مهناز افخمی
پرونده:Mahnaz Afkhami.jpg | |
اطلاعات شخصی | |
---|---|
زاده | 24 دی ۱۳19 (80 سال)؛ ایران،کرمان |
محل سکونت | ایالت مریلند |
فرزندان | یک پسر |
همسر | غلامرضا افخمی |
مهناز افخمی؛ فعال حقوق زنان و نویسنده ایرانی.
مهناز افخمی که از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ در سمت «وزیر مشاور در امور زنان» فعالیت میکردهاست. پیرو مذهب شیخیه است. و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه زرتشتیان به پایان رساند. وقتی یازده سال داشت، مادرش از پدرش جدا شد و به آمریکا رفت. مهناز در دانشگاه سانفرانسیسکو و دانشگاه کولورادو در بولدر تحصیل کرد و در سال ۱۳۴۷ به ایران بازگشت.
زندگینامه
مهناز افخمی با نام اصلی (مهناز ابراهیمی) به سال ۱۳۱۹ش در بافت كرمان به دنیا آمد. پدرش مجید امیرابراهیمی و مادرش فردوس نفیسی نام داشت. جد پدری وی، مختارالملك، داماد یكی از شاهزادگان قاجار، به كار كشاورزی مشغول بود. مجید امیرابراهیمی، تحصیل كرده فرانسه، خوشگذران و از اهالی موسیقی بود. فردوس نفیسی نیز در زمان خود، فردی باسواد به شمار میرفت و علاقه به تحصیل و مطالعه در خانواده آنان معمول بود. مادر فردوس، چون شیوه زندگی شوهرش را نمیپسندید، از او جدا شد و زندگی در تنهایی را تجربه كرد. او با تأسیس خیاطخانهای، امورات زندگی خویش را میگذراند. امری كه در كرمان آن دوره، معمول نبود و كسب و كار برای زنی مطلقه، خوشایند همگان بویژه خانواده نبود. فردوس نیز سرنوشتی بهتر از مادر پیدا نكرد. او در ۳۱ سالگی با آنكه یك پسر و دو دختر (مهناز و فرح) از مجید امیرابراهیمی داشت، زندگی فئودالی و اشرافی را رها كرد و پس از جدایی از همسرش، راهی تهران شد، سپس به امریكا رفت. خانواده امیرابراهیمی، مذهب شیخیه داشتند. [۱]
مجید امیرابراهیمی به نماز و روزه، از اصلیترین احكام و فرایض شرعی عمل نمیكرد اما مانع از انجام فرایض دیگران هم نمیشد. مهناز، او را مسلمانی میدانست كه به خدا عقیده داشت ولی مظاهر دین را رعایت نمیکرد. با این حال، شاید اعتقاد دیگر اعضای خانواده از پدر بیشتر بود و برخی مراسم مذهبی و سنتی را به جا میآوردند؛ اما روح مذهب و عمل به آن در این خانواده چندان جایی نداشت. مهناز دوران نوجوانی را سپری میكرد كه پدر و مادرش از یكدیگر جدا شدند و این جدایی، تأثیر زیادی بر وی گذاشت. او كه دنیا را جایی راحت و جایگاه خود را در آن ثابت و محكم میپنداشت، از این رخداد به شدت متأثر شد و این كشمكش خانوادگی، او را در جانبداری از طرفین به ورطه تردید انداخت.[۲]
اما در نهایت با مادر به تهران آمد و زندگی مرفه و خانه بزرگ و راحت كرمان را با جایی تنگ و كوچك و محدود عوض كرد. بدین ترتیب، مادر نقشی مهم در زندگی وی پیدا كرد. استقلال و پشتكار و مقابله مادر با مشكلات، در شكلدهی شخصیت دختر نیز مؤثر بود. مهناز افخمی در بخشی از خاطراتش میگوید كه اصولااز طرف مادری، خانوادهای هستیم كه زنهایش به استقلال و تصمیمگیری خارج از روال عادی عادت داشتند و این در روحیه ما خیلی تأثیر داشت. زنان خانواده پدری من هم البته شرایط زندگیشان متفاوت بود؛ مالك بودند و اغلب املاكشان را خود اداره میكردند.[۳]
تحصیلات
مهناز در كودكی به مدرسه زرتشتیان سپرده شد كه از نگاه خانواده، بهترین مدرسه خصوصی در كرمان بود. «همه ما به مدرسه زرتشتیان میرفتیم كه نزدیك منزل ما بود. از همه طبقات و گروهها در آن مدرسه بودند؛ گروههای اشرافی و متمكن تا طبقات كمدرآمد؛ بیشتر مسلمان، اما زردشتی و مذاهب مختلف دیگر هم بودند.» مهناز درباره نوع نگرش پدر و مادرش نسبت به اقلیتهای مذهبی میگوید كه عكسالعمل به خصوصی كه مربوط به طبقه یا مذهب خاصی باشد، نداشتند. بدین ترتیب، مهناز تحصیلات ابتدایی را قبل از آنكه حائز شرایط سنی لازم باشد، آغاز كرد و روشهای تعلیم و تربیت زرتشتی نیز در شكلگیری شخصیتش اثر گذاشت. [۴]
مهناز در چهارده سالگی به كلاس اول متوسطه در مدرسه انوشیروان دادگر تهران رفت. در همین دوران، دوستی مادرش با «دكتر یارشاطر» [پانویس ۱]در جهتگیری فكریاش بیتأثیر نماند: «در دوران كودكی دوست مادرم، دكتر احسان الله یارشاطر، خیلی كمك میكرد. او میآمد و یك سری كتابها برایم میآورد و تشویقم میكرد كه كتاب بخوانم. در نتیجه فكر میكنم او هم متوجه شده بود كه علاقه دارم و در نتیجه یك نوع حالت پدرخواندگی انتلكتوئل برای من داشت و مرتب كتاب میآورد. هنوز خیلی بچه بودم و او كتابهای نویسندههای روسی را برایم میآورد.» [۵]
آنگاه كه مادرش عزم امریكا كرد، او نیز راهی آن كشور شد و ادامه دوره دبیرستان را در مدرسهای در سیاتل آمریكا به پایان برد. مهناز افخمی، شانزده ساله بود كه وارد دانشگاه كلرادو شد و به دور از مادر، در كنار خانوادهای امریكایی زندگی تازهای را شروع كرد و سبك و سیاق زندگی و فرهنگ امریكایی را از آنها فرا گرفت و در فضاهای شغلی و حرفهای نیز این تجربه را تكمیل كرد.
او علیرغم میل پدرش كه وی را به تحصیل در رشته پزشكی تشویق میكرد، پس از مكاتباتی از امریكا با دكتر یارشاطر، رشته ادبیات انگلیسی را برای تحصیلات دانشگاهیاش برگزید.«(یارشاطر) نامه مفصل و جالبی برایم نوشت كه چرا ادبیات انگلیسی نمیخوانی كه همیشه دوست داشتی و استعدادش را داری... فكر میكنم نفوذ او بود كه رشته ادبیات انگلیسی را انتخاب كردم.»[۶] او همزمان برای گذران امورات زندگی به كار نیز میپرداخت. در همین دوره بود نوزده سالگی (۱۹۵۹/۱۳۳۸ (با غلامرضا افخمی )[پانویس ۲] از نزدیكانش، ازدواج كرد. او در ۱۹۶۶۵ از دانشگاه كلرادو لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت و یك سال بعد از همین دانشگاه فوق لیسانس دریافت كرد. او در این دوره، ضمن تدریس تاریخ ادبیات انگلیس و ادبیات انگلیس قرن نوزدهم، سردبیری مجله Studies English of Abstracts را نیز بر عهده داشت. مجلهای كه خلاصه تحقیقات در زمینه ادبیات انگلیسی را از سراسر دنیا منتشر میكرد.
ریشهها
در جستجوی ریشهها و علقههای افخمی باید كندوكاوهایی كرد كه بتوان او را از كودكی تا امروز بهتر شناخت. از جمله مسائلی چون تحصیل در مدرسه زردشتیها، خانوادهای بدون اعتقادات محكم و تقیدات مذهبی، زندگی اشرافی، و تأثیر شخصیتی مادر كه استقلال اقتصادی زنان خانواده او در آن زمان، خود قابل تأمل است، جدایی پدر و مادر در نخستین سالهای بلوغ دخترانه، مؤانست و مجالست با انتلكتوئلهایی نظیر «احسان الله یارشاطر» در دوران جوانی و نوجوانی، ترك شهر و دیار، مهاجرت به غرب، زندگی در كنار خانوادهای امریكایی، كار و اشتغال دانشجویی، ایجاد ارتباط با سازمانهای اجتماعی امریكایی، عدم آشنایی كامل با مسائل ویژه زنان و به خصوص سازمانهای زنان در ایران و جهان، فقدان شناخت عمیق از جامعه ایران و بویژه زنان این كشور به واسطه سالهای دوری از وطن، ورود به ایران در نخستین سالهای رفورمهای ظاهری، سالهای توسعه با مبانی سكولار، جلب توجه اشرف پهلوی و داشتن حمایت وی، همكاری و همفكری با زنانی منتسب به جامعه بهاییت در سازمان زنان ایران و... بیشك عوامل بسیاری از این دست در شكلگیری شخصیتی مهناز افخمی بیتأثیر نبود زیرا تأثیرات این فرایند را در شیوههای مدیریتی و همكار گزینیهای او ملاحظه میكنیم. در سازمان زنان، «فرنگیس یگانگی»، «مهری راسخ»[پانویس ۳]و دیگران شاهد این مدعا هستند.
بنابراین در راستای اجرای منویات شاهانه و تحت اراده مسلط امریكا رفورمهای اجتماعی صورت گرفته موجب ورود به اصطلاح نخبگانی به دستگاه حكومتی شده بود تا پایههای اقتدار حكومت را محكمتر كنند. علاوه بر این افزایش شمار مدیران فاسد و نالایق در سیستم حكومتی در حدود سال ۱۳۵۴، شاه را بر آن داشت تا برای بررسی موقعیت مدیران رده بالا و نیز كسانی كه قرار بود به مشاغل حساس غیر نظامی منصوب شوند دستوری صادر كرد و به دنبال آن كمیته بررسی انتصابات مشاغل حساس غیرنظامی تشكیل شد.
یكی از اعضای این كمیته، نماینده ساواك بود. نتیجه بررسیهای این كمیته در اختیار شاه قرار میگرفت و انتصابات با نظر نهایی او بود. در چنین شرایطی بود كه افخمی پا به عرصه سیاست ایران گذارد. وی كه زمینه تحصیلی یا مطالعاتی یا فعالیت اجتماعی در خصوص مسائل زنان نداشت، به عنوان دبیركل سازمان زنان و وزیر مشاور در امور زنان معرفی شد. انتصاب وی به سمت وزیر مشاور حاكی از ویژگیهای مدیریتی و وفاداری وی به شخص شاه بود. اگرچه یكی از ملاكهای انتصاب مدیران ارشد در آن دوره، منویات سیاسی و خطمشی فكری آنها بود ولی در دهه ۱۳۵۰ با مدیرانی با سوءسابقه سیاسی (از نظر حكومت وقت) مواجه هستیم. اما همه اینان پس از تسلیمشدن محض در مقابل حكومت به مناصبی حتی وزارت نیز دست یافتند. وجود این افراد وصول به هدفهای انقلاب شاه و ملت را تسهیل میكرد.
افخمی با به كارگیری تمامی امكانات سازمان زنان ایران، در خدمت سیاستهای مذكور بود و در شرایطی كه مردم انقلابی ایران به مبارزات خود علیه رژیم وسعت میبخشیدند، در آخرین ماههای حكومت پهلوی، حركتهای مردمی را فعالیتهایی آشوبطلبانه خوانده، آن را از سوی خود و سازمانش محكوم كرد. وی در جای دیگری از كتاب خود در مورد اعتراضات دانشجویان دانشگاهها در خصوص تفكیك غذاخوریهای پسران و دختران، اتوبوسها و ماجراهایی كه منجر به تظاهرات عمومی و سراسری شد یادآور میشود كه اساساً اصل حركت را باور نداشته، آن را ساخته و پرداخته دستگاه امنیتی شاه تلقی می كرده است و وقوع چنین تحركاتی را در دانشگاهها غیرممكن می پنداشته است. بنا به اظهار خودش او باور نداشت كه ممكن است در بین افراد روشنفكر دانشگاهی و تحصیلكرده مملكت، گروهی تا این حد فناتیك باشند.
سوابق شغلی
مهناز افخمی در تابستان ۱۹۶۷/۱۳۴۶ به ایران بازگشت و از پاییز همان سال در دانشگاه ملی ایران با سمت استادیار زبان انگلیسی مشغول به تدریس شد. او پس از عزیمت -جان وود (Wood Jhon )ـ مدیر گروه انگلیسی دانشكده ادبیات این دانشگاه ـ از ایران، مدیریت این گروه را نیز بر عهده گرفت، سپس به اجرای برنامههای موردنظر پرداخت. او مینویسد: «كتابهایی كه من به عنوان كتاب درسی به آنها (شاگردان و دانشجویان دانشگاه) میدادم، همان كتابهایی بود كه در آمریكا استفاده میشد.»[۷] در سوابق شغلی افخمی علاوه بر موارد پیش گفته موارد ذیل نیز به چشم میخورد»
- عضو شورای عالی بهداشت و تنظیم خانواده در ایران
- عضو كمیته عالی رفاه اجتماعی، عضو مؤسس سازمان انتقال خون
- رئیس هیئت عامل آموزشگاه مددكاری سازمان زنان ایران
- رئیس هیئت مدیره جمعیت دختران دانشجو وابسته به سازمان زنان
- عضو هیئت مدیره بررسیها و نوآوریهای سازمانهای تحت ریاست اشرف پهلوی
- نایب رئیس هیئت اجرایی حزب رستاخیز ملت ایران
- عضویت در ۹ هیئت امنای دانشگاههای فرح پهلوی، كرمان و نیز بنیاد فرهنگی آرشام [پانویس ۴]
افخمی در سال ۱۳۴۹ به مدت سه ماه به عنوان عضو هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد مشغول به كار بوده است. او در بیست و ششمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به سال ۱۹۷۱/۱۳۵۰ در تركیب هیئت نمایندگی ایران به عنوان یكی از اعضای علی البدل این هیئت شركت داشت. بار دیگر در اجلاس بیست و هشتم مجمع عمومی سازمان ملل متحد كه در ۱۹۷۳/۱۳۵۲ در نیویورك برگزار شد، افخمی به عنوان دبیركل سازمان زنان در گروه مشاوران هیئت به ریاست اشرف پهلوی شركت كرد. و آخرین بار در سال ۱۹۷۵/۱۳۵۴ با همان عنوان در تركیب هیئت نمایندگی ایران در اجلاس سی ام مجمع عمومی سازمان ملل حضور داشت.[۸] افخمی در دی ماه ۱۳۵۴ بنا به پیشنهاد امیرعباس هویدا، نخست وزیر، به عنوان وزیر مشاور در امور زنان معرفی شد و این سمت را تا پایان دولت جمشید آموزگار حفظ كرد. وی در مجموع نزدیك به سه سال در كابینه حضور داشت و علاوه بر این مسئولیت، اجرای پروژه نوسازی جنوب تهران را نیز بر عهده داشت و به همین منظور با وزیر مسكن امریكا هم تبادل نظر میكرد. او همچنین قائم مقام منصوب از طرف هویدا در سازمان پرورش استعدادهای درخشان بود.
فعالیتها
ریاست سازمان زنان
شروع كار من در زمینه مسائل زنان مربوط میشد به كار دانشگاهیام به خاطر اینكه در رشته ادبیات تعداد قابل توجهی [از] دختران دانشجو درس میخواندند و این دختران علاقهمند بودند به بحث و گفتگو درباره مسائل زندگی و مشكلاتی كه با آن روبه رو بودند. در همان حال، خانم دكتر رجالی كه روانشناس بود و در همان دانشكده تدریس میكرد، دبیركل سازمان زنان شده بود و خیلی دلش میخواست كه سازمان [تحت] فعالیتش توسعه پیدا كند و به اصطلاح نهضت طرفدار پیدا كند. [۹]
او از من خواست كه كمك كنم «جمعیت دختران دانشجو» كه تازه تشكیل داده بودیم با سازمان زنان ارتباط برقرار كند و ما این كار را از دانشگاه ملی شروع كردیم و از دانشگاههای دیگر هم بعداً عضو این سازمان شدند. ملاحظه میگردد كه جمعیت دختران دانشجو كه پدیدهای مجزا از تشكیلات اداری و مركزی سازمان زنان بود، فرصتی را فراهم آورد تا این گروه در جلسات كلی سازمان شركت نماید و بدین ترتیب تماس با دبیرخانه این سازمان آغاز شد.))[۱۰]
افخمی در یكی از جلسات مربوط به جمعیت دختران دانشجو در حضور اشرف پهلوی، ریاست سازمان زنان، گزارشی ارائه داد كه به این ترتیب، باب آشنایی با وی گشوده شد. اشرف در این دیدار اظهار داشت من واقف هستم كه دانشجو در دنیا دوران پرتلاطمی را طی میكند و این تلاطم بین دانشجویان ما نیز هست اما اگر ببیند به افكار و عقاید او توجه میشود از آن حالت عصیان بیرون میآیند، باید تحرك بین دانشجویان باشد... در كمیته شما به هر نحوی شده باید تعداد بیشتری از دانشجویان عضویت داشته باشند و وظایف خود را انجام دهند؛ فقط شعاردادن كافی نیست و باید در عمل نشان بدهند كه خواهان پیشرفت هستند و حالا زمان عمل است.[۱۱] از این رو، با پیشنهاد سیمین رجالی، دبیركل سازمان، افخمی به عنوان یكی از اعضای هیئت نمایندگی ایران، همراه اشرف در نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۹۶۹ شركت كرد.[پانویس ۵] ظاهراً وظیفه وی تهیه متن سخنرانی برای نماینده ایران بود.
وی در خاطراتش به نقش حمایتی اشرف از او در جریان اینگونه سفرها اشاره میكند. سرانجام در ۱۳۵۰ از طریق عبدالرضا انصاری، قائم مقام اشرف، پیشنهاد دبیركلی سازمان به وی داده شد و هم زمان با تدریس در دانشگاه، دبیركلی سازمان زنان را هم پذیرفت. وی در آستانه ۳۱ سالگی، هدایت سازمانی را به عهده گرفت كه اعضای شورای مركزی آن از حد متوسط سنی بالایی برخوردار بودند و در مورد توانایی او برای انجام امور محوله، شك و تردیدهایی وجود داشت. انتصاب این تحصیلكرده غرب در رشته ادبیات انگلیسی كه با مباحث مربوط به زنان آشنایی خاصی نداشت، كنجكاوی همگان را برانگیخت؛ بویژه آنكه به درستی معلوم نبود چه كسی او را به اشرف معرفی كرده بود؟ آیا اتفاقی بود یا نه؟ در این باره باید به دنبال شواهد و اسناد بیشتری بود.
به هر روی، حمایت اشرف از افخمی غیرقابل انكار است و حتی «مهرانگیز منوچهریان» در توصیف عملكرد سازمان در زمان دبیركلی افخمی، اشــرف را نماد حمایت و مشكل گشای كارهای سازمان معرفی میكند زیرا از نظر وی داشتن چنین حامی میتواند هرمانعی را از سر راه بردارد. فرهنگ حاكم بر سازمان زنان در دوران قبل از افخمی با فرهنگ افخمی تفاوتهای معیاری داشت. فاصله او با نسل قبلی سازمان بسیار زیاد بود.
زندگی تحصیلی در خارج از كشور، تدریس زبان انگلیسی با متون امریكایی، تماس با دانشــجویان به زبان انگلیسی و سبك و سیاق زندگی امریكایی، زندگی در بخش شمال شهر و ارتباط با محدوده خاصی از شهر (دربند، محل سكونت و اوین، محل تدریس) او را در فضایی كاملا شبه غربی محصور قرار داده بود. وی در مورد نقش زن در ایران قرن بیســتم و چارچوبهای حقوقی مربوط به آن و نیز انتظارات موردنظر از زن آزاد و مستقل در ایران را با ایدهآلهای غربی مقایسه میكرد و با همان معیارها و مقیاسهای ذهنی خود میسنجید. افخمی در ســازمان زنان به دنبال ایجاد همبستگی و تقویت جبههای متحد برای پیشبرد اهداف سازمان بود. به عبارتی، همكاریهای تشكیلاتی را پی میگرفت. الگوی كاری او الگویی امریكایی با الهام از ســازمان زنان امریكا بود و با این الگو درصدد سازماندهی این تشكیلات ایرانی برآمده بود.
سازمان زنان در دوره افخمی
افخمی هدف اصلی خود را در این سازمان، استقلال زن معرفی میكند نه رفاه اجتماعی. وی برای دستیابی به این هدف، در پی تغییر طرز تفكر، روابط و ارزشهای زنان بود و همواره میكوشید در این راستا كمترین تنش ایجاد شود و به همین منظور بسیار محتاطانه گام بر میداشت. تحولات تدریجی در رسالت سازمان زنان بعد از ورود افخمی با تغییر اساسنامه آن در سال ۱۳۵۲ پدیدار میز گردد كه این تغییر منطبق با نگرش افخمی به نقش و نیازهای زنان صورت میگیرد.
در واقع وی در پی تغییر ساختار جامعه و روابط میان افراد خانواده به منظور برقراری به اصطلاح تعادل در توزیع حقوق و مسئولیتها بود و بدین طریق نه تنها ساختار سیاسی خانواده بلكه سلسله مراتب اجتماعی را به چالش میطلبید كه خانواده هسته آن بود. افخمی علاوه بر این درصدد تغییر اساسی در برنامهها و ساختار سازمان بود و بدین منظور، دختران و زنان جوان را در برنامههای خود دخیل كرده با استفاده از آنان به عنوان رابطین شهرستانها بیشترین توجه خود را در ابتدا مصروف سایر نقاط كشور نمود. پس از سفر افخمی به شوروی و چین كه با اجازه شاه صورت گرفته بود، به منظور آشنایی با سه نوع طرز فكر متفاوت از غرب و برای تماس با این نوع گرایشهای فكری، از خانمها «بتی فریدان» بنیانگذار سازمان زنان امریكایی، «جرمن گریز» انگلیسی و «هلوی سپیلا»ی فنلاندی به عنوان معاون دبیركل سازمان ملل دعوت كرد با حضور در ایران زمینه آشنایی روشنفكران ایرانی با دیدگاههای آنان فراهم آید.[۱۲]
سازمان تحت مدیریت افخمی بهبود وضع زنان ایران را بدون دگرگونیهای اساسی در قوانین و مقررات ناظر به حقوق و آزادیهای آنان ممكن نمیدانست و از همین رو بسیاری از تلاشهایش معطوف به اصلاح قوانین و مقررات گشت. پیشنهادهای حقوقی سازمان از سوی بسیاری از متدینین به چالش كشیده میشد. روحانیون و شخصیتهای مذهبی از طریق منابر و مساجد، تودههای مردم را با نتایج اینگونه برنامهریزیها آشنا كرده به آگاهسازی آنان میپرداختند و همگان را به مقاومت در برابر این خواستهها تشویق و ترغیب میكردند. این مقاومتها با افزایش فعالیتهای سازمان جدیتر میشد. مسئولین سازمان برای جلوگیری از این امر دست به سوی برخی به ظاهر دینداران متجدد دراز كرده، از آنان در پارهای از موارد نظرخواهی مینمودند تا وانمود كنند رویههای اصلاحی قوانین با دین مردم سنخیت داشته در تضاد نیست و در واقع به نوعی، آنان را مشروع جلوه داده، وانمود كنند كه برنامههای سازمان با احكام مذهبی بویژه با نص قرآن تضاد ندارد. اما مواردی هم وجود داشت كه سازمان بدون جلب توجه گسترده، مقدمات دگرگونیهای حقوقی در زمینههای خاصی را فراهم آورد.
مبارزه با حجاب
پس از گذشت ۴۱ سال از فرمان پهلوی اول مبنی بر كشف حجاب زنان، افخمی در جایگاه ریاست سازمان زنان و وزیر مشاور در امور زنان، چادر را پوششی دست و پاگیر و بازدارنده تحرك و كار و فعالیت زنان قلمداد كرده، آن را (چادر) نشانه ِ ظاهری محدودیتها و تاریكیهای فكری و روانی و مانعی اساســی در راه پیشــرفت مملكت برشمرد و در رهنمودهای خود به نخستوزیری طرحی را در جهت محدودسازی پوشش بانوان ارائه كرد. در ۱۳۵۶، طرح محدودیت استفاده از پوشش چادر توسط بانوان، بین افخمی و پرویز ثابتی طی گفتگوهای تلفنی به بحث گذاشته شد و پیشنهادهایی از جانب افخمی به ریاست وقت ساواك ارائه گردید.[پانویس ۶]
در این طرح آمده است: «اینكه چند سالی است كه میبینیم با اینكه تودههای وسیع زنان ایران همگام با مردان ایرانی در راه انقلابی خود به سوی تمدن بزرگ به ســرعت پیش میروند، گروههایی از زنان به دلیل نفوذ افكار آنان كه به اشتباه چادر را با حجاب یكی میدانند، بــه دلیل جهل و نادانی یا بــه دلیل عادت، به اســتفاده چادر گرایش پیدا كردهاند. چون زمان پهلوی دوم زمانی نیست كه مردم ایران به گذشتههای عقب افتاده و تاریك باز گردند، زمانی نیست كه از تحرك باز ایستند، زمانی نیست كه هیچ گروهی غیرفعال و كنار گذاشته شده باشند، زمانی نیست كه مغزها و زندگیها بسته و تهی بمانند، بایستی كوششی همهجانبه و فراگیرنده [از ســوی] تمام گروهها، قشرها و سازمانها انجام شود تا در این زمینه نیز سایه گذشتهها از چهره زن ایرانی زدوده شود.» برای مبارزه با چادر كه به زعم افخمی، پوششی حقیركننده بود، راههایی در مقاطع مختلف زمانی پیشنهاد میشود كه از جمله آن عبارت است از:
- بهرهگیری از خدمات رسانههای گروهی
- ایجاد هماهنگی لازم بین رسانههای گروهی و متون كتابهای درسی برای دگرگونی باورداشتها، در زمینه ارتباط چادر با معتقدات اخلاقی و مذهبی.
- ایجاد هماهنگی كامل بین برنامههای تلویزیون، رادیو، محتوای مطبوعات با متون كتب درسی در تغییر تصویر ذهنی از زن و در جهت ارتقای مقام و نقش او در پیشبرد هدفهای توسعه اقتصادی و اجتماعی.
- بهرهگیری از سهم تلویزیون در بزرگداشت پوشاك محلی و نشاندادن جنبههای دست و پاگیر چادر.
بدین ترتیب شــكل تازهای از مبارزه با چادر با اســتفاده از ابزارهــای فرهنگی و برای ایجاد تغییرات در بلندمدت به صحنه میآید. اقدامات جنبی كه در این مورد در نظر گرفته شــده بود شامل تحقیق و نگارش و چاپ مقالاتی با استنادات خاص در ارتباط با عقبماندگی و جنبههای منفی چادر بود. بهرهگیری از فعالیتهای ســازمانهای آموزشی و اجتماعی از جمله كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان در تهیه كتابها و فیلمهایی در جهت دگرگونیهای لازم،القای دگرگونیهای ذكرشده در آموزش دانشآموزان و دانشجویان، گنجاندن موادی خاص در دستورات مباحث كانونهای حزبی، و همچنین، ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانهها و سازمانهای دولتی، ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شركت هواپیمایی ملی ایران، ممنوعیت ورود زنان چادری به فرودگاهها، ممنوعیت استفاده زنان چادری از اتوبوسهای شركتهای واحد، ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها، ممنوعیت زنان چادری از خرید در فروشگاههای شركتهای تعاونی شهر و روستا، ممنوعیت استفاده زنان چادری از خدمات سازمانهای اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزشی فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت ً از كودكان، ممنوعیت ورود كودكان و نوجوانان چادری به كتابخانهها، و نهایتاً محرومیت از شركت در هرگونه مجامع عمومی، پیشنهادهای فوق، زمینههای اجرایی كشف حجاب مجدد توسط افخمی و همفكرانش را فراهم میكرد؛ در حالی كه این گروه مدعی آزاد اندیشی و ارتقای مقام زن و توجه به سرنوشت و حقوق كودكان بودند.
اقدامات جنبی كه برای تحقق این توصیهها اندیشیده شده بود توسعه كارخانجات پوشاك و در دسترس قراردادن لباسهای ارزانقیمت همراه با روسری به عنوان جایگزین چادر بود.[۱۳]این برنامهها در حالی پیشنهاد و اجرایی میشود كه گزارشهای مكرر شهربانی كل كشور به ساواك حاكی است كه استفاده از پوشش چادر در بین دختران دانشجوی دانشگاههای كشور افزایش یافته وضعیت نگرانكنندهای برای رژیم به وجود آورده بود. رژیمی كه بر همانندسازی تعمدی مبتنی بر طرحهای غربگرایانه پای میفشرد و به پیرایش جامعه ایران از نمادهای مذهبی همت میگمارد، اكنون به استیصال افتاده، دست به دامان افخمی شده بود.
مسئله حجاب و پوشش بانوان در كتاب خاطرات افخمی هم بخشی را به خود اختصاص داده است. او مینویسد: «تعداد قابل توجهی از دبیران منتسب به سازمان، معلم بودند و به ما میگفتند كه دلشان میخواهد بتوانند آزادانه و بیچادر به مدرسه بروند ولی محیط شان و خانوادهشان اجازه نمیدهد كه رأسا این تصمیم را بگیرند. اگر دستورالعمل از وزارت آموزش و پرورش بیاید كه در داخل مدرسه شاگرد و معلم نمیتوانند چادر به سر بگذارند، كار معلمین را خیلی آسان میكرد. ما این موضوع را با خانم پارسا مطرح كردیم.[۱۴] برای اینكه خیلی طبیعی به نظر میرسید چون به هر حال لباس مناسب كار را میتوانست هر كارفرمایی تعیین كند، چیزی نبود كه بشود به آن ایراد زیادی گرفت. این مربوط به زندگی خصوصی افراد نمیشد مربوط به محیط داخل مدرسه میشد. خانم پارسا موافق این موضوع بود و دستورالعمل فرستاد برای تمام مدارس و این هم یكی از مواردی بود كه موجب مجازات خانم پارسا شد.[۱۵]
سیاست حذف حجاب از فرهنگ زنان ایرانی، در برنامه های افخمی جایگاه ویژهای داشت. وی در تبیین نقش سپاهیان (دانش و بهداشت و ترویج و آبادانی) دختر كه در برنامههای شاه لحاظ شده بود، حضور این دختران را مهم توصیف كرده، بیشتر بر جنبه الگوسازی نقش آنان و اثربخشی آن تأكید میورزید: «زنانی جوان كه میتوانند مستقلا بیحجاب در یونیفرم در ده آزادانه به عنوان یك فرد مستقل زندگی كنند و به توسعه افكار مربوط به نهضت آزادی زنان بپردازند و در این زمینه مؤثر باشند.»[۱۶] و این همان پدیده نمادین و نمایشی موردنظر رژیم شاه بود. به اعتقاد افخمی برخی از مسائلی كه با اعتقادات مذهبی ملت عجین بود نیازمند بسترسازی مناسب بوده تلاش میشد تا فكر ملت برای پذیرش آن خواستهها آماده شود و به همین جهت ســعی میشــد در هر موردی كه قانونی مطرح میشــود آن را در جای خوبی و به زبانی ارائه كنند كه آشكارا با آنچه در متون مذهبی مطرح شده، صراحتاً منافات نداشته باشد. در واقع در بســیاری موارد با ظرافت و دقت این كار انجام میشــد و در بســیاری مواقع به دلیل ماهیت ضددینی تفكرات و برنامهها نمیتوانستند پنهانكاری كنند.
طرح مساله سقط جنین
در دوران مدیریتی افخمی، آزادی سقط جنین در چارچوب قانونی به نحوی مطرح شد كه جراح و پزشك عامل، براساس مواد قانون، تحت تعقیب یا مجازات قرار نمیگرفت. افخمی در این مورد در خاطرات خود مینویســد: «در مورد سقط جنین آییننامه مربوطه طوری تنظیم شــد كه زن هر زمانی كه بخواهد با توافق شــوهر در صورتی كه زن شوهر نداشته باشد با خواست خود تصمیم به ســقط جنین بگیرد و این تغییر را ما از طریق آییننامههای داخلی وزارت بهداری و اطلاعیههای سازمان به اطلاع پزشكان رساندیم و سعی كردیم از طرح آن در جراید و ایجاد سر و صدا درباره آن جلوگیری شود.»[۱۷] علاوه بر آن در زمان تصدی افخمی در سازمان زنان، طرحی در مورد اصلاح قانون حمایت از خانواده تهیه شده بود كه در آن مسائلی از جمله منع مطالبه بكارت در مراحل بدوی ازدواج منظور شــده بود كه ساواك در نظریه خود در این مورد آورده است: «این مسئله مدتی است در سازمان زنان مطرح است. اگر هدف از تهیه این طرح در سازمان زنان (منع مطالبه بكارت در ازدواج و یا حذف كلمه باكره) كافی است به ثبت كل، محرمانه دستور داده شود كه عبارت (باكره) را در قبالههای عقد و نكاح به مرور حذف نمایند مگر طرفین مصراً خواستار قید موضوع در عقدنامه باشند. از طرفی مسئله ازدواج یك نوع معامله است و در معاملات هرگونه شرطی جایز است، بنابراین حسن آثار ناشی از این اقدام این است كه نه نیازی به تدوین ماده قانونی است و نه با رفتن لایحه به مجلس از ناحیه متعصبین مذهبی و روحانیون سر و صدا وعلم مخالفت برداشته میشود و نه این كه رأسا در قانون جزا مداخلهای به عمل آمده، به این ترتیب با رواج زمزمه موضوع به صورت اســتمراری و از بین رفتن قبح این قضیه طبیعی است. اشكالات مترتبه دیگر تحتالشعاع قرار خواهد گرفت.»[۱۸]۲۰ در چنین مواردی سازمان ناگزیر بود بدون جلب توجه گسترده عمومی، مقدمات دگرگونیهای حقوقــی را در زمینههای مربوط فراهم آورد. افخمــی در همین باره میگوید: «مقامات وزارت بهداری و بهزیستی، كه بیشتر به خاطر اهمیتی كه قانونیشدن سقط جنین از لحاظ رعایت ضوابط پزشكی و نیز كنترل جمعیت داشت و نه لزوماً به خاطر حق زن برای انتخاب زمان بارداری و تعداد اطفــال خود با آن موافقت كرده بودند، پذیرفتند كه برای كاهش حملات ســازمانیافته از ســوی مخالفان، از تبلیغات وسیع در مورد این قانون خودداری شود. بنابراین قانونی شدن حق سقط جنین تنها از طریق بخشنامهها و اطلاعیههای داخلی وزارت بهداری و بهزیســتی، وزارت دادگســتری و سازمان زنان ایران بازتاب یافت.»[۱۹]
فراهم کردن شرایط ورود سازمان زنان به عرصههای بینالمللی
به منظور اثربخشی فعالیتهای سازمان زنان ایران و هم زمان با فعالیتهای داخلی، تماسهای بینالمللی برقرار گردید و در این ارتباط تأثیر متقابلی در عرصه داخلی و نیز جهانی داشت كه در نهایت جنبههایی از منافع رژیم را تأمین میكرد. و این چیزی نبود جز خواست اشرف پهلوی رئیس افتخاری سازمان زنان كه میكوشید در صحنه بینالمللی حضور خود را متجلی نماید. این سازمان اگرچه سازمانی دولتی و در حمایت مقامات دولتی بود ولی به عنوان سازمانی غیردولتی (NGO)وارد عرصه شده بود. چهار كنفرانس بینالمللی سازمان ملل متحد (مكزیك، چین، اسپانیا، امریكا) شاهد حضور ایران بود. اختصاص منابع مالی از سوی دولت ایران برای تأسیس مؤسسات تحقیقاتی منطقهای و بینالمللی درباره وضع زن امری بود كه پرستیژ ایران را در مجامع بینالمللی مترقیانه و توسعهطلبانه معرفی میكرد و افخمی مكانیسم و سازوكارهای لازم را در این رابطه تدارك میدید. در اســناد لانه جاسوســی در مورد برگزاری كنفرانس بینالمللی زنان در تهران (كه هرگز برگزار نشــد) آمده است: «ســفیر (امریــكا) گفــت كنفرانــس بینالمللــی زنان در تهــران خواهد بود. وی تقاضا كــرد یــك تلگراف برای پشــتیبانی امــور زنان فرســتاده شود. لازم است با خانم افخمی تماس بگیرید شاید خانم لوری تریس این مأموریت را پس از ورودش انجام دهد.»[۲۰]
سازمان زنان درنگاه افخمی
مهناز افخمی در مقالهای تحت عنوان «انقلاب مسالمتآمیز» به تشریح جنبش زنان ایران در دو دهه قبل از انقلاب اسلامی با تكیه بر اهداف و برنامهها و فعالیتهای سازمان زنان ایران و چگونگی روابط و رویارویی آن با مراكز تصمیمگیری دولتی از سویی و با عوامل محافظهكار سنتی جامعه از سوی دیگر پرداخته است.[۲۱]
در این نوشته ضمن مرور تاریخچه جنبش زنان در دوره معاصر به فرایند تشكیل سازمان و اهداف نخستین آن، سپس تشریح امكانات و محدودیتهای موجود این سازمان میپردازد. در بخشی از این مقاله به توصیف ساختار و نحوه كار و انواع فعالیتهای این سازمان در ایران و عرصه بینالمللی پرداخته است. او مینویسد: «آغاز بیداری زنان ایران را میتوان با جنبش تنباكو مقارن دانست. نشانههای این بیداری نخست در این جنبش و سپس در انقلاب مشروطیت كه زنان در آن حضوری محدود ولی قابل توجه داشتند پدیدار شد.» نویسنده در این مقاله اشارهای به ماهیت اسلامی جنبش تنباكو و مشروطیت نكرده و از كنكاش در آن دوران پرهیز میكند.
او ضمن ناچیز دانستن سهم زنان در نهادهای نوپای انقلاب مشروطه در عرصه سیاسی كشور اضافه مینماید كه در موضع اجتماعی و مدنی آنان هم تغییر محسوسی حاصل نشد و فعالیتهای سازمانیافته آنها عمدتاً به اتكای زنان طبقه مرفه شكل گرفت و عملا به زمینههای آموزشی و انتشاراتی محدود بود. به اعتقاد وی دگرگونیهای اساسی از آغاز دوران پهلوی اول در وضع زنان پدیدار میگردد. امكان تحصیلات عالی و دانشگاهی برای زنان فراهم شد و با كشف حجاب، راه مشاركت روزافزون زنان در زندگی اجتماعی و اقتصادی كشور تا حدودی گشوده شد و با اصلاح قانون مدنی، زنان پارهای از حقوق از دست رفته خود را بازیافتند. وی در بخش مروری بر تاریخ جنبش زنان آورده است: در سال ۱۳۲۲ جمعیتی به نام «شورای زنان ایران» به كوشش «صفیه فیروز» تأسیس شد و با هدف نیل به برابری زنان با مردان و بالا بردن سطح فكری و فرهنگی بانوان به فعالیت پرداخت.
در این سالها بخش زنان حزب توده نیز به فعالیتهای گستردهای دست زد و از آن جمله طوماری به پشتیبانی از حق رأی برای زنان تهیه و به نخست وزیر وقت دكتر محمد مصدق ارائه كرد اما او به سبب مخالفت شدید رهبران روحانی تصمیم گرفت در این باره اقدامی نكند. افخمی در این مقاله هیچ اشارهای به دلایل مخالفت روحانیون با این امر نكرده است. وی تنها عامل تأخیر دستیابی زنان به اهدافشان را ایفای نقش معتقدین مذهبی و روحانیون میداند. اگرچه همچنان مخالفتهای گروهها و لایههای گوناگون اجتماع را موجب به نتیجه نرسیدن تلاشهای بانوان برای كسب حقوق مساوی با مردان قلمداد میكند. پس از گذشت مرحله حساس سالهای نخستین دهه ۱۳۴۰، نهضت زنان با ورود زنان به مجلس، شور تازهای یافت و دامن [دامنه] فعالیتهایش گستردهتر شد، تا آنجا كه نیاز به تشكیلات وسیعتری كه با ضرورتهای زمان و شتاب و حركت منسجمتر زنان سازگار باشد، [احساس شد]. افخمی به كشف حجاب و سیاست امریكاییها بعد از كودتای ۲۸ مرداد و سیاستهای دهه ۱۳۴۰ نمیپردازد و گویی او مسایل را منقطع و موردی میبیند.
در سال ۱۳۴۵ پیشنویس نظامنامه سازمان زنان ایران برای تصویب به مجمع نمایندگان زنان سراسر كشور تقدیم شد. این نظامنامه، هدف سازمان را كمك به زنان در اجرای مسئولیتهای اجتماعی آنان و نیز در ایفای نقش مهم مادری و همسری در واحد متحول خانواده اعلام كرد. افخمی در این مقاله، این سازمان را نهادی غیرانتفاعی و غیردولتی میداند كه نمایندگان آن از میان اعضای شعباتی برگزیده میشدند كه كوچكترین واحدهای محلی سازمان بودند. وی پس از تشریح ساختار این سازمان به نحوه انتخاب اعضا پرداخته، میافزاید: «در همین اوان پنجاه و پنج جمعیت كه در زمینههای مختلف فعالیت می كردند وابستگی خود را به سازمان زنان ایران اعلام كردند. جمعیتهای دیگر از جمله جمعیت زنان حقوق دان، جمعیت زنان روزنامهنگار، جمعیت زنان دانشگاهی كه برخی از اعضای آن فعالانه در برنامههای سازمان زنان ایران شركت میكردند به این سازمان ملحق نشدند و مستقلا به كار خود ادامه دادند.»[پانویس ۷]
افخمی در اینجا به دلایل و علل عدم الحاق این جمعیتها به سازمان نپرداخته است. وی برشمردن اصولی كه كوششهای اصلی زنان بر آن استوار بود را یادآور میشود: «تغییر وضع زنان تنها از طریق دستیابی به قدرت عملی است و دستیابی به قدرت از طریق تجهیز گروههای وسیع زنان از قشرهای مختلف جامعه به منظور گسترش نفوذ طرفداران حقوق زن در نهادها و مؤسسات و تشكیلات مختلف فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی جامعه میسر میشود.»افخمی فاصله میان مردم و حكومت را از یاد میبرد؛ بویژه پس از خرداد ۱۳۴۲ كه مشروعیت و مقبولیت نظام نیز زیر سئوال رفته بود.او در این مقاله، نگرش اعضای سازمان را چنین بیان میكند: «سازماندهی نهضت زنان گرچه دراصل یك پدیده غربی است باید در ایران نیز مورد توجه و تأكید قرار میگرفت تا انگیزه آزادیخواهی در بین زنان كه كمابیش در طول تاریخ ایران وجود داشته به ثمر بنشیند.» در اینگونه مواضع به اصطلاح روشنفكرانه، روند آزادی زنان و آزادیخواهی صرفا آزادی از مذهب، نفی هویت ملی، و آزادی از اصول اخلاقی بود.
در آن دوران مگر مردان از چه حقوق وآزادی ویژهای برخوردار بودند، كه زنان از آن بیبهره بودند. وی میافزاید: «آشــكار بود كه الگوهای جوامع غربی و مفاهیم و مقررات ســنتی ایران درباره نقش زن، هیچیك به تنهایی نمیتوانست قالب مطلوب ایدئولوژیك برای جنبش زنان باشد. در نتیجه چارهای جز آن نبود كه بین آرمانهای پذیرفتهشــده جهانی و شرایط خاص حقوقی و سیاسی ناشی از سنتهای محلی به هر ترتیب كه شده پیوندی زده شود.» در بیان استراتژیها و برنامههای سازمان، وی به تشریح اولویتها و تعیین اهداف پرداخته، بر استقلال كاركردهای مراكز خانواده و وظایف اصلی آنها در بخشهایی از این مقاله تأكید میكند. تصور میشود به دلیل ویژگیهای اجتماعی و متفاوت بافت سنتی جامعه ایران از غرب، بناچار در كلاسهای آموزشی برنامههایی چون قرائت قرآن هم لحاظ شده بود.[۲۲] تا درواقع محملی باپوششی موجه باشد.
افخمی در بخشی از این مقاله مینویسد: «گرچه اینگونه كلاسها نسبتاً آسان بودند و چشماندازهای حقوق و مزایای آینده برای كسانی كه آنها را میگذراندند قابل توجه [نبود، اما] بسیاری از زنان نسبت به شركت در آنها از بیم آنكه به بخت ازدواجشان لطمه زند، تردید میكردند.» در چارهاندیشی برای ادامه این فعالیت تصمیم گرفته شد: «به تدریج میزان آگاهی جامعه افزایش مییافت تا این گونه كلاسهای غیرمتعارف مورد توجه و پذیرش قرار گیرد.»افخمی با اشاره به اصلاحات قانونی برای بهبود وضع زنان و دگرگونیهای اساسی آن اظهار میدارد: «پیشنهادهای حقوقی سازمان با برخی علما و پیشوایان روحانی تجددطلب در میان گذاشته میشد اما مواردی بود كه سازمان زنان ناگزیر بود بدون جلب توجه گسترده عمومی مقدمات دگرگونیهای حقوقی را در زمینههای خاصی فراهم آورد.» البته بعید نیست این علما و پیشوایان دینی و مذهبی موردنظر افخمی كسانی چون «سیدحسن امامی» امام جمعه شاه و رئیس لژ فراماسونری، «عباس مهاجرانی»، «غلامحسین دانشی» و چند تن دیگر از وعاظ السلاطین بوده باشند. مراجع، علما و اندیشمندان اسلامی با روند غربی سازی و امریكاییكردن یا تقلید از امریكا به شدت مخالف بوده، در مقابله با اینگونه افكار و اندیشهها حتی جان خود را زیر شكنجهها از دست دادند.
فعالیتهای پس از انقلاب
مهناز افخمی پس از پیــروزی انقلاب اسلامی به امریكا رفت و به فعالیتهای خود در امور زنان ادامه داد. وی هم اكنون در ســازمانهای بســیاری برای برابری حقوق زنان و تثبیت جایگاه آنان فعالیت میكند. او از جمله بنیانگذاران ســازمان غیردولتی بین المللی آمــوزش مدیریت زنان در امریكا و رئیس سازمان بین المللی همبستگی زنان (SIGI)است. افخمی از اعضای بنیاد مطالعات ایرانی است كه توسط اشرف پهلوی در خارج از ایران تأسیس شده مسئولیت تاریخ شفاهی زنان دربار یا وابسته و پناهنده به امریكا را برعهده دارد و در فصل نامه این بنیاد با عنوان ایران نامه مقالاتی از وی به چاپ رسیده است.[پانویس ۸] او در این باره مینویسد: «در سال ۱۹۸۱ كه به همت جمعی از دانشگاهیان ایرانی، بنیاد مطالعات ایران را پایهگذاری میكردیم، تاریخ شفاهی را به عنوان یكی از برنامه های اصلی این بنیاد
تالیفات
افخمی كتاب و مقالاتی نوشته است كه اغلب مسائل مربوط به زنان را شامل میشود. برخی از مكتوبات وی در دوران تحصیل و پیش از ورود به عرصه سیاسی بدین قرار است:
- مقایسه ترجمه های مختلف انگلیسی رباعیات خیام
- مقاله در مورد شعر معاصر فارسی
- ترجمه تاریخ هنر معماری ایران
سایر نوشته های افخمی نیز شامل موارد زیر میشود:
- ایمان به آزادی
- زنان در تبعید
- حقوق زنان در دنیای اسلام
- در چشم طوفان: زنان در ایران پس از انقلاب
- جامعه، دولت و جنبش زنان ایران (۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲)مصاحبه با مهناز افخمی
- انقلاب مسالمت آمیز و تاریخ شفاهی ایران
نیز از جمله مقالات وی در نشریه بنیاد مطالعات ایران میباشد.
یادداشت
- ↑ دكتر احسان االله یارشاطر از بهاییان متعصب در دوران پهلوی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به امریكا پناهنده شد و دایرهالمعارف ایرانیكا را با همكاری دانشگاه بركلی منتشر میكند
- ↑ غلامحسین افخمی از همسر دومش فروغ اشرف ابراهیمی پسری داشت به نام دكتر غلامرضا افخمی استاد دانشگاه ملی ایران و معاون وزیر كشور كه با خانم افخمی پیوند زناشویی بست. (دكتر باقر عاقلی، «خاندانهای حكومتگر»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شم ۲۵ ،س ششم، بهار ۱۳۸۲ (در اسناد لانه جاسوسی امریكا مكرر از خاندانهای صاحب نفوذ در دستگاه حكومت پهلوی نام برده شده است، یكی از این خانوادهها، خانواده افخمی است.
- ↑ مهری راسخ، همسر شاپور راسخ و خواهرزاده دكتر عبدالكریم ایادی از مبلغان حزب بهاییت و از مرتبطین با دربار محمدرضا شاه بود.
- ↑ آرشام از مدیران فعال ساواك، زمانی مدیركل ساواك مشهد بود. سپس به كرمان رفت. وی در این زمان بودجه كلانی از دربار، امیراسداالله علم و منوچهر اقبال دریافت كرد و بنیاد آرشام را تأسیس نمود.
- ↑ برابر آنچه كه در كتاب سیاستگزاران و رجال سیاسی در روابط خارجی ایران، آمده است، اشرف پهلوی از سال ۱۹۷۰ به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در اجلاسیه بیست و پنجم مجمع عمومی سازمان ملل شركت كرد و سال ۱۹۶۹ ،اردشیر زاهدی رئیس هیئت ایرانی بود.
- ↑ این مطلب در اســناد ســاواك ضبط شده است.
- ↑ البته اینها همه حركتهایی در داخل حكومت بود و نه برآمده از متن جامعه كه حتی در بسیاری از موارد تنها با نام چند چهره درباری مواجه بودیم و نه با تشكیلات منسجم و گسترده.
- ↑ این فصل نامه زیرنظر احسان یارشاطر، حسین نصر و ... منتشر می شود
پانویس
- ↑ افخمی، مهناز، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران ۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲ مصاحبه با مهناز افخمی، 1382ش، ص ۵
- ↑ افخمی، مهناز، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران ۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲ مصاحبه با مهناز افخمی، 1382ش، ص9
- ↑ افخمی، مهناز، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران ۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲ مصاحبه با مهناز افخمی، 1382ش، ص9
- ↑ افخمی، مهناز، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران ۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲ مصاحبه با مهناز افخمی، 1382ش، ص ۴
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران، ص ۷
- ↑ افخمی،جامعه، دولت و جنبش زنان ایران، ص 16
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران، ص ۲۳
- ↑ سیاستگزاران و رجال سیاسی در روابط خارجی ایران، وزارت امور خارجه، صص ۱۲۹ ـ ۱۲۲
- ↑ «زندگینامه مهناز افخمی»، وبسایت کرمان بلاگ
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران، ص ۲۴
- ↑ كیهان روزنامه-،۱۳۴۹/۲/۲۴
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران، ص ۱۵۶
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- ↑ برای اطلاعات بیشتر ر.ك: زنان دربار به روایت اسناد ساواك ـ فرخ رو پارسای، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۸۲ش.
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران، ص ۹۲.
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران، ص 89
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران،، ص 102
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران،، ص ۱۲۷
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران،، ص ۴۰۰
- ↑ دخالتهای امریكا در ایران، اسناد لانه جاسوسی، ج ۱۲ ،سند شم ۴۹ ،۶ سپتامبر ۱۹۷۸ /شهریور ۱۳۵۷
- ↑ افخمی، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران،، ص ۳۸۹
- ↑ افخمی، مهناز، «انقلاب مسالمتآمیز: مروری بر فعالیتها و دستاوردهای سازمان زنان ایران (۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲ ،«( ایراننامه، تابستان ۱۳۷۶ ،س پانزدهم، ص ۳۹۵.
منابع
- صفوی، فاطمه،مقاله مهناز افخمی و سازمان زنان ایران، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 18، 1386ش.
- افخمی، مهناز، جامعه، دولت و جنبش زنان ایران ۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۲ مصاحبه با مهناز افخمی، ویراستار، غلامرضا افخمی، بنیاد مطالعات ایرانی، ۱۳۸۲ش.
- «زندگینامه مهناز افخمی»، وبسایت کرمان بلاگ، تاریخ بازدید: 22 اسفند 1401ش.