آثار طلاق
آثار طلاق؛ پیامدها و آسیبهای طلاق بر زنان، مردان و فرزندان.
طلاق همواره یکی از چالش برانگیزترین مسائل پیش روی جوامع بشری بوده است. آثار مستقیم و غیرمستقیم آن نه تنها بر تعادل روانی زوجین و فرزندان بر جای میماند؛ بلکه آثار منفی آن بر نظام اقتصادی و فرهنگی غیر قابل انکار است.
مشکلات طلاق
طلاق مشکلات زیادی برای خانودهها، به وجود میآورد. عمده مشکلات ناشی از طلاق در سه محور قابل ارزیابی است:
مشکلات عاطفی: زن و مردی که مدت کوتاه یا طولانی در کنار یکدیگر زندکی کردهاند، طلاق احساسات و عواطف آنها را تحت تأثیر قرار خواهد داد و از نظر عاطفی جریحهدار خواهند شد.
تجربه تلخ زندگی مشترک قبل ممکن است در ازدواج آینده، خاطره ازدواج گذشته، دائماً آنها را نگران میکند، حتی همسر آینده را با بدبینی مینگرند و بعضی مواقع برای همیشه از ازدواج چشم پوشی میکنند.[۱]
مشکلات اجتماعی: طلاق امری اجتماعی است که صدمه و زیان آن دامان جامعه را میگیرد و جامعه را از حرکت باز میدارد. طلاق پدیدهای جمعیتی است که بر ساخت جمعیت اثر مینهد. چون با وقوع طلاق خانواده از هم پاشیده میشود و به کیفیت جمعیت تأثیر میگذارد.[۲]
بنابراین پدیده طلاق علاوه بر فروپاشی خانواده، تعادل انسانها را برهم زده و اثرات مخربی را بر کل جامعه وارد میکند، معضلات و بزهکاریهای زیادی را در جامعه ایجاد میکند. با افزایش طلاق، یکپارچگی اجتماعی و روح پویایی جامعه از بین میرود.[۳]
مشکلات فرزندان: کودکان روحیه بسیار حساسی دارند و در اثر کوچکترین اتفاق ناگوار، دچار آسیب میشوند. بنابر این طلاق زندگی آینده فرزندان را تحت تأثیر قرار میدهد. فرزندان در حقیقت قربانی تصمیمهای پدر و مادر در طلاق میشوند.
چرا که کمتر دیده شده که نامادریها و ناپدریها بتوانند خلاء عاطفی فرزندان را پر کنند، به همین دلیل فرزندان بعد از طلاق، گرفتار بزرگترین آسیب میشوند و سلامت روانی خود را از دست میدهند.[۴] چنانچه فرزند با مادر باشد؛ مادران بعد از طلاق نگرانیهای بسیاری در مورد آینده فرزندان و چگونگی تربیت آنها بدون پدر دارند.
تنشها و فشارهایی که متوجه زنان در فرآیند طلاق میشود، عملکرد آنها را برای ایفای نقش والد تحت تأثیر قرار میدهد. بزرگ شدن فرزندان بدون پدر تعارضات و چالشهای بسیاری را برای مادر به همراه دارد، علاوه بر آن برخی از مردانی که سرپرستی فرزندان را برعهده دارند. اجازهی دیدار با فرزندش را نمیدهند؛ این موضوع فشار روانی زیادی را برای مادر به همراه دارد.[۵]
آثار طلاق برای زنان
زنان بعد از طلاق در معرض فشارهای زیادی قرار میگیرند. گاهی این فشار آن قدر سنگین است که زنان به سختی میتوانند تحمل کنند و از پس این مشکلات برآیند.
1ـ مشکلات روانی و افسردگی
زنان پس از طلاق، احساسات متفاوتی را تجربه میکنند؛ برخی احساس شکست و ناکامی نسبت به انتخاب خود دارند، برخی زنان خود را مقصر اصلی طلاق میدانند. این احساسات متحمل پسلرزههای روحی و فشارهای روانی میشود.
زن بیشتر از مرد احساس شکست میکند و خود را بازندهای میداند که نتوانسته انتخاب درستی در زندگیش داشته باشد و یا با وجود انتخاب درست، در ادامه زندگی نتوانست درست با مشکلاتش کنار بیاید و با آنها دست و پنجه نرم کند.
برخی زنان که در پیگیری طلاق خود را مقصر میدانند، قطعاً در آینده با عذاب وجدان روبرو گشته و آسیبهای جدی را تجربه خواهند نمود که دچار افسردگی میشوند.[۶] در کنار تمام احساسات ضد و نقیضی که زنان تجربه میکنند؛
فقدان همسر و تنهایی پس از طلاق موجب میشود که اکثر زنان پس از جدایی به ناراحتیهای روحی و جسمی دچار شوند و نیازهای عاطفی خود را در شوهر قبلی خود جستجو نمایند.
کمبود معاشرت و تفریح به مشکلات عاطفی زنان میافزاید. مشکلات روحی پس از طلاق به مراتب بیش از صدمات جسمانی آن می باشد. برخی زن مطلقه به علت عدم استقلال اجتماعی فاقد پایگاه اجتماعی معینی بوده و به خانواده، پدر یا برادر وابسته میشوند.
به این دلیل طلاق در واقع یک تهدید اجتماعی-اقتصادی برای این گونه زنان محسوب میشود. لذا مشکلات زنان در ابعاد مختلف پس از طلاق، بیش از مردان میباشد.[۷]
2ـ مشکلات مالی زنان
زنان بعد از طلاق به سبب نداشتن شغل مناسب، از نظر اقتصادی دچار مشکل میشوند. مشکلات اقتصادی اعم از تأمین مسکن، شغل و تأمین مایحتاج زندگی، به دوش کشیدن مشکلات اقتصادی کودکان، از پیامدهای اقتصادی طلاق برای زنان است. همچنین خانواده برخی از زنان آنها را مورد حمایت مادی خود قرار نمیدهند.[۸]
این موضوع برای زنان کم سواد و فاقد مهارت به صورت حادتری جلوه میکند. بسیاری از افراد مطلقه (اعم از زن یا مرد) پس از طلاق شغل خود را از دست میدهند. از دیگر مسائل و مشکلات زنان مطلقه، تهیه مسکن و مکانی برای زندگی است. [۹]
3ـ احساس عدم امنیت
به دلیل پیشنهادهای مردان اطراف در خصوص ازدواج مجدد، آن هم به صورت موقت، امنیت روحی و روانی زن مطلقه به هم میریزد. به غیر از این، برای زنان مطلقه محدودیتهای اجتماعی فراوانی وجود دارد و دید افراد بسیاری نسبت به آنها دید جنسی است. به زنان مطلقه به چشم طعمههایی نگاه میکنند که به آسانی وارد رابطه جنسی میشوند، لذا زنان مطلقه در معرض پیشنهادات بیشرمانه، تعرض جسمی و روحی قرار میگیرند.[۱۰]
4ـ تزلزل درهویت فردی و اجتماعی
نخستین پیامدی که زن پس از طلاق تجربه میکند، از دست دادن پایههای هویت و منزلت اجتماعی است. درخصوص زنانی که جدا شدهاند در فرهنگ عامه مردم عقاید، باورها و حتی تکیه کلامهایی وجود دارد که موجب آزار و درهم شکسته شدن منزلت زن میشود. زنان مطلقه؛ تهدیدی برای زندگی خانوادگی دوستان و خویشان بوده و این نگاه آنان را منزوی و تنهاتر میکند.
پس طلاق شرایطی را ایجاد میکند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده از فرد مطلقه، کاهش نفوذ اجتماعی وی و حتی گاه تضعیف موقعیتها و فرصتهای اجتماعی فرد میشود. برخی مواقع رفتار جامعه با زنان مطلقه به گونهای است که احساس میکنند دیگر جایی در جامعه ندارند.[۱۱]
5ـ ترس از آینده
ترس از تنهایی پس از طلاق، احساسی است که زنان بیش از مردان ابراز میکنند. این ترس بیشتر ناشی از این نگرانی است که آیا شریک زندگی دیگری خواهند داشت؟
ترس از این که نتوانند بدون یک مرد زندگی کنند و فرزندان خویش را به تنهایی اداره کنند و شغلی بیابند که از نظر مالی خود و فرزندانشان را اداره کنند این ترسهای واقعی ناشی از تردیدهای واقعبینانه درباره مسائل مالی، بازار کار، مشکلات بزرگ کردن فرزندان به تنهایی و تغییر در زندگی فردی و اجتماعی است.[۱۲]
6ـ احساس گناه
گاهی زنان مطلقه با احساس گناه زیادی در مورد متلاشی شدن خانواده دست به گریبان هستند. مهمترین احساسی که پس از طلاق به وجود میآید، احساس گناه و خیانت نسبت به خوشبختی فرزندان است. بیم از آینده مبهم برای خود و فرزندان، واکنشهای گوناگونی را در آنان پدید میآورد و این وضعیت، احساس گناه را شدت میبخشد.[۱۳]
7ـ احساس تنهایی
بعد از طلاق، فرد احساس تنهایی میکند، زیرا از محیط خانواده که در آن زندگی میکردند، جدا شده و باید با تمام مسائل و مشکلات زندگی را به تنهایی انجام دهد. در تحقیقات نشان داده شده که زنان بیش از مردان پس از طلاق احساس تنهایی میکنند.[۱۴]
8ـ مشکل دوگانگی نقش
زنان بعد از طلاق، در ارتباط با فرزندان خود، با دوگانگی نقش مواجه میشوند. زیرا هم باید برای فرزندش نقش پدر داشته باشد و هم نقش مادر را ایفا کند. این دوگانگی نقش زن را خشن میکند و آن عطوفتی که یک مادر باید داشته باشد کم میشود. مرد نیز متعاقباً چنانچه کودک با او زندگی کند، باید هم نقش مادر و هم نقش پدر را برعهده بگیرد.[۱۵]
9ـ کاهش فرصتهای ازدواج
زنان مطلقه معمولاً نسبت به مردانی که متارکه نمودهاند، شانس کمتری برای ازدواج مجدد دارند. از جمله علل اجتماعی این وضعیت، وجود فرزندان، سن زن و این که مردان برای ازدواج کمتر به زن مطلقه رغبت نشان میدهند.
این امر به علل مختلف از جمله؛ عاطفی مانند شکست در ازدواج قبلی و عدم تمایل برای ازدواج و نیز عدم اعتماد مردان به موقعیت زنان مطلقه در زندگی زناشویی و عدم رویه مناسب جهت آغاز زندگی جدید باز میگردد.[۱۶]
آثار طلاق بر فرزندان
طلاق پیامدهای و آثار متفاوت و گستردهای دارد. گستره این پیامدها علاوه بر زندگی زن و مرد، فرزندان را نیز در بر میگیرد:
مهمترین پیامدها عبارتند از:
1ـ ایجاد بحرانهای روحی و روانی
افسردگی و دلتنگی، ترس، کج خلقی و منفی بافی از آثار رایج طلاق بر فرزندان است. به سبب آنکه طلاق غالبأ در پس مشاجرات و اختلافات علنی است و کودکان نه انتظار چنین اختلافی و نه تصویری روشن از آینده دارند، بنابراین فشارهای روانی زیادی را تجربه میکنند.
جدا شدن از هر یک از والدین آنها را آسیبپذیر میکند. فرزندان چون رفتارهای خشونتآمیز پدر و مادر را دیدهاند، فکر میکنند واکنشها و رفتارهای آنها باید به صورت منفی و پرخاشگرانه باشد. فرزندانی که خشم خود را فرو میبرند، وقتی در سنین بالاتر از قدرت و توانایی بیشتری برای ابراز و خشونت برخوردار میشوند؛ مرتکب اعمال خشونتآمیزی میشوند.[۱۷]
اعضای خانواده مثل بخشی از یک زنجیر هستند که پس از پاره شدن و از هم گسیختگی، فرزندان بیپناه و سرگردان میشوند. حتی اگر زیر حمایت یکی از این دو زنجیر قرار گیرند، بازهم حلقهای گسسته به شمار میآیند و اغلب دچار کمبود عاطفی میگردند. از این رو موجبات صدمه اجتماعی را فراهم میسازند.[۱۸]
در مورد کودکانی که اضطراب عاطفی شدیدی را در زمان طلاق تجربه کردهاند، بیان شده؛ کودکانی که در سن قبل از مدرسه بودند، دچار سردرگمی و وحشت شدند و معمولاً خود را به خاطراین جدایی مقصر میدانستند. کودکان بزرگتر بهتر میتوانستند انگیزههای پدرو مادرشان را برای طلاق درک کنند؛ اما اغلب نگران اثرات آن بر آینده خود بودند و غالباً احساس خشم شدیدی را نشان میدادند.[۱۹]
2ـ گرایش به بزهکاری
جای تردید نیست که خانواده نقش مهمی در پایهریزی شخصیت کودک برعهده دارد. کودک امنیت عاطفی خود را در آغوش خانواده به دست میآورد، لذا جدایی والدین نقش بسیار منفی و ویرانگری در شخصیت کودکان دارد و زمینه را برای ارتکاب بزهکاری درآنان فراهم میآورد.
طلاق در جامعه ما عادی به حساب نمیآید، از اینرو فرزندان طلاق در میان بستگان تحقیر میشوند و این باعث میشود که احساس حقارت کنند. این احساس حقارت میتواند زمینهساز بسیاری از شرارتها و بزهکاریها شود.[۲۰]
از این رو طلاق و جدایی والدین، تأثیر مستقیم و قطعی در بروز رفتار بزهکارانه در فرزندان دارد و به عبارتی یک عامل بسیار قوی برای افزایش بزهکاری است. هنگامی که کانون گرم خانواده بر اثر تعارض میان زن و شوهر و جدال میان آنها آشفته شود و در نهایت از هم پاشیده شود،
آثار بسیار عمیقی بر روان فرزندان به جای خواهد گذاشت، زیرا شخصیت فرزند به شدت تحت تاثیر والدین است و ایجاد اختلالها و نابهنجاریهای غیرقابل درمان برای فرزندان خواهد بود و آثار آن در جوانی محسوس خواهد بود.[۲۱]
3ـ گرایش به اعتیاد و مواد مخدر
افزایش اضطراب و استرس دوران نوجوانی به همراه اضطراب ناشی از طلاق والدین میتواند یکی از عوامل سوق دادن نوجوانان به صرف الکل و مواد مخدر میشود. تحقیقات نشان میدهد که سوء مصرف مواد مخدر و الکل در کودکان طلاق از سایر افراد بیشتر است.
البته عوامل دیگر مانند میزان رسیدگی والدین به نوجوان، میزان گرایش او به مواد را تعیین میکند. با این حال، سوء مصرف الکل در نوجوانانی که والدینشان طلاق گرفتهاند بسیار زیاد است. سوء مصرف مواد مخدر اثرات مخرب و ویرانگری بر سلامت جسمی و روانی فرد دارد.[۲۲]
4ـ افت تحصیلی
یکی دیگر از پیامدهای طلاق بر فرزندان افت تحصیلی است. کاهش علاقه به تحصیل، کاهش تمرکز، اختلال در یادگیری، به ویژه عدم تمرکز بر دروسی که نیازمند استدلال و تفکر است؛ از تبعات جدایی والدین است.
طلاق والدین میتواند توانایی کودک را در یادگیری در مدرسه و دانشگاه به طور قابل توجهی مختل کند. پیشرفت کم تحصیلی، چشم انداز شغلی کودک در بزرگسالی را با مشکل روبرو میکند و داشتن موقعیت اجتماعی و اقتصادی مناسب برای او را دشوار میکند.[۲۳]
5ـ خلاء عاطفی
یکی از مهمترین آثار محبت به فرزندان، احساس امنیت عاطفی است. فرزند باید محبت، عاطفه و علاقه والدین را لمس و احساس کند. باعث میشود فرزند نگاهی مثبت و پایدار به زندگی و آینده پیدا کند. با جدایی والدین از همدیگر فرزندان از لحاظ عاطفی صدمه میبینند و از مهر و محبت یکی از والدین محروم میشوند. این سبب میشود پایه بنای روحی آنها متزلزل شود. [۲۴]
پیامدهای طلاق بر مردان
همانگونه که طلاق آثار سویی برای زنان دارد، مردان نیز با پیامدهای طلاق مواجه هستند. این پیامدها به جهاتی برای مردان کمتر است. مشکلات مردان بعد از طلاق بسیار کمتراز زنان است.
زیرا اکثریت شاغل اند و فشار روانی و تنهایی طلاق را کمتر احساس میکنند. اما واقعیت این است که طلاق در مردان نیز به بروز دشواریهای هیجانی میانجامد. طبق تحقیقات، مردانی که مسئولیت اصلی مراقبت از فرزندان را به عهده میگیرند، کمتر از دیگران دست به خودکشی میزنند.
- کمبود حمایت عاطفی: به دلیل تصور نادرست جامعه از اینکه مردان در برابر مشکلات قویتر هستند و دیگر نیازی به حمایت دیگران ندارند و میزان رنجش آنها نسبت به خانمها پس از طلاق کمتر است، کمتر مورد توجه قرار میگیرند. لذا این تصورات منجر به حمایت عاطفی کمتر نزدیکان شده و کمبود حمایت عاطفی، مشکلات روانشناختی و اجتماعی بیشتری را برای مردان مطلقه به همراه دارد. از این رو مردان از لحاظ اجتماعی و روانشناسی آسیب میبینند.[۲۵]
- مراقبت و تربیت فرزند: چالش مراقبت از فرزند بعد از طلاق برای مردان به مراتب بیشتر از زنان است. مردان به دلیل مشغلههای کاری توانایی کمتری در اداره خانه و مراقبت از فرزندان را دارند. این سختیها میتواند برای کودکان معضلاتی را به وجود بیاورد. گاهی اوقات این مشکلات موجب کودکآزاری ناخواسته در مردان میشود.[۲۶] بدبین شدن مردان نسبت به ازدواج مجدد بعضی از مردان بعد از طلاق تمایلات کمتری به ازدواج مجدد دارند به دلیل سوءظن و بدبینیهای ایجاد شده تا جایی که تمایل به ازدواج را از دست میدهند و مجرد باقی میمانند که این خود مشکلات اجتماعی و روان شناختی دیگری را به وجود میآورد.[۲۷]
- آثار اقتصادی و مالی: یکی از مهمترین آثار طلاق بر مردان دشواری مالی و اقتصادی است. مردان علاوه بر فشار روانی، فشار مالی تشکیل یک زندگی زناشویی، بعد از جدایی هزینه مهریه، نفقه و فرآیندهای قضایی را نیز باید متحمل شوند. فشار مالی فراهم کردن مهریه برای مرد، ممکن است سبب از دست رفتن اموال، ورشکستگی و حتی زندانی شدن آنها شود.[۲۸]
- مقصر دانستن مردان: بعد از طلاق، مردان با بیاعتمادی و قضاوت منفی جامعه روبرو میشوند. از نظر عموم معمولاً مردها در پایان یافتن یک رابطه مقصر هستند. این تأثیرات و آثار طلاق بر مردان ناشی از نگاه منفی اعضای جامعه میتواند با القاء احساس گناه به آنها منجر به مشکلات در روابط شغلی، روابط با دوستان و آشنایان و حتی ارتباط با دیگر اعضای خانواده شود. افزایش خطر بزهکاریهای اجتماعی، انحرافات جنسی، مصرف مواد مخدر و الکل در پی این مشکلات بروز میکنند.[۲۹]
- پیامدهای روانشناختی و جسمانی: مردان بعد از طلاق معمولاً دچار دوگانگی عاطفی و اختلالات خلقی میشوند. این دوگانگی عاطفی به همراه دیگر عوامل، تنش اجتماعی و اقتصادی را به همراه دارد. منجر به احساس ناامیدی احساس پوچی و بیمعنایی، بیلذتی و در نهایت افسردگی مردان میشود. هفشار روانی ناشی از مشکلات اضطرابی، خشم، احساسی درماندگی و از دست رفتن عزت نفس و اعتماد به نفس، از دیگر پیامدهای طلاق برای مردان است.[۳۰]
پانویس
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1374ش، ج24، ص 226
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص 122
- ↑ اسحاقی، «بررسی علل و عوامل طلاق در جامعه و تأثیر مخرب آن بر بانوان»، 1394ش، ص13
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1374ش، ج24، ص 226
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص 123
- ↑ اسحاقی، «بررسی علل و عوامل طلاق در جامعه و تأثیر مخرب آن بر بانوان»، 1394ش، ص11
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص 120
- ↑ اسحاقی، «بررسی علل و عوامل طلاق در جامعه و تأثیر مخرب آن بر بانوان»، 1394ش، ص14
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص 120
- ↑ اسحاقی، «بررسی علل و عوامل طلاق در جامعه و تأثیر مخرب آن بر بانوان»، 1394ش، ص14
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص۱۲۰- ۱۲۱
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص ۱۱۹- ۱۲۰
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص 120
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص 120
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص 120
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، ۱۴۰۰ش، ص 121
- ↑ شاعری، «بررسی پیامدهای منفی طلاق در فرزندان»، 1399ش، ص 21
- ↑ شاعری، «بررسی پیامدهای منفی طلاق در فرزندان»، 1399ش، ص 21
- ↑ گیدنز، جامعهشناسی، 1385ش، ص431- 432
- ↑ شاعری، «بررسی پیامدهای منفی طلاق در فرزندان»، 1399ش، ص 24
- ↑ شاعری، «بررسی پیامدهای منفی طلاق در فرزندان»، 1399ش، ص 25
- ↑ واحد سرکارآباد؛ کریمی؛ «بررسی جامعه شناختی علل و پیامدهای اجتماعی طلاق و راههای پیشگیری آن»،۱۳۹۲ش، ص53
- ↑ شاعری، «بررسی پیامدهای منفی طلاق در فرزندان»، 1399ش، ص 23
- ↑ شاعری، «بررسی پیامدهای منفی طلاق در فرزندان»، 1399ش، ص ۲۱-۲۲
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»،۱۴۰۰ش، ص123
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»،۱۴۰۰ش، ص123
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»،۱۴۰۰ش، ص123
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»،۱۴۰۰ش، ص123
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»،۱۴۰۰ش، ص123
- ↑ مرشدی؛ موسوی زاده؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»،۱۴۰۰ش، ص124
منابع
- اسحاقی، زهرا، «بررسی علل و عوامل طلاق در جامعه و تأثیر مخرب آن بر بانوان»، نشریه پژوهش ملل، دوره اول، شماره1، دی۱۳۹۴ش.
- شاعری، نرگس، «بررسی پیامدهای منفی طلاق در فرزندان»، نشریه ره توشه، شماره۱۲۴، تابستان ۱۳۹۹ش.
- گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، مترجم: صبوری کاشانی، منوچهر، چاپ 18، تهران، نشر نی، 1385هـ. ش.
- مرشدی، مسعود؛ موسوی زاده، سید محمد؛ «طلاق و پیامدهای اجتماعی آن برای مردان»، نشریه پژوهش و مطالعات علوم اسلامی، سال سوم، شماره۲9، آذر۱۴۰۰ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، چاپ اول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374هـ .ش.
- واحد سرکارآباد، ذبیح الله؛ کریمی، ندا؛ «بررسی جامعه شناختی علل و پیامدهای اجتماعی طلاق و راههای پیشگیری آن»، نشریه اصلاح و تربیت، شماره۱۳۵، مرداد۱۳۹۲ش.