نوال سعداوی
نوال سعداوی؛ روانپزشک، فعال برابری جنسیتی، رمان نویس، فمینیست مصری.
کتاب «المراه و الدین و الاخلاق» را میتوان خلاصه دیدگاه نوال سعداوی در مساله زن دانست. سعداوی در این کتاب در حاشیه ماندن زنان، را مساله اصلی خود و موضوعی پرسش برانگیز میداند. وی، فقدان دموکراسی و آزادی را در مصر، عامل عقب ماندگی و ناآگاهی هموطنانش میداند.سعداوی در آغاز این کتاب و پیش از این در کتابهای دیگرش، به بازخوانی دوباره تاریخ میپردازد و در این گذار، از داستان آدم و حوا در تورات، نظامهای مادرسالارانه کهن، تغییر این نظامها به ساختارهایی مردسالار، و افسانههای کهن، سخن به میان میآورد تا نشان دهد که بازخوانی دوباره تاریخ، پرده از این تحولات برمیدارد و این همه، ریشه در علل اقتصادی و سیاسی دارد.
زندگینامه
نوال سعداوی در سال 1931م در روستای کَفر طحله در شمال قاهره به دنیا آمد، فرزند دوم خانواده بود؛ خانوادهای که نُه فرزند داشت و به نظر او بیش از حد معمول «پیچیده» بود. سعداوی موقعیت خانوادگی خویش را چنین تعریف میکند: «من در دو طبقهی اجتماعی مختلف بزرگ شدم: از یک طرف، پدرم که از طبقهی دهقانان فقیر و کارمند دولت بود و از طرف دیگر، مادرم که از بورژواهای سطح بالا بود؛ به مدرسهی فرانسویهای رفته بود و دوست داشت اسبسواری کند و پیانو بزند. پدرم روستایی بود؛ مادرش گرسنگی میکشید تا بتواند او را به مدرسه بفرستد».
سعداوی دوران کودکی خود را چنین روایت میکند:«با همین تحصیلات و بلندپروازی بود که پدرم توانست با مادرم ازدواج کند. پدرم سی ساله بود و مادرم پانزده ساله. پدر و مادرم از برادر بزرگترم بیشتر خوششان میآمد اما او لوس بود، درس نمیخواند و همیشه رد میشد؛ اما من درسم خوب بود. اینطور شد که آنها من را تشویق کردند که درس بخوانم. وقتی ده ساله بودم میخواستند من را شوهر بدهند اما مخالفت کردم و مادرم از من حمایت کرد. ابتدا میخواست رقصنده شود؛ هم زیبا بود و هم عاشق موسیقی. اما پدرش پول نداشت تا برایش پیانو بخرد. بنابراین، به سراغ خواندن و نوشتن رفت. «از دکترها متنفر بودم و نمیخواستم دکتر بشوم؛ ولی در دبیرستان شاگرد اول کلاس بودم و این یعنی که خود به خود میبایست پزشکی میخواندم. بورسیه هم شدم.» [۱]
تحصیلات
سعداوی در سال ۱۹۵۵ کارشناسی پزشکی و جراحی را از دانشگاه قاهره و کارشناسی ارشد پزشکی را در سال ۱۹۶۵ از دانشگاه کلمبیای نیویورک گرفت و در دانشگاه عین شمس قاهره به بررسی علمی– موضوعی دربارهٔ روانشناسی پرداخت. او علاوه بر زبان عربی با دو زبان انگلیسی و فرانسوی نیز آشنا بود.[۲]
نوال سعداوی هنگامیکه در زادگاه خود کفر طحله به کار پزشکی مشغول بود شاهد موارد زیادی از خشونت خانگی بود. در یک مورد که به دفاع از یک زن قربانی خشونت پرداخت از سوی دولت به قاهره فراخوانده شد. در سال 1963م رئیس کل ادارهی آموزش بهداشت و سلامت عمومی شد. در سال ۱۹۹۳م به دانشگاه دوک در ایالت کارولینای شمالی آمریکا نقل مکان کرد. [۳]
دیدگاه
خانم سعداوی کتابهای فراوانی نوشته است که کتاب «المراه و الدین و الاخلاق» چکیده آنها به شمار میآید. در حاشیه ماندن زن، برای نوال سعداوی، همیشه پرسش برانگیز بوده است. وی، فقدان دموکراسی و آزادی را در مصر، عامل عقب ماندگی و نا آگاهی هموطنانش میداند. نویسنده در آغاز این کتاب و پیش از این در کتابهای دیگرش، به بازخوانی دوباره تاریخ میپردازد و در این گذار، از داستان آدم و حوا در تورات، نظامهای مادرسالارانه کهن، تغییر این نظامها به ساختارهایی مردسالار، و افسانههای کهن، سخن به میان میآورد تا نشان دهد که بازخوانی دوباره تاریخ، پرده از این تحولات برمیدارد و این همه، ریشه در علل اقتصادی و سیاسی دارد. به نظر وی بنا به تصویری که امروزه از آغاز خلقت بشر داریم، مفاهیم «جسم»، «شیطان» و «زن» یکسان مینمایند و «روح»، «مقدس» و «مرد» مترادف. فلسفه انسان مدار کهن نیز جای خود را به فلسفه جدایی طلب ارسطو بخشیده است. ارسطو، موجودات را به دو گروه حقوقی (مردان) و اشیا (بردگان، زنان و چارپایان) تقسیم میکند.[۴]
نویسنده بر آن است که گاهی به نام اخلاق و دین، زنان را در حجابهای روانی محبوس میدارند که امروزه این کار به ست خانواده، مدارس و احزاب سیاسی اعمال میشود و بیشتر مردان و زنان، به فرودستی زنان و فرادستی مردان ایمان دارند و برخی به نادرست، دین را دستاویزی برای برتری مرد بر زن قرار داده اند; در حالی که پیامبر اکرم (ص) تقوا را ملاک برتری خوانده است: لافضل لعربی علی عجمی، الا بالتقوی. سواستفاده دیگر، در احادیث نبوی نمودار شده است.
گروهی از آن حضرت نقل کردهاند که «النساء ناقصات عقل و دین» که با وجود ضعیف بودن آن، وجدان عمومی هنوز هم، چنین پنداری دارد; و حال آنکه آزادی انسان- زن و مرد- گوهر دین و قانون صحیح است. آزادی، حقی از حقوق انسان است و آیات فراوانی بر این مسئله دلالت دارند: خلقکم من نفس واحده ثم جعل منها زوجها. (زمر، آیه 6) همچنین است احادیث نبوی «النساء شقائق الرجال»، «والناس سواسیه کاسنان المشط» و ... .
سعداوی، عدالت اجتماعی را با اخلاق و عدم دوگانگی مقیاسها در پیوند میبیند. نویسنده، میزان را عملکرد زن و مرد میداند. از این رو اخلاق باید با عملکرد هر دو طیف به طور یکسان برخورد کند. وی بنابر مصلحت شرعی اهل سنت، خواهان ایجاد تغییراتی در مفاهیمی چون «ولایت» است. نویسنده شعار جدایی دین از سیاست را در غرب، نمیپذیرد; زیرا مسیحیت همواره به کمک سیاستهای نادرست غرب شناخته است. پاپ و واتیکان از یک سو با سکوت خود، به اعمال خشونت علیه مردم عراق (1991م) رضایت میدهند و از سوی دیگر خطاب به کنفرانس قاهره که خواهان مشروع شمردن سقط جنین است، عمل آنان را منافی با انسانیت و باعث فروپاشی کانون مقدس خانواده میداند. آیا مردم بیدفاع عراق و فلسطین به اندازه جنین درون رحم، نیازمند عنایت جهانی نیست؟![۵]
سعداوی با طرح مسئله زن عرب- آن هم از دیدگاه جنسی که کمتر کسی به آن پرداخته بود - با استقبال فراوانی روبرو شد. وی با ارتباط دادن این مسئله به دیگر جنبههای زندگی اجتماعی، گستره پهناوری را در چارچوبهای نظری خود گنجاند. مباحثی از قبیل «جسم زن»، «مفهوم پرده بکارت»، «سرشت انسانی» و آمار حوادثی که روزانه جوامع عربی- به ویژه مصر را تکان میدهند، در کتابهای او فراوانند. به نظر وی، آزادی زن از آزادی وطن جدا نیست; زیرا نیمی از جمعیت هر کشوری را زنان تشکیل میدهند. وی حاکمان کشورهای عربی را، مستبدانی میشمارد که برای پیشبرد کار خود، دست به نفاق میزنند; از مارکسیسم به نظام سرمایهداری روی بر میگردانند، آنگاه رو به سوی جهانی شدن میکنند و تفاوتی میان روسیه، چین، امریکا و اسرائیل قائل نیستند; زیرا ریاست را ابزاری برای مصالح خود میدانند و زن نیز یکی از همین ابزارهاست. چنین نظامهایی بر پنج پایه استوارند:[۶]
- انسان، سرشتی شرور و بدخو دارد و مالکیت، کینه، و رقابت از ویژگیهای نخستین انسانها است؛
- این طبیعت بشری ثابت و تغییرناپذیر استغ
- این طبیعت در مردان و زنان متفاوت است: مردان به قدرت و برتری و عقلانیت گرایش دارند و زنان به ناتوانی، کاستی در عقل و دین و اخلاق؛
- بر مردان است تا زنان را به زیر چتر حمایت خود در آورند و از گرایش آنان به سوی گناه و تباهی بکاهند؛
- ماندگاری از آن نیرومندتران است، آن هم در تمام عرصه های سیاسی، اجتماعی، لشکری و... .
نویسنده، سپس از «ختنه دختران» یاد میکند که با نام دین انجام میگیرد؛ عملی که به کنارهگیری زنان از زندگی روزمره منجر میشود و از محمد بن زکریای رازی نام میبرد که بیش از هزار سال پیش با هر عملی که به انسان آسیب رساند، مخالفت مینمود؛ پزشکی که خداوند را رمز عدالت و سلامتی مینامید. سعداوی مینویسد: با وجود کتابهای فراوانی که درباره زن نگاشته شده است، اما همچنان، رهایی زنان در کشورهای عربی تحقق نیافته؛ زیرا علاوه بر سانسور که با نام دین و سیاست انجام میپذیرد، فکر و دیدگاه سرمایهداری در این کتابها موج میزند و اینکه زنان را باید دوباره به خانه و خانهداری باز گرداند. این اندیشه بر چهار پایه استوار است:
- سرمایهداری (نظام پدرسالاری) تنها راه آینده بشری است و بازار آزاد جهانی و تجارت آزاد تنها از این راه است که به سامان میرسد؛
- نقش اساسی زنان در مادر بودن و تربیت فرزندان خلاصه میشود و نقشهای دیگر، ثانوی به شمار میآیند؛
- چالشهای حکومتی و محلی به خاطر اختلافهای فرهنگی، دینی و نژادی است، نه بهرهکشی اقتصادی و سیاسی؛
- فرهنگ از اقتصاد جداست و «صورت » از «جوهر» گسسته. جوهری در کار نیست و پایه و اساس «صورت» است.[۷]
سعداوی، گفتمان اصلاح دینی عبده و اسدآبادی را پررونق تر از همسانان امروزی قلمداد میکند و از همه کسانی که مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی و حقوق انسان را از آن مردان میدانند و از هسته مرکزی جامعه، یعنی خانواده غفلت میکنند، انتقاد میکند; زیرا این معادله به دیکتاتوری مرد و سلب حقوق انسانی زن میانجامد. وی از زنده به گور کردن اندیشه و نوشتههای زنان عرب سخن به میان میآورد. به گمان وی، عوامل فراوانی میتوانند این پدیده را تفسیر کنند:
- مسئله زن از قضایای اجتماعی و سیاسی مهم بوده و چونان گذشته تابو و پرمخاطره نیست. مردانی که همواره فرصت طلب بودهاند اکنون نیز میتوانند خودنمایی کنند؛
- به آسانی میتوان زن را از همه عرصهها بیرون راند و از آنجا که مردان همچنان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیرومندترند میتوانند بر این امر فائق آیند؛
- به آسانی میتوان مردان را حتی در عرصههای تخصصی زنان، برتر از زن قلمداد نمود. از این رو مردان خواهان رهبر نامیدن افرادی چون قاسم امینی و رفاعه طهطاوی هستند، تا این نهضت از حیطه مردان خارج نشود و چونان ارث به مردی دیگر سپرده شود؛
- رقابت با زنان برای برخی مردان آسان تر از رقابت با مردان دیگر است; به ویژه در مسایل سیاسی؛
- بسنده کردن به کوششهای قاسم امین و طهطاوی نه تنها به فراموشی سپردن عملکردهای زنان، بلکه جلوگیری از نهضت زنان و اندیشههای پیشرفته در این باره است؛
- گروهی از مردان برآنند که به جای زنان سخن بگویند؛
- این مردان خواهان از دست دادن جایگاه خود در جامعه نمیباشند; زیرا اگر زنان زمام امور کار خویش را به دست گیرند، جایگاه آنان به خطر میافتد و همگان خواهند توانست از حقوق خود دفاع نمایند.
سعداوی در پایان یادآور میشود که سیاست در همه کشورها نقشی اساسی در تفسیر ادیان، و یا قوانین و شریعتهای دینی و اخلاقی دارد که نمیتوان این دو را از هم گسست. کشورهای عربی از ساختار حکومتی کشورهای دیگر پیروی میکنند که در آنها نظام پدرسالاری و سرمایهداری که براساس تفرقه میان مردم در طبقه اجتماعی، جنسیت، رنگ، عقیده و نژاد استوار است. گروه اندکی که اسلحه و تجارت و سرمایه را به دست گرفتهاند، در این نظامها به حکومت و زمامداری میرسند. ما امروز دوره جدیدی از استعمار را تجربه میکنیم که زن را یکی از ابزارهای انباشت سرمایه میداند. آزادی زنان در کشورهای عربی با اجرای برنامههای کلانی در عرصههای توسعه، تنظیم خانواده، بانک، بودجه مملکت و... همراه شده است که بر نیاز نیازمندان افزوده و ثروتمندان را توانمندتر کرده است و بیشتر قربانیان این فقر، زنان اند . استفاده ابزاری از دین همچنان ادامه دارد و با افزایش سرمایههای دولت بر سوء استفاده از دین افزوده میشود. بیشتر نظامهای سیاسی و اقتصادی کشورهای عربی از پیروان دولت و حکومت به شمار میآیند. برنامههای جهانی شدن نیز برای خدماترسانی به شرکتهای چند ملیتی یا هیئت حاکمه و قوانین آنها میباشند. مبارزه مردمی با این نیروها - که زنان و جوانان و کودکان و تهیدستان را گرد هم آورده است - جنبشی اساسی است که میتواند با بردهداری نوین در جهان عرب بستیزد. با وجود موانع فراوان، نیروهای مردمی دوشادوش هم به راه افتاده و گویا نیروهای مقابله گر در حال که عقب نشینیاند; تا جایی که پاپ در 12 مارس 2000 م از گناهانی که کلیسای کاتولیک، طی سالیان گذشته علیه زنان کرده، طلب آمرزش و مغفرت کرد .[۸]
سعداوی در نگاه هبه رؤوف
دکتر هبه رؤوف عزت که دارای لیسانس علوم سیاسی دانشگاه قاهره (1987 م) و کارشناسی ارشد در همین رشته (1992 م) است، وقتی با اندیشه سعداوی در این کتاب آشنا میشود، شگفتزده شده، این نوشتار را بریدههایی از نوشتههای پیشین سعداوی مینامد؛ یعنی تغییری در روند فکری سعداوی نمییابد. وی سعداوی را اسطورهسازی نامیده که پیرامون دین، زن، اخلاق و... به افسانهسازی پرداخته است. نویسنده، سعداوی را به دشمنی آشکار با دین متهم میسازد. دشمنی سعداوی به نظر رؤوف عزت، بر چندین پایه استوار است:
- دین از ساختههای بشری است و دستاورد تاریخ. عزت، این دیدگاه را رهاورد جوامع غربی میداند.
- سعداوی خواهان جدایی دین از زندگی است. به نظر وی دین امری درونی/انسانی است که در دل هر فرد به وجود میآید. از این رو نیازی به وحی نخواهد بود.
- دین به گمان سعداوی باید از خواستهها پیروی کند نه اینکه تابع نوسازی و اجتهاد و توازن میان مطلق (وحی) و نسبی (واقع) باشد، و گرنه ابزاری برای ستمکاران خواهد شد. گویا به نظر سعداوی هیچ ارزش ثابتی وجود ندارد و بلکه این جوامع کوچک و بزرگ اند که دین را میسازند.
- دین همواره در خدمت سیاست بوده و هم پیمان سرمایهداری است و این اقتصاد است که مسیر و آینده تاریخ را به دست دارد، نه دین و نه حتی فرهنگ.
- دینداران همواره در برابر سلطههای سیاسی و اقتصادی، قافیه را باختهاند و باید به خاطر انجام این گناهان طلب مغفرت کنند.
- همه ادیان تا به امروزه علیه زنان دست به دست هم دادهاند و برای رهایی زن، باید دین را از زندگی کنار گذاشت.[۹]
هبه رؤوف عزت، در ادامه میآورد . سعداوی هیچ دلیل قانع کنندهای برای فرضیههای خود ارائه نمیدهد. وی حتی از حقیقت و مجاز زبان نیز ناآگاه است; آنجا که خدا را مذکر قلمداد کرده است. همچنین سعداوی نه از قرآن و سنت شناخت درستی دارد و نه از فقه و علوم شرعی. از این رو به اسطورههای کهن مصری روی میآورد و به قرآن و احادیث اشارهای گذرا میکند. وی میافزاید: سعداوی از یک سو به جایگاه تاریخی و عملکرد زنان اشاره میکند و از سوی دیگر به غفلت مردان در ثبت حیات سیاسی - اجتماعی زنان. اگر چنین باشد چگونه توانسته است از دل کتابهای تاریخی این همه اطلاعات کسب و از زنان گذشته یاد کند.
از سوی دیگر به نظر رؤوف عزت، عقل و اندیشه مسلمانان بسته نیست، بلکه همواره در داد و ستد با عقلانیت پیرامون خود است اما اندیشه غربی که در راه سکولار کردن گام بر میدارد، با عقل اسلامی متفاوت است. چارلز تایلور میپرسد: در مسیر مدرنیزم چه اتفاقی رخ داده است؟ و چگونه غربیان از عقلانیتی دین مدار به عقلانیتی مادی و پس از آن به مخالف دین رسیدهاند؟ عقلانیت مادی خواهان تفسیر پدیدهها در درون همین عقلانیت است و از این رو در آغاز نامHumanist به خود گرفت. به نظر تایلور نگاه انسان مدارانه از زمانی آغاز شد که سنت اگوستین از حلول نور الاهی به معنای مادی در درون انسان سخن گفت. اما از آنجا که انسان، موجودی چند بعدی است، حتی در جوامع غربی نیز جنبشهایی علیه این دیدگاهها رخ میدهد. از جمله می توان به اندیشمند برجستهای چون زیگموند باومان اشاره کرد که یکی از ناقدان مدرنیسم و پسامدرنیسم بوده و بر این باور است که روشنگری، انسان را به مسلخ برده و کشته است; زیرا نسبیت و فردیت از یک سو، رشد شهرسازی و گسترش زندگی شهری از سوی دیگر، فاصلهها را میان افراد بیش از پیش کرده است، فاصلههایی که جنگهای جهانی را آفرید... و ارزشهای غیراخلاقی و یا اخلاقی غیرارزشی پدید آورد.[۱۰]
عزت میافزاید: فمینیزم نیز زاییده چنین ارزشها و آرمانهایی است که در غرب بالیده است. در آغاز از حقوق زنان به عنوان حقوق بخشی از انسانها دفاع میشد، اما امروزه با گسترش سکولاریسم راهی دیگر در پیش گرفته و منافع اقتصادی، حرف اول و آخر سردمداران نهضت آزادی زنان است. به گمان برخی فمینیستها، دین، امکان گفت وگو را از بین میبرد. اما به نظر رؤوف عزت، اگر چارچوب را اخلاق اسلامی بگیریم، میتوان با پویایی و اجتهاد، از سوء استفاده دینی که نه تنها علیه زنان، بلکه علیه انسانیت اعمال میشود، جلوگیری کرد.
خانواده در اسلام یکی از بنیادهای اساسی جامعه و روابط ایمانی افراد (مردن و زن) است که اهمیت ویژهای دارد. نیکی به پدر و مادر و صله رحم در چارچوب روابط اجتماعی، اهمیت بسیار دارد و خانواده مرکز ساختار اجتماعی اسلام به شمار میآید; زیرا از کانال خانواده، فرد با جامعه پیوند مییابد و زن چونان مرد، بنا به مفهوم «کلکم راع» نقشآفرین است. سعداوی در پاسخ به عزت مینویسد: گمان میکردم نویسنده، سخنان خود را با تشکیک در برخی موارد آغاز خواهد کرد و پیش از آنکه از مطلقها و حقایق غیرقابل تغییر، سخن براند، میان اسلام و دیگر ادیان به مقارنه و موازنه بپردازد وگرنه هر دینمداری به آسانی خواهد توانست دین و آیین خویش را برتر و والاتر از همه ادیان دیگر بنامد و در واقع باب هر گونه گفت وگو و بحث و نظر را ببندد.
من با گفتههای ایشان درباره تاریخ کشتار اندیشمندان توسط کلیسا و غرب موافقم، اما آیا این اتفاق امروزه در جوامعی چون یهود و پیش از این در اسلام رخ نداده است؟ پرسشهای وی از دل جامعه اسلامی برنیامده و چرا به جای پرسشهای واقعی، کسانی چون چارلز تایلور را به کمک فرا میخواند؟ آیا بهتر نیست بپرسد که اگر مردی عقیم، ناتوان و بیکار نتواند معاش خود و همسرش را تهیه کند، زن میتواند قوامه را به عهده گیرد یا خیر؟ و آیا نمیتوان این مسئله را درباره ازدواج زنان مطرح نمود؟ آیا نسبیتگرایی غرب باعث ویرانی خانواده شده است و یا سلطه مطلق مردان و اعمال خشونت علیه زنان و کودکان رهاورد این ویرانی است؟ اگر مراد از دین، برقراری عدالت اجتماعی، آزادی، مسئولیت فردی و گروهی زنان و مردان است، چرا اخلاق نقشی دوگانه ایفا میکند و کانون گرم خانواده بر مبنای فرمانبرداری بیچون و چرای زنان از مردان است؟ تفسیری که عزت از «الرجال قوامون ...»[۱۱]می دهد، با تفاسیر علما متفاوت است.[۱۲]
آیا دوگانگیهای اخلاقی، ارمغان «جهانی شدن» و «مدرنیزم» است؟ مشکل در جایی دیگر است و در اندیشه و فرهنگ کشورهای ماست. آنچه غایب است نوآوری، نوسازی و اجتهاد پویا در بیشتر بررسیها و کتاب هاست. بیمبالغه میتوان گفت که نخبگان فرهیخته ما، قربانیان این دوگانگیها هستند که در جهان پزشکی از آن با نام «گسست خودآگاهی از ناخودآگاه» یاد میشود; یعنی گسست جسم از روح و روان.
پیش از این بوعلی یاسین در کتاب «حقوق المراه فی الکتابه العربیه منذ عصر النهضه» که از دیدگاهی دیگر به نوال سعداوی نگریسته است، دو اشکال بر وی میگیرد:
- نوال سعداوی با اصالت بخشیدن به زن، خود را دشمن مردان قرار داده که این امر نه به سود مردان تمام میشود و نه به سود زنان بلکه حکایت همچنان باقی است; گذشته از اینکه خود این نظرگاه، از لحاظ علمی نادرست است و اصل و فرعی در این مسئله وجود ندارد.
- سعداوی، زن را از لحاظ جنسی نیرومندتر از مردان میداند. اگرچه خلاف آن ثابت شده است، ولی معنای درونی این مسئله این است که وی به جای «تعدد زوجات» خواهان «تعدد ازدواج» است; یعنی چندهمسری جای خود را به چند شوهری میدهد! یاسین در پایان میپرسد: نوال سعداوی ما را به کجا رهنمون میکند؟[۱۳]
آثار
- کتاب «زن و جنسیت»
این کتاب را در سال 1972 منتشر کرد که اولین جلد از مجموعه کتابهایی است با موضوع تعرض به بدن زنان: یکی ختنه کردن دختران و دیگری رسم وحشیانهای که قرار است بنیان جامعه را با بکارت دختران محکم کند (اثبات باکره بودن دختر در شب عروسی). کمی بعد از انتشار این کتاب کارش را از دست داد و مجلهی «سلامت»، که خودش آن را تأسیس کرده بود، بسته شد.
- کتاب «زنان در نقطه صفر»
نوال، در سال ۱۹۷۳ (۱۳۵۱ شمسی) همزمان با انتشار مجموعه روایتهایش با عنوان "زنان در نقطه صفر" در بیروت، که از تجربهی کار طبابت و مداوای زنان در روستاها نشات میگرفت، به چهره علمدار فمینیسم در جهان عرب مبدل شد.
- کتاب «صورت پنهان حوا، زنان در جهان عرب»
در سال ۱۹۷۷ میلادی (۱۳۵۶ شمسی) با انتشارکتاب «صورت پنهان حوا، زنان در جهان عرب» و ترجمه آن به زبانهای مختلف، به شهرتی جهانی رسید. در این کتاب او به پیدا و پنهان آسیبهای وارده به زنان در دنیای مردسالارانه جهان عرب براساس تجاربش به عنوان پزشک روستا اشاره میکند و به نحوی مبسوط آسیبهای جسمی و روحی را بر میشمارد.
- کتاب «خاطرات زندان زنان»
نوال سعداوی در سپتامبر ۱۹۸۱ در اعتراض به برخورد دولت انور سادات با مخالفان سیاسی دستگیر و به مدت سه ماه زندانی شد. وی درسال ۱۹۸۳ کتاب « خاطرات زندان زنان»(۱۳۶۲ شمسی)را منتشر کرد.
- مسئله زن مصری سیاسی و جنسی (۱۹۷۷)
- زن جایی در بهشت ندارد (۱۹۷۹)
- سقوط امام (۱۹۸۷)
- دو زن در یک زن
- غایب
- عشق در زمان نفت
- چالش روانی زن
- چهره عریان زن عرب
- زن، دین و اخلاق
- نزاعی نو در مسئله زن
پانویس
- ↑ ریچل کوک، «نوال سعداوی: «آیا احساس میکنید که آزادید؟ من که چنین احساسی ندارم.»،، آسو
- ↑ «نوال سعداوی»، در ویکی پدیا
- ↑ «سعداوی؛ فمینیستی که حجاب و آرایش را به یک اندازه، مانع برابری زنان میدانست»، اینترنشنال
- ↑ عباسی، «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، 1382ش
- ↑ «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
- ↑ عباسی، «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، 1382ش
- ↑ «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
- ↑ «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
- ↑ عباسی، «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، 1382ش
- ↑ عباسی، «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، 1382ش
- ↑ نسا: آیه 34)
- ↑ عباسی، «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، 1382ش
- ↑ عباسی، «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، 1382ش
منابع
- عباسی، حسین، «زن از دو منظر اسلامی و فمینیستی»، مجله پگاه حوزه، شماره 99، چهارم مرداد 1382ش.
- «سعداوی؛ فمینیستی که حجاب و آرایش را به یک اندازه، مانع برابری زنان میدانست»، اینترنشنال، تاریخ درج مطلب: ف3 فروردین 1400ش، تاریخ بازدید: 14 فروردین 1402ش.
- ریچل کوک، «نوال سعداوی: «آیا احساس میکنید که آزادید؟ من که چنین احساسی ندارم.»، تاریخ درج مطلب: 13 خرداد 1395ش، تاریخ بازدید: 14 فروردین 1402ش.
- «نوال سعداوی»، در ویکی پدیا، تاریخ بازدید: 14 فروردین 1402ش.