|
|
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| سارا لوسيا هوگلند<ref>Sarah Lucia Hoagland.</ref> عضو انستیتوی مطالعات [[لزبین]] در شیکاگو، همکار پژوهشی از مرکز تفسیر فلسفه در دانشگاه بینگهامتون. | | سارا لوسيا هوگلند<ref>Sarah Lucia Hoagland.</ref> عضو انستیتوی مطالعات لزبین در شیکاگو، همکار پژوهشی از مرکز تفسیر فلسفه در دانشگاه بینگهامتون. |
|
| |
|
| سارا لوسيا هوگلند در سال 2000م، به تالار مشاهیر همجنسگرایان و [[لزبین]] شیکاگو وارد شد. | | سارا لوسيا هوگلند در سال 2000م، به تالار مشاهیر همجنسگرایان و لزبین شیکاگو وارد شد. |
| هوگلند همجنسگرا بود و نظریهی [[اخلاق مساحقه]] را مطرح کرد. | | هوگلند همجنسگرا بود و نظریهی اخلاق مساحقه را مطرح کرد. |
| {{جعبه اطلاعات شخصیت | | {{جعبه اطلاعات شخصیت |
| | عنوان = | | | عنوان = |
خط ۳۵: |
خط ۳۵: |
|
| |
|
| === اخلاق مساحقه === | | === اخلاق مساحقه === |
| در سال 1978م، سارا هوگلند، اصطلاح «اخلاق [[همجنسگرايی]] زنانه» را در كارگاهی در مؤسسه كارآموزی [[زنان]] در ناحیه میدن راك در ویسكانسین به كار برد و در بوستون، [[مری دیلی]] عنوان فرعی رساله پزشكی [[زنان]] خود را «فرا اخلاق فمینیسم رادیكال» نام نهاد. | | در سال 1978م، سارا هوگلند، اصطلاح «اخلاق همجنسگرايی زنانه» را در كارگاهی در مؤسسه كارآموزی [[زنان]] در ناحیه میدن راك در ویسكانسین به كار برد و در بوستون، [[مری دیلی]] عنوان فرعی رساله پزشكی زنان خود را «فرا اخلاق فمینیسم رادیكال» نام نهاد. |
|
| |
|
| وی اظهار میدارد كه اخلاق [[مساحقه]]، به جامعه، اهتمام دارد؛ وقتى يك [[زن]] همجنسگرا براى خود انتخاب میكند، براى ديگر [[زنان]] همجنسگرا انتخاب میكند و آنها نيز به نوبه خود براى او انتخاب میكنند. از اين ديدگاه، اهتمام اخلاق اين نيست كه [[زن]] همجنسگرا به آنچه مطلقاً صواب میداند، عمل كند، بلكه جامعه همجنسگرايان [[زن]]، ارزشهای اخلاقى را شكل میدهند، از اينرو، ارزش و معناى اخلاقى در فضاى موجود، بين يك فرد و ديگران به وجود آمده و دوام میيابد. اخلاقيون مساحقهگرا نمیخواهند اشخاصى باشند كه به شركت در روابط سلطهگرى و سلطهپذيرى عادت كردهاند»، و به قول لوگنز میخواهند افرادى شوخ و بذلهگو باشند كه توان قدرت سفر به داخل و خارجِ جهان ديگران را داشته باشند. [[زنان]] همجنسگرا هرقدر بياموزند كه چگونه در جهانبينىهای متنوع، سير كرده و لذت ببرند، اخلاق را بهقول هاگلند به عنوان «ابزار كنترل» بهکار نمیبرند.<ref>[https://vista.ir/w/a/16/efhzt «اخلاق فمنیستی»، وب سایت مجله وب گردی]</ref> | | وی اظهار میدارد كه اخلاق مساحقه، به جامعه، اهتمام دارد؛ وقتى يك [[زن]] همجنسگرا براى خود انتخاب میكند، براى ديگر زنان همجنسگرا انتخاب میكند و آنها نيز به نوبه خود براى او انتخاب میكنند. از اين ديدگاه، اهتمام اخلاق اين نيست كه زن همجنسگرا به آنچه مطلقاً صواب میداند، عمل كند، بلكه جامعه همجنسگرايان زن، ارزشهای اخلاقى را شكل میدهند، از اينرو، ارزش و معناى اخلاقى در فضاى موجود، بين يك فرد و ديگران به وجود آمده و دوام میيابد. اخلاقيون مساحقهگرا نمیخواهند اشخاصى باشند كه به شركت در روابط سلطهگرى و سلطهپذيرى عادت كردهاند»، و به قول لوگنز میخواهند افرادى شوخ و بذلهگو باشند كه توان قدرت سفر به داخل و خارجِ جهان ديگران را داشته باشند. زنان همجنسگرا هرقدر بياموزند كه چگونه در جهانبينىهای متنوع، سير كرده و لذت ببرند، اخلاق را به قول هاگلند به عنوان «ابزار كنترل» بهکار نمیبرند.<ref>[https://vista.ir/w/a/16/efhzt «اخلاق فمنیستی»، وب سایت مجله وب گردی]</ref> |
| === خودآئینی === | | === خودآئینی === |
| سارا لوسيا هوگلند نگرشی بدبينانه به خودآئينی دارد و آنرا كاملاً مضرّ ميداند؛ چون معتقد است خودآئينی، ما را ترغيب میكند كه باور كنيم پيوند و ارتباط ما با ديگری و پيوستگی با ايشان ما را محدود و معنای خوديت و خويشـتن را در مـا انسـانهـا مخدوش میكند.<ref>Barclay, Linda (2000). Autonomy and the Social Self, in: Relational Autonomy: Feminist Perspectives on Autonomy, Agency and the Social Life, Edi. By Catriona Mackenzie and Natalie Stoljar, New York, Oxford University Press. </ref> | | سارا لوسيا هوگلند نگرشی بدبينانه به خودآئينی دارد و آنرا كاملاً مضرّ ميداند؛ چون معتقد است خودآئينی، ما را ترغيب میكند كه باور كنيم پيوند و ارتباط ما با ديگری و پيوستگی با ايشان ما را محدود و معنای خوديت و خويشـتن را در مـا انسـانهـا مخدوش میكند.<ref>Barclay, Linda (2000). Autonomy and the Social Self, in: Relational Autonomy: Feminist Perspectives on Autonomy, Agency and the Social Life, Edi. By Catriona Mackenzie and Natalie Stoljar, New York, Oxford University Press. </ref> |
|
| |
|
| البته نقد برداشت فردگرايانه از خودبنيادی و تأكيد بر فرديت بـه معنـای خاص آن مسئلهای نيست كه فقط مخـتص [[فمنيسـم]] باشـد؛ مـثلاً مـیتـوان از اجتمـاعگرايـان نيز به منزله گروهی كه نقد مشابهی از فردگرايی را مطرح كردهانـد يـاد كـرد؛ (جماعتگرايان)<ref>communitarians.</ref> مثلاً [[مك اينتاير]] طيفهای مختلف ليبرال، اعم از [[نوزيك]] و [[راولز]]، را به سبب باور به تقـدم هسـتی فرد و منافع فردی بر اجتماع و تلقی جامعه به مثابه امری ثـانوی و فرعی مـورد نقـد قـرار دادهاست.<ref>Macintyre, Alasdair (2007). After Virtue: A Study in Moral Theory, Notre Dame, University of Notre Dame Press. </ref> | | البته نقد برداشت فردگرايانه از خودبنيادی و تأكيد بر فرديت بـه معنـای خاص آن مسئلهای نيست كه فقط مخـتص فمنيسـم باشـد؛ مـثلاً مـیتـوان از اجتمـاعگرايـان نيز به منزله گروهی كه نقد مشابهی از فردگرايی را مطرح كردهانـد يـاد كـرد؛ (جماعتگرايان)<ref>communitarians.</ref> مثلاً مك اينتاير طيفهای مختلف ليبرال، اعم از نوزيك و راولز، را به سبب باور به تقـدم هسـتی فرد و منافع فردی بر اجتماع و تلقی جامعه به مثابه امری ثـانوی و فرعی مـورد نقـد قـرار دادهاست.<ref>Macintyre, Alasdair (2007). After Virtue: A Study in Moral Theory, Notre Dame, University of Notre Dame Press. </ref> |
|
| |
|
| === نقد لزبینیسم ===
| | یکی از موضوعات مهم و قابل تأمل این مبحث، تأثیر فیزیکی و روانی همجنسگرايی بر سلامت [[زنان]] است. فمینیستهای زیستشناختی منشأ ظلم به زنان را تبعیض و تفاوت فیزیکی زن و [[مرد]] در نظام آفرینش میدانند. مبانی نظری این گروه در تقابل کامل با اندیشه دینی و الهی است. باروری، شیردهی و دوران قاعدگی از نکات مهمی است که این مسئله به زعم آنان، ظلم دستگاه آفرینش به زنان بوده و باید در این خصوص از این قشر سلب مسئولیت شود. به نظر آنها بهترین گزینه برای پاسخگویی به نیازهای زنان و جداسازی آنان از مردان، لزبینیسم است، امّا علیرغم طبیعی جلوه دادن این رفتار از نظر بیولوژیکی، همجنسگرايی برطبق آخرین مطالعات انجام گرفته عواقب سویی بر سلامت و بهداشت فیزیکی و روانی زنان دارد که در ادامه به برخی موارد اشاره میشوند: |
|
| |
|
| ==== تأثیر بر سلامت جسمی ====
| | ـ لزبینها 19 بار بیشتر از [[زنان]] دگر جنسخواه به سفلیس و 2 برابر بیشتر از آنان به عفونتهـای دستـگاه تناسـلی مبتـلا میشـوند. میـزان ابتـلای این دستـه از [[زنان]] به قارچهـا و بیمـاری گـال نیـز 4 بـرابـر نسبـت به زنان دگـرجنسخواه بیشتـر است.<ref>Cameron Paul, The Gay Nineties, Franklin Tennessee, Adroit Press 1993: 292-299</ref> |
| یکی از موضوعات مهم و قابل تأمل این مبحث، تأثیر فیزیکی و روانی [[همجنسگرايی]] بر سلامت [[زنان]] است. فمینیستهای زیستشناختی منشأ ظلم به [[زنان]] را تبعیض و تفاوت فیزیکی [[زن]] و [[مرد]] در نظام آفرینش میدانند. مبانی نظری این گروه در تقابل کامل با اندیشه دینی و الهی است. باروری، شیردهی و دوران قاعدگی از نکات مهمی است که این مسئله به زعم آنان، ظلم دستگاه آفرینش به [[زنان]] بوده و باید در این خصوص از این قشر سلب مسئولیت شود. به نظر آنها بهترین گزینه برای پاسخگویی به نیازهای [[زنان]] و جداسازی آنان از [[مردان]]، لزبینیسم است، امّا علیرغم طبیعی جلوه دادن این رفتار از نظر بیولوژیکی، [[همجنسگرايی]] برطبق آخرین مطالعات انجام گرفته عواقب سویی بر سلامت و بهداشت فیزیکی و روانی [[زنان]] دارد که در ادامه به برخی موارد اشاره میشوند:
| |
|
| |
|
| ـ لزبینها 19 بار بیشتر از [[زنان]] [[دگر جنسخواه]] به سفلیس و 2 برابر بیشتر از آنان به عفونتهـای دستـگاه تناسـلی مبتـلا میشـوند. میـزان ابتـلای این دستـه از [[زنان]] به قارچهـا و بیمـاری گـال نیـز 4 بـرابـر نسبـت به [[زنان]] [[دگـرجنسخواه]] بیشتـر است.<ref>Cameron Paul, The Gay Nineties, Franklin Tennessee, Adroit Press 1993: 292-299</ref>
| | ـ [[زنان]] همجنسگرا 3 برابر بیشتر از دیگر زنان به سرطان سینه مبتلا میشوند؛ در آمریکا 104 هزار لزبین مبتلا به سرطان سینه هستند که هر ساله 7000 نفر به تعدادشان اضافه میشود.<ref>cf., Associated press, 1999</ref> |
| | |
| ـ [[زنان]] [[همجنسگرا]] 3 برابر بیشتر از دیگر [[زنان]] به سرطان سینه مبتلا میشوند؛ در آمریکا 104 هزار لزبین مبتلا به سرطان سینه هستند که هر ساله 7000 نفر به تعدادشان اضافه میشود.<ref>cf., Associated press, 1999</ref> | |
|
| |
|
| ـ مطالعات پزشکی در سال 1998 در آمریکا نشان داد که 30 درصد لزبینها حامل ویروس تبخال دستگاه تناسلی هستند که 90 درصد از این حاملان مبتلا به سرطان رحم میشوند.<ref>Marrazzo and others, Genital human papillomavirus infection in women who have sex with women, Journal of Infections Diseases, December, 1998: 1604</ref> | | ـ مطالعات پزشکی در سال 1998 در آمریکا نشان داد که 30 درصد لزبینها حامل ویروس تبخال دستگاه تناسلی هستند که 90 درصد از این حاملان مبتلا به سرطان رحم میشوند.<ref>Marrazzo and others, Genital human papillomavirus infection in women who have sex with women, Journal of Infections Diseases, December, 1998: 1604</ref> |
|
| |
|
| ـ در سال 1994 نیز آمارها نشان میدهند که میانگین سنی [[زنان]] لزبین 45 سال است و 23 درصد از آنـان بالای 64 سـال عمر میکنند، 20 درصد از آنـان در اثر خشونت و 1/7 درصد بهعلت ابتلا به بیماری ایدز میمیرند.<ref>Cameron Paul, The Gay Nineties, Franklin Tennessee, Adroit Press 1993: 56</ref> | | ـ در سال 1994 نیز آمارها نشان میدهند که میانگین سنی [[زنان]] لزبین 45 سال است و 23 درصد از آنـان بالای 64 سـال عمر میکنند، 20 درصد از آنـان در اثر خشونت و 1/7 درصد بهعلت ابتلا به بیماری ایدز میمیرند.<ref>Cameron Paul, The Gay Nineties, Franklin Tennessee, Adroit Press 1993: 56</ref> |
| ==== تأثیر بر سلامت روانی ====
| | |
| اغلب افراد همجنسگرا نیز تحت تأثیر این رفتار از سلامت روانی مطلوبی برخوردار نیستند و دچار انواع افسردگی، بیماریهای روانی و اعتیاد به الکل و موادمخدر میباشند، به خصوص در لزبینها موارد حادی از افسردگی، ناامیدی و بروز رفتارهای خشونتآمیز دیده شده است. استرسهای ناشی از احساس عدم امنیت، مقبولیت و دور شدن از روند طبیعی زندگی باعث اختلالات فکری و روانی در همجنسگرایان میگردد که بسیاری از آنان تجربههای تلخی در زمینه افسردگی، خودکشی، اعتیاد، عدم تعادل روحی و روانی داشتهاند. در سال 1984 مؤسسه ملّی سلامت لزبینها آماری را به شرح زیر منتشر کرد: | | اغلب افراد همجنسگرا نیز تحت تأثیر این رفتار از سلامت روانی مطلوبی برخوردار نیستند و دچار انواع افسردگی، بیماریهای روانی و اعتیاد به الکل و موادمخدر میباشند، به خصوص در لزبینها موارد حادی از افسردگی، ناامیدی و بروز رفتارهای خشونتآمیز دیده شده است. استرسهای ناشی از احساس عدم امنیت، مقبولیت و دور شدن از روند طبیعی زندگی باعث اختلالات فکری و روانی در همجنسگرایان میگردد که بسیاری از آنان تجربههای تلخی در زمینه افسردگی، خودکشی، اعتیاد، عدم تعادل روحی و روانی داشتهاند. در سال 1984 مؤسسه ملّی سلامت لزبینها آماری را به شرح زیر منتشر کرد: |
| *83 درصد لزبینها به طور متناوب مشروبات الکلی مینوشند. | | *83 درصد لزبینها به طور متناوب مشروبات الکلی مینوشند. |
خط ۶۱: |
خط ۵۸: |
| * بیش از50 درصد لزبینها (جمعیت نمونه 2000 نفر بوده است) به فکر خودکشی افتادهاند و 18 درصد نیز دست به خودکشی زدهاند. | | * بیش از50 درصد لزبینها (جمعیت نمونه 2000 نفر بوده است) به فکر خودکشی افتادهاند و 18 درصد نیز دست به خودکشی زدهاند. |
|
| |
|
| آمارها نشان میدهد که دستیابی به وضعیت مطلوب و آرمانی [[فمینیستها]] یعنی دنیایی تفکیک شده و خارج از حیطه مردانـه نه تنها کارایی نداشته، بلکه جایگاه اجتماعی [[زنان]] را نیز به مخاطره انداخته است. فشارهای روانی و عدم تعادل روحی در [[همجنسگرایان]] باعث اعمال خشونت و ناسازگاری این افراد با محیط میگردد و گاه آنان را منزوی و مطرود از اجتماع مینماید. تحقیقات سال 1990 بر روی 90 زوج لزبین، نشان میدهد که 40 درصد آنان خشونت را در روابط خود تجربه کردهاند و در تحقیق سال 1985 از 1109 لزبین مشخص گردید که بیش از نیمی از آنان توسط [[شریک جنسی]] خود مورد آزار قرار گرفتهاند.<ref>Gwat – Yong Lie and Gen Hewarrier, Intimate Violence in Lesbian relatioship, Journal of Social Service Research, No. 15, 1985: 11.</ref> همچنین 15 درصد از لزبینها بهمنظور کسب [[لذت جنسی]] به شکنجه طرف مقابل خود پرداختهاند.<ref>Bradford, J. Ryan, C., and Rothblum ED., National Lesbian Health Care Survey: Journal of Consulting and psychology, 1999 Washington, Dc, 1999: 228</ref> در حقیقت این [[زنان]] معمولاً دچار نوعی [[سادیسم جنسی]] میشوند که ناشی از عدم رضایت و ارضای نیازهای [[جنسی]] است و به صورت رفتارهای خشونتآمیز بروز مینماید. | | آمارها نشان میدهد که دستیابی به وضعیت مطلوب و آرمانی فمینیستها یعنی دنیایی تفکیک شده و خارج از حیطه مردانـه نه تنها کارایی نداشته، بلکه جایگاه اجتماعی [[زنان]] را نیز به مخاطره انداخته است. فشارهای روانی و عدم تعادل روحی در همجنسگرایان باعث اعمال خشونت و ناسازگاری این افراد با محیط میگردد و گاه آنان را منزوی و مطرود از اجتماع مینماید. تحقیقات سال 1990 بر روی 90 زوج لزبین، نشان میدهد که 40 درصد آنان خشونت را در روابط خود تجربه کردهاند و در تحقیق سال 1985 از 1109 لزبین مشخص گردید که بیش از نیمی از آنان توسط شریک جنسی خود مورد آزار قرار گرفتهاند.<ref>Gwat – Yong Lie and Gen Hewarrier, Intimate Violence in Lesbian relatioship, Journal of Social Service Research, No. 15, 1985: 11.</ref> همچنین 15 درصد از لزبینها بهمنظور کسب لذت جنسی به شکنجه طرف مقابل خود پرداختهاند.<ref>Bradford, J. Ryan, C., and Rothblum ED., National Lesbian Health Care Survey: Journal of Consulting and psychology, 1999 Washington, Dc, 1999: 228</ref> در حقیقت این [[زنان]] معمولاً دچار نوعی سادیسم جنسی میشوند که ناشی از عدم رضایت و ارضای نیازهای [[جنسی]] است و به صورت رفتارهای خشونتآمیز بروز مینماید. |
| | |
| دکتر [[کلودیا شاپمن]]<ref>Claudia Schoppman.</ref> نیز از فعالین حزب سوسیالیست ملّی آلمان نیز در مطالعات گسترده خود از سال 1991 تا 1993، [[همجنسگرايی]] را زنگ خطری برای جامعه بشریت دانسته و آن را به شدّت محکوم میکند. وی اظهار میدارد [[همجنسگرايی]] گونهای از رفتار تبعیـضآمیـز [[جنسـی]] اسـت که مدل رفتـاری آن مـانند نـازیهاسـت، لزبینها خود را [[زنان]] برتـر میداننـد، در حالـی کـه محکـوم به فنـا و نابـودی هستند.<ref>همان</ref>
| |
| | |
| از سوی دیگر استغراق در لذات مادّی و تحریک اذهان عمومی به کسب لذت و آزادیهای بیحد و حصر در کامجوییهای [[جنسی]]، شخصیت انسانی [[زن]] را خدشهدار نموده است و اگر این هنجار گسیختگی در یک برههی زمانی جوابی کوتاهمدت و مقطعی به یک تمنای سرکش بدهد، لیکن در درازمدت تغییر و تحولات زیانبار و غیرقابل انکاری را به جامعه تحمیل خواهد نمود. ایجاد تنفر و محسوب نمودن [[مردان]] به عنوان دشمن فرضی که به صورت اصولی و نظاممند صورت میگیرد، تعامل اجتماعی و روابط [[زن]] و [[مرد]] را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد و به پررنگتر شدن فضای [[تبعیض جنسیتی]] میانجامد که به صورت غیرمستقیم [[زنان]] را دچار مشکل میسازد.
| |
| | |
| تبلیغاتی که نحلههای گوناگون [[فمینیسم]] برای رهایی [[زنان]] از ستمگری [[مردان]] و قیود زندگی [[خانوادگی]] انجام میدهند، فضایی را بهوجود آورد که بسیاری از [[زنان]]، [[لزبینیسم]] را تنها راه پایان دادن به نقشهای کلیشهای دانستند تا آنجا که [[تیگریس اتکینسن]] از لزبین [[فمینیستها]]ی معروف معاصر میگوید:
| |
| | |
| «[[فمینیسم]] یک نظریه [[و لزبینیسم]] کاربرد آن است »؛ تحت تأثیر این فضا، بسیاری از [[زنان]] که هیچ تمایلی به [[همجنس]] خود نداشتند، جهت حمایت از [[فمینیسم]] به [[همجنسگرايی]] روی آوردند و به اختلالاتی چون عقده حقارت و افسردگی ناشی از پشیمانی شدید گرفتار شدند، به عنوان مثال بررسیهای سال 1985 نشان داد 30 درصد لزبینها پس از 35 سالگی رو به [[جنس مخالف]] میآورند و 45 درصد از آنان نیز قبل از [[همجنسگرايی]]، [[ازدواج]] کرده بودند و 20 درصد لزبینها نیز کمتر از 3 سال با هم زندگی میکنند.<ref>Saghir M. T. and E. Robins, Male and Female Homosexuality, A Comprehensive Investigation, 1985, Baltimore, London, 1985: 226.</ref> بر اساس این مطالعات میتوان چنین نتیجه گرفت که بسیاری از [[زنان]] علیرغم میل باطنی خود و تحت تأثیر تبلیغات [[فمینیستی]]، گرایشهای مقطعی خاصی پیدا میکنند، امّا در نهایت به نادرستی و عدمتطابق الگوهای ارائه شده جدید با فطرت و روحیات خود، پیخواهند برد.
| |
| | |
| ==== لزبینیسم در ادیان ====
| |
| | |
| در همه اديان توحيدی [[همجنسگرايی]] پديدهای ناهنجار و گناه شمرده میشود.
| |
| ===== يهوديت =====
| |
| علیرغم تلاشهای صهيونيسم جهانی به منظور جذب افراد به يهوديت صهيونيستی و تحريف دين يهود و كتب و منابع آن جهت مشروعيت بخشيدن به [[همجنسگرايی]] و [[لزبينيسم]] در نص صريح تورات، [[همجنسگرايی]] حرام میباشد. به طور مثال در تورات، فصل 22/18 آمده است: «آنچنان كه با [[زنان]] همبستر میشويد با [[مردان]] نشويد كه موجب بيزاری (خدا) است » و در فصل 13/20 تصريح ميشود: «هر دوی آنها (همجنسگرايان زن و مرد) بايد بميرند و خونشان برگردن خودشان است».
| |
| | |
| همچنين در تورات در خصوص ممنوعيت [[همجنسگرايی]] آمده است: «همخوابگی [[زنان]] با [[زنان]] ممنوع است. اين فعل مردمان سرزمين مصر بود كه شما را به ترك آن هشدار میدهيم. آنها چه میكردند؟ [[مردان]] با [[مردان]] و [[زنان]] با [[زنان]] [[ازدواج]] میكردند. آنان از درگاه خدا رانده شدند».<ref>عهد عتيق: بخش 21.</ref>
| |
| | |
| برخي تحقيقات دانشگاهی هم به بررسي همين موضوع پرداختهاند. به عنوان مثال در سـال 1992 در كارگاه «[[خانواده]] در درون [[فمينيسم]] يا خـارج آن»<ref>“Family Inside/Out Feminism and Law” Workshop Series.</ref> بـه تفصيل در خصوص وضعيت لزبينها در سنت يهود و پارادوكسهای دنيای مدرن با مذهب مطالب ذيل ارائه شده است:
| |
| # [[خانواده]] به طور سنتی در جوامع مذهبی، پدرسالار و كانون [[مسائل جنسی]] و تحقير [[زنان]] است.
| |
| # واژه [[خانواده]] بايد برای ساختارهای جديد اجتماعي چون كانونهای لزبينها و [[زنان]] سرپرست [[خانواده]] نيز اطلاق شود.
| |
| #[[خانواده]] لزبينها بايد از احترام و حقوق اجتماعی برخوردار شوند.
| |
| ===== مسيحيت =====
| |
| از آنجا كه مسيحيان اكثر جمعيت جهان را تشكيل میدهند، بيشترين تضارب آرای اديان با [[همجنسگرايی]] در دين مسيحيت و فرق گوناگون آن رخ داده است. پروتستانها به عنوان اصولگراترين فرقه مسيحيت و كاتوليكها به عنوان بزرگترين مخالفان [[همجنسگرايان]] بوده و هستند، چنانچه پاپ ژان پل دوّم بارها و بارها [[ازدواج]] همجنسگرايان را مطرود دانسته و پاپ بنديكت شانزدهم نيز در سياستهای جديد واتيكان براين موضع تأكيد نموده است.
| |
|
| |
|
| در متون مذهبی و اناجيل نيز نمونههای فراوانی وجود دارد كه [[همجنسگرايی]] را حرام و گناهي بزرگ تلقی مینمايد. به عنوان مثال در سفر پيدايش 18:20 انجيل، به داستان حضرت لوط و شهر سدوم اشاره شدهاست كه خداوند به واسطه اين گناه بزرگ سرزمينشان را ويران نموده است. همچنين در سفر پيدايش 1:24 حضرت مسيح در گفتاری به '''ماتيو'''<ref>Matthew</ref> (يكي از حواريون) اظهار ميدارد كه همبستری [[مردان]] با [[مردان]] و [[زنان]] با [[زنان]] ممنوع و موجب غضب خداوند است. در فصل رومن[26] 1:26 نيز آمده است كه: «خداوند آنها را بخشيد تا رفتارشان را عوض كنند، زيرا [[زنان]] با [[زنان]] در میآميختند و [[مردان]] به طرز شرمآوری به [[مردان]] گرايش داشتند و برسرشان آمد آنچه كه براساس خطايشان بود».<ref> Wilson James Q., Against Homosexual Marriage, Commentary Journal. Vol. 101, March 1996: 300.</ref>
| | دکتر کلودیا شاپمن<ref>Claudia Schoppman.</ref> نیز از فعالین حزب سوسیالیست ملّی آلمان نیز در مطالعات گسترده خود از سال 1991 تا 1993، همجنسگرايی را زنگ خطری برای جامعه بشریت دانسته و آن را به شدّت محکوم میکند. وی اظهار میدارد همجنسگرايی گونهای از رفتار تبعیـضآمیـز [[جنسی]] اسـت که مدل رفتـاری آن مـانند نـازیهاسـت، لزبینها خود را [[زنان]] برتـر میداننـد، در حالـی کـه محکـوم به فنـا و نابـودی هستند.<ref>همان</ref> |
|
| |
|
| در دهههای اخير كه معنويت و دين در اروپا و آمريكا كمرنگ گرديده، تئوریپردازان سكولار و برخی از مفسران متون ديني به تحريف انجيل و ارائه و تفسيرهای جديدی دست زدهاند تا بتوانند از طريق مذهب به تطهير [[همجنسگرايی]] پرداخته و زمينه را برای پذيرش عمومی فراهم نمايند، به عنوان مثال اينگه '''اندرسون'''<ref>Inge Anderson.</ref> از اساتيد دانشگاه ملي سوئد در كتاب خود تحت عنوان «گناه سدوم» اظهار میدارد: «بر اساس منابع متعدد انجيلي ميتوان اثبات كرد كه گناه اصلي آنان (ساكنان شهر سدوم) غفلت از يتيمان و بيوگان بوده است نه [[همجنسگرايی]] [[مردان]] و [[زنان]] » و به نظر '''دي. بارتلت'''<ref>D. Bartlett</ref> از پژوهشگران متون دينی مؤسسه مطالعات ملی انگلستان بسياری از داستانهای اناجيل غيرواقعی بوده و نمیتواند منبع دقيقی برای استنادات علمی باشد!! <ref> Wilson James Q., Against Homosexual Marriage, Commentary Journal. Vol. 101, March 1996: 311.</ref> | | از سوی دیگر استغراق در لذات مادّی و تحریک اذهان عمومی به کسب لذت و آزادیهای بیحد و حصر در کامجوییهای [[جنسی]]، شخصیت انسانی [[زن]] را خدشهدار نموده است و اگر این هنجار گسیختگی در یک برههی زمانی جوابی کوتاهمدت و مقطعی به یک تمنای سرکش بدهد، لیکن در درازمدت تغییر و تحولات زیانبار و غیرقابل انکاری را به جامعه تحمیل خواهد نمود. ایجاد تنفر و محسوب نمودن [[مردان]] به عنوان دشمن فرضی که به صورت اصولی و نظاممند صورت میگیرد، تعامل اجتماعی و روابط زن و مرد را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد و به پررنگتر شدن فضای تبعیض جنسیتی میانجامد که به صورت غیرمستقیم زنان را دچار مشکل میسازد. |
|
| |
|
| بر خلاف تلاشهاي جامعهشناسان، مفسـران و روانشناسان سـكولار غربي، واتيكان كـه بزرگتريـن مركـز مذهبي كاتوليكها اسـت، سرسختانـه در خصوص قانوني شـدن [[همجنسگرايی]] و [[سقطجنين]] مقاومت میكند. در دو دهه اخير مقامات كليسا كوشيدهاند تا با تقديس بنياد [[خانواده]] در جامعه بحرانزده غرب آنها را متوجه عواقب ناخوشايند گناهان و ناهنجاریهای اجتماعی نمايند. پاپ ژان پل دوّم رهبر فقيد كاتوليكهای جهان در مصاحبهای با روزنامه سان دی هرالد چنين اظهار میدارد: «[[فمينيسم]] بنيان [[خانواده]] را تضعيف و [[همجنسگرايی]] را رواج میدهد». طبق نظر پاپ، [[فمينيسم]] تهديدی عليه بنياد [[خانواده]] است و میكوشد برای كسب حقوق برابر [[زنان]] و [[مردان]]، زمينه [[ازدواج]] [[همجنسگرايان]] را فراهم نمايد. اين اظهارات در سندی 27 صفحهای تحت عنوان «همكاری [[زنان]] و [[مردان]] در جهان داخل و خارج از كليسا» مطرح گرديده است.<ref>Sunday Herald, 2005.</ref> پاپ ژان پل دوّم براين باور بود كه بیاهميت جلوه دادن تفاوت بين [[زنان]] و [[مردان]] عواقب وحشتناكی به همراه دارد. وی [[فمينيستهای راديكال]] را از مخالفين كتاب مقدس قلمداد میكند. سند اخير از سوی متخصصين دكترينهای كليسا از جمله كاردينال جوزف راتزينگر (پاپ فعلی) مورد تأييد قرار گرفت.<ref>“The Collaboration of Men and Women in the Church and in the World.”</ref>
| | تبلیغاتی که نحلههای گوناگون فمینیسم برای رهایی [[زنان]] از ستمگری [[مردان]] و قیود زندگی [[خانوادگی]] انجام میدهند، فضایی را بهوجود آورد که بسیاری از زنان، لزبینیسم را تنها راه پایان دادن به نقشهای کلیشهای دانستند تا آنجا که تیگریس اتکینسن از لزبین فمینیستهای معروف معاصر میگوید: |
| ===== اسلام =====
| |
| دين مبين اسلام، با تأكيد بر فطرت انسانی و در جهت رشد و تكامل روحی بشر، از شمول عام برخوردار است. توجه به ابعاد غريزی و معنوی انسان با ظرافتهای احكام آن نشان ميدهد كه تمدن اسلامی اجتماعیترين مكتب فكری است. كنترل عوامل ذهنی و رفتاری افراد با تهذيب و تزكيه اخلاقی از يكسو و بهينهسازی شرايط زندگی مادی و اجتماعی انسان با تأكيد بر بنياد [[خانواده]] از سوی ديگر، از ساز و كارهای اين نظام متعالی است.
| |
|
| |
|
| [[غريزه جنسی]] به عنوان يكی از مهمترين غرايز انسان كه به تحكيم روابط عاطفی و توليد نسل انسان میانجامد، از اهميت خاصی برخوردار بوده و نهاد [[خانواده]] نيز به شكل قاعدهمندی از آن بهرهمند است. در دين اسلام سركوب غرايز [[جنسی]] نه تنها امری مذموم شمرده میشود، بلكه با تشويق افراد به [[ازدواج]]، از تزلزل و انحرافات اخلاقی جلوگيری میگردد.
| | «فمینیسم یک نظریه و لزبینیسم کاربرد آن است»؛ تحت تأثیر این فضا، بسیاری از زنان که هیچ تمایلی به همجنس خود نداشتند، جهت حمایت از فمینیسم به همجنسگرايی روی آوردند و به اختلالاتی چون عقده حقارت و افسردگی ناشی از پشیمانی شدید گرفتار شدند، به عنوان مثال بررسیهای سال 1985 نشان داد 30 درصد لزبینها پس از 35 سالگی رو به [[جنس]] مخالف میآورند و 45 درصد از آنان نیز قبل از همجنسگرايی، [[ازدواج]] کرده بودند و 20 درصد لزبینها نیز کمتر از 3 سال با هم زندگی میکنند.<ref>Saghir M. T. and E. Robins, Male and Female Homosexuality, A Comprehensive Investigation, 1985, Baltimore, London, 1985: 226.</ref> بر اساس این مطالعات میتوان چنین نتیجه گرفت که بسیاری از زنان علیرغم میل باطنی خود و تحت تأثیر تبلیغات فمینیستی، گرایشهای مقطعی خاصی پیدا میکنند، امّا در نهایت به نادرستی و عدمتطابق الگوهای ارائه شده جدید با فطرت و روحیات خود، پیخواهند برد. |
| | |
| انسان امروز با توجه به تغییرات ساختار اجتماعی و تحولات عظیم سیاسی دریافته که دچار بحران شدید هویتی است. در جوامع مادّیگرا که معنویات، اخلاقیات و ارزشهای انسانی به سرعت رنگ میبازد و معیارهای درستی برای سازماندهی افکار عمومی وجود ندارد و معیارهای رایج، کسب منفعت بیشتر و لذتجویی است، انحرافات اجتماعی امری بدیهی بهنظر میرسد. پدیدههایی نظیر زنانه شدن فقر را شاید بتوان از عمده نتایج جنبش [[فمینیسم]] دانست که با تشویق [[زنان]] به استقلال از [[مردان]] سلب مسئولیت نموده و بار مشکلات اقتصادی را بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به آنان تحمیل مینماید که همین امر خود ریشه بسیاری از جرائم و رفتارهای نابهنجار اجتماعی خواهد بود. سرخوردگی [[زنان]] از عدم تحقق وعدههایی که سردمداران [[فمینیسم]] داده بودند نیز به رشد تک بعدی شخصیت [[زنان]] منجر شد که به برآشفتگی و عدمثبات روحی انجامید. بهعنوان مثال مسئله لزبینیسم و واخوردگی [[زنان]] در این حیطه نشان میدهد که تنها روش طبیعی و قابل دسترس برای کسب آرامش و جلوگیری از برخورد تبعیضآمیز، حفظ قداست [[خانواده]] و [[ازدواج]] است. هرچند با ترفندهای جدیدی چون طرح پدیده جهانی شدن که همان شق دیگر غربیسازی جهان است، سعی میشود تا ارزشها و معیارهای فرهنگ غربی با ایجاد تغییراتی در ساختارهای روبنایی جایگزین فرهنگهای اصیل ملّی و دینی کشورهای جهان گردد. در چنین حالتی اتخاذ موضع منفعلانه برای نفوذ فرهنگی شکست خورده عواقب غیرقابل جبرانی را در پیخواهد داشت. به عنوان مثال [[همجنسگـرایی]] بـه خصوص [[لزبینیسم]] میکوشد بـا برخـورداری از حمایـتهای [[فمینیستی]] جایگاه قانونی و بینالمللی را برای این قشر خاص بیابد، بیتردید مؤثرترین گزینه به منظور مقابله با پیدایش چنین پدیدههایی، بازگشت به معنویت و شناخت اصالت انسان بر مبنای فلسفه دینی است. چنین به نظر میرسد که طراحی الگوهایی که بتوانند جایگاه حقیقی و منزلت [[زن]] را براساس فطرت الهی انسان تبیین نمایند، از اولویت خاصی برخوردار است، زیرا مکاتب سکولار ساخته دست بشر در آزمون و خطای مکرر، نشان دادهاند که نه تنها موفقیتی در راهبری جامعه بشری کسب نکردهاند، بلکه با سردرگمی و ایجاد چالشهای روحی و رفتاری وضعیت اجتماع انسانی را رو به وخامت نهادهاند.
| |
|
| |
|
| == آثار== | | == آثار== |
خط ۱۱۱: |
خط ۸۱: |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |
| == منابع == | | == منابع == |
| *[http://ensani.ir/file/download/article/1601985260-10314-99-7.pdf آسیب شناسی لزبینیسم؛ محسن دوست کام، مهناز مهرابی زاده هنرمند، سجاد علی قنواتی و سپیده پورحیدري.] | | *دوست کام، محسن،مهناز مهرابی زاده هنرمند، سجاد علی قنواتی و سپیده پورحیدري، «آسیب شناسی لزبینیسم؛ محسن دوست کام»،فصلنامه علمی پژوهشی زن و فرهنگ، سال دوم. شماره هشتم. تابستان 1390ش. |
| *[https://www.jstor.org/stable/3809983 مقاله به زبان اصلی «اخلاق لزبین سارا لوسیا هوگلند: به سوی ارزش جدید و توانمندگرایی»، کارول ون کرک.] | | * مقاله به زبان اصلی «اخلاق لزبین سارا لوسیا هوگلند: به سوی ارزش جدید و توانمندگرایی»، کارول ون کرک، تاریخ بازدید: 20 دی 1401ش. |
| *[https://www.porseman.com/article/%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87-%D9%88-%D8%B9%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B6-%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%86%D8%B3-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B7/138755 گناه و عوارض همجنس گرایی] | | *« گناه و عوارض همجنس گرایی»، وب سایت پرسمان، تاریخ بازدید: 20 دی 1401ش. |
| *تانگ، رزمري،اخلاق فمنيسيت فمنيسم و دانش هـاي فمنيسـيت، ترجمـة عبـاس يزداني، قم: دفتر مطالعات زنان، 1382. | | *تانگ، رزمري،اخلاق فمنيسيت فمنيسم و دانش هـاي فمنيسـيت، ترجمـة عبـاس يزداني، قم: دفتر مطالعات زنان، 1382ش. |
| *اسلامي، سید حسن، «ج نسيت و اخلاق مراقبت »، فصـلنامـة مطالعـات راهبـردي زنان، س 11 ،1387 | | *اسلامي، سید حسن، «ج نسيت و اخلاق مراقبت »، فصـلنامـة مطالعـات راهبـردي زنان، س 11 ،1387ش. |
| | *«Sarah Hoagland»، ویکی پدیا انگلیسی، تاریخ بازدید: 20 دی 1401ش. |
| | *«اخلاق فمنیستی»، وب سایت مجله وب گردی،تاریخ بازدید: 20 دی 1401ش. |
| | |
| [[رده: ویکیجنسیت]] | | [[رده: ویکیجنسیت]] |
| [[رده: کنشگران]] | | [[رده: کنشگران]] |
| [[رده: نظریهپردازان]]
| |
| [[رده: فمنیسم رادیکال]]
| |
| [[رده: جهان غرب]]
| |