فمینیسم: تفاوت میان نسخهها
سلمان قاسمی (بحث | مشارکتها) پیامدها |
سلمان قاسمی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
#'''سکولاریسم''': در یک تبیین اجمالی به بیتفاوتی در برابر دين يا نفی مذهب و آموزههای دينی يا خارج کردن عرصههای مختلف علوم از آموزههای دينی و ملاحظات مذهبی تعریف شدهاست. بر اساس این تعریف، حقوق زنان باید بر اساس بعد مادی و نيازهای ملموس و محسوس بشری تنظیم شود.<ref>کدخدایی، «مبانی مقايسهي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391، ص60 </ref> | #'''سکولاریسم''': در یک تبیین اجمالی به بیتفاوتی در برابر دين يا نفی مذهب و آموزههای دينی يا خارج کردن عرصههای مختلف علوم از آموزههای دينی و ملاحظات مذهبی تعریف شدهاست. بر اساس این تعریف، حقوق زنان باید بر اساس بعد مادی و نيازهای ملموس و محسوس بشری تنظیم شود.<ref>کدخدایی، «مبانی مقايسهي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391، ص60 </ref> | ||
#'''لزوم تغییر نظام [[خانواده]]''': تغییر و اصلاح نظام سلسله مراتبی خانواده یکی از اهداف بزرگ گرایشهای فمینیستی است. برخی از گرایشها قائل به تغییر قوانین حاکم بر خانواده، برخی قائل به حذف خانواده و برخی خواهان تغییر روابط قدرت در خانواده و برخی نیز خواستار نظام برابری و اشتراک در تمام شئون خانواده هستند. <ref>افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 70</ref> | #'''لزوم تغییر نظام [[خانواده]]''': تغییر و اصلاح نظام سلسله مراتبی خانواده یکی از اهداف بزرگ گرایشهای فمینیستی است. برخی از گرایشها قائل به تغییر قوانین حاکم بر خانواده، برخی قائل به حذف خانواده و برخی خواهان تغییر روابط قدرت در خانواده و برخی نیز خواستار نظام برابری و اشتراک در تمام شئون خانواده هستند. <ref>افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 70</ref> | ||
== فمینیسم و خانواده == | |||
== فمینیسم و سیاست == | |||
== فمینیسم و هنر == | |||
==مهمترین پیامدهای فمینیسم== | ==مهمترین پیامدهای فمینیسم== |
نسخهٔ ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۰۰
فمینیسم؛ جنبش فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مدعی دفاع از حقوق زنان
کم انگاری و نادیده گرفتن منزلت زنان در تعالیم دینی یهود و مسیحیت،[۱] به رسمیت نشناخت حقوق زنان در اعلامیههای مختلف حقوق بشر و انکار هرگونه حق و حقوق اخلاقی و قانونی برای زنان، بهویژه بعد از ازدواج، سبب ایجاد جنبشی به نام فمینیسم با هدف دفاع از حقوق زنان شد. پس از سالها تلاش و مبارزه، حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی، از جمله بهدست آوردن حق رأی و دستیابی به مناصب و ردههای شغلی بالا، بخشی از رهآوردهای این جنبش به شمار میآید؛ علاوه بر اینکه بسیاری از تغییرات بنیادین در برخی ساختارهای اجتماعی، از جمله تزلزل در نهاد خانواده، کاهش ازدواج، افزایش آمار طلاق، حمله به مردان در شئون مختلف اجتماعی و خانوادگی از مهمترین پیامدهای فمینیسم بهشمار میرود.[۲]
فمینیسم از یک سو جریانی فکری است که اعتقاد دارد زنان باید به فرصتها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دست پیدا کنند و از سوی دیگر جنبشی اجتماعی است که تلاش میکند تا اعتقادات و باورهای معنای نخست را در افراد و اجتماع نهادینه سازد. این جریان تاکید دارد که در طول تاریخ، زنان بیشتر از مردان تحت ظلم و تبعیض بودهاند و این ریشه در جنسیت آنها دارد. اگرچه فمینیستها تاحدودی در احیاء حقوق زن در غرب، نقش قابل ملاحظهای داشتهاند اما به باور محققان فمینیسم، پس از قرنها تلاش و مبارزه، جز ابهام افزایی، انحراف مسیر مبارزه، غیر قابل دسترس خواندن حقوق حقیقی زنان، دامن زدن به بحران تفاهم انسانها، ایجاد دشمنی بین دو جنس زن و مرد، تلاش در ایجاد همانندی مصنوعی با نادیده گرفتن نقش ها و کارکردهای ویژه زنان و مردان و در نهایت پایین آوردن جایگاه انسانی زن، پیامد دیگری نداشتهاست.
واژهشناسی فمینیسم
واژه فمینیسم، از ریشه feminine به معنای زنانه، زنآسا، مادینه و مؤنث نخستین بار در سال 1837 میلادى وارد زبان فرانسه شد و از ریشه لاتینی femina اخذ شده است.[۳] برای این واژه در زبان فارسى، زنگرایى، زنانهنگرى، زنسالارى، زنورى، زنمحورى، زنمدارى و معانی گوناگونی نظیر نهضت جانبدارى از حقوق زنان، عقیده به برابرى زن و مرد، نهضت حمایت از حقوق اجتماعی سیاسی زنان[۴] و نهضت طرفداری از حقوق زن پیشنهاد شده است.[۵]
مفهومشناسی فمینیسم
فمینیسم از ابتدا تاکنون تحولات عمیقی را پشت سر گذاشته و نحلههای مختلف و بعضاً متخالفی را شامل میشود. از این رو نمیتوان تعریف دقیق و روشنی از آن ارائه کرد. زمانى که براى نخستین بار این واژه به دایره واژگان فرانسه وارد شد، فرهنگ لغت فرانسوی رُوبر (Le Robert) در تعریف آن نوشت: فمینیسم آیینى است که طرفدار گسترش حقوق و نقش زن در جامعه است.[۶]برخی، فمینیسم را یک جنبش اجتماعى زنان دانسته اند درحالی که فمینیسم، هم جنبش اجتماعی است و هم ایدئولوژی. ایدئولوژى است، چون تأکید بر ارزش مساوى زنان با مردان دارد و با ایدئولوژیهاى جنسیّتگرا و پَستشمار زنان مبارزه میکند و جنبش اجتماعى است، چون به صورت سازمان یافته براى دگرگون کردن نظامات اجتماعى که به فرمانبرى زنان از مردان، دستور میدهند، تلاش میکند.[۷]
با این وجود، فمینیسم را میتوان جنبشی سازمان یافته دانست که در جهت احقاق حقوق زنان و اثبات برابری زن و مرد از جنبههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی تلاش میکند.[۸]
پیشینه
فمینیسم اولین بار در سال 1871م در یک متن پزشکی به زبان فرانسوی برای تشریح گونهای وقفه در رشد اندامها و خصایص جنسی بیماران مردی که تصور میشد خصوصیات زنانه یافتهاند به کار برده شد. یک سال بعد، یک نویسنده ضدفمنیستی فرانسوی، این واژه را برای زنانی که مردانه رفتار میکردند به کار برد. استفاده از این واژه تا دهه شصت و هفتاد میلادی برای اشاره به تشکّلهای زنانه مرسوم نبود. صـرفا در همین اواخر است كه استفاده از اين واژه، بـرای تمامى گروههـای مـرتبط بـا مسـئله حقـوق زنـان، متداول و فراگير شده اسـت.[۹]
فمينيسم در يك بررسى تاريخى به چهار موج تقسيم میشـود. مـوج اول (1920-1848)، موج دوم (1980-1960)، موج سوم (1980 - 2012) و موج چهارم (حدود 2012 تا کنون)
موج اول فمینیسم مصادف با نیمه دوم قرن نوزدهم، زمانی آغاز شد که زنان در اروپا و آمریکا فاقد حق رای، حق مالکیت، حق کار و استقلال اقتصادی بودند. اعتراضات آنها در مقابله با نابرابریهای حقوقی، سیاسی و اقتصادی به گرفتن حق رأی، حق کار و استقلال اقتصادی در برخی از کشورهای غربی منجر شد. سپس بعد از یک دوره فترت و خاموشی به خاطر جنگهای جهانی اول و دوم و تبعات آن، موج دوم فمینیسم از دههي 1960م و با طرح افکار ایدئولوژیک در تحلیل علل فرودستی زنان و ترسیم آرمان فمینیستی آغاز شد. در دههي هفتاد، فمینیستها به طرح مباحث زنانه در علوم انسانی و از جمله حقوق فمینیستی پرداختند.[۱۰]
زمینههای پیدایش فمینیسم
زمینههای آغازین شکلگیری اندیشههای فمینیستی را میتوان در اعتراضات به نابرابریهای جنسیتی، به ویژه در قرن نوزدهم و پس از انقلاب فرانسه جستجو کرد. این جنبش در ابتدا ماهیتی اومانیستی داشت و بر اساس ایدههای برابری حقوق فردی شکل گرفت و سپس با مفاهیمی مانند فمینیسم لیبرال و مارکسیستی تکامل یافت.
مهمترین زمینههای پیدایش فمینیسم عبارتند از؛
- نداشتن حق رأی زنان در بیشتر جوامع غربی؛
- نبود اصل امکان تحصیل یا تحصیلات عالی برای زنان؛
- فراهم نبودن زمینه اشتغال زنان در کارهای اقتصادی، سیاسی و…؛
- نبود حق سرپرستی فرزند برای زنان در جوامع گوناگون؛
- وجود دیدگاه فکری و فلسفی نادرست نسبت به شأن و جایگاه زنان؛
- نگاه کلیسا و دانشمندان مسیحی به زن با عنوان موجود درجه دوم و پستتر از مرد؛
- نداشتن حق ارث و مالکیت زنان در بیشتر جوامع غربی؛
- خشونت مردان برضد زنان در خانه و جامعه با استفاده از امکاناتی که مردان داشتند؛ مثل زور، ثروت و موقعیت اجتماعی.
- نقش سرمایه داران و بنگاههای اقتصادی در قرن ۱۸ و 19[۱۱]
گونهشناسی و امواج فمینیسم
به صورت کلی سه گونه از فمینیسم در غرب تعریف شده است. اولین گونه که به فمینیسم اثباتگرا معروف است و در قرون 17 و 18 میلادی شکل گرفت. با حاکمیت بینش مردسالار تا آن زمان، زن، موجودی تبعی قلمداد میشد و استقلال موجود مستقلی به نام زن مورد سؤال بود. از این رو مهمترین هدف فمینیستها در آن دوره، اثبات شأن زن در حوزه اجتماعی و نهاد خانواده بود. این گونه از فمینیسم بیشتر، صبغه فلسفی دارد و قائل به استقلال وجودی زن است و با این تلقـی، حـدود اختیـارات و حقـوق زنان را تعریف می کند.[۱۲]
موج اول فمینیسم
فمنیسیم اثباتگرا همان موج اول فمینیسم به شمار می رود كه از سال 1850 تا 1920 میلادی جریان داشت و معروف به «جنبش حق رأی زنان» است. این موج، بستر ارائه مباحث حقوقى زنـان را در كشـورهای غربـى پـس از انقلاب فرانسه فراهم كرد. مهمترین خواستههای فمینیستها در این دوره اصلاح لباس، اصلاحات حقوقی در رابطه با ازدواج، داشتن فرصـتهای برابـر قـانونى، اصلاحات سیاسی با محوریت حق رأی برای زنان و مردستیزی و نقد ازدواج و خانواده بود.[۱۳] از مهمترین دسـتاوردهای ايـن مـوج میتوان به تثبيـت مالكيـت زنـان، فرصتهای كم و بيش برابر برای تحصیل و تجربه كار تشكيلاتى اشاره کرد.[۱۴] [۱۵]
موج دوم فمینیسم
فمینیسم اثباتگرا پس از دستیابی نسبی به شأن مستقل برای زنان، به سمت احقاق حقوق اجتماعی برابر با مردان حرکت کرد که با عنوان فمینیسم مساواتطلب شناخته میشود. گونه دوم فمینیسم که از سال 1920 شروع و تا سال 1980 ادامه داشت با اعتقاد به برابری جنسیتی به سمت ترسیم حقوق و جایگاه سیاسی–اجتماعی مساوی با مردان حرکت کرد. مطابق با دیدگاه موج دوم، تفاوتهای جسمی، جنسی و روانشناختی زن و مرد نباید مانع از ورود زنان در عرصههای مختلف اجتماعی شود از مسئولیتها و مشاغل مدیریتی سطح بالا تا مشاغل سخت مانند خدمات شهری.[۱۶]
سيمون دوبووار با نوشتن كتاب جنس دوم و بتي فریدان با نگارش كتاب زن فریبخورده تاثير اصلي و مهمي در برانگيختن موج دوم فمينيسم داشتند.[۱۷] طرفداران موج دوم، به بازسازی و انقلاب مفاهیم (نه فقط اصلاح مفاهیم) معتقد بودند و نظریههای موجود را جنسگرا و غیر قابل اصلاح میدانستند. پژوهشهای این جنبش، فرضها و تعمیمهای حاصل از پژوهشهای مردانه را انکار میکنند و به مبارزه با جهانبینی مردسالاری که فرودستی زنان را طبیعی میدانند، میپردازند. موج دوم نسبت به موج اول، گرایش تندتری داشت و فمينيستها این موج، خواستار برابری كامل زن و مرد در تمامي حوزه های اجتماعی، روانی و فرهنگی بودند. برخی از نتایج موج دوم به شرح زیر است.
- جدایی روابط جنسی از تولید مثل؛
- آزادي كامل زنان در امور جنسی
- ظهور جنبش آزادی زنان در تمام امور؛
- کاهش ازدواج و زاد و ولد و افزایش آمار طلاق و تضعیف نظام خانواده؛
- ایجاد مؤسسات فراوان فرهنگی و مطبوعاتی ویژه زنان؛
- به دست آوردن قدرتهایی در زمینه اقتصادی و سیاسی.[۱۸]
موج سوم فمینیسم
با گذر از دو موج اول و دوم، گفتمان مدرن فمینیستی به عنوان موج سوم فمینیسم، دعاوی جدیدی را مطرح کرد. فمینیسم اثباتگرا با صبغه فلسفی و فمینیسم مساواتطلب با صبغه اجتماعی، حالت تدافعی داشته و تفکیکی را که بین جنس زن و مرد قابل رؤیت است، رد می نمایند، امـا در حوزه مدرن، فمینیسم جنبه تهاجمی دارد و ضمن تأکید بر مقوله جنسیت تفسیر تازهای از آن ارائه می کند. در اینجا زن نه تنها فرو دست نیست، بلکه فرا دست است، حتی ادعا میشود زنان میتوانند و حق دارند قدرت زنانه را جایگزین آن چیزی نمایند که تاکنون مردانه بوده است.[۱۹]
موج سوم فمینیسم بيشتر متأثر از دیدگاه پستمدرن، تحولات نظام سرمایهداری و رویکرد افراطی موج دوم بود. ویژگی مهم موج سوم را «تأكيد برتفاوتها» دانستهاند، تفاوت بين زنان و مسائل ایشان در مناطق و فرهنگهای مختلف و نيز كاهش تفاوت و ستيز بين زنان و مردان كه هر دو موضوع در سطح نظری و عملي مورد بیتوجهی فمينيسم در موج دوم بود.[۲۰]
به عبارت دیگر تحولات نظام سـرمايهداری و مطـرحشـدن نظريـه پسـتمـدرن زمينه ظهور موج سوم فمينيسم را فراهم كرد.[۲۱] نتیجه ناپسند زیادهروی موج دوم در حرکتهای زنمدارانه، افزایش خشونت روزافزون در خانواده و محیط کار و ناامنی جنسی از مهمترین عوامل پیدایش موج سوم فمنیسم در جهان غرب بهشمار میرود. [۲۲]
گرایشهای فمینیستی
فمینیسم به لحاظ گرایشهای غالب به چند دسته تقسیم میشود.
- فمینیسم لیبرال: پیروان فمنیسم لیبرال، نبودن فرصتهای برابر آموزشی در جامعه را دلیل ستم بر زنان میدانند و تلاش میکنند با انجام اصلاحاتی در این زمینه، بدون آنکه بنیادهای اجتماعی و اساسی موجود در جامعه تغییر کند، موقعیت زنان را بهبود بخشند. [۲۳]
- فمینیسم مارکسیستی: طرفداران این گرایش با تأکید بر مادرسالار بودن جوامع اولیه، معتقدند که پیدایش مالکیت خصوصی در جوامع، سبب در بند کشیدن زنان شدهاست و تا زمانی که نظام مالکیت خصوصی وجود دارد، این اسارت وجود خواهد داشت. [۲۴]
- فمینیسم رادیکال: طرفداران فمنیسم رادیکال بر این باورند که هیچ حوزهای از جامعه، از تبیین مردانه بر کنار نیست، در نتیجه باید در هر جنبهای از زندگی زن که طبیعی تلقی میشود، تردید کرد و برای انجام کارها شیوههای جدیدی یافت. [۲۵]
- فمینیسم سوسیال: این جنبش متاثر از فمینیسم رادیکال است. این گرایش به بررسی ایرادها و اشکالهای رویکرد لیبرالی پرداخته و تلاش کرده از آنها دور بماند. در این دیدگاه، جنس، طبقه، نژاد، سن و ملیت، خود، عوامل ستم بر زناناند. فمینیسم سوسیال، مردسالاری را نظامی فراتاریخی میداند؛ به این معنا که مردان در طول تاریخ، بر زنان اعمال قدرت نمودهاند و معتقد است که این نظام در جوامع سرمایهداری شکل خاصی مییابد. [۲۶]
- فمینیسم پستمدرن: واژه فمینیسم پستمدرن تداعیکننده مجموعهای از مفاهیم و طرز فکرها در مورد زنان و مسائل زنانه است که این مفاهیم، گاه متضاد و متعارض است. این گرایش معتقد است روابطی که بر زنان تحمیل میشود و رفتارهایی که میان دختر و پسر تفاوت ایجاد میکند، موجب بردگی زن در تاریخ شده است؛ نه اموری مانند ازدواج و نقش مادری. [۲۷]
ویژگیهای مشترک گرایشهای فمینیستی
جریان کلی فمینیسم در ارائه عللی که برای فرودستی و ظلم به زنان در طول تاریخ ارائه میدهند با یکدیگر متفاوتاند اما اصول و ویژگیهای مشترکی هم دارند. از مهمترین این اصول میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
- اومانیسم و انسانمداری: این واژه به اصالت بشر یا انسانگرایی تعریف میشود. در تمام گرایشهای فمینیسم، انسان در راس امور قرار دارد. اومانیسم هیچ مرجع اقتداری را برای جهان به رسمیت نمیشناسد و معتقد است که هیچ مرجعیّتی برای تفسیر عالم و نظمبخشی به آن، جز انسان وجود ندارد. حاکمیت سرنوشت در اختیار انسان است. اومانیسم تمام پیوندهای پیشساخته از حیات بشری را نفی میکند و نحوه پیوندهای اجتماعی و غایات حیات انسانی، توسط خود انسان تفسیر و تعیین میشود.[۲۸]
- سکولاریسم: در یک تبیین اجمالی به بیتفاوتی در برابر دين يا نفی مذهب و آموزههای دينی يا خارج کردن عرصههای مختلف علوم از آموزههای دينی و ملاحظات مذهبی تعریف شدهاست. بر اساس این تعریف، حقوق زنان باید بر اساس بعد مادی و نيازهای ملموس و محسوس بشری تنظیم شود.[۲۹]
- لزوم تغییر نظام خانواده: تغییر و اصلاح نظام سلسله مراتبی خانواده یکی از اهداف بزرگ گرایشهای فمینیستی است. برخی از گرایشها قائل به تغییر قوانین حاکم بر خانواده، برخی قائل به حذف خانواده و برخی خواهان تغییر روابط قدرت در خانواده و برخی نیز خواستار نظام برابری و اشتراک در تمام شئون خانواده هستند. [۳۰]
فمینیسم و خانواده
فمینیسم و سیاست
فمینیسم و هنر
مهمترین پیامدهای فمینیسم
آنچه دستاورد و پیامدهای فمینیسم تلقی میشود فارغ از هرگونه نقد و بررسی شامل موارد ذیل است:
- شرکت گسترده زنان در صمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی در سطح خرد و کلان.
- کسب استقلال اقتصادی.
- به دست آوردن حس اعتماد به نفس برای حضور در صحنههای قدرت.
- ایجاد تردید در بسیاری از باورهای سنتی .
- متقاعد کردن اندیشمندان و رهبران دینی و سیاسی به بازنگری در آموزههای سنتی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی.
- کم کردن فاصله دو جنس در خانه و اجتماع.
- دست یابی زنان به حق کنترل موالید، سقط جنین و آزادی جنسی.
- به چالش کشیدن خانواده سنتی و تعریف انواع جدید خانواده.
- راه یافتن و نفوذ قانون در عرصه خصوصی.
- رفع موانع اشتغال زنان.
- ایجاد مشکلات جدید اقتصادی برای زنان.
- ایجاد حس رقابت و ستیزه جویی میان دو جنس.
- ظهور خلاء شخصیتی و بحران هویت در بسیاری از زنان.
- رواج خشونت و بزهکاری در زنان.[۳۱]
- فروپاشی نهاد خانواده به اشکال گوناگون نظیر:
- افزایش آمار طلاق و جدایی
- افزایش میزان خشونت خانگی
- افزایش کودکان نامشروع
- بالا رفتن سن ازدواج
- رواج زندگیهای مجردی
- گسترش همجنسگرایی[۳۲]
- انکار ارزشها و هنجارهای اخلاقی.
- پرداخت تکسویه و شتابکارانه به برخی از ارزشهای از دست رفته زنان.
- تحقیر نقش مادری.
- تزلزل بنیان خانواده و پیدایش فرزندان پرخاشگر و بی عاطفه. [۳۳]
پانویس
- ↑ سفر پیدایش، باب 2، صص21 تا 23.
- ↑ دولتی، غزاله، حسینی اکبرنژاد، هاله و حسینی اکبرنژاد،حوریه، بررسی مبانی فلسفی، اخلاقی، کلامی و آثار عملی فمینیسم، قم، نشر معارف، 1389ش.
- ↑ جنبش اجتماعى زنان، آندره میشل، ص11.
- ↑ فرهنگ عمید، ذیل واژه «فمینیسم»، وبسایت واژه یاب
- ↑ فرهنگ معین، ذیل واژه «فمینیسم»، وب سایت واژه یاب
- ↑ جنبش اجتماعى زنان, آندره میشل/11.
- ↑ Dictionary of Ethics, theology and society, Rosemary Radford Ruether, 1997, p.377.
- ↑ فمینیسم و دانشهای فمنیستی، 1382ش، ص 13و 14
- ↑ فمینیسم و دانشهای فمنیستی، 1382ش، ص14
- ↑ کدخدایی، «مبانی مقايسهي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391ش، ص 58و 59
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 59
- ↑ اصغر افتخاری، مطالعات راهبردی زنان 1379 شماره 9
- ↑ توحیدفام، محمد و عیسیوند، لیلا، فمینیسم و دموکراسی در گذر تاریخ، فصلنامه علمی پژوهشی علوم سیاسی و روابط بین الملل، دوره سوم، شماره 13، 1389ش.
- ↑ مشیرزاده، از جنبش تا نظریه، 1381ش، ص 124
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 60
- ↑ اصغر افتخاری، مطالعات راهبردی زنان 1379 شماره 9
- ↑ سینافر، حبیب، فمینیسم؛ (تاریخچه،امواج،گرایشها و آثار مثبت و منفی جنبشها)، دهمین کنفرانس بین المللی مدیریت و علوم انسانی در ایران، دانشگاه تهران، 1401ش.
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 61
- ↑ حاجیده آبادی و زارع، «تبيين و بررسى معرفتشناسى فمينيستى »، 1397ش
- ↑ آقاجاني، نصرالله، چالش فمینیسم با عدالت جنسیتی، نشریه مطالعات راهبردي زنان، دوره دوازدهم، شماره چهل و ششم، 1386ش.
- ↑ حاجیده آبادی و زارع، «تبيين و بررسى معرفتشناسى فمينيستى »، 1397ش
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 61
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 63
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 65
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 62
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 64
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 66
- ↑ رودگر، تاریخچه، نظریات، گرایشها و نقد فمنیسم، 1394، ص191-193
- ↑ کدخدایی، «مبانی مقايسهي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391، ص60
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 70
- ↑ رودگر، تاریخچه، گرایش، نظریات و نقد فمینیسم، 1394ش، ص 238و 239
- ↑ رودگر، تاریخچه، گرایش، نظریات و نقد فمینیسم، 1394ش، ص 244و 245
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 80
منبع
- توفیقیان، خدیجه؛ افشون، مهدی، فمینیسم در ترازوی نقد، پژوهش نامه اسلامی زنان و خانواده، سال دوم بهار و تابستان 1388، شماره 3
- دهخدا، علی اکبر، ذیل واژه «فمینیسم»، وب سایت واژه یاب، تاریخ بازدید: 7 فروردین 1402ش.
- فرهنگ معین، ذیل واژه «فمینیسم»، وب سایت واژه یاب، تاریخ بازدید: 7 فروردین 1402ش.
- کدخدایی، محمدرضا، «مبانی مقايسهي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال پانزدهم، شماره 57، پاییز 1391ش.
- رودگر، نرگس، تاریخچه، نظریات، گرایشها و نقد فمنیسم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1394ش.
- حاجیده آبادی و زارع، «تبيين و بررسى معرفتشناسى فمينيستى »، فصلنامه علمی - پژوهشی اسلام ومطالعات اجتماعی،سال پنجم، شماره چهارم، بهار 1397ش.
- مترجم: عباس یزدانی و بهروز جندقی، فمینیسم و دانشهای فمنیستی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1382ش.