رابعه بلخی (قزداری): تفاوت میان نسخهها
←زندگینامه
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
رابِعِۀ قُزْداریِ بَلْخی، ملقب به «زين العرب» را نخستين شاعر زن عارف فارسي گوي غزلسرای ایرانی در سدۀ ۴ ق / ۱۰ م دانسته اند. او دختر كعب، امير بلخ و از اهالي قزدار، معاصر رودكي در دوران حكومت سامانيان بود. وی از شاعران روزگار سامانی و معاصر رودکی (د ۳۲۹ ق / ۹۴۱ م) است. عطار نیشابوری (۵۴۰- ۶۱۸ ق / ۱۱۴۵-۱۲۲۱ م) از نخستین کسانی است که شرح حالی شورانگیز در ۴۲۸ بيت شعر، از او در الٰهینامۀ خود آورده است <ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهینامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۷ ش، ص ۳۷۱-۳۸۷</ref>. | رابِعِۀ قُزْداریِ بَلْخی، ملقب به «زين العرب» را نخستين شاعر [[زن]] عارف فارسي گوي غزلسرای ایرانی در سدۀ ۴ ق / ۱۰ م دانسته اند. او دختر كعب، امير بلخ و از اهالي قزدار، معاصر رودكي در دوران حكومت سامانيان بود. وی از شاعران روزگار سامانی و معاصر رودکی (د ۳۲۹ ق / ۹۴۱ م) است. عطار نیشابوری (۵۴۰- ۶۱۸ ق / ۱۱۴۵-۱۲۲۱ م) از نخستین کسانی است که شرح حالی شورانگیز در ۴۲۸ بيت شعر، از او در الٰهینامۀ خود آورده است <ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهینامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۷ ش، ص ۳۷۱-۳۸۷</ref>. | ||
روايت عطار به بخشي از زندگي رابعه بعد از دوران مرگ پدرش تا مرگ تراژيك خود رابعه مي پردازد. برخی "رابعه بلخی" را داستان زني ايراني گفته اند كه در يك مثلث مردانه پدر، برادر و معشوق اسير ميشود. | روايت عطار به بخشي از زندگي رابعه بعد از دوران مرگ پدرش تا مرگ تراژيك خود رابعه مي پردازد. برخی "رابعه بلخی" را داستان زني ايراني گفته اند كه در يك مثلث مردانه پدر، برادر و معشوق اسير ميشود. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
عوفی دربارۀ رابعه میگوید: «دختر کعب به فضل، بر مردان جهان بخندیدی. فارِسِ هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بهغایت ماهر ... ». رابعه بهسبب شعری که سروده و در آن خود را «مگس رویین» نامیده، به این صفت مشهور شده بود.<ref>https://www.cgie.org.ir/fa/article/246109/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D9%87-%D9%82%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C</ref> | عوفی دربارۀ رابعه میگوید: «دختر کعب به فضل، بر مردان جهان بخندیدی. فارِسِ هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بهغایت ماهر ... ». رابعه بهسبب شعری که سروده و در آن خود را «مگس رویین» نامیده، به این صفت مشهور شده بود.<ref>https://www.cgie.org.ir/fa/article/246109/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D9%87-%D9%82%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C</ref> | ||
اگرچه روایت عطار از زندگی رابعه، از اغراق و | اگرچه روایت عطار از زندگی رابعه، از اغراق و مبالغهگوییهای عارفانه تهی نیست، اما تا حدودی گویای زندگی او و ماجرای عاشقانهاش با غلامی به نام بکتاش است <ref>عطار، همانجـا؛ نیز نک : عقیقی، ۳۳۵-۳۳۶</ref>. ناگفته نماند که تذکرههای دیگر، با تفاوتهایی اندک، به زندگی و اشعار وی پرداختهاند. <ref>نک : اوحدی، ۱ / ۳۸۶؛ واله، ۲ / ۹۱۳؛ صبا، ۲۸۰.</ref> | ||
پدر رابعه (کعب قزداری)، را از عربهای کوچیده به خراسان دانسته و آوردهاند که فرمانروای بلخ و سیستان و قندهار و بُست بود. از تاریخ ولادت و مرگ رابعه اطلاعات درستی در دست نیست. آنچه قطعیست آن است که او همدوره با سامانیان و رودکی بوده و به استناد گفتار عطار نیشابوری با رودکی دیدار و مشاعره داشتهاست. زمان مرگ رابعه به احتمال قریب به یقین پیش از مرگ رودکی بودهاست، بنابراین تاریخ مرگ او را میتوان پیش از سال ۳۲۹ هجری قمری در نظر گرفت. <ref>https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D9%87_%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C</ref> | |||
کعب علاقه خاصی به رابعه داشته و در پرورش و تعلیم او کوشا بوده است و به جهت تواناییهای بینظیر او در هنر و فنون، او را با لقب زینالعرب (زینت قوم عرب) خطاب میکرد. رابعه به استناد گفتار عطار، در سرودن شعر و هنر نقاشی بهغایت توانمند و در شمشیرزنی و سوارکاری بسیار ماهر بودهاست. پس از مرگ کعب، حارث بر تخت پدر مینشیند و در یکی از بزمهای شاهانه او، رابعه با بکتاش، از کارگزاران نزدیک حارث دیدار میکند. عطار جایگاه بکتاش در دربار را کلیددار خزانه عنوان کردهاست. رابعه بیدرنگ دل به بکتاش میبازد و در نهایت دایهٔ رابعه که از علاقه رابعه به بکتاش آگاه میشود، میان آن دو واسطه میشود. رابعه خطاب به بکتاش نامهای مینویسد و تصویری از خویش ترسیم کرده و پیوست آن نامه میکند و بدست دایه میسپارد تا بدو رساند. چون بکتاش نامه رابعه را میخواند و تصویر او را میبیند بدو دل میبازد و نامهاش را پاسخ میدهد. این نامهنگاریهای پنهانی ادامه پیدا میکند و رابعه اشعار فراوانی خطاب به بکتاش ضمیمه نامهها کرده و برای او میفرستد. ظاهراً روزی بکتاش رابعه را در دهلیزی میبیند و آستین او را میگیرد که «چرا مرا چنین عاشق و شیدا کردی اما با من بیگانگی میکنی؟» رابعه از او آستین میافشاند که «عشق من به تو بهانهایست بر عشقی عظیمتر» و او را بخاطر افتادن در دام شهوت نکوهش میکند. | |||
برخی از تذکرهنویسان دربارۀ عشق رابعه و بکتاش اختلاف نظرهایی با هم دارند. جامی از قول ابوسعید ابوالخیر، عشق رابعه را عشقی مجازی نمیداند و داستان بکتاش را بهانهای برای طرح عشق حقیقی دانسته است <ref>جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۶ ش، ص ۶۲۹</ref>. | برخی از تذکرهنویسان دربارۀ عشق رابعه و بکتاش اختلاف نظرهایی با هم دارند. جامی از قول ابوسعید ابوالخیر، عشق رابعه را عشقی مجازی نمیداند و داستان بکتاش را بهانهای برای طرح عشق حقیقی دانسته است <ref>جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۶ ش، ص ۶۲۹</ref>. | ||
هدایت نیز رابعه را «صاحب عشق حقیقی و مجازی» میداند و داستان دلباختگی او را در یکی از آثار خود به نـام «گلستان ارم» به نظم درآورده است. شفیعی کدکنی مأخذ سخن جامی را عطار، و اطلاعاتی را که هدایت آورده، متکی به نفحات الانس و الٰهینامه دانسته است <ref>شفیعی کدکنی، محمدرضا، تعلیقات بر الٰهینامۀ عطار، نشر سخن، تهران، ۱۳۸۷ ش، ص ۶۹۷</ref>. | هدایت نیز رابعه را «صاحب عشق حقیقی و مجازی» میداند و داستان دلباختگی او را در یکی از آثار خود به نـام «گلستان ارم» به نظم درآورده است. شفیعی کدکنی مأخذ سخن جامی را عطار، و اطلاعاتی را که هدایت آورده، متکی به نفحات الانس و الٰهینامه دانسته است <ref>شفیعی کدکنی، محمدرضا، تعلیقات بر الٰهینامۀ عطار، نشر سخن، تهران، ۱۳۸۷ ش، ص ۶۹۷</ref>. | ||
از رابعه، ۷ غزل، ۴ دوبیتی و دو بیت مفرد باقیمانده که در مجموع، ۵۵ بیت میشود <ref>مدبری، محمود، شرح احوال و اشعار شاعران بیدیوان، نشر پانوس، تهران، ۱۳۷۰ ش، ۷۳-۷۷</ref>. اشعار رابعه مانند شعرهای دیگر شاعران سدۀ ۴ ق به سبک خراسانی است. | |||
از رابعه، ۷ غزل، ۴ دوبیتی و دو بیت مفرد باقیمانده که در مجموع، ۵۵ بیت میشود <ref>مدبری، محمود، شرح احوال و اشعار شاعران بیدیوان، نشر پانوس، تهران، ۱۳۷۰ ش، ۷۳-۷۷</ref>. اشعار رابعه مانند شعرهای دیگر شاعران سدۀ ۴ ق به سبک خراسانی است. ویژگیهای این سبک، بهوفور در اشعار او دیده می شود. از آن جمله میتوان به آوردن دو حرف اضافه در پیش و پس مفعول غیرصریح در این بیت از رابعه اشاره کرد: «به عشقت اندر عاصی همی نیارم شد / به دینم اندر طاغی همی شوی به مثل»؛ یا بهکاربردن کاف تصغیر به منظور تحبیب یا تحقیر در این بیت: «ترک از درم درآمد خندانک / آن خوبروی چابک مهمانک»؛ یا تشبیه اضمار در این بیت: «اگر دیوانه ابر آمد چرا پس / کند عرضه صبوحی جام زر بـاد» <ref>محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۲ ش، ص ۴۵-۷۲</ref> <ref>شمیسا، سیروس، کلیات سبکشناسی، تهران، ۱۳۸۴ ش، ص۲۸۸</ref> . شعـر رابعـه از نظـر مختصات آوایی هم بسیار مهم است. از آن جمله، تشدید مخفّف که شمس قیس رازی در المعجم آن را «زیادت قبیح» خوانده است و «امـاله» که هر دو از ویژگیهـای سبک خراسانیانـد <ref>محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۲ ش، ص ۴۵-۷۲</ref>. | |||
رابعه به ادب فارسی و عربی مسلط بود و به هر دو زبان شعر میسرود. غزلهای وی، سرشار از لطافت و معانی دلانگیز است و به فصاحت و حسن تأثیر معروفاند <ref>محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۲ ش، ۷۹، ۸۸، ۹۴، ۹۵</ref>. | رابعه به ادب فارسی و عربی مسلط بود و به هر دو زبان شعر میسرود. غزلهای وی، سرشار از لطافت و معانی دلانگیز است و به فصاحت و حسن تأثیر معروفاند <ref>محجوب، محمدجعفر، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۲ ش، ۷۹، ۸۸، ۹۴، ۹۵</ref>. | ||
رابعه را نخستین کسی دانستهاند که در قالب ملمع شعر سروده است. عوفی ملمعی از او را در لباب الالباب آورده است . از صنایع ادبی، تلمیح، مراعات نظیر، تشبیه (محسوس به محسوس)، جمـع، تفریق و ... در اشعارش مشهود است <ref>بیزار گیتی، آزاده، «مؤلف مقتول، نگاهی به رابعه بنت کعب»، فصل زنان، به کوشش نوشین احمدی خراسانی و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ ش، ج ۴، ص۱۴۱-۱۴۲</ref>. اشعار رابعه از نظر درونمایه و پیام، از دیگر اشعار این دوره چیزی کم ندارد و مانند بسیاری از سرودههای سبک خراسانی از اصطلاحهای نجومی و طبی و کاربرد لغتهای مهجور خالی است و بسامد لغتهای عربی بسیار اندک است <ref>بیزار گیتی، آزاده، «مؤلف مقتول، نگاهی به رابعه بنت کعب»، فصل زنان، به کوشش نوشین احمدی خراسانی و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ ش، ج ۴، ص۱۴۱-۱۴۲</ref>. اشعار رابعه علاوه بر سادگی و روانی فکر و کلام، متضمن لطافت، وصف طبیعت، سوز عشق و شیفتگی و نیز کاربرد وزنهای مطبوعاند، اما در آنها اثری از حکمت و عرفان به معنی خاص وجود ندارد <ref>صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۳۲ ش، ص ۳۰۸، ۴۰۳-۴۰۵</ref>. | رابعه را نخستین کسی دانستهاند که در قالب ملمع شعر سروده است. عوفی ملمعی از او را در لباب الالباب آورده است . از صنایع ادبی، تلمیح، مراعات نظیر، تشبیه (محسوس به محسوس)، جمـع، تفریق و ... در اشعارش مشهود است <ref>بیزار گیتی، آزاده، «مؤلف مقتول، نگاهی به رابعه بنت کعب»، فصل زنان، به کوشش نوشین احمدی خراسانی و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ ش، ج ۴، ص۱۴۱-۱۴۲</ref>. اشعار رابعه از نظر درونمایه و پیام، از دیگر اشعار این دوره چیزی کم ندارد و مانند بسیاری از سرودههای سبک خراسانی از اصطلاحهای نجومی و طبی و کاربرد لغتهای مهجور خالی است و بسامد لغتهای عربی بسیار اندک است <ref>بیزار گیتی، آزاده، «مؤلف مقتول، نگاهی به رابعه بنت کعب»، فصل زنان، به کوشش نوشین احمدی خراسانی و دیگران، تهران، ۱۳۸۳ ش، ج ۴، ص۱۴۱-۱۴۲</ref>. اشعار رابعه علاوه بر سادگی و روانی فکر و کلام، متضمن لطافت، وصف طبیعت، سوز عشق و شیفتگی و نیز کاربرد وزنهای مطبوعاند، اما در آنها اثری از حکمت و عرفان به معنی خاص وجود ندارد <ref>صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۳۲ ش، ص ۳۰۸، ۴۰۳-۴۰۵</ref>. | ||
==رابعه در میدان نبرد== | |||
بر اساس روایت عطار، روزی لشکر دشمن به حوالی بلخ میرسد و بکتاش به همراه سپاه بلخ به نبرد میرود. رابعه که تاب بیخبری از وضعیت بکتاش را ندارد، با لباس مبدل و روی پوشیده، پنهانی در پس سپاه بلخ به میدان جنگ میرود. بکتاش در گیرودار نبرد زخمی میشود و رابعه که جان بکتاش را در خطر میبیند، شمشیر کشیده و به میانه میدان میرود و پس از کشتن تعدادی از سپاهیان دشمن پیکر نیمه جان بکتاش را بر اسب کشیده از مهلکه نجات میدهد: | |||
بگفت این و چو مردان برنشست او از آن مردان تنی را ده بخست او | |||
برِ بکتاش آمد، تیغ در کف وز آنجا برگرفتش برد با صف | |||
نهادش پس نهان شد در میانه کساش نشناخت از اهل زمانه | |||
== رابعه و رودکی== | |||
در روایت عطار، رابعه روزی در راه با رودکی که عازم بخارا بوده دیدار میکند. رودکی شیفته توانایی رابعه در سرودن شعر میشود و او را تحسین میکند و با او به صحبت و مشاعره مینشیند. عطار آن واقعه را اینگونه در الهینامه میآورد: | در روایت عطار، رابعه روزی در راه با رودکی که عازم بخارا بوده دیدار میکند. رودکی شیفته توانایی رابعه در سرودن شعر میشود و او را تحسین میکند و با او به صحبت و مشاعره مینشیند. عطار آن واقعه را اینگونه در الهینامه میآورد: |