ویکیجنسیت:Featured articles/2024/37
الهیات فمینیستی؛ تفسیر فمینیستی از آموزههای مسیحی.
الهیات فمینیستی در جوامعی شکل گرفت که زنان را فقط ابژه جنسی میدانستند. در این فرهنگ، حضور اجتماعی زنان تهدیدی برای خلوص و پاکی مردان تلقی میشد و بر اساس کتاب مقدس، خشم، خشونت و دوری از اجتماع در حق زنها امری مشروع و عادی بود و زنان، خود را موجودی فرودست و جنس دوم میدانستند. با گسترش جریانهای فمینیستی و حضور زنان در اجتماع، زنان بهتدریج بین زندگی خود و کتب مقدس رابطه برقرار کردند و آموزههای دینی را به چالش کشیدند. الهیات فمینیستی در آغاز، رویکرد انتقادی داشت، اما در مرحله دوم به دنبال ساختن الهیات با صفات و ویژگیهای زنانه برآمد. الهیات فمینیستی در پی آن است که مفاهیم و آموزههای مهم مسیحیت را با نگاهی زنمحور بررسی کند و تصویری نو از آموزههای مسیحیت ارائه کند. در آغاز، پرسش از مردسالاری ذاتی مسیحیت، بهویژه با توجه به «پروتستانتیسم انجیلی» که بر جلوههای اخلاقی زنان تاکید بسیاری داشت، به برداشتهای کوتاه و پراکنده جدید دینی انجامید؛ مانند نامه سارا گریمکی به دوستش که مضمون اصلی آن اشاره به آفرینش برابر زن و مرد است. الهیات فمینیستی با انتشار مقالهای از سیونگ گلدشتاین در سال 1960م، به نام «موقعیت انسانی؛ یک دیدگاه زنانه» وارد مرحله جدیدی شد. مهمترین محور آن مقاله، نقد رویکرد مردانه در تبیین عقاید مسیحیت در زمینه گناهان بود. گلدشتاین معتقد بود صدای زنانه در تفسیر این مضامین همواره خاموش بوده است. در سال 1980م، جودیت پلاسکو در رسالهای با عنوان «جنسیت، گناه و توفیق» انتقادهای مهمی به آموزههای مسیحیت وارد کرد. او معتقد بود در مسیحیت حتی قالب کلمات نیز با تجربیات مردانه پیوند خورده و تجارب زنانه همیشه در حاشیه بوده است. تمرکز اصلی فمینیستها بر سعادت و رستگاری در این دنیا است و نه در جهانی بعد از مرگ.
دیگر مقالات منتخب: سقط جنین – عوامل اعتیاد زنان – سرکوب میل جنسی