خط ۲۲: خط ۲۲:
هوقشيلد، به بررسي مثال‌هاي متعدد از شغل‌هايي مي‌پردازد كه توسط زنان طبقه متوسط انجام مي‌شوند. او با بررسي وضعيت اين کنش‌گران، در واقع، پرده از برخي جنبه‌هاي تاريك و تلخ زندگي بشر به اصطلاح مدرن غربي بر مي‌دارد. از نظر او در جامعه سرمايه‌داري مدرن، لبخندها، ژست‌ها، احساسات و روابط افراد به محصولاتي تبديل مي‌شوند كه بيش از آن كه به صاحبان‌شان تعلق داشته باشند به كارفرمايان تعلق دارند.<ref>Russell, Hochschild, managed heart, 2012, p198.</ref>   
هوقشيلد، به بررسي مثال‌هاي متعدد از شغل‌هايي مي‌پردازد كه توسط زنان طبقه متوسط انجام مي‌شوند. او با بررسي وضعيت اين کنش‌گران، در واقع، پرده از برخي جنبه‌هاي تاريك و تلخ زندگي بشر به اصطلاح مدرن غربي بر مي‌دارد. از نظر او در جامعه سرمايه‌داري مدرن، لبخندها، ژست‌ها، احساسات و روابط افراد به محصولاتي تبديل مي‌شوند كه بيش از آن كه به صاحبان‌شان تعلق داشته باشند به كارفرمايان تعلق دارند.<ref>Russell, Hochschild, managed heart, 2012, p198.</ref>   
===4. بازآرايی بدن===
===4. بازآرايی بدن===
افراد با به‌كارگيري زبان بدن روايتي خاص از هويت شخصي خويش، جهت تماشا و ارزيابي ديگران ارائه مي‌دهند. بخشي از اين فعاليت‌ها به بازآرايي يا خودآرايي بدن مربوط است. بازآرايي به معني آرايش مداوم متناسب با موقعيت‌هاي مختلف اجتماعي است و لزوما منحصر در حفظ آراستگي نيست. ممکن است فرد تمايل داشته باشد خود را با ظاهري شلخته بيارايد. از نظر گيدنز خودآرايي و تزئين خويشتن با پويايي شخصيت مرتبط است. از اين منظر، پوشاک علاوه بر آن‌که وسيلة مهمي براي پنهان‏سازي يا آشکارسازي وجوه مختلف زندگي شخصي است، نوعي وسيله خودنمايي محسوب مي‌شود و لباس، آداب و اصول رايج را به هويت شخصي پيوند مي‌زند.<ref>گيدنز، تجدد و تشخص، 1393ش، ص95.</ref>  
افراد با به‌كارگيري زبان بدن روايتي خاص از هويت شخصي خويش، جهت تماشا و ارزيابي ديگران ارائه مي‌دهند. بخشي از اين فعاليت‌ها به بازآرايي، خودآرايي یا [[مدیریت بدن]] مربوط است. بازآرايي به معني آرايش مداوم متناسب با موقعيت‌هاي مختلف اجتماعي است و لزوما منحصر در حفظ آراستگي نيست. ممکن است فرد تمايل داشته باشد خود را با ظاهري شلخته بيارايد. از نظر گيدنز خودآرايي و تزئين خويشتن با پويايي شخصيت مرتبط است. از اين منظر، پوشاک علاوه بر آن‌که وسيلة مهمي براي پنهان‏سازي يا آشکارسازي وجوه مختلف زندگي شخصي است، نوعي وسيله خودنمايي محسوب مي‌شود و لباس، آداب و اصول رايج را به هويت شخصي پيوند مي‌زند.<ref>گيدنز، تجدد و تشخص، 1393ش، ص95.</ref>  
در این بازآرایی، مدیریت بدن از سوی کنشگر در ظاهر اختیاری به نظر می‌رسد، اما برخی نظریه‌های فمینیستی، گفتمان‌هایی چون پزشکی را ابزاری مردانه برای تنظیم‌گری بدن زنانه شمرده‌اند. معیار بودن بدن مردانه در آموزش‌های پزشکی و نسبت دادن ابعاد عاطفی و ویژگی‌های جسمانی نامطلوب به زنان از طریق ساخت اجتماعی بیماری‌های زنان، از جمله شیوه‌های این تنظیم‌گری دانسته شده است.<ref> [https://www.hamooniran.ir/item/6306 احمدنیا، جامعه شناسی بدن و بدن زن، 1384ش.]</ref>  گفتمان‌های دیگری نیز وجود داشتند که شیوه مصرف زنانه را مورد توجه قرار می‌دادند. به‌عنوان نمونه بریکل، به ورود مدل جدیدی از لباس زنانه در نیوزلند اشاره می‌کند که بعد از جنگ جهانی دوم، زنان را جذاب‌تر نشان می‌داد؛ اما این لباس را تنها زنانی می‌توانستند بپوشند که اندام خود را مدیریت کرده بودند. این مدل لباس با استقبال گروهی و مقاومت گروهی دیگر رو به رو شد.<ref>[https://www.sid.ir/paper/55488/fa اباذری و حمیدی، «جامعه‌شناسی بدن و پاره‌ای مناقشات»، 1387ش، ص149.]</ref>   
در این بازآرایی، مدیریت بدن از سوی کنشگر در ظاهر اختیاری به نظر می‌رسد، اما برخی نظریه‌های فمینیستی، گفتمان‌هایی چون پزشکی را ابزاری مردانه برای تنظیم‌گری بدن زنانه شمرده‌اند. معیار بودن بدن مردانه در آموزش‌های پزشکی و نسبت دادن ابعاد عاطفی و ویژگی‌های جسمانی نامطلوب به زنان از طریق ساخت اجتماعی بیماری‌های زنان، از جمله شیوه‌های این تنظیم‌گری دانسته شده است.<ref> [https://www.hamooniran.ir/item/6306 احمدنیا، جامعه شناسی بدن و بدن زن، 1384ش.]</ref>  گفتمان‌های دیگری نیز وجود داشتند که شیوه مصرف زنانه را مورد توجه قرار می‌دادند. به‌عنوان نمونه بریکل، به ورود مدل جدیدی از لباس زنانه در نیوزلند اشاره می‌کند که بعد از جنگ جهانی دوم، زنان را جذاب‌تر نشان می‌داد؛ اما این لباس را تنها زنانی می‌توانستند بپوشند که اندام خود را مدیریت کرده بودند. این مدل لباس با استقبال گروهی و مقاومت گروهی دیگر رو به رو شد.<ref>[https://www.sid.ir/paper/55488/fa اباذری و حمیدی، «جامعه‌شناسی بدن و پاره‌ای مناقشات»، 1387ش، ص149.]</ref>   
تفاوت‌های فرهنگی در  این زمینه، چشم‌گیر است؛ برای مثال، معیارهای شیک‌پوشی در فرهنگ ایرانیان، در دوره مادها و هخامنشیان فقط شامل حال مردان می‌شد، اما به تدریج در دوران ساسانیان به شیک‌پوشی زنان نیز توجه شد. این فرهنگ در دوره ساسانیان به صورت تاکید بر کیفیت جنس لباس تعریف می‌شد، حال آن‌که در دوره قاجار به تدریج به سمت تزئینات لباس و الگوبرداری از معیارهای غربی پیش رفت.
تفاوت‌های فرهنگی در  این زمینه، چشم‌گیر است؛ برای مثال، معیارهای شیک‌پوشی در فرهنگ ایرانیان، در دوره مادها و هخامنشیان فقط شامل حال مردان می‌شد، اما به تدریج در دوران ساسانیان به شیک‌پوشی زنان نیز توجه شد. این فرهنگ در دوره ساسانیان به صورت تاکید بر کیفیت جنس لباس تعریف می‌شد، حال آن‌که در دوره قاجار به تدریج به سمت تزئینات لباس و الگوبرداری از معیارهای غربی پیش رفت.