بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
|خدمات = | |خدمات = | ||
}} | }} | ||
تاجالسلطنه (۱۳۰۱ هجری قمری- ۱۳۵۴، تهران) دوازدهمین [[دختر]] ناصرالدین شاه بود | تاجالسلطنه (۱۳۰۱ هجری قمری- ۱۳۵۴، تهران)مدافع مشروطیت، حقوق زنان، آزادی، برابری و منتقد حکومت مظفرالدین شاه | ||
تاجالسلطنه دوازدهمین [[دختر]] ناصرالدین شاه و نام اصلیش زهرا بود. پدرش او را «تاج السلطنه» صدا میکرد. [[دختر]]ی که به بانوی شورشی دربار معروف بود و [[کلیشههای جنسیتی]] دوران قاجار را زیر سوال میبرد.تاجالسلطنه از مدافعان انقلاب مشروطه و عضو [[انجمن حریت نسوان]] بود. تاجالسلطنه به نوشتن خاطرات خود علاقه بسیاری داشت. بخشهایی از خاطرات او به نام «خاطرات تاج السلطنه» برجا مانده که وسعت اطلاعات او را نشان میدهد و منبع تاریخی بااهمیتی است. وی از مشروطیت، حقوق [[زنان]]، آزادی، برابری و قانون دفاع کرده و انتقادهایی جدی به وضعیت حکومت و سلطنت برادرش، مظفرالدینشاه قاجار داشت و بسیاری از مشکلات کشور را حاصل عدم کفایت شاهان قاجار میدانست. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
تاجالسلطنه در سال ۱۳۰۱ ه.ق/ ۱۲۶۳ ه.ش در حرمسرای شلوغ و فراخ سلطنتی زاده شد. پدرش ناصرالدین شاه، چهارمین پادشاه قاجار و مادرش «توران السلطنه»، [[دختر]] عموی ناصرالدین شاه بود. | |||
چنانکه گفتهاند وی دوازدهمین [[دختر]] ناصرالدین شاه بود که نام اصلیاش «زهرا» و «تاج السلطنه» لقبی بود که پدرش به وی اعطا کرد. او پس از تولد، به رسم دربار از مادرش جدا و در عمارتی جداگانه، توسط دایه و به گفته خودش «دده» نگهداری | چنانکه گفتهاند وی دوازدهمین [[دختر]] ناصرالدین شاه بود که نام اصلیاش «زهرا» و «تاج السلطنه» لقبی بود که پدرش به وی اعطا کرد. او پس از تولد، به رسم دربار از مادرش جدا و در عمارتی جداگانه، توسط دایه و به گفته خودش «دده» نگهداری میشد. تاج السلطنه بعدها در خاطراتش از این رسم بسیار انتقاد میکند و آرزو میکند که ای کاش به جای پرورش در دامان دایهای بیسواد، در آغوش پرمهر مادر رشد میکرد. با وجود انتقاد شدید وی از این رسم، خود نیز فرزندانش را به دایه میسپارد و همین مسئله بعدها سبب پشیمانیاش میشود.<ref>[https://tarikhema.org/contemporary/55732/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7/ کاظمی، انی، ((زندگینامه تاج السلطنه دختر شورشی دربار ناصرالدین شاه))، 19 اردیبهشت 1399]</ref> | ||
در هفت سالگی به مکتب میرود و به دلیل تعلق به خاندان پادشاهی از نعمت خواندن و نوشتن که در آن زمان برای [[زنان]] مرسوم نبود، برخوردار میشود. اما هنوز کودکی ۹ ساله بود که او را به نامزدی «حسن خان شجاع السلطنه» پسر «محمد باقر سردار اکرم» که او نیز نوجوانی بیش نبود درآوردند. علیرغم بی میلی فراوان تاج السلطنه به این [[ازدواج]]، چارهای جز قبول این وصلت نبود.<ref> | در هفت سالگی به مکتب میرود و به دلیل تعلق به خاندان پادشاهی از نعمت خواندن و نوشتن که در آن زمان برای [[زنان]] مرسوم نبود، برخوردار میشود. اما هنوز کودکی ۹ ساله بود که او را به نامزدی «حسن خان شجاع السلطنه» پسر «محمد باقر سردار اکرم» که او نیز نوجوانی بیش نبود درآوردند. علیرغم بی میلی فراوان تاج السلطنه به این [[ازدواج]]، چارهای جز قبول این وصلت نبود.<ref>[https://rch.ac.ir/article/Details/7155 دانشنامه جهان اسلام ((تاج السلطنه))]</ref> | ||
در سن ۱۳ سالگی و یک سال پس از درگذشت پدرش که به دست «میرزا رضای کرمانی» به قتل رسید، توسط برادرش مظفرالدین شاه که به جای پدر به تخت نشسته بود، با اندوه و گریه به خانه بخت روانه شد؛ خانهای که به اذعان خودش هیچگاه در آن خوشبخت نبود.<ref> | در سن ۱۳ سالگی و یک سال پس از درگذشت پدرش که به دست «میرزا رضای کرمانی» به قتل رسید، توسط برادرش مظفرالدین شاه که به جای پدر به تخت نشسته بود، با اندوه و گریه به خانه بخت روانه شد؛ خانهای که به اذعان خودش هیچگاه در آن خوشبخت نبود.<ref>[https://tarikhema.org/contemporary/55732/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7/ کاظمی، انی، ((زندگینامه تاج السلطنه دختر شورشی دربار ناصرالدین شاه))، 19 اردیبهشت 1399]</ref> | ||
به گفته تاج السلطنه، [[همسر]] او کودکی لوس و خودخواه بود و حسادت حاسدان و تحریک و تشویق اطرافیان، وی را به [[مرد]]ی بی بند و بار و هوسران تبدیل کرد که شبنشینی و خوشگذرانی با دوستانش را به همصحبتی با [[همسر]]ش ترجیح میداد. به سبب خوشگذارنیهای مکرر «شجاع السلطنه» و عدم حضور وی در منزل، تاج السلطنه بیشتر اوقات خود را به تنهایی و اندوه میگذراند. اما از سویی تنهایی به وی کمک کرد تا به مطالعه کتابهای مختلف و علوم و فنون جدید متمایل شود و بیشتر وقت خود را صرف یادگیری نماید. خواندن کتابها و رمانهای فرنگی و آشنایی با علوم و دانشهای جدید غرب، او را به سفر به اروپا و دیدن مظاهر تمدن آن دیار، مشتاق کرد.<ref> | به گفته تاج السلطنه، [[همسر]] او کودکی لوس و خودخواه بود و حسادت حاسدان و تحریک و تشویق اطرافیان، وی را به [[مرد]]ی بی بند و بار و هوسران تبدیل کرد که شبنشینی و خوشگذرانی با دوستانش را به همصحبتی با [[همسر]]ش ترجیح میداد. به سبب خوشگذارنیهای مکرر «شجاع السلطنه» و عدم حضور وی در منزل، تاج السلطنه بیشتر اوقات خود را به تنهایی و اندوه میگذراند. اما از سویی تنهایی به وی کمک کرد تا به مطالعه کتابهای مختلف و علوم و فنون جدید متمایل شود و بیشتر وقت خود را صرف یادگیری نماید. خواندن کتابها و رمانهای فرنگی و آشنایی با علوم و دانشهای جدید غرب، او را به سفر به اروپا و دیدن مظاهر تمدن آن دیار، مشتاق کرد.<ref>[https://jadvalyab.ir/blog/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF/ وب لاگ جدول یاب، ((دوازدهمین دختر ناصرالدین شاه تاج السلطنه که بود؟ + عکس))]</ref> | ||
عدم همفکری تاج السلطنه با [[همسر]]ش و نیز تحریک و اختلافافکنی اطرافیان آنها، سرانجام منجر به جدایی آن دو از هم شد و وجود سه فرزند نیز نتوانست مانع این امر شود. تاج السلطنه در خاطراتش علاقه به یادگیری دانش و سفر به اروپا را علت جدایی خود از [[همسر]]ش بیان میکند. وی بعدها از این اقدام پشیمان شده و وسوسه اطرافیان و به ویژه آموزشهای معلم خود را که سعی در جدا نمودن او از مذهب داشت، مسبب جداییاش میداند؛ «این متملقین، مذهب و جدیت من در اوامر آسمانی را هم مخالف با خیالات فاسد خود دیدند، خواسته مرا از قید مذهب خلاص کرده، بعد با کمال آسانی از [[شوهر]]م هم جدا کنند.»<ref> | عدم همفکری تاج السلطنه با [[همسر]]ش و نیز تحریک و اختلافافکنی اطرافیان آنها، سرانجام منجر به جدایی آن دو از هم شد و وجود سه فرزند نیز نتوانست مانع این امر شود. تاج السلطنه در خاطراتش علاقه به یادگیری دانش و سفر به اروپا را علت جدایی خود از [[همسر]]ش بیان میکند. وی بعدها از این اقدام پشیمان شده و وسوسه اطرافیان و به ویژه آموزشهای معلم خود را که سعی در جدا نمودن او از مذهب داشت، مسبب جداییاش میداند؛ «این متملقین، مذهب و جدیت من در اوامر آسمانی را هم مخالف با خیالات فاسد خود دیدند، خواسته مرا از قید مذهب خلاص کرده، بعد با کمال آسانی از [[شوهر]]م هم جدا کنند.»<ref>[https://www.isna.ir/news/1400121108928/%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D9%87-%D9%88-%DA%98%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%86%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D9%86%D8%AF ((آنچه درباره «تاجالسلطنه» و «ژاله» نمیگویند))، خبرگذاری ایسنا، 11 اسفند 1400]</ref> | ||
==دیدگاه(بر اساس کتاب خاطرات تاج السلطنه)== | ==دیدگاه(بر اساس کتاب خاطرات تاج السلطنه)== |