سخن به میان آمده است. [۱۱]

زنان الگوی بهترین ها و بدترین ها

قرآن کریم وقتی می خواهد بهترین و بدترین الگو را برای مومنان و کافران (اعم از زن و مرد) مثال بزند، چهار زن را معرفی می نماید.

- «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ ؛[۱۲] خداى تعالى براى كسانى كه كافر شدند مثلى زده و آن همسر نوح و همسر لوط است كه در تحت فرمان دو نفر از بندگان صالح ما بودند، و اين دو زن به آن دو بنده صالح خيانت كردند و همسريشان با پيامبران هيچ سودى برايشان نكرد و از عذاب خدا جلوگير نشد و به ايشان گفته شد داخل آتش شويد همانطور كه بيگانگان با انبيا داخل مى‏ شوند.»

- « وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ؛[۱۳] و نيز خداى تعالى براى كسانى كه ايمان آوردند مثلى مى‏زند و آن داستان همسر فرعون است كه گفت: پروردگارا نزد خودت برايم خانه‏اى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمكار برهان».

این امر نشان دهنده آن است که مقتضی بیشترین خیر و بیشترین شر در زن موجود است به گونه ای که می تواند بهترین و بدترین الگوی برای همه انسان ها باشد.

شرارت زن در روایات

با وجود روایات پرشماری که به فضیلت و برتری های زنان پرداخته و گاه بیشترین خیرها را در زنان می داند، یک روایت بدون سند به امیرالمومنین علی علیه السلام منسوب است که بر اساس آن زنان به شر توصیف شده اند(المرئه شر کلها و شر ما فیها انه لابد منها).[۱۴] اگر منظور از «شر کلها»، این باشد که زن«شرمطلق» است و هیچ خیری در آن نیست چنین چیزی عقلا و نقلا قابل دفاع نیست ضمن اینکه در همین روایت به جنبه ای از خیر بودن زن اشاره کرده است. همین که در این روایت وجود زن را اجتناب ناپذیر می داند نشان دهنده کارکرد و خیر ضروری اوست. از دیگر سو شر مطلق بودن زن با ادله عقلی نیز قابل ابطال است. حکیمانه بودن نظام خلقت، احسن بودن خلقت زن ومرد از جمله ادله ابطال شر مطلق بودن خلقت زن است. از این رو روایت از اطلاق و عمومش منصرف و نیازمند توضیح است.

در توضیح این روایت با توجه به اصل ارجاع گزاره های شبهه انگیز به محکمات، اصل اشتراک در خلقت، اصل اشتراک در هدف خلقت، اصل بعضکم من بعض، اصل نظام احسن خلقت و مبانی ارزش شناختی احتمال هایی قابل طرح است. ضمن اینکه بررسی میزان اعتبار سند این روایات نیز مهم است.

احتمال اول: جعلی بودن سند

همان گونه که اشاره کردیم ، توصیف زنان به شرارت و بلا بودن در ادبیات محاوره ای و حتی علمی کشورهای مختلف و ازجمله حجاز و فتوحات اسلامی مثل ایران شایع بوده است. شبیه این عبارت در ضرب المثل های ایرانی نیز وجود دارد. مثل «زن بلاست و خداوند هیچ خانه ای را بدون بلا نکند». حال ، با توجه به اینکه برای این روایت هیچ سندی ذکر نشده است و از دیگر سو مضمون شرارت زن در زبان محاوره عرب و ضرب المثل های آنان شایع بوده است، احتمال جعلی بودن روایت و استناد گزاره های عرفی به ائمه و به طور خاص امیرالمومنین علی علیه السلام قابل طرح است.

احتمال دوم: تشکیل خانواده روایات

در مورد خیر و شر بودن زن با سه دسته گزاره دینی روبرو هستیم:

دسته اول در روایتی از امام صادق ع ، از به ودیعه نهاده شدن بیشترین خیر در زنان سخن به میان آمده است، [۱۵] در روایت نبوی اشاره شده است که ، راه رسیدن به بهشت به عنوان خیر آرمانی برای همه انسان ها از ایستگاه زنان می گذرد. [۱۶] در روایات متعدد دیگری فلاح و رستگاری مردان در پیوند با زنان(زن به عنوان همسر، مادر، فرزند و...) و شیوه رفتار با آنان رقم می خورد. در روایات پرشماری دختران را با عناوینی مثل مبارک، مونس، ملطف، [۱۷] حسنه، ریحانه [۱۸] و سبب ساز ورود به بهشت و مانعی از آتش جهنم [۱۹] معرفی می کند. آنها را بهترین فرزندان می شمرد، [۲۰] به واسطه وجود دختر، پدران و مادارن مورد رحمت، نصرت و مغفرت خدا قرار می گیرند [۲۱] و برکات وجودی آنها در دنیا فراوان و در آخرت به مثابه باقیات الصالحات تداوم و استمرار دارد. [۲۲]

پیامبر مکرم اسلام لقب خود را ابا البنات (پدر دختران) نامید و فضیلت داشتن دختر را از هزار حج، هزار بار جهاد و هزار قربانی در راه خدا بهتر معرفی کرد،[۲۳] و وعده داده است، کسی که دختری را مومنانه سرپرستی کند در روز قیامت همچون دو انگشتان دست در کنار او از آتش جهنم مصون خواهد بود، [۲۴] در روایات دیگری این قاعده شامل خاله ، عمه یا خواهر را نیز شده است،[۲۵] و در روایت دیگری به صورت عام تر خداوند را بر زنان مهربان تر از مردان معرفی می کند. [۲۶] روایات در این زمینه آن قدر زیاد است که در کتب منبع روایی ابوابی به آن اختصاص داده شده است. همه این روایات و انبوهی از روایات دیگر که امکان ذکر همه آنها وجود ندارد، نشان دهنده وجود «خیر کثیر» در زنان است.

دسته دوم؛ روایاتی است که از وجود شر و شرارت هایی در زنان خبر می دهد. روایت «المرئه شر کلها و شر ما فیها ان لابد منها» صریح ترین این روایات است. در روایت مرسله منسوب به پیامبر مکرم اسلام ص آمده است: «اگر زنان نبودند حقيقت بندگي خدا بجا آورده مي شد». [۲۷] یا اینکه «اگر زنان نبودند مردان داخل بهشت مي شدند».[۲۸] در روایت دیگری زنان را قدرتمندترین سپاهیان شیطان معرفی می کند. [۲۹]

دسته سوم؛ که بین هر دو خیر و شر در وجود زن جمع می کند. مثل روایت «ليس للمرأة خطر لا لصالحتهن‏ و لا لطالحتهن أما صالحتهن فليس خطرها الذهب و الفضة بل هي خير من الذهب و الفضة و أما طالحتهن فليس التراب خطرها بل التراب خير منها؛ زنان قابل ارزش گذاری نیستند، نه صالحانشان و نه بدکارانشان؛ صالحانشان با طلا و نقره ارزش گذاری نمی شوند بلکه از هر جواهری ارزشمندترند و بدکارانشان به اندازه خاک ارزش ندارند بلکه خاک ارزشمندتر از آنان است.». [۳۰]روایت دسته سوم ، وجه جمع دو دسته دیگر است. بدین معنا که اقتضاء خیر کثیر و شر کثیر در وجود زن به ودیعه نهاده شده است. اراده و اختیار است که جایگاه نهایی زن را مشخص می کند که با ایمان و عمل صالح در نقش خیر قرار گیرد یا با کفر و ناسپاسی و فسق نقش شر را برگزیند. این وجه جمع به وسیله آیاتی که چهار زن را به عنوان بهترین و بدترین الگو برای مومنان و کافران معرفی می کند تایید می شود.

احتمال سوم: توجه به لوازم مفهوم شر

اگر به مفهوم «نسبی بودن» [۳۱] و «عدمی بودن» [۳۲] شر و «اصل عدم تفکیک خیر و شر نسبی» [۳۳] توجه شود ، استبعاد بدوی از این گونه روایات قابل رفع است. گزیده سخن شهید مطهری در این زمینه راه گشاست؛ «خوبي ها و بدي ها در جهان، دو دسته متمايز و جدا از يكديگر نيستند آن طورى كه مثلًا جمادات از نباتات، و نباتات از حيوانات جدا هستند و صف هاى خاصى را بوجود مى‏آورند. اين خطا است كه گمان كنيم بدي ها يك رده معيّنى از اشياء هستند كه ماهيّت‏ آنها را بدى تشكيل داده و هيچ گونه خوبى در آنها نيست، و خوبي ها نيز به نوبه خود، دسته‏اى ديگرند جدا و متمايز از بدي ها. خوبى و بدى آميخته به همند؛ تفكيك ناپذير و جدا ناشدنى هستند. در طبيعت، آنجا كه بدى هست خوبى هم هست، و آنجا كه خوبى هست همانجا بدى نيز وجود دارد». چه بسا هرجا خوبی بیشتری باشد مقتضای بدی بیشتری نیز باشد. اگر بیشترین و متعالی ترین استعداد ها در انسان به ودیعه نهاده شده و از او مخلوقی برتر و افضل ساخته است ، [۳۴] در عین حال اگر بر اساس اقتضاء و هدف استفاده نشود همین افضل مخلوقات ، مصداق بدترین و شرترین مخلوقات خواهند بود. [۳۵] در مورد زن هم به عنوان صنفی از انسان ، اگر بیشترین خیرها در مقایسه با مرد در وجود او به ودیعه نهاده شده است ، و مصداق «اکثر الخیر فی النساء » قرار گرفته ، همین خیر ها ،در صورتی که در مسیر هدف خلقت او قرار نگیرید همه اش شر می شود (کلها شر) و او را در مقام و منزلتی فروتر قرار خواهد داد. هرجا خیر بیشتری باشد زمینه سرمایه گذاری شیطان و شرارت نیز بیشتر خواهد بود.

مذمت زنان در این روایات شبیه مذمت دنیا یا مذمت نفس است. دنیایی که مزرعه آخرت است ،[۳۶] عامل هلاکت و مزرعه شر و شیطان نیز هست. [۳۷] نفسی که با فضیلت ترین مخلوق خداست ، دشمن ترین دشمن انسان است. [۳۸] خصوصا اینکه در معارف اسلامی به «من انفسکم» بودن زنان تاکید و تصریح شده است. دلالت تکوینی این گزاره این است که همان گونه که انسان به نفس خود گرایش دارد به زنان نیز گرایش دارد. البته منظور از این گرایش صرفا گرایش شهوانی نیست، بلکه نوعی حس حمایتگری را نیز شامل می شود که در مردان نهاده شده است. چه بسا در برخی جهات ،گرایش مردان به زنان نسبت به خودشان هم بیشتر باشد. مردان با وجود حب ذات در مقابل تعرض به زنان (حتی زنانی که وابستگی نسبی ندارند) احساس حمایت گری ویژه ای دارند حتی در صورتی که یک دختر یا زن ناشناس مورد تعرض دیگران قرار گیرد حاضر است جان خود را هم برای دفاع از آنان فدا کند. اقتضاء «من انفسکم» بودن زنان می تواند بهانه مساعدی برای خروج از مدار عدالت در شئون مختلف باشد.

احتمال چهارم: توجه به «متعلق» خیر و شر

توجه به «متعلق» خیر و شر نیز در جهت فهم این گونه روایات راهگشاست؟ اینکه در روایت زن را مصداق شر یا خیر معرفی می کند، برای چه کسی خیر و شر است؟ چه بسا قرآن کریم که مصداق اعظم رحمت و خیر الهی است اما برای کسانی که حق قرآن را به جا نیاورند چیزی جز شر و خسران نباشد، [۳۹] و چه بسا همین زن که مصداق «اکثر الخیر» برای خود ، خانواده، جامعه و خلقت است برای کسانی که تعامل صحیح و درستی با آن یا نسبت به آن نداشته باشند، همه اش شر خواهد بود. بر این اساس روایت «المرئه شر کلها» ، به جای آنکه روایتی در تبیین شرارت تکوینی باشد ، هشداری به همه انسان ها و خصوصا مردان در نحوه تعامل با بهترین های خلقت است.

برخی مفسرین در تبیین این روایت که «اگر زنان نبودند حق عبودیت خدا بجا آورده می شد» متذکر شده اند که گرایش به زنان از قوی ترین شهواتی است که در صورت عدم مدیریت صحیح آن مانع از عبودیت و تکامل بشر می گردد. [۴۰] بر همین اساس خداوند متعال در آیه 14 سوره آل عمران ، گرایش به زنان را مقدم ترین، اصلی ترین و در راس همه شهوات قرار داده است که برای مردم زینت داده شده است.[۴۱] البته شهوت و گرایش به زنان لازمه نظام احسن خلقت و مادامی که بر مدار شریعت عمل شود مبنای عبودیت و بندگی و محقق کننده نیمی از اهداف دین است، لکن این گرایش آنقدر قوی است که بیشترین خطر را برای خروج از مدار بندگی ایجاد می کند.

احتمال پنجم:

برخی در مقام دفاع از وجهه شرع و دین ، ضمن مقایسه ضمنی روایت «المرئه شر کلها و شرفیها انه لابد منها» با ضرب المثل های ایرانی مثل «زن بلاست و خداوند هیچ خانه ای را بدون بلا نکند!»، در صدد گذر از آن بر آمده اند. به هر حال اگر هم بپذیریم که این عبارت ، ضرب المثلی در بیان عرب بوده که در کلام پیشوای معصوم جاری شده است، از دو حالت خارج نیست. یا ضرب المثلی باطل است یا حق. اگر ضرب المثلی است که از حقیقت بهره ای ندارد، نمی توان پیشوای معصوم ع را متهم به سخن گفتن بر اساس محاوره باطل زمانش کرد و اگر ضرب المثل حقی است ، وجه حقانیت آن نیازمند تبیین است.

البته مطالعات زبان شناختی و ساختارشناسی می تواند تفسیرهای متفاوتی از عبارات و ضرب المثل ها را روشن نماید. چه بسا وقتی محتوای خاصی در ساختار استعمالی ویژه ای قرار می گیرد مفهوم متفاوت و حتی معکوسی از نظر ارزشی پیدا می کند. به عنوان مثال واژه «شیطان» یا« بلا» اگر چه محتوایی ضد ارزشی دارد لکن وقتی کودک شیرین زبان خود را با لفظ «شیطون» یا «بلا» خطاب می کنیم نه تنها تلقی منفی از چنین استعمالی وجود ندارد بلکه نوعی تصدق رفتن کودک است. بر همین اساس وجوه دیگری نیز قابل شناسایی است که نمونه آن در گزاره های تاریخی کم نیستند. به عنوان مثال، ممکن است حضرت در مقام توصیف زن خاصی بوده اند و الف و لام در المرئه ، الف و لام عهد ذهنی باشد که مخاطبان از مصداق آن و فضای معنایی آن باخبر بوده اند ولی این شان نزول یا فضای معنایی در روایت منتقل نشده است. به هر تقدیر با توجه به مسلمات عقلی و نقلی چاره ای جز تاویل ،تقیید یا تخصیص این روایت نیست.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. . زنان از دید مردان. 208-216
  2. . زنان از دید مردان. 45
  3. . زنان از دید مردان. 102
  4. . مواعظ سلیمان. باب 25 آیات 19
  5. . سفر پیدایش باب دوم آیه 4 و باب سوم آیه 24:
  6. . کتاب جامعه سلیمان، باب هفتم، آیات 26 -28
  7. . مواعظ سلیمان. باب 25 آیات 24
  8. . الروم : 30 فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نمى‏دانند.
  9. . اعراف: 19-24 ؛ بقره 35-36؛ طه ک 120-123
  10. . طه : 120 فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى؛ ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: «اى آدم! آيا مى ‏خواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بى‏زوال راهنمايى كنم؟!
  11. . طه : 120 فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى؛ ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: «اى آدم! آيا مى‏خواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بى‏زوال راهنمايى كنم؟!
  12. . التحريم : 10
  13. . التحريم : 11
  14. . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.؛ ج‏100 ؛ ص252؛ َ قَالَ ع‏ الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا وَ شَرٌّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا؛ راویان این روایت ذکر نشده و به لحاظ سندی معتبر نیست.
  15. . ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.ج‏3 ؛ ص385؛ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ أَكْثَرُ الْخَيْرِ فِي النِّسَاء؛ اگر چه راویان مذکور ثقه هستند ولی روایت بدلیل عدم ذکر راوی متصل به امام ع مرسله است. علامه مجلسی در روضه روایت را معتبر دانسته است. رجوع کنید به : مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، 14جلد، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور - قم، چاپ: دوم، 1406 ق. ج‏8 ؛ ص93
  16. . أن النّبي صلّى اللّه عليه و آله قال: «الجنّة تحت أقدام الأمّهات». نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق. ج‏15.ص 180
  17. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص648؛ على بن إبراهيم عن أبيه عن النوفلى عن‏ السكونى‏ عن أبى عبدالله عليه السلام قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله نعم الولد البنات ملطفات مجهزات‏ مونسات مباركات مفليات‏
  18. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص654؛ على بن أبى طالب عليه السلام قال كان رسول الله صلى الله عليه و آله إذا بشر بجارية قال ريحانة ورزقها على الله.
  19. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص648؛ قال‏ رسول الله صلى الله عليه و آله‏ نعم الولد البنات المخدرات‏ من كانت عنده واحدة جعلها الله له سترا من النار ومن كانت عنده اثنتان أدخله الله بهما الجنة
  20. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص648؛ عن حذيفة اليمانى قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله خير أولادكم البنات.
  21. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص648؛: عنه صلى الله عليه و آله قال من كان له ابنة فالله فى عونه ونصرته وبركته ومغفرته.
  22. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص648؛ القطب الراوندى‏ فى لب اللباب عن النبى صلى الله عليه و آله انه قال رحم الله أبا البنات، البنات مباركات محببات والبنون مبشرات وهن الباقيات الصالحات.جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص650؛ قال رسول الله صلى الله عليه و آله ما من بيت فيه البنات إلانزلت كل يوم عليه اثنتا عشرة بركة ورحمة من السماء ولا تنقطع زيارة الملائكة من ذلك البيت يكتبون لأبيهم‏ «4» كل يوم وليلة عبادة سنة.
  23. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص648؛ عنه صلى الله عليه و آله قال من كانت له ابنة واحدة كانت خيرا له من ألف حجة وألف غزوة وألف بدنة وألف ضيافة.
  24. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص648؛ الشريف الزاهد محمد بن على الحسنى فى كتاب التعازى باسناده عن إسماعيل بن موسى الفزارى‏ عن الحسن عن أصحابه عن رسول الله صلى الله عليه و آله انه قال فى حديث ومن عال واحدة أو اثنتين من البنات جاء معى يوم القيامة كهاتين وضم إصبعيه؛ عن النبى صلى الله عليه و آله قال من عال ابنتين أو ثلاثا كان معى فى الجنة؛
  25. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص650؛ عن‏ النبى صلى الله عليه و آله‏ من كان له اختان أو بنتان فأحسن إليهما كنت أنا وهو فى الجنة كهاتين وأشار بإصبعيه السبابة والوسطى؛الصادق عليه السلام من عال ابنتين أو اختين أو عمتين أو خالتين حجبتاه من النار.
  26. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏26 ؛ ص652؛ عن أبى الحسن الرضا عليه السلام قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله إن الله تبارك وتعالى على الإناث أرأف منه على الذكور وما من رجل يدخل فرحة على امرأة بينه وبينها حرمة إلافرحه الله تعالى يوم القيامة.
  27. . من‏لايحضره‏الفقيه ج : 3 ص : 391؛73- وَ قَالَ علي عليه السلام لوْ لَا النِّسَاءُ لَعُبِدَ اللَّهُ حَقّاً حَقّاً
  28. .ذکر اخبار اصبهاني. الحافظ اصبهاني. ج 2 ص 30
  29. . الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏5 ؛ ص515؛محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد بن عيسى عن ابن محبوب عن ابن سنان عن بعض أصحابه عن أبي جعفر ع قال قال رسول الله ص‏ ما لإبليس جند أعظم‏ من النساء و الغضب.
  30. . الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏5 ؛ ص332
  31. . مطهرى،مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، 27جلد. تهران، صدرا،1384 ، ج‏1، 153 ، شر، نسبى است.
  32. . همان ،ص 150 ، شر، عدمى است.
  33. . همان، ص164 ، اصل تفكيك.
  34. . الاسراء : 70 «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً»
  35. . الأعراف : 179 وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ – ان شر الدواب عند الله ...
  36. . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول / ج‏10 / 65 / الحديث 24 ..... ص : 45؛ قول رسول الله ص‏ الدنيا مزرعة الآخرة
  37. . قال علی علیه السلام : الدنيا مزرعة الشر؛ غرر الحكم و درر الكلم ؛ ؛ ص815. الدنيا مزرعة إبليس و أهلها أكرة حراثون له فيها؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج‏20 ؛ ص325
  38. . الوافي ؛ ج‏12 ؛ ص216؛ قال النبي ص‏: أعدى عدوك نفسك التي بين‏ جنبيك‏.
  39. . الإسراء : 82 وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً
  40. . ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق. ج3 ص 390. «لانهن من أعظم الشهوات القاطعة عن العبادات ألا ترى أن الله تعالى قدمهن في آية ذكر الشهوات حيث بين الشهوات بقوله: «من النساء» ثم عقبها بغيرها دلالة على أنها أصلها و رأسها و أسها».
  41. . آل‏عمران : 14 زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ