خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
وی لیسانس خود را از دانشگاه تهران (در سال ۱۳۵۳) گرفت و دکترایش در مردم شناسی اجتماعی را در سال ۱۳۵۹ از دانشگاه کمریج اخذ کرد. او هم اکنون استاد محقق در دانشگاه لندن است. زیبا میرحسینی مطالعه ای مقایسه ای میان مراکش و ایران انجام داده است. از دست آوردهای مطالعات وی بر روی قوانین خانوده در ایران، فیلم “طلاق به سبک ایرانی”(۱۳۷۷) و “فراری”(۱۳۷۹) است؛ فیلم های مستندی که جایزه هایی را از آن خود ساخته اند. خانم میرحسینی از بنیان گذاران جنبش جهانی مساوات؛ برای عدالت و برابری در خانواده مسلمان است و به واسطه فعالیت های خود در این جنبش یافته های تحقیقاتی فمینیستهای مسلمان را به برنامه های عملی پیوند می زند.<ref>میرحسینی،زیبا، ترجمه:هدا مبصری، سنت حقوقی مسلمانان و چالش برابری جنسیتی، مدرسه فمنیستی</ref> | وی لیسانس خود را از دانشگاه تهران (در سال ۱۳۵۳) گرفت و دکترایش در مردم شناسی اجتماعی را در سال ۱۳۵۹ از دانشگاه کمریج اخذ کرد. او هم اکنون استاد محقق در دانشگاه لندن است. زیبا میرحسینی مطالعه ای مقایسه ای میان مراکش و ایران انجام داده است. از دست آوردهای مطالعات وی بر روی قوانین خانوده در ایران، فیلم “طلاق به سبک ایرانی”(۱۳۷۷) و “فراری”(۱۳۷۹) است؛ فیلم های مستندی که جایزه هایی را از آن خود ساخته اند. خانم میرحسینی از بنیان گذاران جنبش جهانی مساوات؛ برای عدالت و برابری در خانواده مسلمان است و به واسطه فعالیت های خود در این جنبش یافته های تحقیقاتی فمینیستهای مسلمان را به برنامه های عملی پیوند می زند.<ref>میرحسینی،زیبا، ترجمه:هدا مبصری، سنت حقوقی مسلمانان و چالش برابری جنسیتی، مدرسه فمنیستی</ref> | ||
==دیدگاه== | ==دیدگاه== | ||
===فمنیست اسلامی=== | |||
خانم میرحسینی در مقاله« آواهای تازه فمنیسم در جهان اسلام»[۱] در باب عدالت و برابری در دیدگاه اسلام با این پرسش آغاز به نوشتن میکند«وقتي عدل و برابري ركن ذاتي اسلام است ـ همانگونه كه اكثر فقهاي معاصر گفتهاند و مسلمانان باور دارند ـ آیا این ركن ذاتي نباید در قوانین و مقرراتي كه رابطة بین زن و مرد و حقوق مربوط به آن را تنظیم ميكند نیز منعكس شود؟چرا در متون فقهي، كه در واقع چارچوب شریعت را مشخص ميكنند، زنان گاه از جایگاه مناسبي برخوردار نیستند؟»[۲]در پاسخ به این پرسش خانم میر حسینی تحقق عدل الهی و برابری در جامعه اسلامی را مستلزم مدرن سازی و دموکراتیک کردن دیدگاه اسلام میداند و در این باره میگوید:« تحقق عدل اسلامي در دنیاي مدرن بدون مدرنسازي و دموكراتیك كردن دیدگاه حقوقي آن امكانپذیر نیست. براي رسیدن به این هدف، گفتمانهاي اسلامي و اسلامگرا باید مسئلة حقوق، خصوصاً حقوق زنان، را درك كنند و دریابند در برخي از قوانیني كه امروز عده اي ازاسلامگرایان قصدِ اعمال آن را به نام شریعت دارند عدل اسلامي انعكاسي ندارد.»[۳] خانم میرحسینی چگونگی شکل گیری خواسته عدالت، برابری و پیدایش «فمنیسم اسلامی» را چنین بیان میکند:«هرچه به سالهاي پایاني قرن بیستم نزدیك ميشویم این سرگشتگي كمرنگتر ميشود. یكي از پیامدهاي معقول و به ظاهر تناقض آمیز ظهور و غلبة اسلام سیاسي در نیمة دوم قرن بیستم به وجود آمدن عرصه و فضایي بود كه در آن زنان مسلمان قادر بودند ایمان و هویت دینيشان را با مبارزه براي دستیابي به برابري جنسیتي آشتي دهند. باید تأكید كنم كه این مسئله به آن دلیل نبود كه اسلامگرایان چشماندازي مساوات طلبانه در مورد روابط جنسیتي عرضه ميكردند.آنها چنین نكردند، بلكه برنامة آنها براي پیاده كردن ایدههاي جنسیتي مردسالارانه از طریق یك سیستم حقوقي موجب برانگیخته شدن انتقادات روزافزون زنان نسبت به این ایدههاي مردسالارانه و فعال شدن آنان شد. زنان بسیاري به این ادراك رسیدند كه هیچ رابطة نهادیني بین آرمانهاي اسلامي و مردسالاري وجود ندارد و هیچگونه تضادي بین ایمان اسلامي و فمینیسم نیز نیست و این موجب شد كه بتوانند خود را از قید گفتمانهاي مليگرا و ضداستعماري پیشین رهاكنند. آنها با استفاده از زبان اسلام سیاسي توانستند انتقادي منسجم از تبعیضات جنسیتي موجود در برخي از قوانین ارائه كنند؛ انتقادي از درون كه تا آن زمان ممكن نبود. در اواخر دهة 1980 ،علائم روشني از ظهور آگاهي جدیدي بروز كرد؛ یك شیوة جدید تفكر و یك گفتمان جنسیتي كه مطالباتش فمینیستي و درعین حال زبان و منبع مشروعیتش اسلامي بود. برخي از انواع این گفتمان جدید نام «فمینیسم اسلامي» را گرفت،هرچند اكثر اسلامگراها و برخي از فمینیستهاي سكولار ایدة «فمینیسم اسلامي» را باایدئولوژيها و جهتگیريهاي خود مغایر ميدانند و در واقع آن را مفهومي متضاد ميپندارند.»[۴] خانم افشار در دفاع از فمنیست اسلامی بیان میکند که «برخي از قوانین و مفاهیم جنسیتي در اسلام ـ مانند هر مذهب دیگري ـ برساختهاي اجتماعي هستند.بنابراین در طول تاریخ تابع تغییرات بودهاند و امكان گفتوگو در مورد آنها وجود دارد»خانم میرحسینی معتقد است که نص قرآن و روایات باید در بستر متنی، تاریخی و زمانی خود دیده شود و نباید برای برداشت قانونی یا تشریعی از نص آن را از بستر زمانی،مکانی و تاریخی خود جداکرد.[۵] لذا تلاشهای فمنیست های مسلمان را باید این چنین بررسی کرد. آنها از طریق افشاي تاریخ ناگفته و بازخواني متون ثابت ميكنند كه نابرابريهاي موجود نه تجلي ارادة الاهي اند و نه سنگ بناي نظام اجتماعي و حقوقي اي عقب مانده و چاره ناپذیر محسوب ميشوند، بلكه برساخته هایي انسانياند. آنها همچنین نشان ميدهند كه گاه این برساخته ها در تضاد با جوهر عدل الهي هستند، آنگونه كه در قرآن آمده است. آنها مشخص ميكنند كه چگونه متون مقدس اسلام رنگ و بوي جهانبیني مفسران را به خود گرفته است.مثلاً، این فمینیستها نشان ميدهند كه نظریات مربوط به حق طلاق و چندهمسري، كه در جوامع اسلامي حاكم است،از دیدگاه فقهاي سدههاي اولیه تأثیر پذیرفته و در واقع تمامي آنها از برداشت و تعریف آنان از ازدواج در آن جوامع متأثر است.این فمینیستهاي مسلمان تمام انرژي خود را صرف تفسیر قرآن كرده و لذا توانسته اند مفهوم برابريخواهانة قرآن راآشكار كنند. برخي از نابرابريهاي جنسیتي در سنت حقوقي موجود، به گفتة این محققان، در هنجارهاي فرهنگي جوامع اولیة اسلامي ریشه دارد.[۶] و در پایان خانم میرحسینی فمنیسم اسلامی راه رهایی زن میداند و چنین میگوید:« زندگي روزمرة بسیاري از زنان مسلمان و فرصتهاي آنان براي انتخاب درزندگي ـ صرف نظر از آنكه تحت لواي یك دولت اسلامي بهسر برند یا آنكه بخشي از جامعة مهاجران مسلمان باشند كه در یك دولت لیبرال غربي زندگي ميكنند ـ از طریق باورها و قوانین پدرسالاري شكل ميگیرد كه مدعيِ داشتن ریشه هاي الهي و مشروعیت مذهبياند. فقط معدودي از نخبگان و گروه كوچكي از زنان تحصیلكرده این انتخاب رادارند كه این باورها و قوانین را به چالش بكشند یا خود را از سلطة آن رها كنند. جنبشي كه پدرسالاري را از آرمانهاو متون مقدس اسلامي جدا و ارزشهاي مساواتطلبانة اسلام را ترویج ميكند زنان مسلمان همة قشرها را توانمند ميكند و این امكان را ميدهد كه به گزینشي شرافتمندانه در زندگي دست بزنند. این چیزي است كه «فمینیسم اسلامي»به دنبال آن است.[۷] | |||
===نشوز زن=== | |||
زیبا میر حسینی٬ در مقالهای زیرعنوان"رام کردن زنان سرکش»" مینویسد: "این خوف شوهر از نشوز است که باعث میشود گوینده قران راهکار سه-مرحلهی را پیشنهاد دهد. با اینحال٬ این کلمه که با ظرافت تمام داخل آیه شده اکثرا با بی دقتی تفسیر شده است." اکثر مفسرین سنتی مجبور شدند که٬ خوف نشوز را علم به نشوز٬ نه ترس وقوع آن معنا کنند تا بتوانند دلیل شرعی بر راهکار سه مرحله بعنوان تنبیه زن ارایه بدارند. زیرا معنی نداشت که٬ به صرف خوف از وقوع امری به اصطلاح -قصاص قبل از جنایت- کرد و عکس العمل تنبیهی نشان داد. به طور مثال شافعی و به تبع او سید قطب٬ خوف نشوز را به مرحله اول از راهکار (موعظه) و ضرب فزیکی را به زمان واقع شدن نشوز مربوط دانستند. مفسرین معاصر٬ خوف نشوز را همان احساس خطر از ناسازگاری زن معنا کرده اند. فمینست ها با استناد به اینکه خوف نشوز با وقوع نشوز فرق دارد٬ راهکار سه مرحله تنبیه زن را مورد چالش قرار دادند٬ بدین ترتیب که این تفسیر از آیه به معنای قصاص قبل از جنایت است٬ و نشان داده اند که چگونه کلمات و معنی عبارات آیه تحت تاثیر شرایط اجتماعی-فرهنگی مفسران قرار گرفته است. میرحسینی٬ میافزاید: "نشوز٬ همان احساس شوهر است. در واقع همین ترس از نشوز است که٬ برای زن عواقب دارد. و راهکار سه مرحله برای جلوگیری از عواقب این ترس برای زن طراحی شده است. به عبارت دیگر٬ مقصود آیه تعدیل ترس شوهر و عواقب آن برای زن ناشزه است٬ نه نشوز زن". مفسران نیمه سنتی و فمینست ها٬ عموما نشوز را در نساء ۳۴ و نساء۱۲۸ -چه از جانب زن یا چه از جانب مرد- ناسازگاری در قرار ازدواج معنی کرده اند. ولی اکثر٬ متعرضِ بار منفی نشوز که مفسرین سنتی برای نشوز در نساء ۳۴ قایل شده بودند٬ نشدند.[۸] | |||
===قوامیت مرد=== | |||
در قلب برساخته نابرابر حقوق جنسیتی در سنت حقوقی اسلام این ایده قرار دارد که خداوند به مردان اقتدار و سلطه بر زنان را تفویض کرده است. مدافعان اقتدار مردانه متناوبا به عنوان توجیه اصلی خود اغلب آیه ۳۴ سوره نساء را مورد استناد قرار می دهند، آیه ای که فقهای پیشامدرن از آن مفهوم قوامیت را بیرون می کشند و آنرا قطب نمای تعریف و تنظیم روابط جنسیتی قرار می دهند. بنابراین ما باید از این آیه شروع کنیم و چگونگی تفسیر و ترجمه آن به احکام شرعی را مورد بررسی قرار دهیم. به نظر من برساخت حقوقی قوامیت، که در متن قرارداد ازدواج جای گرفته، منطقی برای سایر نابرابری های حقوقی را نیز فراهم می کرده، نابرابری هایی چون حق مردان برای چندهمسری و حق طلاق یک طرفه، سهم کمتر زنان در ارث، و ممنوعیت قضاوت یا رهبری سیاسی برای زنان. این بدان معناست که، زنان برای برخورداری از موقعیتهایی که با قدرت گره خورده اند صلاحیت نداشتند چراکه آنان تحت اقتدار شوهران خود بودند و افرادی آزاد محسوب نمی شدند، و بنابراین قادر نبودند عدالت منصفانه ای را برقرار سازند. همچنین، از آنجا که مردان تامین کننده زنان بودند، سهم کمتر زنان از ارث عادلانه به نظر می رسید. این نابرابریها در حقوق به واسطه سایر استدلالها نیز منطقی و موجه جلوه می کرد، استدلالهایی مبتنی بر پیش فرض هایی درباره تفاوتهای ذاتی و طبیعی میان دو جنس، پیش فرض هایی که زنان را طبیعتا ضعیف تر و احساساتی تر می دانست، صفاتی که شایسته یک رهبر نیستند؛ و اینکه زنان برای به دنیا آوردن بچه خلق شده اند، کارکردی که آنان را به خانه محدود می کند، این بدان معناست که مردان باید زنان را حمایت و تامین کنند.[۹] | |||
==نقد== | ==نقد== |