رزا لوگزامبورگ
رزا لوگزامبورگ؛ رهبر جنبش زنان کارگر لهستانی، از مؤسسین حزب کمونیست آلمان
![]() | |
اطلاعات شخصی | |
---|---|
زاده | ۵ مارس ۱۸۷۰؛ زاموشچ، لهستان |
درگذشت | ۱۵ ژانویهٔ ۱۹۱۹ (۴۸ سال) |
همسر | گوستاو لوبک |
سایر مشخصات | |
سبک | کمونیست |
زندگینامه
رزا لوکزامبورگ در پنجم ماه مه سال ۱۸۷۱ در شهر زامـوش در لهـستان بـه دنیاآمد. او کوچکترین فرزند یک خانواده یهودی بود.خانواده رزا در نوجوانیاش به ورشو نقل مکان کـردند. وی در این شهر به تحصیل پرداخت و پس از مدتی با گروهی به نام «پروتارلیا»آشـنا شد به دلیل علاقه به آراء این گروه، به آنها پیوست. پیوست و به زودی در چهره یکی از فعالان سیاسی به فعالیت پرداخت. رزا با فعالیتهای سیاسی گروه پرولتاریا که عقایدی سوسیالیستی داشتند آنچنان همراه شد که در سن ۱۸ سالگی تحت تعقیب قرار گرفت و ناچار شـد از لهستان به سوییس بگریزد. در سوییس در شهر زوریخ ساکن شد و همچنان بیپروا به تبلیغ اعتقادات سوسیالیستی پرداخت و ضمن ادامهی فعالیتهای انقلابی به دانشگاه رفت و در رشته علوم طبیعی و اقتصاد سیاسی به تحصیل پرداخـت. در دانـشگاه زوریخ همفکران زیادی یافت که از جمله آناتولی-لونا چارسکی بود که بعدها به عنوان یکی از رهبران جنبش چپ (سوسیالیست) مورد توجه قرار گرفت.[۱]
رزا لوکزامبورگ و همفکرانش با گروههای پراکنده و یا مـتشکل احـزاب چپ و سوسیالیست اروپا،به ویژه روسیه ارتباط دایمی و نزدیکی داشتند. درحالیکه رزا فعالیتهای سیاسی را در سوییس پشت سر می گذاشت و با گروههای چپ اروپا ارتباط نزدیکی داشت، حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه، در ایـن روزهـا دچار انشعاب شد و رزا توانست در بین اعضای فعال این حزب شخصیتهای سیاسی و انقلابی بزرگی چون: گئورگی بلخانوف و پاول اکسلرد را پیدا کند. در این زمان او به صورت چهرهای سـیاسی در سـرتاسر اروپا شـناخته میشد.[۲]
رزا لوکزامبورگ در سال ۱۸۹۸ و در سن ۲۷ سالهگی موفق بـه دریـافت مدرک دکتری در رشته صنایع میشود و پایاننامهٔ خود را با عنوان «توسعه صنعتی لهستان» به چاپ میرساند. رزا پس از دریـافت مـدرک دکـتری خود عازم آلمان شد و با یک کارگر آلمانی با نام گوستاو لوویـک ازدواج کـرد و تـوانست دارای ملیت آلمانی بشود.[۳]
در پانزدهم ژانویه ۱۹۱۹ پس ماهها فرار بلاخره محل اختفای آنها لو رفت و سربازان رزا لوکزامبورگ را به هتلی بردند که به عنوان مرکز فرماندهی یگانهای آزاد از آن استفاده میشد. پس از دشنام، یک سرباز با ضربات قنداق تفنگ بر سر او میزند و یک ستوان نیز با اسلحه خود به شقیقه او شلیک میکند و جسد رزا لوکزامبورگ در کانالی در برلین انداخته میشود. پیش از او، کارل لیبکنشت نیز در همین شرایط کشته شد. کوچکترین مدرکی حاکی از آنکه سران حکومت خواهان قتل او باشند یا این قضیه را تأیید کرده باشند وجود ندارد.[۴]
دیدگاه
رُزا لوگزامبورگ در کنار کلارا زتکین از رهبران جنبش کارگری آلمان و بنیانگذاران حزب کمونیست آلمان و میشل بارِت صاحب کتاب «ستم امروز بر زنان» معتقدند تابعیت تاریخی جنس زن نسبت به مرد ریشة اقتصادی و طبقاتی دارد و نظام سرمایه داری و طبقاتی این وضعیت را بر بشر تحمیل کرده است و تنها راه برای تساوی جنسی و رفع تبعیض، انقلاب تودهها علیه سرمایه داری و حذف آن است و تا آن زمان اصالت دادن به مبارزة جنسیتی، یک حرکت ضد انقلابی و بیراهه رفتن است.
نقد دیدگاه
هدف اصلي فيمينيستهاي ماركسيستي شناسايي عملكرد روابط جنسي است كه ميتواند از فرايند توليد و باز توليد (با مفهوم ماترياليستي آنها) متمايز باشد. يا با آنها پيوند داشته باشد.
طبيعت انديشه ماركسيستي فيمينيسم را اعتقاد به جريان داشتن حركت انسانها در هر دو ظرف مكان و زمان تشكيل ميدهد.
تا زماني كه تغيير در شيوة توليد و نظامهاي تملك و بهره كشي ادامه دارد فمينيستهاي ماركسيست ناگزيرند اين تغييرات را با پيشرفتهايي كه در سازماندهي خانوار و روابط جنسي و توليد خانگي پديد ميآيد ارتباط دهند.
با مداقه بیشتر ملاحظه میشود که فمینیسم مارکسیسم تبیین مسائل را در حد مقولات نظریه مارکسیستـی تقلیل میدهد و پیشفرضهای آن را منطبق برنظامهای اقتصادی و جامعهگرایی میداند، بنابراین نمیتواند نیازهای فردی زنان، عواطف و ذهنیات زنان را سازماندهی کند، لذا روابط آنان با مردان را در راستای اهداف حزبی قابل توجیه میکند.
در واقع آنچه که در فمینیسم مارکسیسم مورد توجه قرار میگیرد، ارتباط و میزان کارکرد موضوعات جهت دستیابی به اهداف این مکتب است. سیاستهای مارکسیستی همراه و همسو با کمونیسم، جامعه آن زمان را تحت نفوذ قرار داده و خانواده را از حالت هستهای به کمون تغییر داد، زیرا بنا بر عقیده سردمداران این مکاتب، خانواده، ترویج نوعی خصوصیسازی و خلاف تودهگرایی است و احساس مالکیت را در پی خواهد داشت. استقرار کمونها به عنوان جانشین خانواده هستهای در دهه 60 و 70 به چشم میخورد که مهمترین نمونه باقی مانده و در عین حال سازمان یافته کمونها، «گیبوتصها» در اسرائیل است. در این اجتماع بالغان (زن و مرد) با یکدیگر همزیستی جنسی دارند و مراقبت از فرزندان به صورت دسته جمعی و بر عهده کل کمون میباشد.[۵]
ازدواج مانند هر نظام اجتماعی دیگر از قواعد خاصی برخوردار است و مفاهیم ارزشمندی چون امینت روانی و فیزیکی، صمیمیت، یکرنگی، وابستگی عاطفی و روحی، احساس مسئولیت، سعادت و کسب شادی و لذت را دربرمیگیرد. در ازدواج متناسب و مطلوب، نقش همسران انعطافپذیر است و روابط مطلوب، در تشریک مساعی طرفین، مصداق و عینیت مییابد؛ امّا میشل بارت، خانواده و ازدواج را محدود کنندهی حق جنسی زن میدانند؛ زیرا آزادی جنسی زنان را حق دسترسی آنها به ارتباطات آزادجنسی تلقی میکنند. این نگرش به تدریج ارزش وجودی زن را بهعنوان یک انسان زیرسؤال خواهد برد، زیرا در حقیقت، فرقی بین وی و یک روسپی وجود نخواهد داشت، علاوه برآن احساس عدمرضایت و عدمامنیت روانی که از انواع تحریکات جنسی و برخوردهای غیرمتعارف در وی ایجاد میشود، نوعی سرخوردگی و تشتت افکار را درپیخواهد داشت، در حالیکه در حیطه خانواده سالم و بهنجار و پیوند زناشویی، میتوان با توافق و درک صحیح از خواستههای طرفین، محیط مناسبی را برای رضایت و تمتع جنسی زن ایجاد نمود. علیرغم انقلاب جنسی فرویدی در دهههای اخیر و اعطای آزادیهای جنسی در غرب، این روند نتوانسته پاسخگوی نیاز روحی انسانها باشد.
تحقیقات متعددی نشان داده است ارتباط آزاد جنسی به علت تغییر مداوم شریک جنسی، باعث اختلال در روابط جنسی میشود و بیشتر این مشکلات نیز متوجه زنان است. بهعنوان مثال در پژوهشی که در سال 1999 تا سال 2001 در دانشگاه لندن مرکز تحقیقات جنسی و ایدز صورت گرفته است 11 هزار زن و مرد انگلیسی 16 تا 44 ساله مورد مصاحبه قرار گرفتهاند و بر اساس این تحقیق 54 درصد از زنان به نوعی اختلال در رفتار جنسی مبتلا بودند، در حالی که افراد متأهل به مراتب کمتر از سایرین دچار مشکل بودهاند.[۶]
از آنجا که دیدگاههای فمینیستی نسبت به ازدواج، یکسویه و منفی میباشد، تمامی مسائل مربوط به آن را نیز در جهت ظلم و ستم به زنان تلقی میکنند. بهعنوان مثال بهای تأمین امنیت و قرار گرفتن زنان در محیط خانه را، تأمین و تمکین نیاز جنسی مردان میدانند، امّا آنچه که در دنیای حقیقی و طبیعی زندگی انسانها واقعیت دارد، اصالت قراردادی بودن ازدواج و زندگی توافقی توأم با عشق و شفقت است. اگر زن در محیط خانه در کنار مرد قرار میگیرد، هر دو لازم و ملزوم تأمین نیازهای یکدیگر هستند و بررسی انتزاعی هر یک از روابط پیچیدهی خانوادگی، بدون در نظر گرفتن انتفاع هر یک از طرفین در جای دیگر، ممکن است به قضاوتی نادرست و درکی ناصحیح بیانجامد و کلماتی چون اجبار، ظلم و بیگاری خانگی را به ذهن متبادر سازد. همانگونه که لیبرال فمینیستها ازدواج را نوعی تابعیت، بیگاری و بردگی خانگی میدانستند؛ زیرا در نظر آنان چنانچه، زنی در خانه خود به فعالیتهای روزانه بپردازد، به نوعی بردگی تن در داده است.
ارزشگذاری کار خانگی زن مقولهای است که نیاز به یک سیستم و برنامهریزی بلندمدت فراملیتی داشته و محدود به ازدواج و روابط زناشویی نمیگردد. در پژوهشهای متعدد روشهای مختلفی برای برآورد ارزش کار خانگی زن پیشنهاد شده است که میتوان به پژوهشهای «اویل هاوریلشن»[۷] در کانادا اشاره نمود که روش هزینه عملکرد فردی (IFC) 85 و روش هزینه فرصت (HOC) 86 را ارائه کرد که در روش اوّل هر یک از فعالیتهای خانگی زنان با توجه به قیمت بازار ارزشیابی میشود و در روش دوّم محاسبه کل زمان صرف شده از یکسو و هزینه فرصت یعنی دستمزد فعالیتهای انجام نشده در زمانهای صرف شده برای کار خانگی از سوی دیگر است.[۸]
ارزش کار خانگی زن فقط محدود به مقوله ازدواج نیست، زیرا زمانی که زن به صورت تک سرپرست مسئول خانواده میشود، علاوه برکار خانگی مسئولیت مضاعفی نیز خواهد داشت که نه تنها فمینیسم به این مسئله نمیپردازد، بلکه همانگونه که قبلاً نیز اشاره شده به تشویق زنان در نفی ارتباطات خانوادگی و زناشویی مبادرت مینماید و به نظر میرسد ضدیت فمینیسم با جنس مرد و مبحث ازدواج عامل آن میباشد، زیرا در اغلب موارد تنها راهحلی که ارائه میشود حذف فیزیکی مرد از زندگی زنان، بدون در نظر گرفتن صلاح و راهکارهای منطقی برای حلّ مشکلات آنان است.
در نظریهی مارکسیستی میشل بارت کارکرد انسانها فقط در حیطة اجتماعی مورد توجه قرار گرفته میشود و نقشهای همسری و زناشویی را امری شخصی تلقی مینماید. با بررسی این نظریه ملاحظه میشود که در این نحله فکری، وضعیت روحی، گرایشات ذهنی و جسمی افراد کاملاً نادیده گرفته شده است، زیرا چگونه میتوان انتظار داشت تا افراد با یک رفتار بهنجار به منظور ساخت جامعهای سالم و پویا بدون پرورش خانوادگی رشد نمایند و اصولاً چه تعریفی از جایگاه ارزش اخلاقی، روابط عاطفی و انسانی که معمولاً در خانواده و تحت تعهدات شرعی و قانونی به منصه ظهور میرسند، ارائه میشود؟ اگر جامعه واحد تشکیل دهنده مشخصی نداشته باشد، وضعیت سرپرستی کودکان، سالمندان و بیماران به چه صورت خواهد بود؟ در چنین شرایطی در جوامع سوسیالیستی، مراکز متعددی برای نگهداری افراد با شرایط خاص بوجود آمد، ولی بهدلیل نقص در کارکرد خود و ناتوانی در تأمین نیاز اولیه انسان که همان امنیت عاطفی و قرار گرفتن در محیط ارزشمند خانوادگی است، عملاً در دهههای اخیر این مکتب فکری به انزوا کشیده شد. زیرا با نادیده گرفتن تشکیل خانواده و ازدواج موجب بیهویتی افراد شده و در بازشناسی رفتار صرفاً اجتماعی آنان دچار اشکال گردیده است.
بنابه آنچه که ذکر شد امروزه روانشناسان بازگشت به فطرت و طبیعت انسانها را بهترین مسیر تضمین سلامت و احساس رضایت آنها میدانند و براین اساس تحقق پیشفرضهای زیر را برای کارکردهای ازدواج در نظر گرفتهاند:
- ازدواج واحدی برای رشد و بقای نسل بشر میباشد.
- نیازهای احساسی و عاطفی زن و مرد در آن تأمین میشود.
- باعث رشد فکری و عقلی زن و مرد میشود.
- عزت نفس را در طرفین افزایش میدهد.
- موجب تکامل معنوی افراد میگردد.
نه تنها امیال و نیازهای زیستی انسان، بلکه امیال طبیعی دیگری مانند احساس نیاز به شفقت و حمایت در این نهاد به خوبی ارضاء میشود و با ایجاد مناسباتی چون عشق و روابط زناشویی، زوجین کمتر به بیماریهای روحی و جسمی دچار میشوند و با افزایش احساس رضایت، سلامت زوجین بیشتر تضمین میگردد.
فلسفه ازدواج را باید در خلقت زن و مرد جستجو نمود که با تفاوتهای ظاهری و دوگانگی جنسیتی از اتحاد در خلقت برخوردار هستند. این مطلب به خوبی در قرآن کریم تصریح شده است: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها...»[۹]
آفرینش انسان به صورت زن و مرد به منظور حفظ تعادل امیال بشر و تکامل این دو تجلی مییابد. بازگشت انسان به مسیر الهی و پذیرش آنچه که خداوند برای وی در نهایت خیر و صلاح طراحی کرده است، بهترین راه برای دستیابی به سعادت وکسب لذت مادّی و معنوی است که با توسعه نظام الهی میتوان به رهایی بشریت از معضلات کنونی دست یافت.
آثار
برخی از مهمترین کتابهای رزا لوکزامبورگ به شرح زیر اند:
- توسعه صنعتی لهستان، ۱۸۹۸.
- اصلاح یا انقلاب، ۱۹۰۰.
- بحران سوسیالیستی در فرانسه، ۱۹۰۱.
- اعتصاب عمومی (کتاب)، ۱۹۰۶.
- مسئلهٔ ملی، ۱۹۰۹.
- نظریه و عمل (پلمیکی در برابر نظریهٔ اعتصاب عمومی رفیق کائوتسکی)، ۱۹۱۰.
- انباشت سرمایه، ۱۹۱۳.
- انباشت سرمایه: یک ضد-نقد، ۱۹۱۵.
- انقلاب روسیه، ۱۹۱۸.
آثار ترجمه شده به فارسی
- اصلاح یا انقلاب؟ - رزا لوکزامبورگ – ترجمه:اسدالله کشاورزی- نشر آزادمهر – چاپ اول ۱۳۸۱
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «رزا لوکزامبورگ که بود و چه کرد و چگونه کشته شد؟»، حقوق نیوز، بازدید:28 آذر 1401
- ↑ همان
- ↑ پزشک
- ↑ ویکی پدیا صفحه ((رزالوگزامبرگ))، بازدید 30 تیر 1401
- ↑ گیدنز، آنتونی: «جامعه شناسی»، ترجمه منوچهری صبوری، تهران، نشرنی، 1376.
- ↑ cf. Mercer, 2005
- ↑ Oil Hawoylyshyn.
- ↑ www.statcan/English.sdds.
- ↑ نساء، آیه 1.
منابع
- رزا لوکزامبورگ که بود و چه کرد و چگونه کشته شد؟
- گیدنز، آنتونی: «جامعه شناسی»، ترجمه منوچهری صبوری، تهران، نشرنی، 1376.
- ویکی پدیا