بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
سیمون دوبوار، رهبر اندیشمندان موج دوم فمینیسم، با ادعای شباهت حداکثری زنان و مردان، تبیینی زیستی فرهنگی از جنسیت ارائه کرد و با تاکید بر تفاوت‌های زن و مرد، همه تفاوت‌ها را دارای منشأ اجتماعی و فرهنگی شمرده و زن و مرد را ذاتا برابر می‌داند.
سیمون دوبوار، رهبر اندیشمندان موج دوم فمینیسم، با ادعای شباهت حداکثری زنان و مردان، تبیینی زیستی فرهنگی از جنسیت ارائه کرد و با تاکید بر تفاوت‌های زن و مرد، همه تفاوت‌ها را دارای منشأ اجتماعی و فرهنگی شمرده و زن و مرد را ذاتا برابر می‌داند.
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
جنسیت، به ویژگی‌های روان‌شناختی، اجتماعی، فرهنگی و جایگاه اجتماعی زنان و مردان یک جامعه اشاره دارد.<ref>[https://fa.wikizendegi.com/wiki/%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%AA «جنسیت»، ویکی زندگی.]</ref>  سیمون دوبوار، رهبر فمینیست‌های موج دوم بود. این جریان، برخلاف موج اول که خواهان برخورداری زنان از فرصت‌های برابر با مردان بود، با طرح شعار برابری کامل زن و مرد در تمام حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی، خواهان انقلابی اساسی در همه زوایای زندگی فردی و اجتماعی بود.<ref>رودگر، فمینیسم؛ تاریخچه، نظریات، گرایش‌ها، نقد، 1388ش، ص58-57.</ref>  
[[جنسیت]]، به ویژگی‌های روان‌شناختی، اجتماعی، فرهنگی و جایگاه اجتماعی زنان و مردان یک جامعه اشاره دارد.<ref>[https://fa.wikizendegi.com/wiki/%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%AA «جنسیت»، ویکی زندگی.]</ref>  سیمون دوبوار، رهبر فمینیست‌های موج دوم بود. این جریان، برخلاف موج اول که خواهان برخورداری زنان از فرصت‌های برابر با مردان بود، با طرح شعار برابری کامل زن و مرد در تمام حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی، خواهان انقلابی اساسی در همه زوایای زندگی فردی و اجتماعی بود.<ref>رودگر، فمینیسم؛ تاریخچه، نظریات، گرایش‌ها، نقد، 1388ش، ص58-57.</ref>  
==تبیین‌های زیست‌شناختی==
==تبیین‌های زیست‌شناختی==
تا زمان دوبوار، برخی تبیین‌های زیست‌شناختی درباره انسان، مدعی آن بود که رفتار انسان‌ها توسط تاریخچه و گذشته آن‌ها و از طریق انتخاب ژنتیکی شکل ‌گرفته است و زنان و مردان، به لحاظ ژنتیکی برای رفتارهای متفاوتی رمزگذاری شده‌اند. این امر با نقش‌های متفاوت آن‌ها در فرایند تولید مثل، مربوط بوده است و این تفاوت در طول تاریخ تحول انسان‌ها شکل ‌گرفته و به‌سادگی نمی‌توان آن‌ها را از موجودیت زنان و مردان ریشه‌کن کرد.<ref>[http://ensani.ir/fa/article/419239/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%DB%8C% چاووشی و بستان، «نقد و بررسی ماهیت و چیستی زن در فمینیسم اگزیستانسیالیستی سیمون دوبوار»، 1398ش، ص30.]</ref> از منظر وی، زیست‌شناسی واقعیاتی را به نمایش می‌گذارد که جامعه در جهت اهداف خود آن‌ها را تفسیر می‌کند. زیست‌شناسی تفاوت اساسی بین زن و مرد را که در نقش‌های تولیدمثل ریشه دارد مشخص کرده و واقعیات بیولوژیک و فیزیولوژیک مربوط به زن را تبیین می‌کند. وی ادعا می‌کند که میزان ارزش‌دهی به واقعیات، تابعی از نگاه اجتماعی است.<ref>بستان، نابرابری جنسیتی از دیدگاه اسلام و فمینیسم، 1398ش، ص59.</ref>  
تا زمان دوبوار، برخی تبیین‌های زیست‌شناختی درباره انسان، مدعی آن بود که رفتار انسان‌ها توسط تاریخچه و گذشته آن‌ها و از طریق انتخاب ژنتیکی شکل ‌گرفته است و زنان و مردان، به لحاظ ژنتیکی برای رفتارهای متفاوتی رمزگذاری شده‌اند. این امر با نقش‌های متفاوت آن‌ها در فرایند تولید مثل، مربوط بوده است و این تفاوت در طول تاریخ تحول انسان‌ها شکل ‌گرفته و به‌سادگی نمی‌توان آن‌ها را از موجودیت زنان و مردان ریشه‌کن کرد.<ref>[http://ensani.ir/fa/article/419239/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%DB%8C% چاووشی و بستان، «نقد و بررسی ماهیت و چیستی زن در فمینیسم اگزیستانسیالیستی سیمون دوبوار»، 1398ش، ص30.]</ref> از منظر وی، زیست‌شناسی واقعیاتی را به نمایش می‌گذارد که جامعه در جهت اهداف خود آن‌ها را تفسیر می‌کند. زیست‌شناسی تفاوت اساسی بین زن و مرد را که در نقش‌های تولیدمثل ریشه دارد مشخص کرده و واقعیات بیولوژیک و فیزیولوژیک مربوط به زن را تبیین می‌کند. وی ادعا می‌کند که میزان ارزش‌دهی به واقعیات، تابعی از نگاه اجتماعی است.<ref>بستان، نابرابری جنسیتی از دیدگاه اسلام و فمینیسم، 1398ش، ص59.</ref>  
خط ۱۵: خط ۱۵:
مبنای سخن دوبوار، تفکیک دو گونه موجودیت یا بودن «برای‌ خود» و «در‌ خود» است. از نظر وی، انسان به‌سبب برخوردار ‌بودن از خودآگاهی، این دو نوع بودن را دارا است. موجودیت برای‌ خود، ناظر به جنبه‌ای از خویشتن است که بر ‌فراز ایستاده و نظاره‌گر است، درحالی‌که موجودیت در‌ خود اشاره به جنبه‌ای از خویشتن دارد که تحت نظارت، ثابت و شیئیت ‌یافته است و مورد آگاهی قرار گرفته ‌است. این دو جنبه رابطه‌ای دیالکتیکی دارند، زیرا بدون جنبه تحت نظارت، نظاره‌گری تحقق نمی‌یابد و بدون نظاره‌گری نیز تحت نظارت بودن و آگاهی از خویش معنا ندارد. به‌علاوه، موجودیت برای خود، همواره با فرا افکندن خود و به ظهور رساندن امکان‌های خود سرو‌کار دارد تا تحقق و عینیت یابد. همین رابطه دیالکتیکی درون‌فردی، به‌صورت میان‌فردی «خود و دیگری» نیز ظهور می‌کند. خود، بدون دیگری معنا ندارد و در عین‌حال، خود اهمیت اساسی دارد و دیگری، جانبی است. او نتیجه می‌گیرد که مرد وجود برای خود را تجربه کرده است و زن وجود در خود و دیگری را.<ref>[https://ensani.ir/fa/article/2849/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85 مردیها، «فمینیسم و فلسفه اگزیستانسیالیسم»، 1386ش، ص77-78.]</ref>  آنکه با تعریف خود به‌مثابه دیگری، به تعریف یگانه دست می‌زند، دیگری نیست؛ به‌عکس، عاملی که خود را یگانه در نظر می‌گیرد او را چون دیگری تعریف می‌کند؛ اما برای اینکه چرخش دیگری به یگانه عملی نشود، لازم است دیگری از این نظرگاه بیگانه فرمان برد. این زن است که پذیرفته دیگری باشد و حال این که می‌تواند نباشد.<ref>دوبوار، جنس دوم، ج1، 1398ش، ص22.</ref>
مبنای سخن دوبوار، تفکیک دو گونه موجودیت یا بودن «برای‌ خود» و «در‌ خود» است. از نظر وی، انسان به‌سبب برخوردار ‌بودن از خودآگاهی، این دو نوع بودن را دارا است. موجودیت برای‌ خود، ناظر به جنبه‌ای از خویشتن است که بر ‌فراز ایستاده و نظاره‌گر است، درحالی‌که موجودیت در‌ خود اشاره به جنبه‌ای از خویشتن دارد که تحت نظارت، ثابت و شیئیت ‌یافته است و مورد آگاهی قرار گرفته ‌است. این دو جنبه رابطه‌ای دیالکتیکی دارند، زیرا بدون جنبه تحت نظارت، نظاره‌گری تحقق نمی‌یابد و بدون نظاره‌گری نیز تحت نظارت بودن و آگاهی از خویش معنا ندارد. به‌علاوه، موجودیت برای خود، همواره با فرا افکندن خود و به ظهور رساندن امکان‌های خود سرو‌کار دارد تا تحقق و عینیت یابد. همین رابطه دیالکتیکی درون‌فردی، به‌صورت میان‌فردی «خود و دیگری» نیز ظهور می‌کند. خود، بدون دیگری معنا ندارد و در عین‌حال، خود اهمیت اساسی دارد و دیگری، جانبی است. او نتیجه می‌گیرد که مرد وجود برای خود را تجربه کرده است و زن وجود در خود و دیگری را.<ref>[https://ensani.ir/fa/article/2849/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85 مردیها، «فمینیسم و فلسفه اگزیستانسیالیسم»، 1386ش، ص77-78.]</ref>  آنکه با تعریف خود به‌مثابه دیگری، به تعریف یگانه دست می‌زند، دیگری نیست؛ به‌عکس، عاملی که خود را یگانه در نظر می‌گیرد او را چون دیگری تعریف می‌کند؛ اما برای اینکه چرخش دیگری به یگانه عملی نشود، لازم است دیگری از این نظرگاه بیگانه فرمان برد. این زن است که پذیرفته دیگری باشد و حال این که می‌تواند نباشد.<ref>دوبوار، جنس دوم، ج1، 1398ش، ص22.</ref>
==تفاوت‌های جسمی==
==تفاوت‌های جسمی==
دوبوار، در یک مقایسه سوگیرانه، مرد را صاحب بی‌نهایت امتیاز می‌داند و بر این باور است که زندگی جنسی‌ مرد، در مبارزه با او نیست بلکه به طریقی ممتد بدون بحران و غالباً بدون حادثه می‌گذرد.<ref>دوبوار، جنس دوم، ج1، 1398ش، ص75.</ref> وی بدون توجه به نقاط قوت زن، معتقد است زن ضعیف‌تر از مرد است؛ نیروی عضلانی کمتری دارد؛ گلبول‌های قرمز کمتری دارد؛ با سرعتی کمتر از مرد می‌دود؛ وزنه‌های سبک‌تری بلند می‌کند؛ تقریباً هیچ ورزشی نیست که در آن زن بتواند با مرد به رقابت برخیزد و در پیکار نمی‌‌‌‌‌تواند با مرد به مقابله بپردازد. از این مقایسه نتیجه می‌گیرد که سهم زن از دنیا محدودتر است؛ زن در طرح‌ها و نقش‌های خود که ضمناً کمتر هم قادر به اجرای آن‌ها است، پایداری و استقامت کمتری دارد و این به‌معنای آن است که زندگی فردی زن نسبت به زندگی فردی مرد از غنای کمتری برخوردار است.<ref>دوبوار، جنس دوم، ج1، 1398ش، ص76-75.</ref>  
دوبوار، در یک مقایسه سوگیرانه، مرد را صاحب بی‌نهایت امتیاز می‌داند و بر این باور است که زندگی جنسی‌ مرد، در مبارزه با او نیست بلکه به طریقی ممتد بدون بحران و غالباً بدون حادثه می‌گذرد.<ref>دوبوار، جنس دوم، ج1، 1398ش، ص75.</ref> وی بدون توجه به نقاط قوت زن، معتقد است زن از حیث [[بدن]]، ضعیف‌تر از مرد است؛ نیروی عضلانی کمتری دارد؛ گلبول‌های قرمز کمتری دارد؛ با سرعتی کمتر از مرد می‌دود؛ وزنه‌های سبک‌تری بلند می‌کند؛ تقریباً هیچ ورزشی نیست که در آن زن بتواند با مرد به رقابت برخیزد و در پیکار نمی‌‌‌‌‌تواند با مرد به مقابله بپردازد. از این مقایسه نتیجه می‌گیرد که سهم زن از دنیا محدودتر است؛ زن در طرح‌ها و نقش‌های خود که ضمناً کمتر هم قادر به اجرای آن‌ها است، پایداری و استقامت کمتری دارد و این به‌معنای آن است که زندگی فردی زن نسبت به زندگی فردی مرد از غنای کمتری برخوردار است.<ref>دوبوار، جنس دوم، ج1، 1398ش، ص76-75.</ref>  
==تفاوت‌های جنسی==
==تفاوت‌های جنسی==
از دیدگاه دوبوار، امتیازی که مرد دارد و از همان دوران کودکی به آن آگاه است، این است که موضوع انسان بودن او با سرنوشت مردانه‌اش تباین ندارد. موفقیت‌های اجتماعی یا عقلانی پسر، او را واجد امتیازی مردانه می‌کند و موجب می‌شود، دچار تشتت نشود. حال ‌آنکه از زن خواسته‌ شده برای کمال بخشیدن به زنانگی‌اش خود را شئ و طعمه کند، یعنی از خواسته‌های خود به‌مثابه نفس سلطه‌گر، چشم بپوشد؛ این تضاد وضع زن از بند رسته را به نحوی خاص مشخص می‌کند. زن از بند رسته، از اینکه در وظیفه زنانگی خود استقرار پذیرد، استنکاف می‌ورزد، زیرا نمی‌خواهد خود را مثله کند، اما طرح جنسیت نیز نوعی مثله‌شدن است. مرد، فردی از انسان، با جنسیت متفاوت است؛ زن فرد کامل و برابر با مرد نیست، مگر این‌که او نیز موجودی بشری و دارای جنسیت متفاوت باشد؛ انصراف او از زنانگی به‌مثابه انصراف از قسمتی از انسانیتش است.<ref>دوبوار، جنس دوم، ج2، 1398ش، ص623-622.</ref>  
از دیدگاه دوبوار، امتیازی که مرد دارد و از همان دوران کودکی به آن آگاه است، این است که موضوع انسان بودن او با سرنوشت مردانه‌اش تباین ندارد. موفقیت‌های اجتماعی یا عقلانی پسر، او را واجد امتیازی مردانه می‌کند و موجب می‌شود، دچار تشتت نشود. حال ‌آنکه از زن خواسته‌ شده برای کمال بخشیدن به زنانگی‌اش خود را شئ و طعمه کند، یعنی از خواسته‌های خود به‌مثابه نفس سلطه‌گر، چشم بپوشد؛ این تضاد وضع زن از بند رسته را به نحوی خاص مشخص می‌کند. زن از بند رسته، از اینکه در وظیفه زنانگی خود استقرار پذیرد، استنکاف می‌ورزد، زیرا نمی‌خواهد خود را مثله کند، اما طرح جنسیت نیز نوعی مثله‌شدن است. مرد، فردی از انسان، با جنسیت متفاوت است؛ زن فرد کامل و برابر با مرد نیست، مگر این‌که او نیز موجودی بشری و دارای جنسیت متفاوت باشد؛ انصراف او از زنانگی به‌مثابه انصراف از قسمتی از انسانیتش است.<ref>دوبوار، جنس دوم، ج2، 1398ش، ص623-622.</ref>  
==تفاوت‌های عقلی==
==تفاوت‌های عقلی==
طبق نظر دوبوار، هرچند به اثبات رسیده است که حجم مغز زنان از مردان کمتر است، اما شواهد تجربی نشان می‌دهند که دختر ‌بچه تا ۱۲ سالگی به‌اندازه برادرانش قوی است و همان توانایی‌های عقلانی را از خود آشکار می‌کند. بنابراین دختر ‌بچه به‌ خودی‌ خود در مقام مقایسه عقلی با پسر ‌بچه از او پایین‌تر نیست بلکه جامعه تفاوت زن و مرد را به افراد آموزش می‌دهد و این تفاوت باعث عدم اعتماد ‌به ‌نفس و خود کوچک‌بینی در زنان شده است. اگر خیلی پیش از دوران بلوغ و حتی در دوران خردی دختر بچه در نظر دارای جنسیت متفاوت جلوه می‌کند به این دلیل نیست که غرایزی مرموز، بلافاصله او را به انفعال و دلربایی مادری اختصاص می‌دهد؛ بلکه به این دلیل است که دخالت دیگری در زندگی کودک تقریباً از همان آغاز صورت می‌گیرد و از نخستین سال‌های زندگی استعدادش به نحوی آمرانه در او دمیده شده است. بدین ترتیب، او همه تفاوت‌های زیستی، جسمی، جنسی و عقلی زن و مرد و به طور کلی نسبت [[جنسیت  و عقل]]، را قابل ارجاع به جامعه و فرهنگ شمرده و بر این گمان است که با نادیده گرفتن همه این تفاوت‌ها و تحقق برابری زن و مرد در همه عرصه‌ها، زنان از موقعیت اجتماعی بهتری برخوردار خواهند شد. <ref>مصباح یزدی، مشکات مصباح (پرسش‌ها و پاسخ‌ها)، 1388ش، ص14.</ref>
طبق نظر دوبوار، هرچند به اثبات رسیده است که حجم مغز زنان از مردان کمتر است، اما شواهد تجربی نشان می‌دهند که دختر ‌بچه تا ۱۲ سالگی به‌اندازه برادرانش قوی است و همان توانایی‌های عقلانی را از خود آشکار می‌کند. بنابراین دختر ‌بچه به‌ خودی‌ خود در مقام مقایسه عقلی با پسر ‌بچه از او پایین‌تر نیست بلکه جامعه تفاوت زن و مرد را به افراد آموزش می‌دهد و این تفاوت باعث عدم اعتماد ‌به ‌نفس و خود کوچک‌بینی در زنان شده است. اگر خیلی پیش از دوران بلوغ و حتی در دوران خردی دختر بچه در نظر دارای جنسیت متفاوت جلوه می‌کند به این دلیل نیست که غرایزی مرموز، بلافاصله او را به انفعال و دلربایی مادری اختصاص می‌دهد؛ بلکه به این دلیل است که دخالت دیگری در زندگی کودک تقریباً از همان آغاز صورت می‌گیرد و از نخستین سال‌های زندگی استعدادش به نحوی آمرانه در او دمیده شده است. بدین ترتیب، او همه تفاوت‌های زیستی، جسمی، جنسی و عقلی زن و مرد و به طور کلی نسبت [[جنسیت  و عقل]]، را قابل ارجاع به جامعه و فرهنگ شمرده و بر این گمان است که با نادیده گرفتن همه این تفاوت‌ها و تحقق برابری زن و مرد در همه عرصه‌ها، زنان از موقعیت اجتماعی بهتری برخوردار خواهند شد. <ref>مصباح یزدی، مشکات مصباح (پرسش‌ها و پاسخ‌ها)، 1388ش، ص14.</ref>
==یادداشت‌ها==
<references group="یادداشت" />  
<references group="یادداشت" />  
==پانویس==
==پانویس==