Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
به گزارش گاردین، کمیتهای ملّی در بلغارستان در سال ۲۰۱۸ اعلام کردهاست که کریستوا در ۱۹۷۱ با پلیس مخفی بلغارستان همکاری میکردهاست و با نامِ سازمانیِ «[[سابینا]]» شناخته میشدهاست.<ref>https://www.theguardian.com/world/2018/mar/28/julia-kristeva-communist-secret-agent-bulgaria-claims</ref> کریستوا این ادعا را تکذیب کردهاست.<ref>https://bibliobs.nouvelobs.com/actualites/20180328.OBS4336/quelqu-un-veut-me-nuire-julia-kristeva-dement-avoir-fait-partie-des-services-secrets-bulgares.html</ref> | به گزارش گاردین، کمیتهای ملّی در بلغارستان در سال ۲۰۱۸ اعلام کردهاست که کریستوا در ۱۹۷۱ با پلیس مخفی بلغارستان همکاری میکردهاست و با نامِ سازمانیِ «[[سابینا]]» شناخته میشدهاست.<ref>https://www.theguardian.com/world/2018/mar/28/julia-kristeva-communist-secret-agent-bulgaria-claims</ref> کریستوا این ادعا را تکذیب کردهاست.<ref>https://bibliobs.nouvelobs.com/actualites/20180328.OBS4336/quelqu-un-veut-me-nuire-julia-kristeva-dement-avoir-fait-partie-des-services-secrets-bulgares.html</ref> | ||
== دیدگاههای کریستوا == | == دیدگاههای کریستوا == | ||
سه چیز اندیشه کریستوا بخصوص برای نظریه فمینیست در محیط انگلیسی–امریکایی مهم بوده است: | |||
1. تلاش او برای بازگرداندن تن body به گفتمان های موجود در علوم انسانی؛ نظریه های تن بخصوص برای فمینیست ها مهماند چون به طور تاریخی (در علوم انسانی) تن با زنانه، مؤنث، یا زن، ملازم دانسته شدهاست، و به عنوان ضیعف، غیر اخلاقی، ناپاک، یا رو به زوال بودن تحقیر می شود. کریستوا در سراسر نوشتههای خود در سه دهه گذشته به نظریه پردازی رابطه بین ذهن و تن، فرهنگ و طبیعت، روح و جسم، ماده و بازنمود مشغول بود | |||
2. تمرکز او روی اهمیتی که «[[مادرانه]]» و «[[پیشا ادیپی]]<ref>preoedipal.</ref>» در ساخت ذهنیت دارد؛ بر کار مادرانه و اهمیت آن در شکل گرفتن ذهنیت (سوژگی) و دسترسی یافتن به فرهنگ و زبان تاکید دارد. در حالی که [[فروید]] و [[لاکان]] معتقدند که کودک به یمن کار پدرانه، بخصوص تهدیدات پدرانه در مورد [[اختگی]]، وارد اجتماع می شود، کریستوا می پرسد که چرا، اگر تنها انگیزه ما برای ورود به اجتماع ترس است، بیشترمان روانی نیستیم؟ او خواهان یک [[گفتمان مادری نو]] است و اهمیت کار مادری را در شکل گیری ذهنیت و فرهنگ مطرح می کند. ما گفتمانهای مادری مناسب نداریم. دین، بخصوص مذهب کاتولیک (که مادر را مقدس می کند)، و علم (که مقام مادر را تا حد طبیعت پایین می آورد) تنها گفتمانهای مادری موجود در فرهنگ غرب هستند. | |||
3. برداشت او از خوار شماری<ref>abjection.</ref> به صورت توضیحی برای سرکوب و تبعیض. کریستوا مفهومی از خوارشماری را شکل داد که در تحلیل ساز و کار سرکوب بسیار مفید بوده است. او خوار شماری را عملی روانی می داند که طی آن هویت ذهنی و گروهی با طرد هر چیزی که مرزهای خود شخص را تهدید می کند برساخته میشود. خطر عمده برای کودک نو پا وابستگی او به تن مادرانه است. | |||
=== رد سیاست بازنمایی هویت === | |||
ژولیا کریستوا را برخی فمینیست نمی دانند و [[جامعه شناس فرهنگ]] می دانند. وی با نقد روانکاوی [[زیگموند فروید]] و [[فردینان دو سوسور]]، سعی می کند تصویر دیگری از سرکوب و هویت ارائه کند. | ژولیا کریستوا را برخی فمینیست نمی دانند و [[جامعه شناس فرهنگ]] می دانند. وی با نقد روانکاوی [[زیگموند فروید]] و [[فردینان دو سوسور]]، سعی می کند تصویر دیگری از سرکوب و هویت ارائه کند. | ||
در حالی که بسیاری از نظریه پردازان فمینیست به واقعیات تجربی که زنان را محدود میکند توجه دارند، کریستوا به مسائل عمیق تری توجه میکند. یکی از این مسائل [[تفاوت جنسی]] است. به نظر کریستوا میان دو جنس تفاوتی اساسی وجود دارد- نه فقط [[تفاوت زیستشناختی]] و [[روانشناختی]] بلکه تفاوت در نفس نحوهی شکل گیری زنان و مردان. برای مثال، مشهود در طریقهای که قلمروی امر نمادین با ساختارهای منطقی ذاتیاش در باب یکسانی (هویت) و تفاوت جایگاه زنان را به عنوان موجوداتی متفاوت از یا کاملا متضاد با مردان تعیین میکند. آیا زن فی نفسه وجود دارد یا صرفا بازی نشانهها در امر نمادین است؟<ref>مک آفی، 2004: 122.</ref> | در حالی که بسیاری از نظریه پردازان فمینیست به واقعیات تجربی که زنان را محدود میکند توجه دارند، کریستوا به مسائل عمیق تری توجه میکند. یکی از این مسائل [[تفاوت جنسی]] است. به نظر کریستوا میان دو جنس تفاوتی اساسی وجود دارد- نه فقط [[تفاوت زیستشناختی]] و [[روانشناختی]] بلکه تفاوت در نفس نحوهی شکل گیری زنان و مردان. برای مثال، مشهود در طریقهای که قلمروی امر نمادین با ساختارهای منطقی ذاتیاش در باب یکسانی (هویت) و تفاوت جایگاه زنان را به عنوان موجوداتی متفاوت از یا کاملا متضاد با مردان تعیین میکند. آیا زن فی نفسه وجود دارد یا صرفا بازی نشانهها در امر نمادین است؟<ref>مک آفی، 2004: 122.</ref> | ||
آثار کریستوا [[دوگانگی جنس/جنسیت]] را مختل میکنند: کارکردها و طنینهای نشانهای بخشی از کارکردهای دلالتی ما هستند. بنابراین نمیتوانیم شکاف دقیقی میان تن و فرهنگ قائل شویم و غیر ممکن است بتوانیم جنسیت را از جنس جدا کنیم.<ref>چانتر1993: 185.</ref> به نظر کریستوا دوپارگی میان مرد و زن هم چون یک ضدیت میان دو رقیب مشکلی مربوط به متافیزیک است. | آثار کریستوا [[دوگانگی جنس/جنسیت]] را مختل میکنند: کارکردها و طنینهای نشانهای بخشی از کارکردهای دلالتی ما هستند. بنابراین نمیتوانیم شکاف دقیقی میان تن و فرهنگ قائل شویم و غیر ممکن است بتوانیم جنسیت را از جنس جدا کنیم.<ref>چانتر1993: 185.</ref> به نظر کریستوا دوپارگی میان مرد و زن هم چون یک ضدیت میان دو رقیب مشکلی مربوط به متافیزیک است. | ||
کریستوا مدعی است زنانگی و زن وجود ندارد و این مفاهیم، مفاهیمی متافیزیکی هستند. اما نکته مهم اینجاست که از نظر او مفهوم زن فقط از نظر سیاسی امکان مییابد نه از نظر فلسفی. «اعتقاد به اینکه فردی زن است تقریبا همان قدر نامعقول و تاریک اندیشانه است که معتقد باشیم فردی مرد است. میگویم تقریبا چون هنوز بسیاری از اهداف وجود دارد که زنان باید به آنها برسند: آزادی سقط جنین و کنترل باروری، مهدهای کودک، برابری شغلی و غیره. بنابراین ما باید عبارت ما زنایم را فقط به صورت تبلیغ یا شعار برای بیان خواستههای خود به کار ببریم. اما اگر بخواهیم عمیقتر نگاه کنیم زن نمیتواند باشد؛ این چیزی نیست که در مقوله بودن بگنجد.» | کریستوا مدعی است زنانگی و زن وجود ندارد و این مفاهیم، مفاهیمی متافیزیکی هستند. اما نکته مهم اینجاست که از نظر او مفهوم زن فقط از نظر سیاسی امکان مییابد نه از نظر فلسفی. «اعتقاد به اینکه فردی زن است تقریبا همان قدر نامعقول و تاریک اندیشانه است که معتقد باشیم فردی مرد است. میگویم تقریبا چون هنوز بسیاری از اهداف وجود دارد که زنان باید به آنها برسند: آزادی سقط جنین و کنترل باروری، مهدهای کودک، برابری شغلی و غیره. بنابراین ما باید عبارت ما زنایم را فقط به صورت تبلیغ یا شعار برای بیان خواستههای خود به کار ببریم. اما اگر بخواهیم عمیقتر نگاه کنیم زن نمیتواند باشد؛ این چیزی نیست که در مقوله بودن بگنجد.» | ||
=== دیدگاه کریستوا در مورد فمینیسم و زن === | |||
کریستوا در مصاحبهاش با [[بریژیت هویتفیلد میدتون]] نظر خود را دربارهی فمینیسم این گونه بیان میکند: | کریستوا در مصاحبهاش با [[بریژیت هویتفیلد میدتون]] نظر خود را دربارهی فمینیسم این گونه بیان میکند: | ||
[[فمینیسم]] جنبش چندان با سابقهای نیست؛ | [[فمینیسم]] جنبش چندان با سابقهای نیست؛ نسبتا جدید است و به اواخر [[قرن نوزدهم]] بر میگردد، و نیز در سه مرحله رشد کرد. مرحلهی اول طرفداران حق رأی زنان بودند که برای برابری سیاسی مبارزه میکردند. دومین مرحله مربوط به [[سیمون دوبوار]] بود (و دیگران، اما به طور خاص خود او). پس از آن مرحلهی سومی بود که من خودم در گذشته به آن تعلق داشتم. موجی که به ویژه در فرانسه حدود می68 ظاهر شد و توسط برخی از آمریکاییها ادامه پیدا کرد. این مرحله نه از برابری که از تفاوت صحبت میکرد. | ||
من قبلا به این جنبش تعلق داشتهام اما اکنون [[رادیکال]]تر شدهام. در کتابهای مربوط به نبوغ زنانه گفتهام که تلاش میکنم [[فمینیسم]] تودهای را نقادی کنم”. | من قبلا به این جنبش تعلق داشتهام اما اکنون [[رادیکال]]تر شدهام. در کتابهای مربوط به نبوغ زنانه گفتهام که تلاش میکنم [[فمینیسم]] تودهای را نقادی کنم”. | ||
خط ۳۱: | خط ۴۰: | ||
کریستوا در نهایت تصویر زن را به عنوان بیگانهای هوشیار که به هر حال در قلمروی نمادین باقی میماند انتخاب میکند. زنی که به تفاوت خود واقف است، زنی که به نبوغ زنانه ایمان دارد. مفهوم بدن و دلالت گریهای بدن برای کریستوا بسیار مهم است و می گوید بین بدن و زبان یک [[دیالکتیکی]] برقرار است. در سنت شرقیها بدن یک جورهایی مورد تغافل قرار می گیرد و این در حالی است که در برهههایی درگیر بدن هستیم و در دوران کودکی و بلوغ جنسی تحولات بدنی برای ما مهم است. در اندیشه کریستوا [[بدن یک امر فرهنگی]]، دلالت گر و نمادین است که سائق هایی با فرهنگ و نظم و قانون دارد. | کریستوا در نهایت تصویر زن را به عنوان بیگانهای هوشیار که به هر حال در قلمروی نمادین باقی میماند انتخاب میکند. زنی که به تفاوت خود واقف است، زنی که به نبوغ زنانه ایمان دارد. مفهوم بدن و دلالت گریهای بدن برای کریستوا بسیار مهم است و می گوید بین بدن و زبان یک [[دیالکتیکی]] برقرار است. در سنت شرقیها بدن یک جورهایی مورد تغافل قرار می گیرد و این در حالی است که در برهههایی درگیر بدن هستیم و در دوران کودکی و بلوغ جنسی تحولات بدنی برای ما مهم است. در اندیشه کریستوا [[بدن یک امر فرهنگی]]، دلالت گر و نمادین است که سائق هایی با فرهنگ و نظم و قانون دارد. | ||
=== اهمیت بدن در دیدگاه کریستوا === | |||
دو محور اصلی اندیشه کریستوا [[هویت فردی]] و [[هویت جمعی]] است. وی همانند [[نانسی چودوروف]] از یک مفهومی به نام پیوند بدنی کودک و مادر صحبت می کند و اینکه کودک بدن مادر را امتداد بدن خود می داند. وی قبل از این که به هویت خودش برسد در گام اول نسبت خودش را با بدن مادر برقرار می کند و سپس مرز میان بدن خود و بدن مادر که از آن خود می دانست برقرار می کند. وساطت پدر به حالت دفعی گرفتن نسبت به بدن مادر کمک می کند. تفاوت [[فروید]] و کریستوا در این است که این حالت دفعی از نظر [[فروید]] با قانون و رفتارهای انظباطی پدر است که این بینونت حاصل می شود. کریستوا می گوید گرچه قانون و انضباط پدر بی تاثیر نیست ولی امر تخیلی هم مهم است و پدر در قالب یک دیگری مهربان به این جدا شدن دو بدن کمک می کند. پدر با امر تخیلی نوعی فضاسازی برای این جداسازی می کند. بین فرزند پسر و دختر تفاوت وجود دارد. وقتی کودک پسر از بدن مادر جدا می شود می تواند یک بازگشت به بدن مادر پیدا کند و یک حالت عاشقانه پس از دفع ایجاد می شود و چون با پدر همزاد پنداری می کند ارتباطش با بدن مادر تعادل پیدا می کند. اما در دختر نه دفع کامل صورت می گیرد نه بازگشت و لذا دختران حالت روانپریشی و مالیخولیایی داردند. | دو محور اصلی اندیشه کریستوا [[هویت فردی]] و [[هویت جمعی]] است. وی همانند [[نانسی چودوروف]] از یک مفهومی به نام پیوند بدنی کودک و مادر صحبت می کند و اینکه کودک بدن مادر را امتداد بدن خود می داند. وی قبل از این که به هویت خودش برسد در گام اول نسبت خودش را با بدن مادر برقرار می کند و سپس مرز میان بدن خود و بدن مادر که از آن خود می دانست برقرار می کند. وساطت پدر به حالت دفعی گرفتن نسبت به بدن مادر کمک می کند. تفاوت [[فروید]] و کریستوا در این است که این حالت دفعی از نظر [[فروید]] با قانون و رفتارهای انظباطی پدر است که این بینونت حاصل می شود. کریستوا می گوید گرچه قانون و انضباط پدر بی تاثیر نیست ولی امر تخیلی هم مهم است و پدر در قالب یک دیگری مهربان به این جدا شدن دو بدن کمک می کند. پدر با امر تخیلی نوعی فضاسازی برای این جداسازی می کند. بین فرزند پسر و دختر تفاوت وجود دارد. وقتی کودک پسر از بدن مادر جدا می شود می تواند یک بازگشت به بدن مادر پیدا کند و یک حالت عاشقانه پس از دفع ایجاد می شود و چون با پدر همزاد پنداری می کند ارتباطش با بدن مادر تعادل پیدا می کند. اما در دختر نه دفع کامل صورت می گیرد نه بازگشت و لذا دختران حالت روانپریشی و مالیخولیایی داردند. | ||
خط ۳۶: | خط ۴۶: | ||
کنترل و قید زدن به غریزه سرکوب است. | کنترل و قید زدن به غریزه سرکوب است. | ||
با وجود اینکه او معمولاً به عنوان یکی از معماران اصلی [[فمینیسم پسامدرن]] شناخته میشود که تا حدی عامل شناساندن مفاهیم «صحت سیاسی»، «[[چندگانگی فرهنگی]]» و «[[سیاستهای هویتی]]» است، کریستوا خود اعلام کرده که دانشگاهیان [[فمینیست آمریکایی]] نوشتههای او را به اشتباه فهمیدهاند. او معتقد است که بالاتر قرار دادن [[هویت جمعی]] نسبت به [[هویت فردی]] امری است اشتباه و چنین برداشتی از [[هویتهای جنسی]]، قومی و مذهبی «[[تمامیت خواهانه]]» است. | با وجود اینکه او معمولاً به عنوان یکی از معماران اصلی [[فمینیسم پسامدرن]] شناخته میشود که تا حدی عامل شناساندن مفاهیم «صحت سیاسی»، «[[چندگانگی فرهنگی]]» و «[[سیاستهای هویتی]]» است، کریستوا خود اعلام کرده که دانشگاهیان [[فمینیست آمریکایی]] نوشتههای او را به اشتباه فهمیدهاند. او معتقد است که بالاتر قرار دادن [[هویت جمعی]] نسبت به [[هویت فردی]] امری است اشتباه و چنین برداشتی از [[هویتهای جنسی]]، قومی و مذهبی «[[تمامیت خواهانه]]» است. | ||
== نقد دیدگاههای کریستوا == | == نقد دیدگاههای کریستوا == | ||