زهرا زارعی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
زهرا زارعی (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==جمع بندی و نتیجه گیری== | ==جمع بندی و نتیجه گیری== | ||
به نظر میرسد، سوژۀ [[زن]] مسیحی یک سوژۀ منقاد و فروبسته است که با تکیه برخوانش | به نظر میرسد، سوژۀ [[زن]] مسیحی یک سوژۀ منقاد و فروبسته است که با تکیه برخوانش پولس قدیس و اسطوره و میتولوژی خلقت موجود در کتاب عهد عتیق، سوژ ۀ آگاهی یابنده نبوده و اساسا با بحران فقدان سوژگی خلاق مواجه هستند. در چنین شرایطی، با فروپاشی نظام معرفتی کلیسا در عرصۀ اجتماعی پس از قرون وسطا و با آغاز دوران نوزایش (رنسانس)، به مرور برای [[زنان]] سوژگی جدیدی خلق شد؛ لیکن به نظر متفکران اگزیستانسیالیست، این سوژگی در عصر جدید مسائلی را با خود از گذشته حمل میکرد. | ||
به عبارت بهتر، تمام مکاتب [[ | به عبارت بهتر، تمام مکاتب [[فمینیستی]] در پاسخ به جایگاه فرودستی [[زنان]] خود را سامان دادند؛ موقعیت فرودستیای که باعث شد تا سوژگی [[زنان]] در طی قرون متمادی در غرب زیر سؤال برود و آنان در هویتی منقاد(تحت انقیاد) به زیست خود ادامه دهند. | ||
با ظهور مسیحیت و فراگیر شدن دین مسیحیت، سوژگی جدیدی برای [[زنان]] در جامعۀ غرب پدیدار شد که مختصات آن در کتاب مقدس باید یافته شود . پرترۀ کاراکتر [[زن]] در کتاب مقدس او را به شکل یک«دیگری» در کنار [[مرد]], آن را فارغ از هر نوع سوژگی مستقل بازشناسی کرده و حتی آن را تحت یک «دیگری شر» تعریف کرده است. با ظهور رنسانس و بالاخره فرارسیدن دورۀ معاصر، مرجعیت مسیحیت فروریخت واز یک سو، تجدیدنظرها و تأویلهای نوین از الهیات مسیحی شکل گرفت و از دیگر سو، با شکلگیری نگرههای اگزیستانسیالیستی در فلسفۀ غرب، گشودگیای برا ی ارائه یک سوژگی نوین برای [[زنان]] بر پایۀ نگر هها ی اگزیستانسیالیستی در حدود الهیات مسیحی وفلسفۀ غرب پدید آمد که امکان نقد و نفی سوژۀ منقاد و فروبستۀ [[زنان]] در کتاب مقدس و ارائه تأویلی نوین از سوژگی [[زنان]] توسط [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیست پدید آمد. | با ظهور مسیحیت و فراگیر شدن دین مسیحیت، سوژگی جدیدی برای [[زنان]] در جامعۀ غرب پدیدار شد که مختصات آن در کتاب مقدس باید یافته شود . پرترۀ کاراکتر [[زن]] در کتاب مقدس او را به شکل یک«دیگری» در کنار [[مرد]], آن را فارغ از هر نوع سوژگی مستقل بازشناسی کرده و حتی آن را تحت یک «دیگری شر» تعریف کرده است. با ظهور رنسانس و بالاخره فرارسیدن دورۀ معاصر، مرجعیت مسیحیت فروریخت واز یک سو، تجدیدنظرها و تأویلهای نوین از الهیات مسیحی شکل گرفت و از دیگر سو، با شکلگیری نگرههای اگزیستانسیالیستی در فلسفۀ غرب، گشودگیای برا ی ارائه یک سوژگی نوین برای [[زنان]] بر پایۀ نگر هها ی اگزیستانسیالیستی در حدود الهیات مسیحی وفلسفۀ غرب پدید آمد که امکان نقد و نفی سوژۀ منقاد و فروبستۀ [[زنان]] در کتاب مقدس و ارائه تأویلی نوین از سوژگی [[زنان]] توسط [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیست پدید آمد. |