نجم نجف پور (بحث | مشارکت‌ها)
نجم نجف پور (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۶: خط ۱۶:
نویسنده معتقد است که, دیدگاه ها ی [[فمینیست]] ی بسیارمتنوع هستند و [[فمینیسم]] یک مفهوم و عقیده ی واحد نیست , بلکه شامل مجموعهای از عقاید و کنشهایی، متفاوت و چندوجهی است.
نویسنده معتقد است که, دیدگاه ها ی [[فمینیست]] ی بسیارمتنوع هستند و [[فمینیسم]] یک مفهوم و عقیده ی واحد نیست , بلکه شامل مجموعهای از عقاید و کنشهایی، متفاوت و چندوجهی است.
از نظر وی تلاش برای رسیدن به یک تعریف زیربنایی  که اشتراک مبنای [[فمینیسم]]ها را شامل شود، باید از رهگذر تأکید به این نکته نتیجه شود که اساس انواع [[فمینیسم]] ها موقعیت فرودست [[زنان]] در جامعه و تبعیضی است که [[زنان]] به علت [[جنس]] خود با آن روبه رو می شوند.می توان گفت که انواع [[فمینیسم]]ها در واکنش و تبیین چگونگی این موقعیت فرودست [[زنان]] و تبعیض [[جنسیت]]ی شکل گرفته اند و هدف نهایی انواع [[فمینیسم]]ها رهاندن [[زنان]] از مو قعیت فرودست در جامعه و ازمیان بردن تبعیض [[جنسیت]]ی است که این هدف از رهگذر ایجاد تغییرات در نظم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاصل می شود.
از نظر وی تلاش برای رسیدن به یک تعریف زیربنایی  که اشتراک مبنای [[فمینیسم]]ها را شامل شود، باید از رهگذر تأکید به این نکته نتیجه شود که اساس انواع [[فمینیسم]] ها موقعیت فرودست [[زنان]] در جامعه و تبعیضی است که [[زنان]] به علت [[جنس]] خود با آن روبه رو می شوند.می توان گفت که انواع [[فمینیسم]]ها در واکنش و تبیین چگونگی این موقعیت فرودست [[زنان]] و تبعیض [[جنسیت]]ی شکل گرفته اند و هدف نهایی انواع [[فمینیسم]]ها رهاندن [[زنان]] از مو قعیت فرودست در جامعه و ازمیان بردن تبعیض [[جنسیت]]ی است که این هدف از رهگذر ایجاد تغییرات در نظم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاصل می شود.
در میان انواع [[فمینیسم]]ها، چهار دسته از آن ها توفیق بیشتری در جنبش زایی سیاسی و اجتماعی [[زنان]] داشته اند که عبارت اند از:
در میان انواع [[فمینیسم]]ها، چهار دسته از آن ها توفیق بیشتری در جنبش زایی سیاسی و اجتماعی [[زنان]] داشته اند که عبارت اند از:
1) [[فمینیسم مارکسیستی]]
1) [[فمینیسم مارکسیستی]]
خط ۲۱: خط ۲۲:
3) [[فمینیسم رادیکال]]  
3) [[فمینیسم رادیکال]]  
4) [[سوسیال فمینیسم]]
4) [[سوسیال فمینیسم]]
از نظر نویسنده هرکدام از این چهار گروه در مواجهه با مسئلۀ فرودستی موقعیت [[زنان]]، روش خاص خود را در نظریه پردازی و پراکسیس پیگیری می کنند و هرچه به عصر اکنون نزدیک ترمی شویم،  روشهای موردبحث ترکیب شده یا دچار دگردیسی شده است . مسئلۀ اساسی که در این چهار جنبش وجود دارد از سویی، در دیگر فمینیسمها نیز حاضر است, «سوژه» یا «سوژگی» [[زنان]] است که مهم ترین مبنا در [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی است.«سوژه» فاعل مختار,شناسنده, خلاق و عاملی است که با دنیای خود در یک رابطۀ دیالکتیکی کنش فعال و دائم دارد،
از نظر نویسنده هرکدام از این چهار گروه در مواجهه با مسئلۀ فرودستی موقعیت [[زنان]]، روش خاص خود را در نظریه پردازی و پراکسیس پیگیری می کنند و هرچه به عصر اکنون نزدیک ترمی شویم،  روشهای موردبحث ترکیب شده یا دچار دگردیسی شده است . مسئلۀ اساسی که در این چهار جنبش وجود دارد از سویی، در دیگر [[فمینیسم]]ها نیز حاضر است, «سوژه» یا «سوژگی» [[زنان]] است که مهم ترین مبنا در [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی است.«سوژه» فاعل مختار,شناسنده, خلاق و عاملی است که با دنیای خود در یک رابطۀ دیالکتیکی کنش فعال و دائم دارد،


نویسنده در ادامه بیان می کند که موضوع بحث [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی صیرورتها و فروکاست سوژگی [[زنان]] است. از نظر نویسنده مفاهیم اساسی و نگره های بنیادین اگزیستانسیالیسم را می توان درپدیدارشناسی روح هگل یافت. هگل در پدیدارشناسی روح تناقضات درونی دوگانگی سوژه - ابژه را افشا میکند و فرماسیونهای مختلف آگاهی و روش درک روابط میان سوژۀ شناسایی و ابژۀ شناخت را شرح می دهد.از سویی، هگل با ارائۀ توصیف خود از ذهن با عنوان«روح از خود بیگانه» مبنایی را برای نگره های اگزیستانسیالیستی باقی گذاشت که متفکرانی نظیر هایدگر وسارتر با استفاده از این مبنای نظری برای بسط اندیشه های خود پرداختند. در سایۀ شکل گیری و نضج نگره های اگزیستانسیالیستی از سویی و جدیترشدن جنبش فمینیستی، سیمون دوبووار به مسئلۀ موقعیت فرودست [[زنان]] در جامعه ای که در آن زیست میکرد،  با استفاده از نگره های اگزیستانسیالیستی پاسخ هایی داد که در زمان خود بسیار آوانگارد تلقی می شد.
نویسنده در ادامه بیان می کند که موضوع بحث [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی صیرورتها و فروکاست سوژگی [[زنان]] است. از نظر نویسنده مفاهیم اساسی و نگره های بنیادین اگزیستانسیالیسم را می توان درپدیدارشناسی روح هگل یافت. هگل در پدیدارشناسی روح تناقضات درونی دوگانگی سوژه - ابژه را افشا میکند و فرماسیونهای مختلف آگاهی و روش درک روابط میان سوژۀ شناسایی و ابژۀ شناخت را شرح می دهد.از سویی، هگل با ارائۀ توصیف خود از ذهن با عنوان«روح از خود بیگانه» مبنایی را برای نگره های اگزیستانسیالیستی باقی گذاشت که متفکرانی نظیر هایدگر وسارتر با استفاده از این مبنای نظری برای بسط اندیشه های خود پرداختند. در سایۀ شکل گیری و نضج نگره های اگزیستانسیالیستی از سویی و جدیترشدن جنبش فمینیستی، سیمون دوبووار به مسئلۀ موقعیت فرودست [[زنان]] در جامعه ای که در آن زیست میکرد،  با استفاده از نگره های اگزیستانسیالیستی پاسخ هایی داد که در زمان خود بسیار آوانگارد تلقی می شد.