Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
جین بتکه الشتاین<ref> .Jean Bethke Elshtain</ref>
جین بتکه الشتاین<ref> .Jean Bethke Elshtain</ref>
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| عنوان          =جین بتکه الشتاین
تاملات جامعه‌شناختی
| عنوان اصلی      =
| تصویر          =الشتاین جین.png
| اندازه تصویر    =
| توضیح_تصویر    =
| زاده            =۶ ژانویه ۱۹۴۱؛ آمریکا
| درگذشت          =۱۱ اگوست ۲۰۱۳(72 سال)
| مکتب            =فمینیسم خانواده‌گرا
| محل سکونت      =
| فرزندان        =
| همسر            =
| آثار            =
| سبک            =
| زبان            =
| دین            =
| مذهب            =
| تحصیلات          =
| محل تحصیل      =
| وبسایت          =
| استادان        =
| مرتبه علمی      =
| معروفترین نظرات =
| شغل            =
| حرفه            =
|خدمات            =
}}
الشتاین در 1940 در بخش روستایی-کشاورز واقع در شمال کلرادو چشم به جهان گشود و در روستای کوچک تیمنات (با 185 نفر جمعیت) بزرگ شد.عمده شهرت وی به سبب مطالعاتش در خصوص "[[جنگ عادلانه]]" بود. همین ایده بود که جنگ علیه تروریسم را برای محافظه کاران دولت بوش توجیه می کرد و بر همین اساس الشتاین از مدافعان حمله دولت بوش آمریکا به عراق و افغانستان بود.
الشتاین در 1940 در بخش روستایی-کشاورز واقع در شمال کلرادو چشم به جهان گشود و در روستای کوچک تیمنات (با 185 نفر جمعیت) بزرگ شد.عمده شهرت وی به سبب مطالعاتش در خصوص "[[جنگ عادلانه]]" بود. همین ایده بود که جنگ علیه تروریسم را برای محافظه کاران دولت بوش توجیه می کرد و بر همین اساس الشتاین از مدافعان حمله دولت بوش آمریکا به عراق و افغانستان بود.
[[پرونده:الشتاین جین.png|بندانگشتی|جین بتکه الشتاین؛ فمینیسم خانواده‌گرا]]
[[پرونده:الشتاین جین.png|بندانگشتی|جین بتکه الشتاین؛ فمینیسم خانواده‌گرا]]
خط ۶۴: خط ۹۲:
متونی ... [که] گناه جنگ را.. به پای خوی تجاوزطلبی مردان می نوشتند هر چه کم تر و کم تر باورکردنی می شدند... پس این مایه آسودگی بود که احتمالاً پسر خود من درنده خویی نمی بود که در کمین بنشیند و منتظر فرصت باشد تا دندان هایش را آشکار سازد و خون کسی-البته نه خون خودش-را بریزد.<ref>.Elshtain 1992: 142</ref>
متونی ... [که] گناه جنگ را.. به پای خوی تجاوزطلبی مردان می نوشتند هر چه کم تر و کم تر باورکردنی می شدند... پس این مایه آسودگی بود که احتمالاً پسر خود من درنده خویی نمی بود که در کمین بنشیند و منتظر فرصت باشد تا دندان هایش را آشکار سازد و خون کسی-البته نه خون خودش-را بریزد.<ref>.Elshtain 1992: 142</ref>


به همین دلیل است که «[[زن باور]]» خواندن الشتاین، از سر تکریم باشد یا توهین، چندان هم بی اشکال نیست. در واقع او برای از میان برداشتن دیدگاهی که قائل به وجود جنبش «زن باوری» یکپارچه ای است بسیار کوشیده است و نگران آن است که این برچسب نه تنها باعث به وجود آمدن توهّم یکپارچگی زنان شود بلکه نیاز به کشف راه هایی برای پرداختن به «[[فضیلت مدنی]]» که از حد جنسیت فراتر می رود را تضعیف کند:
به همین دلیل است که «[[زن باور]]» خواندن الشتاین، از سر تکریم باشد یا توهین، چندان هم بی اشکال نیست. در واقع او برای از میان برداشتن دیدگاهی که قائل به وجود جنبش «زن باوری» یکپارچه‌ای است بسیار کوشیده است و نگران آن است که این برچسب نه تنها باعث به وجود آمدن توهّم یکپارچگی زنان شود بلکه نیاز به کشف راه هایی برای پرداختن به «[[فضیلت مدنی]]» که از حد جنسیت فراتر می رود را تضعیف کند:
اکنون در جهان، زنان همچون گروهی همخوان با چندین آوا هستند که نغمه های جداگانه آنان را می توان تشخیص داد. از جمله این آوارهای متعدد اینها هستند: آنتیگون های امروزی («لعنتی! نه نمی گذارم او ‍[مرد] برود»)؛ زنان سنتی («نمی خواهم محروم از حمایت باشیم و مردان برای حمایت از زنان تجهیز شده اند»)؛ جنگ طلبان پشت جبهه («ای مرد! برو و برای میهن مان جان فشانی کن»)؛ محجوران مدنی («به درستی نمی دانم»)؛ زنان جنگجو («برای جنگیدن آماده ام، خوش دارم لگدی حواله این کره خر کنم»)؛ و زنان صلح ساز («صلح شیوه زنان است»). هر یک از این نواها را می توان همچون نوک هرمی دانست که هر وجهش از هویت های اجتماعی قابل تشخیصی تشکیل می یابد که گاه خود را به صورت جنبش ها [ی زن باور] متجلی می سازند.<ref>Elshtain 1987:233.</ref>
اکنون در جهان، زنان همچون گروهی همخوان با چندین آوا هستند که نغمه های جداگانه آنان را می توان تشخیص داد. از جمله این آوارهای متعدد اینها هستند: آنتیگون های امروزی («لعنتی! نه نمی گذارم او ‍[مرد] برود»)؛ زنان سنتی («نمی خواهم محروم از حمایت باشیم و مردان برای حمایت از زنان تجهیز شده اند»)؛ جنگ طلبان پشت جبهه («ای مرد! برو و برای میهن مان جان فشانی کن»)؛ محجوران مدنی («به درستی نمی دانم»)؛ زنان جنگجو («برای جنگیدن آماده ام، خوش دارم لگدی حواله این کره خر کنم»)؛ و زنان صلح ساز («صلح شیوه زنان است»). هر یک از این نواها را می توان همچون نوک هرمی دانست که هر وجهش از هویت های اجتماعی قابل تشخیصی تشکیل می یابد که گاه خود را به صورت جنبش ها [ی زن باور] متجلی می سازند.<ref>Elshtain 1987:233.</ref>
به همین سان، الشتاین از برخی زن باورانی که اعلام می کنند «[[امر شخصی سیاسی است]]» انتقاد می کند. او در عین حال که ساخت و پرداخت [[جنسیتی]] [[شکاف خصوصی/عمومی]] را محکوم می کند توجه دارد که تلاش زن باوران تندرو برای سیاسی کردن حوزه خصوصی نیز خود یک راهبرد مردانه است البته راهبردی صرفاً سلسله مراتب سنتی میان مردان و زنان را وارونه می سازد.<ref>Elshtain 1981:104.</ref>
به همین سان، الشتاین از برخی زن باورانی که اعلام می کنند «[[امر شخصی سیاسی است]]» انتقاد می کند. او در عین حال که ساخت و پرداخت [[جنسیتی]] [[شکاف خصوصی/عمومی]] را محکوم می کند توجه دارد که تلاش زن باوران تندرو برای سیاسی کردن حوزه خصوصی نیز خود یک راهبرد مردانه است البته راهبردی صرفاً سلسله مراتب سنتی میان مردان و زنان را وارونه می سازد.<ref>Elshtain 1981:104.</ref>
خط ۹۲: خط ۱۲۰:
الشتاین مدعی است که این خصایص از طریق یک مادری خوب، به افراد انتقال می­‌یابد. اگر چنین فرایندی از مراقبت و توجه به جامعه گسترش داده شود، تغییرات جدی در شالوده­های ساختاری حقوق، مسئولیت­ها و قوانین اتفاق می­افتاد. خانواده امکان به‌ وجود آمدن اخلاق مسئولیت­پذیری در قبال جامعه و افراد دیگر را به وجود می­آورد، در حالی ­که فرایند فعلی، آزادی­های فردی را به جای اخلاق‌مداری ترویج می­کند. او معتقد است «[[مادری اجتماعی]]<ref>Social Mothering.</ref>»<ref>Budig، 2004: 427.</ref> به نحو عمیقی جریان روند حاکم را که در آن حقوق فردی بر ضروریات اجتماع مقدم پنداشته می­شود تغییر خواهد داد. از نظر وی، این نکته باید مورد توجه فمینیست­‌هایی که در پی [[برابری جنسیتی­‌]]اند قرار گیرد؛ آن‌ها می‌­بایست به جای تلاش برای به دست آوردن حقوق فردی و آزادی­های شهروندی برابر با مردان برای زنان، به این نکته توجه کنند که مادری اجتماعی برای زنان و مردان، هر دو رفاه اجتماعی و مسئولیت­­‌پذیری نسبت به جامعه و افراد دیگر را به ارمغان خواهد آورد که غایت ارزشمندتری است.
الشتاین مدعی است که این خصایص از طریق یک مادری خوب، به افراد انتقال می­‌یابد. اگر چنین فرایندی از مراقبت و توجه به جامعه گسترش داده شود، تغییرات جدی در شالوده­های ساختاری حقوق، مسئولیت­ها و قوانین اتفاق می­افتاد. خانواده امکان به‌ وجود آمدن اخلاق مسئولیت­پذیری در قبال جامعه و افراد دیگر را به وجود می­آورد، در حالی ­که فرایند فعلی، آزادی­های فردی را به جای اخلاق‌مداری ترویج می­کند. او معتقد است «[[مادری اجتماعی]]<ref>Social Mothering.</ref>»<ref>Budig، 2004: 427.</ref> به نحو عمیقی جریان روند حاکم را که در آن حقوق فردی بر ضروریات اجتماع مقدم پنداشته می­شود تغییر خواهد داد. از نظر وی، این نکته باید مورد توجه فمینیست­‌هایی که در پی [[برابری جنسیتی­‌]]اند قرار گیرد؛ آن‌ها می‌­بایست به جای تلاش برای به دست آوردن حقوق فردی و آزادی­های شهروندی برابر با مردان برای زنان، به این نکته توجه کنند که مادری اجتماعی برای زنان و مردان، هر دو رفاه اجتماعی و مسئولیت­­‌پذیری نسبت به جامعه و افراد دیگر را به ارمغان خواهد آورد که غایت ارزشمندتری است.


الشتاین نیز به مسئله‌ی کودکان پرداخته است؛ هم از جهت مغفول­ ماندن آنان در دوران کنونی و هم اهمیتی که آن‌ها به‌عنوان وارثان آینده‌ی جامعه دارند. او اعتقاد دارد تماس با کودکان برای بزرگ‌سالان مفید است؛ اما در مقابل ایده‌ی نگهداری جمعی از کودکان مقاومت می­کرد. الشتین ایده‌ی عدم تعلق کودک به شخص نگهدارنده‌ی خاص و واگذاری کودک به جمع را رد می­کرد. به اعتقاد او، با محروم کردن کودک از تماس با یک یا دو بزرگ‌سال که خود را وقف او کرده­اند، چیز بسیار مهمی از کف می‌رود. اگرچه او با ایده‌ی دارایی بودن کودکان نیز مخالف بود، اما احساس تعلق به همگان را بدون احساس تعلق به یک شخص خاص را به‌مراتب بدتر می­دانست.<ref>Elshtain, Jean Bethke. 1981. public man, private women. princeton, N.J: princeton university press.</ref>
الشتاین نیز به مسئله‌ی کودکان پرداخته است؛ هم از جهت مغفول­ ماندن آنان در دوران کنونی و هم اهمیتی که آن‌ها به‌عنوان وارثان آینده‌ی جامعه دارند. او اعتقاد دارد تماس با کودکان برای بزرگ‌سالان مفید است؛ اما در مقابل ایده‌ی نگهداری جمعی از کودکان مقاومت می­کرد. الشتاین ایده‌ی عدم تعلق کودک به شخص نگهدارنده‌ی خاص و واگذاری کودک به جمع را رد می­کرد. به اعتقاد او، با محروم کردن کودک از تماس با یک یا دو بزرگ‌سال که خود را وقف او کرده­اند، چیز بسیار مهمی از کف می‌رود. اگرچه او با ایده‌ی دارایی بودن کودکان نیز مخالف بود، اما احساس تعلق به همگان را بدون احساس تعلق به یک شخص خاص را به‌مراتب بدتر می­دانست.<ref>Elshtain, Jean Bethke. 1981. public man, private women. princeton, N.J: princeton university press.</ref>


الشتاین اشاره می‌کند مسئله‌ی خانواده زمانی مورد توجه قرار گرفت که خانه را به‌عنوان محل خشونت به افراد به‌خصوص زنان و کودکان معرفی کردند.<ref>Ibid: 259.</ref> معرفی خانواده از این منظر، سبب شکل گرفتن دیدگاه­های نادرست درباره‌ی آن و مغفول ماندن کارکردهایی از خانواده شد که برای اعضای آن و جامعه ضروری هستند.
الشتاین اشاره می‌کند مسئله‌ی خانواده زمانی مورد توجه قرار گرفت که خانه را به‌عنوان محل خشونت به افراد به‌خصوص زنان و کودکان معرفی کردند.<ref>Ibid: 259.</ref> معرفی خانواده از این منظر، سبب شکل گرفتن دیدگاه­های نادرست درباره‌ی آن و مغفول ماندن کارکردهایی از خانواده شد که برای اعضای آن و جامعه ضروری هستند.
خط ۹۸: خط ۱۲۶:
از نظر الشتاین، به دنبال نظریات افراطی در مورد خانواده به‌عنوان واحد اجتماعی-اقتصادی، نهادی ستمگر نسبت به اعضای خانواده (روزنامه‌ی آزادی زنان انقلابی، 1971)، خانواده به‌عنوان تولیدکننده‌ی ملزومات سرمایه‌داری<ref>[[جین همفریز]][9]Ibid: 3-261.</ref>، خانه به‌عنوان ریشه‌ی هر شر ([[لائورال لیمپوس]]<ref>Laurel Limpus.</ref>) و اردوگاه کار اجباری دلپذیر ([[بتی فریدان]])، نظریات روان­شناسی نیز به تخریب خانواده پرداختند و خانواده­‌ها را گروهی از افراد «گانگستر» و خانه را مکانی برای «ترور متقابل» معرفی کردند. [[لاینگ و سنت]]<ref>Sennett& Cobb - R.D. Laing.</ref> عشق خانوادگی و نگرانی­‌های والدین را نوعی خشونت معرفی کرده­‌اند. «از لحظه‌ی تولد کودک انسان­های اولیه تا کودک قرن بیستمی در معرض خشونت­هایی هستند که عشق نامیده می­شود» و بنابراین همه‌ی افرادی که در خانواده­‌ها بزرگ شده­‌اند «موجوداتی نیمه‌دیوانه­‌اند.»  
از نظر الشتاین، به دنبال نظریات افراطی در مورد خانواده به‌عنوان واحد اجتماعی-اقتصادی، نهادی ستمگر نسبت به اعضای خانواده (روزنامه‌ی آزادی زنان انقلابی، 1971)، خانواده به‌عنوان تولیدکننده‌ی ملزومات سرمایه‌داری<ref>[[جین همفریز]][9]Ibid: 3-261.</ref>، خانه به‌عنوان ریشه‌ی هر شر ([[لائورال لیمپوس]]<ref>Laurel Limpus.</ref>) و اردوگاه کار اجباری دلپذیر ([[بتی فریدان]])، نظریات روان­شناسی نیز به تخریب خانواده پرداختند و خانواده­‌ها را گروهی از افراد «گانگستر» و خانه را مکانی برای «ترور متقابل» معرفی کردند. [[لاینگ و سنت]]<ref>Sennett& Cobb - R.D. Laing.</ref> عشق خانوادگی و نگرانی­‌های والدین را نوعی خشونت معرفی کرده­‌اند. «از لحظه‌ی تولد کودک انسان­های اولیه تا کودک قرن بیستمی در معرض خشونت­هایی هستند که عشق نامیده می­شود» و بنابراین همه‌ی افرادی که در خانواده­‌ها بزرگ شده­‌اند «موجوداتی نیمه‌دیوانه­‌اند.»  


گروه­های طرفدار خانواده، خانه و نقش­‌های خانوادگی زنان را منبع قدرت و خردی می­دانند که می‌تواند برای تبدیل جهان به مکان بهتر، استفاده شود. از نظر این دسته از فمینیست­ها، دلیل اصلی ضدیت با خانواده، غرق شدن در جذابیت ظاهری فعالیت­های مردانه و تصور خانواده به‌عنوان مانع اصلی رسیدن زنان به این امتیازات است. در حالی که از نظر [[فمینیست­‌های طرفدار خانواده]]، حضور زنان در خانه به‌دور از دنیای سیاست و آفات آن، زنان را در همکاری، مراقبت و حفاظت از یکدیگر در موقعیت برتری نسبت به مردان قرار داده است. این گروه معتقدند این خصوصیات زنان می‌تواند پادزهری برای [[فرهنگ مردمحور]] باشد.<ref>Ibid: 427.</ref>
گروه­های طرفدار خانواده، خانه و [[نقش­‌های خانوادگی زنان]] را منبع قدرت و خردی می­دانند که می‌تواند برای تبدیل جهان به مکان بهتر، استفاده شود. از نظر این دسته از فمینیست­ها، دلیل اصلی ضدیت با خانواده، غرق شدن در جذابیت ظاهری فعالیت­های مردانه و تصور خانواده به‌عنوان مانع اصلی رسیدن زنان به این امتیازات است. در حالی که از نظر [[فمینیست­‌های طرفدار خانواده]]، حضور زنان در خانه به‌دور از دنیای سیاست و آفات آن، زنان را در همکاری، مراقبت و حفاظت از یکدیگر در موقعیت برتری نسبت به مردان قرار داده است. این گروه معتقدند این خصوصیات زنان می‌تواند پادزهری برای [[فرهنگ مردمحور]] باشد.<ref>Ibid: 427.</ref>


از نظر الشتاین، آنچه مانع [[فردگرایی]] فزاینده در غرب شده، [[خانواده]] است و اینکه این نهاد علی‌رغم تلاش فمینیست­‌ها وجود دارد این است که اولاً جدا کردن انسان­ها از جمع و از آنچه نیاز به صمیمت را تأمین کند، برخلاف نیازهای اساسی انسان­‌هاست و دوم اینکه آن‌ها نتوانستند جایگزین مناسبی برای تأمین این نیازها معرفی کنند. راه‌حل این مسئله از نظر الشتاین، به نقل از [[سیمون ویل]]<ref>Simone Weil</ref><ref>Elshtain، 1995: 271</ref> این است که «لازم است از این دیدگاه که خانواده یا هر نهاد مذهبی در خدمت نظام سرمایه‌داری است دست کشید و حقیقت این نهاد و خدمات آن را بررسی و تقویت کرد.»
از نظر الشتاین، آنچه مانع [[فردگرایی]] فزاینده در غرب شده، [[خانواده]] است و اینکه این نهاد علی‌رغم تلاش فمینیست­‌ها وجود دارد این است که اولاً جدا کردن انسان­ها از جمع و از آنچه نیاز به صمیمت را تأمین کند، برخلاف نیازهای اساسی انسان­‌هاست و دوم اینکه آن‌ها نتوانستند جایگزین مناسبی برای تأمین این نیازها معرفی کنند. راه‌حل این مسئله از نظر الشتاین، به نقل از [[سیمون ویل]]<ref>Simone Weil</ref><ref>Elshtain، 1995: 271</ref> این است که «لازم است از این دیدگاه که خانواده یا هر نهاد مذهبی در خدمت نظام سرمایه‌داری است دست کشید و حقیقت این نهاد و خدمات آن را بررسی و تقویت کرد.»
خط ۱۳۲: خط ۱۶۰:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده: ویکی جنسیت]]
[[رده: کنشگران جنسیت]]
[[رده: کنشگران جنسیت]]
[[رده: فمینیسم خانواده‌گرا]]
[[رده: فمینیسم خانواده‌گرا]]
[[رده: موج سوم فمینیسم]]
[[رده: موج سوم فمینیسم]]