Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۸۲: خط ۸۲:
اگر حق با بتی فریدان باشد، [[لیبرالیسم]] در انکار تفاوت‌های میان [[زنان]] و [[مردان]] و پافشاری بر قوانین فارغ از [[جنسیت]] و یا سیاست‌های کور جنسیتی راه خطایی در پیش گرفته‌است. بنابراین وظیفه [[لیبرال فمینیست‌ها]] تعیین چارچوب [[آزادی]] و برابری اما نه برای افرادی انتزاعی بلکه برای [[مردان]] و [[زنان]] واقعی است. این وظیفه‌ای دشوار و مخاطره‌آمیز است؛ زیرا به قول [[روزالیند رزنبرگ]] «اگر به گروه زنان مزایای ویژه‌ای تعلق گیرد این گروه را در مظان این اتهام قرار داده‌ایم که از گروه های دیگر کم ارزش تر است. اما اگر هم تمامی تفاوت‌ها را انکار کنیم، چنانکه جنبش زنان غالبا این کار را کرده‌است، توجه را از محرومیت‌هایی که زنان از آن رنج می برند منحرف می‌سازیم.»
اگر حق با بتی فریدان باشد، [[لیبرالیسم]] در انکار تفاوت‌های میان [[زنان]] و [[مردان]] و پافشاری بر قوانین فارغ از [[جنسیت]] و یا سیاست‌های کور جنسیتی راه خطایی در پیش گرفته‌است. بنابراین وظیفه [[لیبرال فمینیست‌ها]] تعیین چارچوب [[آزادی]] و برابری اما نه برای افرادی انتزاعی بلکه برای [[مردان]] و [[زنان]] واقعی است. این وظیفه‌ای دشوار و مخاطره‌آمیز است؛ زیرا به قول [[روزالیند رزنبرگ]] «اگر به گروه زنان مزایای ویژه‌ای تعلق گیرد این گروه را در مظان این اتهام قرار داده‌ایم که از گروه های دیگر کم ارزش تر است. اما اگر هم تمامی تفاوت‌ها را انکار کنیم، چنانکه جنبش زنان غالبا این کار را کرده‌است، توجه را از محرومیت‌هایی که زنان از آن رنج می برند منحرف می‌سازیم.»


آیا واقعا راهی وجود دارد که با [[زنان]] متفاوت اما برابر رفتار شود بدون آن که به دام تلقی مخرب دیگری از مفهوم «جدا اما برابر بیفتیم که تا اوایل دهه ۱۹۶۰ مشخصه مناسبات رسمی نژادی در آمریکا بود؟ آیا [[لیبرال فمینیست‌‌ها]] باید به منزله نخستین گام در مسیر تحقق برابری واقعی به دنبال حذف تفاوت‌ها باشند؟ و در آن صورت آیا [[زنان]] باید برای برابری با [[مردان]] مثل [[مردان]] شوند؟ یا [[مردان]] باید برای برابری با [[زنان]] مثل [[زنان]] شوند؟ یا آنکه [[مرد]] و [[زن]] هر دو باید [[دو جنسیتی]] شوند به صورتی که هر فرد ترکیبی از خصوصیات مثبت مردانه و زنانه باشد تا همه افراد با هم برابر شوند؟
آیا واقعا راهی وجود دارد که با [[زنان]] متفاوت اما برابر رفتار شود بدون آن که به دام تلقی مخرب دیگری از مفهوم «جدا اما برابر بیفتیم که تا اوایل دهه ۱۹۶۰ مشخصه مناسبات رسمی نژادی در آمریکا بود؟ آیا [[لیبرال فمینیست‌‌ها]] باید به منزله نخستین گام در مسیر تحقق برابری واقعی به دنبال حذف تفاوت‌ها باشند؟ و در آن صورت آیا [[زنان]] باید برای برابری با [[مردان]] مثل [[مردان]] شوند؟ یا [[مردان]] باید برای برابری با [[زنان]] مثل [[زنان]] شوند؟ یا آنکه [[مرد]] و [[زن]] هر دو باید دو [[جنسیتی]] شوند به صورتی که هر فرد ترکیبی از خصوصیات مثبت مردانه و زنانه باشد تا همه افراد با هم برابر شوند؟


فریدان هیچ یک از این پرسش ها را طرح نکرد و به آنها توجهی نشان نداد. اما او نخستین [[لیبرال فمینیستی]] نیست که جذب انسان‌مداری سنتی شده‌است. آنچه [[مری ولستون کرافت]] و [[هریت تیلور میل]] و [[جان استوارت میل]]، هر یک به شیوه خاص خود، برای [[زنان]] طلب می کردند شخصیت فردی و مشارکت تام و تمام در جامعه بشری بود.
فریدان هیچ یک از این پرسش ها را طرح نکرد و به آنها توجهی نشان نداد. اما او نخستین [[لیبرال فمینیستی]] نیست که جذب انسان‌مداری سنتی شده‌است. آنچه [[مری ولستون کرافت]] و [[هریت تیلور میل]] و [[جان استوارت میل]]، هر یک به شیوه خاص خود، برای [[زنان]] طلب می کردند شخصیت فردی و مشارکت تام و تمام در جامعه بشری بود.