روان کردن جمله بندی ها و تغییر در برخی پاراگف ها
ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
}}
}}
   
   
آلیسون جاگر<ref>Alison M. Jaggar.</ref> [[فمنیسم سوسیال|فمنیست سوسیال]] و طرفدار همجنس‌گرایی  
آلیسون مری جاگر؛<ref>Alison M. Jaggar.</ref> [[فمنیسم سوسیال|فمنیست سوسیال]] و طرفدار همجنس‌گرایی  


آلیسون جاگر  مانند [[آیریس ماریون یانگ]] نظریه‌ی سیستم‌های وحدت یافته را دنبال می‌کند و همچون او به جای طبقه، مقوله‌ی محوریِ تازه‌ای  به نام  ((ازخودبیگانگی))  را برای تحلیل فمینیست مارکسیست، رادیکال، روانکاو و حتی لیبرال پیش می‌کشد.جاگر معتقد است ((ازخودبیگانگی)) می‌تواند چارچوب نظری‌ای برای ما فراهم کند به گونه‌ای که دیدگاه‌های اصلی اندیشه‌های فمینیستی مارکسیست و [[رادیکال]] و روانکاو و حتی لیبرال، در آن گرد آیند.
آلیسون جاگر  مانند [[آیریس ماریون یانگ]] نظریه‌ی سیستم‌های وحدت یافته را دنبال می‌کند و همچون او به جای طبقه، مقوله‌ی محوریِ تازه‌ای  به نام  ((ازخودبیگانگی))  را برای تحلیل فمینیست مارکسیست، رادیکال، روانکاو و حتی لیبرال پیش می‌کشد.جاگر معتقد است ((ازخودبیگانگی)) می‌تواند چارچوب نظری‌ای برای ما فراهم کند به گونه‌ای که دیدگاه‌های اصلی اندیشه‌های فمینیستی مارکسیست و [[رادیکال]] و روانکاو و حتی لیبرال، در آن گرد آیند.
خط ۴۸: خط ۴۸:
===نقد جاگر به [[فمینیسم لیبرال]]===
===نقد جاگر به [[فمینیسم لیبرال]]===
آلیسون‌جاگر دو اشکال عمده به فمینیسم لیبرال وارد می‌کند.  
آلیسون‌جاگر دو اشکال عمده به فمینیسم لیبرال وارد می‌کند.  
#دوگانگی هنجاری: وقتی که تمام ظرفیت روانی و فکر این فلسفه در این خلاصه می‌شود که «چه چیز در انسان بودن به صورت اخص ارزش‌مند است»
#دوگانگی هنجاری: وقتی که تمام ظرفیت روانی و فکری این فلسفه در این خلاصه می‌شود که «چه چیز در انسان بودن به صورت اخص ارزش‌مند است»
#فردگرایی انتزاعی: این فرض که مولفه‌های مهم انسانیت، ویژگی‌های فردگرایی هستند و به‌طور مستقل از هر زمینه‌ی خاص اجتماعی تعریف می‌شوند.
#فردگرایی انتزاعی: این فرض که مولفه‌های مهم انسانیت، ویژگی‌های فردگرایی هستند و به‌طور مستقل از هر زمینه‌ی خاص اجتماعی تعریف می‌شوند.


به بیان آلیسون جاگر، با درکی که این تفکر از طبیعت انسان دارد وجه ممیزه ما انسان‌ها در قابلیت خردورزی است. حکم بر این که خردورزی ما را از موجودات دیگر متمایز می‌کند البته چندان گویا نیست، بنابراین لیبرال‌ها کوشیده‌اند از راه‌های گوناگون تعریفی برای خردورزی با تاکید بر جنبه‌های اخلاقی یا جنبه‌های مصلحت‌جویانه آن به دست دهند. هرگاه عقل به توانایی درک اصول عقلانی اخلاق تعبیر شود تاکید بر ارزش آزادی عمل افراد است. در مقابل، هرگاه عقل به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدفی دلخواه تعبیر شود ارزش خودشکوفایی مورد تاکیید قرار می‌گیرد. لیبرال‌ها هر تعریفی که از خردورزی داشته باشند در هر حال اتفاق نظر دارند که جامعه سالم جامعه‌ای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بدهد. برای نمونه دفاع لیبرالیسم از آزادی مذاهب بر این مبنا نیست که رفاه عمومی جامعه بیش‌تر می‌شود یا اینکه زندگی مومنانه در ذات خود از زندگی کفرآمیز ارزشمندتر است، بلکه به این دلیل است که افراد حق دارند زندگی معنوی خویش را به اختیار برگزینند. همین حکم برای تمامی حقوقی که ما عموماً از آن‌ها به حقوق بنیادین انسان تعبییر می‌کنیم صادق است.<ref>Jaggar,1983.</ref><ref>جاگر، آليسون، چهار تلقی از فمينيسم، مترجم:س . اميری، مجله زنان، مرجـع فمينيـسم، 1378ش، شماره 6.</ref>
به بیان آلیسون جاگر، با درکی که این تفکر از طبیعت انسان دارد وجه ممیزه ما انسان‌ها در قابلیت خردورزی است. حکم بر این که خردورزی ما را از موجودات دیگر متمایز می‌کند البته چندان گویا نیست، بنابراین لیبرال‌ها کوشیده‌اند از راه‌های گوناگون تعریفی برای خردورزی با تاکید بر جنبه‌های اخلاقی یا جنبه‌های مصلحت‌جویانه آن به دست دهند. هرگاه عقل به توانایی درک اصول عقلانی اخلاق تعبیر شود تاکید بر ارزش آزادی عمل افراد است. در مقابل، هرگاه عقل به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدفی دلخواه تعبیر شود ارزش خودشکوفایی مورد تاکید قرار می‌گیرد. لیبرال‌ها هر تعریفی که از خردورزی داشته باشند در هر حال اتفاق نظر دارند که جامعه سالم جامعه‌ای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بدهد. برای نمونه دفاع لیبرالیسم از آزادی مذاهب بر این مبنا نیست که رفاه عمومی جامعه بیش‌تر می‌شود یا اینکه زندگی مومنانه در ذات خود از زندگی کفرآمیز ارزشمندتر است، بلکه به این دلیل است که افراد حق دارند زندگی معنوی خویش را به اختیار برگزینند. همین حکم برای تمامی حقوقی که ما عموماً از آن‌ها به حقوق بنیادین انسان تعبییر می‌کنیم صادق است.<ref>Jaggar,1983.</ref><ref>جاگر، آليسون، چهار تلقی از فمينيسم، مترجم:س . اميری، مجله زنان، مرجـع فمينيـسم، 1378ش، شماره 6.</ref>


==نقد دیدگاه‌==
==نقد دیدگاه‌==
از‌آنجا‌كه فمينيسم سوسيال، تركيبی از دو گرايش فمينيسم راديكال و فمينيسم ماركسيستی محسوب می‌شود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايش‌های ياد شده برخوردار است؛ به‌ويژه از جهت فروكاستن مسئله زنان به مسئله كارگران و پذيرش چارچوب تحليلی ماركسيسم.<ref>[https://bookroom.ir/book/25092/ بستان آبادی، حسین، « نا برابری و ستم جنسی از دیدگاه اسلام و فمنیست» 1390ش]</ref>
از‌آنجا‌كه فمينيسم سوسيال، تركيبی از دو گرايش فمينيسم راديكال و فمينيسم ماركسيستی محسوب می‌شود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايش‌های ياد شده برخوردار است؛ به‌ويژه از جهت فروكاستن مسئله زنان به مسئله كارگران و پذيرش چارچوب تحليلی ماركسيسم.<ref>[https://bookroom.ir/book/25092/ بستان آبادی، حسین، « نا برابری و ستم جنسی از دیدگاه اسلام و فمنیست» 1390ش]</ref>


کاترین مکینان بر دو اساس به کوشش‌هایی که برای ایجاد فمینیسم تلفیقی سوسیالیستی صورت می‌گیرد ایراد وارد کرده است. نخست آنکه اینگونه بر هم نهاده‌ها فقط مسائل اصلی فمینیستی مانند تولید مثل و میل جنسی و [[تربیت]] کودک را در دل «تحلیلی مارکسیستی که در اساس تحولی نیافته است» جای می‌دهند.  
کاترین مکینان بر دو اساس به کوشش‌هایی که برای ایجاد فمینیسم تلفیقی سوسیالیستی صورت می‌گیرد، ایراد وارد کرده است. نخست آنکه اینگونه بر هم نهاده‌ها، فقط مسائل اصلی فمینیستی مانند تولید مثل و میل جنسی و [[تربیت]] کودک را در دل «تحلیلی مارکسیستی که در اساس تحولی نیافته است» جای می‌دهند.  


دوم آنکه این‌گونه برهم نهاده‌ها همگی «مسئله زن» را به «مسئله کارگر» فرو می‌کاهند.<ref>MacKinnon, Catharine. 1982. Feminism, Marxism, Method and the State : An Agenda for Theory; Signs: Journal of Women in Culture and Society 7, No 3.</ref> اما هیچ یک از این ایرادها به یانگ و جاگر وارد نیست. یانگ نه تنها با بهره‌گیری از تحلیل تقسیم کار به جای تحلیل طبقاتی تحلیل مارکسیستی را متحول ساخت بلکه پافشاری داشت که به حاشیه راندن [[زنان]] در سرمایه‌داری مهم‌ترین پدیده‌ای است که فمینیسم سوسیالیستی باید به بررسی آن بپردازد. این حرف در مورد جاگر نیز صادق است؛ تأکید او بر مفهوم ازخودبیگانگی بود و می‌گفت ستم بر [[زنان]] را باید به جای طبقه بر حسب ازخودبیگانگی تحلیل کرد. بنابراین اگر ایرادی به نظریه سیستم‌های وحدت‌یافته یانگ و جاگر وارد باشد شاید به این علت است که هر روشی که بخواهد مارکسیستی تلقی شود باید تحلیل طبقاتی را در اولویت بداند، یا شاید به این علت است که این نظریه‌ها به [[زنان]] اجازه‌ی پرسش و پاسخ درباره‌ی مسائل پیش پا افتاده‌ی تولیدمثل و میل جنسی و [[تربیت]] فرزند را نمی‌دهند.<ref>تانگ، رزماری، نقد و نظر، نظریه های فمینیستی، مترجم: منیژه نجم عراقی، 1387ش، ص305 </ref>
دوم آنکه این‌گونه برهم نهاده‌ها همگی «مسئله زن» را به «مسئله کارگر» فرو می‌کاهند.<ref>MacKinnon, Catharine. 1982. Feminism, Marxism, Method and the State : An Agenda for Theory; Signs: Journal of Women in Culture and Society 7, No 3.</ref> اما هیچ یک از این ایرادها به یانگ و جاگر وارد نیست. یانگ نه تنها با بهره‌گیری از تحلیل تقسیم کار به جای تحلیل طبقاتی تحلیل مارکسیستی را متحول ساخت بلکه پافشاری داشت که به حاشیه راندن [[زنان]] در سرمایه‌داری مهم‌ترین پدیده‌ای است که فمینیسم سوسیالیستی باید به بررسی آن بپردازد. این حرف در مورد جاگر نیز صادق است؛ تأکید او بر مفهوم ازخودبیگانگی بود و می‌گفت ستم بر [[زنان]] را باید به جای طبقه بر حسب ازخودبیگانگی تحلیل کرد. بنابراین اگر ایرادی به نظریه سیستم‌های وحدت‌یافته یانگ و جاگر وارد باشد شاید به این علت است که هر روشی که بخواهد مارکسیستی تلقی شود باید تحلیل طبقاتی را در اولویت بداند، یا شاید به این علت است که این نظریه‌ها به [[زنان]] اجازه‌ی پرسش و پاسخ درباره‌ی مسائل پیش پا افتاده‌ی تولیدمثل و میل جنسی و [[تربیت]] فرزند را نمی‌دهند.<ref>تانگ، رزماری، نقد و نظر، نظریه های فمینیستی، مترجم: منیژه نجم عراقی، 1387ش، ص305 </ref>