فمینیسم
فمینیسم؛ جنبش فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مدعی دفاع از حقوق زنان
فمینیسم از یک سو جریانی فکری است که اعتقاد دارد زنان باید به فرصتها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دست پیدا کنند و از سوی دیگر جنبشی اجتماعی است که تلاش میکند تا اعتقادات و باورهای معنای نخست را در افراد و اجتماع نهادینه سازد. فمینیسم تاکید دارد که در طول تاریخ، زنان بیشتر از مردان تحت ظلم و تبعیض بودهاند و این ریشه در جنسیت آنها دارد. اگرچه فمینیستها تاحدودی در احیاء حقوق زن در غرب، نقش قابل ملاحظهای داشتهاند اما فمینیسم، پس از قرنها تلاش و مبارزه، جز ابهام افزایی، انحراف مسیر مبارزه، غیر قابل دسترس خواندن حقوق حقیقی زنان، دامن زدن به بحران تفاهم انسانها، ایجاد دشمنی بین دو جنس زن و مرد، تلاش در ایجاد همانندی مصنوعی با نادیده گرفتن نقش ها و کارکردهای ویژه زنان و مردان و در نهایت پایین آوردن جایگاه انسانی زن، پیامد دیگری نداشتهاست.
واژهشناسی فمینیسم
واژه فمینیسم، از ریشه feminine به معنای زنانه، زنآسا، مادینه و مؤنث نخستین بار در سال 1837 میلادى وارد زبان فرانسه شد و از ریشه لاتینی femina اخذ شده است.[۱] برای این واژه در زبان فارسى، زنگرایى، زنانهنگرى، زنسالارى، زنورى، زنمحورى، زنمدارى و معانی گوناگونی نظیر نهضت جانبدارى از حقوق زنان، عقیده به برابرى زن و مرد، نهضت حمایت از حقوق اجتماعی سیاسی زنان[۲] و نهضت طرفداری از حقوق زن پیشنهاد شده است.[۳]
مفهومشناسی فمینیسم
فمینیسم از ابتدا تاکنون تحولات عمیقی را پشت سر گذاشته و نحلههای مختلف و بعضاً متخالفی را شامل میشود. از این رو نمیتوان تعریف دقیق و روشنی از آن ارائه کرد. زمانى که براى نخستین بار این واژه به دایره واژگان فرانسه وارد شد، فرهنگ لغت فرانسوی رُوبر (Le Robert) در تعریف آن نوشت: فمینیسم آیینى است که طرفدار گسترش حقوق و نقش زن در جامعه است.[۴]برخی، فمینیسم را یک جنبش اجتماعى زنان دانسته اند درحالی که فمینیسم، هم جنبش اجتماعی است و هم ایدئولوژی. ایدئولوژى است، چون تأکید بر ارزش مساوى زنان با مردان دارد و با ایدئولوژیهاى جنسیّتگرا و پَستشمار زنان مبارزه میکند و جنبش اجتماعى است، چون به صورت سازمان یافته براى دگرگون کردن نظامات اجتماعى که به فرمانبرى زنان از مردان، دستور میدهند، تلاش میکند.[۵]
با این وجود، فمینیسم را میتوان جنبشی سازمان یافته دانست که در جهت احقاق حقوق زنان و اثبات برابری زن و مرد از جنبههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی تلاش میکند.[۶]
پیشینه
فمینیسم اولین بار در سال 1871م در یک متن پزشکی به زبان فرانسوی برای تشریح گونهای وقفه در رشد اندامها و خصایص جنسی بیماران مردی که تصور میشد خصوصیات زنانه یافتهاند به کار برده شد. یک سال بعد، یک نویسنده ضدفمنیستی فرانسوی، این واژه را برای زنانی که مردانه رفتار میکردند به کار برد. استفاده از این واژه تا دهه شصت و هفتاد میلادی برای اشاره به تشکّلهای زنانه مرسوم نبود. صـرفا در همین اواخر است كه استفاده از اين واژه، بـرای تمامى گروههـای مـرتبط بـا مسـئله حقـوق زنـان، متداول و فراگير شده اسـت.[۷]
فمينيسم در يك بررسى تاريخى به چهار موج تقسيم میشـود. مـوج اول (1920-1848)، موج دوم (1980-1960)، موج سوم (1980 - 2012) و موج چهارم (حدود 2012 تا کنون)
موج اول فمینیسم مصادف با نیمه دوم قرن نوزدهم، زمانی آغاز شد که زنان در اروپا و آمریکا فاقد حق رای، حق مالکیت، حق کار و استقلال اقتصادی بودند. اعتراضات آنها در مقابله با نابرابریهای حقوقی، سیاسی و اقتصادی به گرفتن حق رأی، حق کار و استقلال اقتصادی در برخی از کشورهای غربی منجر شد. سپس بعد از یک دوره فترت و خاموشی به خاطر جنگهای جهانی اول و دوم و تبعات آن، موج دوم فمینیسم از دههي 1960م و با طرح افکار ایدئولوژیک در تحلیل علل فرودستی زنان و ترسیم آرمان فمینیستی آغاز شد. در دههي هفتاد، فمینیستها به طرح مباحث زنانه در علوم انسانی و از جمله حقوق فمینیستی پرداختند.[۸]
زمینههای پیدایش فمینیسم
زمینههای آغازین شکلگیری اندیشههای فمینیستی را میتوان در اعتراضات به نابرابریهای جنسیتی، به ویژه در قرن نوزدهم و پس از انقلاب فرانسه جستجو کرد. این جنبش در ابتدا ماهیتی اومانیستی داشت و بر اساس ایدههای برابری حقوق فردی شکل گرفت و سپس با مفاهیمی مانند فمینیسم لیبرال و مارکسیستی تکامل یافت.
مهمترین زمینههای پیدایش فمینیسم عبارتند از؛
- نداشتن حق رأی در بیشتر جوامع غربی؛
- نبود اصل امکان تحصیل یا تحصیلات عالی برای بانوان؛
- فراهم نبودن زمینه اشتغال زنان در کارهای اقتصادی، سیاسی و…؛
- نبود حق سرپرستی فرزند برای زنان در جوامع گوناگون؛
- وجود دیدگاه فکری و فلسفی نادرست نسبت به شأن و جایگاه زنان؛
- نگاه کلیسا و دانشمندان مسیحی به زن با عنوان موجود درجه دوم و پستتر از مرد؛
- نداشتن حق ارث و مالکیت زنان در بیشتر جوامع غربی؛
- خشونت مردان برضد زنان در خانه و جامعه با استفاده از امکاناتی که مردان داشتند؛ مثل زور، ثروت و موقعیت اجتماعی.
- نقش سرمایه داران و بنگاههای اقتصادی در قرن ۱۸ و 19[۹]
مفاهیم کلیدی در شکلگیری فمینیسم
برابری حقوق زنان با مردان
در آغاز، فمینیسم بر ایده های اومانیستی تأکید داشت و معتقد بود حقوق فردی باید به زنان نیز تعمیم داده شود. این مسئله متاثر از آن بود که در جوامع غربی، حقوق فردی فقط به مردان تعلق داشت و زنان مانند بردگان، از حقوق اولیه انسانی بیبهره بودند. حتی در اعلامیه حقوق بشر فرانسه که به سال 1791 در اوایل انقلاب کبیر فرانسه منتشر شد هیچ حقی برای زنان مطرح نشده بود و به نام «حقوق مردان » معروف بود. جالب توجه آن که علاوه بر موارد مزبور، آثار متفکران بزرگی همچون جان لاک در کتاب دومین رساله و ژان ژاک روسو در کتاب استدلالی بر اقتصاد سیاسی و نیز امانوئل کانت در کتاب مناسبات بین دو جنس نیز، متاثر از افکار حاکم بر این دوره بوده است. در این آثار، هیچ گونه حقوقی برای زنان مطرح نشده و منکر هرگونه حق طبیعی برای آنان شده اند.[۱۰]
برابری جنسیتی
یکی از مهمترین مفاهیم فمینیسم، برابری حقوقی و فرصتهای برابر برای زنان و مردان در تمام ابعاد زندگی است. این مفهوم شامل دسترسی به آموزش، اشتغال، بهداشت، و مشارکت در تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی است.
نقد ساختارهای مردسالارانه
فمینیسم به بررسی و نقد ساختارهای اجتماعی و فرهنگی میپردازد که بر اساس آنها، مردان قدرت و امتیاز بیشتری نسبت به زنان دارند. این ساختارها شامل قوانین، عرفها، و نهادهای اجتماعی هستند که به تبعیض جنسیتی دامن میزنند.
مبارزه با تبعیض جنسیتی
فمینیسم مبارزهای برای از بین بردن هرگونه تبعیض و نابرابری بر اساس جنسیت است. این مبارزه شامل مقابله با خشونت جنسی، تبعیض در محل کار، تبعیض در آموزش، و تبعیض در دسترسی به منابع و فرصتها میشود.
بازتعریف نقش زنان
فمینیسم به دنبال بازتعریف نقش زنان در جامعه است و این نقش را محدود به نقشهای سنتی مانند همسری و مادری نمیداند. فمینیسم به زنان امکان میدهد تا در تمام عرصههای اجتماعی و فرهنگی حضور فعال داشته باشند و نقشهای خود را بر اساس تواناییها و علایق خود انتخاب کنند.
تحلیل هویت جنسیتی
فمینیسم به تحلیل و بررسی هویت جنسیتی میپردازد و به دنبال این است که نشان دهد چگونه هویت جنسیتی در طول تاریخ و در فرهنگهای مختلف شکل گرفته و چگونه تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی قرار میگیرد.
امواج فمینیسم
فمينيسم در يك بررسى تاريخى به سه موج تقسيم میشـود: مـوج اول (1920-1848)، موج دوم (1980-1960) و موج سوم (1980 به بعد).[۱۱]
- موج اول فمینیسم:
موج اول فمينيسم كه معروف به «جنبش حق رأی» است، بستر ارائه مباحث حقوقى زنـان را در كشـورهای غربـى پـس از انقلاب فرانسه فراهم كرد. جنبش زنان در اين مرحلـه در پـى كسـب اصـلاحات حقـوقى و فرصـتهای برابـرقـانونى بـود. ازجملـه دسـتاوردهای ايـن مـوج، تثبيـت مالكيـت زنـان، فرصتهای كم و بيش برابر برای آموزش زنان و تجربه كار تشكيلاتى است.[۱۲] [۱۳]
- موج دوم فمینیسم:
این موج بر اهمیت دیدگاههای زنان تأکید میکند. طرفداران این موج، به بازسازی و انقلاب مفاهیم( نه اصلاح مفاهیم) معتقدند و نظریههای موجود را جنسگرا و غیر قابل اصلاح می دانند. پژوهشهای این جنبش، فرضها و تعمیمهای حاصل از پژوهشهای مردانه را انکار میکنند و به مبارزه با جهانبینی مردسالاری که فرودستی زنان را طبیعی میدانند، میپردازند. دستاوردهای مهم این دوره عبارت اند از:
- مبارزه برای جدایی روابط جنسی از تولید مثل در کشورهای غربی؛
- ظهور جنبش آزادی زنان در تمام امور؛
- کاهش ازدواج و زاد و ولد و افزایش آمار طلاق و تضعیف نظام خانواده؛
- ایجاد مؤسسات فراوان فرهنگی و مطبوعاتی زنان؛
- به دست آوردن قدرتهایی در زمینه اقتصادی و سیاسی، [۱۴]
- موج سوم فمینیسم:
تحولاتى كه از نيمه دهۀ 1970م به بعد در غرب زمينه ظهور موج سوم فمينيسم را فراهم كرد كه از مهمترين آنها تحولات نظام سـرمايهداری و مطـرحشـدن نظريـه پسـتمـدرن است. تأكيد برتفاوتها و نقد شاخههای مختلف علوم، از مشخصههای موج سوم است.[۱۵] نتیجه ناپسند زیاده روی در حرکتهای زن مدارانه، موج دوم، افزایش خشونت روزافزون در خانواده و محیط کار و ناامنی جنسینیز از عوامل دیگر پیدایش موج سوم فمنیسم در جهان غرب بود. [۱۶]
گرایشهای فمینیستی
فمینیسم را به لحاظ گرایشهای غلب و مهم میتوان به چند دسته تقسیم بندیکرد:
- فمینیسم لیبرال: پیروان فمنیسم لیبرال نبودن فرصتهای برابر آموزشی در جامعه را دلیل ستم بر زنان میدانند و تلاش میکنند با انجام اصلاحاتی در این زمینه، بدون آنکه بنیادهای اجتماعی و اساسی موجود در جامعه تغییر کند، موقعیت زنان را بهبود ببخشند. [۱۷]
- فمینیسم مارکسیستی: طرفداران آن، با تأکید بر مادرسالار بودن جوامع اولیه، معتقدند که پیدایش مالکیت خصوصی در جوامع، سبب در بند کشیدن زنان شدهاست و تا زمانی که نظام وجود دارد، این اسارت وجود خواهد داشت. [۱۸]
- فمینیسم رادیکال: طرفداران فمنیسم رادیکال بر این باورند که هیچ حوزه ای از جامعه, از تبیین مردانه بر کنار نیست، در نتیجه باید در هر جنبهای از زندگی زن که طبیعی تلقی میشود، تردید کرد و برای انجام کارها شیوههای جدیدی یافت. [۱۹]
- فمینیسم سوسیال: این جنبش متاثر از فمینیسم رادیکال است. این گرایش به بررسی ایرادها و اشکالهای رویکرد لیبرالی پرداخته و تلاش کرده از آنها دور بماند. در این دیدگاه، جنس، طبقه، نژاد، سن و ملیت، خود عوامل ستم بر زناناند. فمینیسم سوسیال، مردسالاری را نظامی فراتاریخی میداند؛ به این معنا که مردان در طول تاریخ، بر زنان اعمال قدرت نمودهاند و معتقد است که این نظام در جوامع سرمایهداری شکل خاصی مییابد. [۲۰]
- فمینیسم پست مدرن : واژه فمینیسم پست مدرن تداعی کننده مجموعهای از مفاهیم و طرز فکرها در مورد زنان و مسایل زنانه است که این مفاهیم، گاه متضاد و متعارض میباشند. این گرایش معتقد است روابطی که بر زنان تحمیل میشود و رفتارهایی که میان دختر و پسر تفاوت ایجاد میکند، موجب بردگی زن در تاریخ شده است؛ نه اموری مانند ازدواج و نقش مادری. [۲۱]
ویژگیهای مشترک گرایشهای فمینیستی
هرچند فمنیستها به جهت عللی که برای فرودستی و ظلم به زنان ارائه میدهند با یکدیگر متمایز ومتفاوت هستند امادر برخی از اصول و ویژگیهای مشترک هستند:
- اومانیسم و انسانمداری: این واژه به اصالت بشر یا انسان گرایی تعریف میشود.تمام نحلههای فمنیسم انسان سرلوحهی امور و در راس قرار دارد.اومانیسم هیچ مرجع اقتداری را برای جهان به رسمیت نمیشناسد. و معتقد است که هیچ مرجعیتی برای تفسیر عالم و نظم بخشی به آن، جز انسان وجود ندارد. و حاکمیت سرنوشت در اختیار انسان است.اومانیسم تمام پیوندهای پیش ساخته از حیان بشری را نفی میکند.نوه پیوندهای اجتماعی و غایات حیات انسانی، توسط انسان تفسیر و تعیین میشود.[۲۲]
- سکولاریسم: در یک تبیین اجمالی به بيتفاوتي در برابر دين يا نفي مذهب و آموزههاي ديني يا خارج کردن عرصههاي مختلف علوم از آموزههاي ديني و ملاحظات مذهبي تعریف شدهاست.بر اساس ایت تعریف حقوق زنان باید بر اساس بعد مادي و نيازهاي ملموس و محسوس بشري باشد.[۲۳]
- نفی ظلم و تبعیض علیه زنان:تمام گرایشهای فمینیسم هدف و دال مرکزی خود را تلاش در جهت رفع ظلم و تبعیض علیه زنان قرار دادهاند.
- لزوم تغییر نظام خانواده: تغییر در نظام سلسله مراتبی خانواده یک یاز اهداف بزرگ نحلههای فمنیستی بودهاست. هر کدام از گرایشهای فمنیستی با توجه به علتی که برای فرودستی زنان تعیین میکردند خواستار تغییر در نظام خانواده بودهاند.برخی از گرایشها قائل به تغییر قوانین حاکم بر خانواده، برخی قائل به حذف خانواده و برخی خواهان تغییر روابط قدرت در خانواده و برخی نیز خواستار نظام برابری واشتراک در تمام شئون خانواده بودند. [۲۴]
مهمترین دستاوردها و پیامدهای فمینیسم
آنچه دستاورد و پیامدهای فمنیسم تلقی میشود فارغ از هرگونه نقد و بررسی شامل موارد ذیل است:
- شرکت گسترده زنان در صمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی در سطح خرد و کلان.
- کسب استقلال اقتصادی.
- به دست آوردن حس اعتماد به نفس برای حضور در صحنههای قدرت.
- ایجاد تردید در بسیاری از باورهای سنتی .
- متقاعد کردن اندیشمندان و رهبران دینی و سیاسی به بازنگری در آموزههای سنتی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی.
- کم کردن فاصله دو جنس در خانه و اجتماع.
- دست یابی زنان به حق کنترل موالید، سقط جنین و آزادی جنسی.
- به چالش گشیدن خانواده سنتی و تعریف انواع جدید خانواده.
- راه یافتن و نفوذ قانوندر عرصه خصوصی.
- رفع موانع اشتغال زنان.
- ایجاد مشکلات جدید اقتصادی برای زنان.
- ایجاد حس رقابت و ستیزه جویی میان دو جنس.
- ظهور خلاء شخصیتی و بحران هویت در زنان.
- رواج خشونت و بزهکاری در زنان.[۲۵]
- فروپاشی نهاد خانواده:
- آفزایش آمار طلاق و جدایی
- افزایش میزان خشونت خانگی
- افزایش کودکان نامشروع
- بالا رفتن سن ازدواج
- رواج زندگیهای مجردی
- گسترش همجنسگرایی[۲۶]
- انکار ارزشها و هنجارهای اخلاقی.
- پرداختن تکسویه و شتابکارانه به برخی از ارزشهای از دست رفته زنان.
- تحقیر نقش مادری.
- تزلزل بنیان خانواده و پیدایش فرزندان پرخاشگر و بی عاطفه. [۲۷]
پانویس
- ↑ جنبش اجتماعى زنان، آندره میشل، ص11.
- ↑ فرهنگ عمید، ذیل واژه «فمینیسم»، وبسایت واژه یاب
- ↑ فرهنگ معین، ذیل واژه «فمینیسم»، وب سایت واژه یاب
- ↑ جنبش اجتماعى زنان, آندره میشل/11.
- ↑ Dictionary of Ethics, theology and society, Rosemary Radford Ruether, 1997, p.377.
- ↑ فمینیسم و دانشهای فمنیستی، 1382ش، ص 13و 14
- ↑ فمینیسم و دانشهای فمنیستی، 1382ش، ص14
- ↑ کدخدایی، «مبانی مقايسهي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391ش، ص 58و 59
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 59
- ↑ فصلنامه معرفت، شماره 32 , فولادی، محمد
- ↑ حاجیده آبادی و زارع، «تبيين و بررسى معرفتشناسى فمينيستى »، 1397ش
- ↑ مشیرزاده، از جنبش تا نظریه، 1381ش، ص 124
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 60
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 61
- ↑ حاجیده آبادی و زارع، «تبيين و بررسى معرفتشناسى فمينيستى »، 1397ش
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 61
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 63
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 65
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 62
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 64
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 66
- ↑ رودگر، تاریخچه، نظریات، گرایشها و نقد فمنیسم، 1394، ص191-193
- ↑ کدخدایی، «مبانی مقايسهي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391، ص60
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 70
- ↑ رودگر، تاریخچه، گرایش، نظریات و نقد فمینیسم، 1394ش، ص 238و 239
- ↑ رودگر، تاریخچه، گرایش، نظریات و نقد فمینیسم، 1394ش، ص 244و 245
- ↑ افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 80
منبع
- توفیقیان، خدیجه؛ افشون، مهدی، فمینیسم در ترازوی نقد، پژوهش نامه اسلامی زنان و خانواده، سال دوم بهار و تابستان 1388، شماره 3
- دهخدا، علی اکبر، ذیل واژه «فمینیسم»، وب سایت واژه یاب، تاریخ بازدید: 7 فروردین 1402ش.
- فرهنگ معین، ذیل واژه «فمینیسم»، وب سایت واژه یاب، تاریخ بازدید: 7 فروردین 1402ش.
- کدخدایی، محمدرضا، «مبانی مقايسهي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال پانزدهم، شماره 57، پاییز 1391ش.
- رودگر، نرگس، تاریخچه، نظریات، گرایشها و نقد فمنیسم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1394ش.
- حاجیده آبادی و زارع، «تبيين و بررسى معرفتشناسى فمينيستى »، فصلنامه علمی - پژوهشی اسلام ومطالعات اجتماعی،سال پنجم، شماره چهارم، بهار 1397ش.
- مترجم: عباس یزدانی و بهروز جندقی، فمینیسم و دانشهای فمنیستی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1382ش.