زهرا زارعی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
زهرا زارعی (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
این چهار گروه در مواجهه با مسئلۀ فرودستی موقعیت [[زنان]]، روش خاص خود را در نظریهپردازی و پراکسیس پیگیری میکنند و هرچه به عصر اکنون نزدیکتر میشویم، روشهای موردبحث ترکیب شده یا دچار دگردیسی شده است . مسئلۀ اساسی که در این چهار جنبش وجود دارد از سویی، در دیگر [[فمینیسم]]ها نیز حاضر است, «سوژه» یا «سوژگی» [[زنان]] است که مهمترین مبنا در [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی است. «سوژه» فاعل مختار، شناسنده، خلاق و عاملی است که با دنیای خود در یک رابطۀ دیالکتیکی کنش فعال و دائم دارد، | این چهار گروه در مواجهه با مسئلۀ فرودستی موقعیت [[زنان]]، روش خاص خود را در نظریهپردازی و پراکسیس پیگیری میکنند و هرچه به عصر اکنون نزدیکتر میشویم، روشهای موردبحث ترکیب شده یا دچار دگردیسی شده است . مسئلۀ اساسی که در این چهار جنبش وجود دارد از سویی، در دیگر [[فمینیسم]]ها نیز حاضر است, «سوژه» یا «سوژگی» [[زنان]] است که مهمترین مبنا در [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی است. «سوژه» فاعل مختار، شناسنده، خلاق و عاملی است که با دنیای خود در یک رابطۀ دیالکتیکی کنش فعال و دائم دارد، | ||
نویسنده در ادامه بیان میکند که موضوع بحث [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی صیرورتها و فروکاست سوژگی [[زنان]] است. از نظر نویسنده مفاهیم اساسی و نگرههای بنیادین اگزیستانسیالیسم را میتوان در پدیدارشناسی روح هگل یافت. هگل در پدیدارشناسی روح تناقضات درونی دوگانگی سوژه - ابژه را افشا میکند و فرماسیونهای مختلف آگاهی و روش درک روابط میان سوژۀ شناسایی و ابژۀ شناخت را شرح می دهد.از سویی، هگل با ارائۀ توصیف خود از ذهن با عنوان «روح از خود بیگانه» مبنایی را برای نگرههای اگزیستانسیالیستی باقی گذاشت که متفکرانی نظیر هایدگر وسارتر با استفاده از این مبنای نظری برای بسط اندیشههای خود پرداختند. در سایۀ شکلگیری و نضج نگرههای اگزیستانسیالیستی از سویی و جدیترشدن جنبش فمینیستی، [[سیمون | نویسنده در ادامه بیان میکند که موضوع بحث [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی صیرورتها و فروکاست سوژگی [[زنان]] است. از نظر نویسنده مفاهیم اساسی و نگرههای بنیادین اگزیستانسیالیسم را میتوان در پدیدارشناسی روح هگل یافت. هگل در پدیدارشناسی روح تناقضات درونی دوگانگی سوژه - ابژه را افشا میکند و فرماسیونهای مختلف آگاهی و روش درک روابط میان سوژۀ شناسایی و ابژۀ شناخت را شرح می دهد.از سویی، هگل با ارائۀ توصیف خود از ذهن با عنوان «روح از خود بیگانه» مبنایی را برای نگرههای اگزیستانسیالیستی باقی گذاشت که متفکرانی نظیر هایدگر وسارتر با استفاده از این مبنای نظری برای بسط اندیشههای خود پرداختند. در سایۀ شکلگیری و نضج نگرههای اگزیستانسیالیستی از سویی و جدیترشدن جنبش فمینیستی، [[سیمون دوبوار]] به مسئلۀ موقعیت فرودست [[زنان]] در جامعهای که در آن زیست میکرد، با استفاده از نگرههای اگزیستانسیالیستی پاسخهایی داد که در زمان خود بسیار آوانگارد تلقی میشد. | ||
اهمیت پاسخ [[دوبووار]] به موقعیت فرودستی [[زنان]] در این بود که گشودگی مهمی را برای بسیاری از متفکران و روشنفکران فراهم کرد ، او بیان میکند که موقعیت [[جنس]] مذکر به عنوانِ وضعیتی سنجشگر، ذاتی و مثبت در جامعه استقرار یافته است؛ درصورتی که موقعیت [[جنس]] [[زنان]] به عنوانِ وضعیتی سنجش شوند، غیرذاتی و منفی مستقر شده است. نویسنده در ادامه به بررسی سوژگی [[زن]] در کتاب مقدس پرداخته و بیان میکند که در کتاب عهد جدید روایت خلقت بیان نشده است. آنچه پذیرفته شدۀ مسیحیان است، داستان خلقت در عهد عتیق است. | اهمیت پاسخ [[دوبووار]] به موقعیت فرودستی [[زنان]] در این بود که گشودگی مهمی را برای بسیاری از متفکران و روشنفکران فراهم کرد ، او بیان میکند که موقعیت [[جنس]] مذکر به عنوانِ وضعیتی سنجشگر، ذاتی و مثبت در جامعه استقرار یافته است؛ درصورتی که موقعیت [[جنس]] [[زنان]] به عنوانِ وضعیتی سنجش شوند، غیرذاتی و منفی مستقر شده است. نویسنده در ادامه به بررسی سوژگی [[زن]] در کتاب مقدس پرداخته و بیان میکند که در کتاب عهد جدید روایت خلقت بیان نشده است. آنچه پذیرفته شدۀ مسیحیان است، داستان خلقت در عهد عتیق است. |