پرش به محتوا

اشرف پهلوی: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۲۲
خط ۳۱: خط ۳۱:
شمس و اشرف در زمان رضاخان جرأت نداشتند حرف طلاق را بزنند ولى بعد از تبعید او هر دو از همسران خود جدا شدند. اشرف درباره على قوام در خاطراتش مى‏گوید: «....من از همان اول از على قوام بدم مى‏آمد. نمى‏دانم علتش این بود که او به اندازه فریدون جم جذاب نبود یا این که چون او را به من تحمیل کرده بودند از او بدم می‌آمد. یک هفته تمام از اتاقم بیرون نیامدم و گریه کردم.... و این حقیقت را نیز خوب مى‏دانستم که پدرم هیچ گونه مقاومتى یا مخالفتى را از سوى هیچ یک از فرزندانش تحمل نخواهد کرد.»
شمس و اشرف در زمان رضاخان جرأت نداشتند حرف طلاق را بزنند ولى بعد از تبعید او هر دو از همسران خود جدا شدند. اشرف درباره على قوام در خاطراتش مى‏گوید: «....من از همان اول از على قوام بدم مى‏آمد. نمى‏دانم علتش این بود که او به اندازه فریدون جم جذاب نبود یا این که چون او را به من تحمیل کرده بودند از او بدم می‌آمد. یک هفته تمام از اتاقم بیرون نیامدم و گریه کردم.... و این حقیقت را نیز خوب مى‏دانستم که پدرم هیچ گونه مقاومتى یا مخالفتى را از سوى هیچ یک از فرزندانش تحمل نخواهد کرد.»


ماجراى اولین ازدواج اشرف از نظر روانشناسان و کسانى که مجموعه اعمال و رفتار بعدى اشرف را مورد مطالعه قرار دادند، اهمیت بسیارى داشت. این کارى‏ترین ضربه‏اى بود که در آن دوران به اشرف وارد آمد و او را دگرگون کرد و پس از آن باعث شد که او دیگر از قالب یک دختر ساده با شیطنت‏ها و گستاخى‏هاى معمولى دخترانه خارج شده، تبدیل به مارى زخمى و زنى گستاخ و ماجراجو و جاه طلب شود  و نسبت به سرنوشت خود و موقعیت ضعیفى که در آن قرار گرفته علم طغیان بردارد و اندیشه خود را متوجه مسائل دیگرى از قبیل میل به خوشگذرانى و لذت‏طلبى کند و هدف غایى زندگى را کسب لذت و خوشى بداند و حتى اصول اخلاقى خود را بر پایه همین اهداف استوار نماید و با سفرهاى متعدد، خرید لباسها و جواهرات گرانبها، مداخله در امور دربار، به راه انداختن جمعیتهاى به اصطلاح نیکوکارى و نسوان و ترتیب دادن مجالس رقص و بالماسکه و تجمل گرایى، روح ناآرام و وجود ملتهب و بیقرار خود را تسکین دهد. در بهمن سال 1320 فوزیه همسر شاه به حالت نیمه قهر عازم مصر شد و محمدرضا براى اینکه فوزیه تحت تاثیر گفته‏هاى مادرش (نازلى) در مصر نماند از اشرف خواست که همراه وى به مصر برود (فوزیه دراین سفر شهناز دختر یک ساله خود و اشرف نیز شهرام پسر یک ساله‏اش را همراه برد). سفر به مصر باعث شد که چشم و گوش اشرف بازتر شود. وى در محافل و مجالس و باشگاههاى شبانه مصر و میهمانیهاى دربارى متوجه شد که دربار شاهنشاهى ایران، در برابر دربارى واقعى و اروپایى مآب تا چه اندازه محقر و ابتدایى و روستایى است.
ماجراى اولین ازدواج اشرف از نظر روانشناسان و کسانى که مجموعه اعمال و رفتار بعدى اشرف را مورد مطالعه قرار دادند، اهمیت بسیارى داشت. این کاری‌‏ترین ضربه‌‏اى بود که در آن دوران به اشرف وارد آمد و او را دگرگون کرد و پس از آن باعث شد که او دیگر از قالب یک دختر ساده با شیطنت‌‏ها و گستاخی‌‏هاى معمولى دخترانه خارج شده، تبدیل به مارى زخمى و زنى گستاخ و ماجراجو و جاه طلب شود  و نسبت به سرنوشت خود و موقعیت ضعیفى که در آن قرار گرفته علم طغیان بردارد و اندیشه خود را متوجه مسائل دیگرى از قبیل میل به خوشگذرانى و لذت‏طلبى کند و هدف غایى زندگى را کسب لذت و خوشى بداند و حتى اصول اخلاقى خود را بر پایه همین اهداف استوار نماید و با سفرهاى متعدد، خرید لباسها و جواهرات گرانبها، مداخله در امور دربار، به راه انداختن جمعیت‌هاى به اصطلاح نیکوکارى و نسوان و ترتیب دادن مجالس رقص و بالماسکه و تجمل گرایى، روح ناآرام و وجود ملتهب و بی‌قرار خود را تسکین دهد.


او همچنین دریافت که دربار مصر تا چه اندازه غربزده است و نیز پى برد که انگلستان مجهز به دیپلماسى و زور سر نیزه و قدرت و هیمنه‏اى خاص است. اشرف متوجه شد تظاهر و حقه بازى و عوامفریبى و رأفت نشان دادن ظاهرى و دم زدن از خیریه و نیکوکارى بخشى از زمامدارى، بویژه در مشرق زمین است و زنان دربارى مصر که دست او و خواهرش شمس را در ریخت و پاش و خوشپوشى، خرید از فروشگاههاى اروپا، رقص، موسیقى، مشروب خوارى، قمار و معاشرت با انواع و اقسام مردها بسته‏اند، در انظار عمومى با چه متانت و وقارى ظاهر مى‏شوند وچگونه در صورت ظاهر به بیمارستانها و مؤسسات و بنگاههاى خیریه و... سر مى‏کشند و به مطبوعات مصرى و خارجى امتیاز و رشوه مى‏دهند که تصاویرشان را به چاپ برسانند.
در بهمن سال 1320 فوزیه همسر شاه به حالت نیمه قهر عازم مصر شد و محمدرضا براى اینکه فوزیه تحت تاثیر گفته‌‏هاى مادرش (نازلى) در مصر نماند از اشرف خواست که همراه وى به مصر برود <ref>(فوزیه دراین سفر شهناز دختر یک ساله خود و اشرف نیز شهرام پسر یک ساله‏اش را همراه برد)</ref>. سفر به مصر باعث شد که چشم و گوش اشرف بازتر شود. وى در محافل و مجالس و باشگاه‌هاى شبانه مصر و میهمانی‌هاى دربارى متوجه شد که دربار شاهنشاهى ایران، در برابر دربارى واقعى و اروپایى مآب تا چه اندازه محقر و ابتدایى و روستایى است.
 
او همچنین دریافت که دربار مصر تا چه اندازه غربزده است و نیز پى برد که انگلستان مجهز به دیپلماسى و زور سر نیزه و قدرت و هیمنه‏‌اى خاص است. اشرف متوجه شد تظاهر و حقه بازى و عوام فریبى و رأفت نشان دادن ظاهرى و دم زدن از خیریه و نیکوکارى بخشى از زمامدارى، بویژه در مشرق زمین است و [[زنان]] دربارى مصر که دست او و خواهرش شمس را در ریخت و پاش و خوشپوشى، خرید از فروشگاه‌هاى اروپا، رقص، موسیقى، مشروب خوارى، قمار و معاشرت با انواع و اقسام مردها بسته‌‏اند، در انظار عمومى با چه متانت و وقارى ظاهر می‌‏شوند وچگونه در صورت ظاهر به بیمارستان‌ها و مؤسسات و بنگاه‌هاى خیریه و... سر می‌‏کشند و به مطبوعات مصرى و خارجى امتیاز و رشوه می‌‏دهند که تصاویرشان را به چاپ برسانند.
اشرف براى بار دوم در زمستان 1321 به دلیل معالجه مادرش و عمل جراحى او به مصر سفر کرد و دراین سفر با احمد شفیق که مأمور دون پایه اداره بیمه کشورى مصر بود آشنا شد. وى قبلاً به شغل خلبانى اشتغال داشت. بعد از مدتى اشرف عاشق دلخسته شفیق گردید و تصمیم گرفت با وى ازدواج کند. در آبان ماه 1322 شفیق به اتفاق اشرف به تهران مى‏آید تا اشرف او را به برادرش معرفى کند. شاه به رئیس دفترمخصوص خود فرمان مى‏دهد محرمانه سوابق خانوادگى شفیق را از سفیر کبیر ایران در مصر جویا شود وعلت مخالفت فاروق با شفیق را گزارش دهد.
اشرف براى بار دوم در زمستان 1321 به دلیل معالجه مادرش و عمل جراحى او به مصر سفر کرد و دراین سفر با احمد شفیق که مأمور دون پایه اداره بیمه کشورى مصر بود آشنا شد. وى قبلاً به شغل خلبانى اشتغال داشت. بعد از مدتى اشرف عاشق دلخسته شفیق گردید و تصمیم گرفت با وى ازدواج کند. در آبان ماه 1322 شفیق به اتفاق اشرف به تهران مى‏آید تا اشرف او را به برادرش معرفى کند. شاه به رئیس دفترمخصوص خود فرمان مى‏دهد محرمانه سوابق خانوادگى شفیق را از سفیر کبیر ایران در مصر جویا شود وعلت مخالفت فاروق با شفیق را گزارش دهد.


محمود جم در پاسخ مى‏نویسد: «اطلاع بدى راجع به احمد ندارم اما او کارمند شرکت بیمه است ووضع خانواده او همطراز والاحضرت اشرف نیست. اما شاه پیوسته نسبت به خواهر خود مهربان و باگذشت بود و میل رنجانیدن وى را نداشت از این رو وقتى متوجه مى‏شود که فاروق به صورت ضمنى به اشرف اظهار دلبستگى کرده است تسلیم نظر پادشاه مصر نمى‏شود و بعد از تماسهاى مکرر با سفارت ایران در مصر و نظر مساعد شمس درباره احمد شفیق که وى را داراى شهرت خوبى مى‏دانست محمدرضا به اشرف توصیه مى‏کند که از پدرش که در ژوهانسبورگ دوران تبعید را مى‏گذراند کسب اجازه نماید و بالاخره با وصول پاسخ مساعد از رضاخان ماجرا در دى ماه 1322 پایان مى‏پذیرد و اشرف و احمد شفیق به تهران مى‏آیند و مراسم عقد و عروسى در تهران در 25 اسفند 1322 انجام می‌‏شود. شفیق ابتدا به عنوان مستشار امور هواپیمایى و سپس به عنوان مدیر عامل در رأس یکى از سازمانهاى بزرگ کشور، سازمان هواپیمایى کشورى ایران قرار می‌‏گیرد.
محمود جم در پاسخ مى‏نویسد: «اطلاع بدى راجع به احمد ندارم اما او کارمند شرکت بیمه است ووضع خانواده او همطراز والاحضرت اشرف نیست. اما شاه پیوسته نسبت به خواهر خود مهربان و باگذشت بود و میل رنجانیدن وى را نداشت از این رو وقتى متوجه مى‏شود که فاروق به صورت ضمنى به اشرف اظهار دلبستگى کرده است تسلیم نظر پادشاه مصر نمى‏شود و بعد از تماسهاى مکرر با سفارت ایران در مصر و نظر مساعد شمس درباره احمد شفیق که وى را داراى شهرت خوبى مى‏دانست محمدرضا به اشرف توصیه مى‏کند که از پدرش که در ژوهانسبورگ دوران تبعید را مى‏گذراند کسب اجازه نماید و بالاخره با وصول پاسخ مساعد از رضاخان ماجرا در دى ماه 1322 پایان مى‏پذیرد و اشرف و احمد شفیق به تهران مى‏آیند و مراسم عقد و عروسى در تهران در 25 اسفند 1322 انجام می‌‏شود. شفیق ابتدا به عنوان مستشار امور هواپیمایى و سپس به عنوان مدیر عامل در رأس یکى از سازمانهاى بزرگ کشور، سازمان هواپیمایى کشورى ایران قرار می‌‏گیرد.


احمد شفیق بعد از ازدواج با اشرف بنا به توصیه وى از تابعیت مصرى خود علیرغم میل باطنى‏اش دست کشید و تابعیت ایرانى را پذیرفت و طبق تصویبنامه هیئت وزیران ایرانى الاصل شناخته شد! پس از رفتن رضاخان، اشرف گفته‏هاى پدرش را که از او خواسته بود در ایران بماند و در امور کشور به برادرش یارى دهد، مستمسک قرار داد و از میانه سال 1321 به تشکیل جلساتى با شخصیتهاى مهم کشور و روزنامه نگاران پرداخت و اوامر و نواهى او در امور کوچک که به تدریج به شمار آنها افزوده شد وبه امور مهم و حیاتى رسید، آغاز گردید.
احمد شفیق بعد از ازدواج با اشرف بنا به توصیه وى از تابعیت مصرى خود علیرغم میل باطنی‌اش دست کشید و تابعیت ایرانى را پذیرفت و طبق تصویبنامه هیئت وزیران ایرانى الاصل شناخته شد! پس از رفتن رضاخان، اشرف گفته‌‏هاى پدرش را که از او خواسته بود در ایران بماند و در امور کشور به برادرش یارى دهد، مستمسک قرار داد و از میانه سال 1321 به تشکیل جلساتى با شخصیتهاى مهم کشور و روزنامه نگاران پرداخت و اوامر و نواهى او در امور کوچک که به تدریج به شمار آنها افزوده شد وبه امور مهم و حیاتى رسید، آغاز گردید.


اشرف از سال 1331 با مهدی بوشهری (سهامدار بانک ملی) در یکی از رستوران های پاریس آشنا شد و رابطه عاشقانه ای با وی شروع کردپدربزرگ همسر سومش ، آقای معین التجار بوشهری از افراد متمولی بودی که بعد از خرید «باغ لاله زار» از ناصرالدین شاه قاجار ، حسابی در ایران مشهور شده بودبصورت رسمی اشرف 24 اردیبهشت 1335 بعد از 18 روز از ثبت طلاق دومش در 37 سالگی با مهدی بوشهری 42 ساله ازدواج کرد
اشرف از سال 1331 با مهدی بوشهری <ref>(سهامدار بانک ملی)</ref> در یکی از رستوران های پاریس آشنا شد و رابطه عاشقانه ای با وی شروع کردپدربزرگ همسر سومش ، آقای معین التجار بوشهری از افراد متمولی بودی که بعد از خرید «باغ لاله زار» از ناصرالدین شاه قاجار ، حسابی در ایران مشهور شده بودبصورت رسمی اشرف 24 اردیبهشت 1335 بعد از 18 روز از ثبت [[طلاق]] دومش در 37 سالگی با مهدی بوشهری 42 ساله [[ازدواج]] کرد.


==ورود به ساختار سیاسی==
==ورود به ساختار سیاسی==
۶٬۲۰۵

ویرایش