پرش به محتوا

امواج فمینیسم

از ویکی‌جنسیت

امواج فمینیسم؛ تطورات تاریخی فمینیسم بر اساس اهداف و مقطع شکل‌گیری

فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و جریان فکری بر اساس دیدگاه‌ها و نگرش‌های سیاسی اجتماعی به ليبرال، ماركسيست، سوسيال و پست مدرن و بر اساس مقطع شکل‌گیری و تاریخی به سه یا چهار موج تقسیم می‌شود. با وجود اهداف مشابه، امواج فمینیسم دارای ویژگی‌های متفاوت و گاه متعارضی نیز هستند.کاربست واژه موج به‌منظور توصیف دوره‌ای با ویژگی‌ها و تمرکزهای خاص در یک مقطع زمانی واحد است. همچنین متوالی بودن این تحولات، تناسب کاربرد این واژه را برای دسته‌بندی تحولات فمینیستی بیشتر توجیه می‌کند.

برابری جنسیتی و پایان دادن به تبعیض جنسیتی، دو هدف کانونی همه امواج فمینیستی است. با این وجود نسل‌های مختلف فمینیسم، مسیرها و شیوه‌های گوناگونی برای رسیدن به این دو به کار گرفته‌اند.

موج اول فمینیسم

موج اول فمینیسم یک هدف نسبتاً ساده داشت؛ به‌رسمیت شناختن زنان به‌عنوان انسان به‌جای شیءانگاری یا تملک آنان به‌عنوان جزئی از دارایی مردان. رهبران موج اول فمینیسم جزء مخالفان نظام برده‌داری بودند، با این وجود تمرکز آن‌ها صرفاً روی حقوق زنان سفیدپوست بود. این رویکرد نژادی در سال‌های بعد، فمینیسم را از جهات مختلف تحت فشار قرار داد. نتیجه این نژادپرستی باعث شد تا زنان رنگین‌پوست تا ۴۵ سال بعد یعنی در سال ۱۹۶۵ میلادی زمانی که همه‌ی رنگین‌پوستان ایالات متحده واجد حق رأی شدند، اجازه‌ی شرکت در انتخابات را نداشته باشند.[۱]

تاریخ شکل‌گیری موج اول فمینیسم

موج اول فمینیسم بین سال‌های 1830 یا 1850 تا 1920 میلادی جریان داشت و معروف به «جنبش حق رأی زنان» است. این موج، بستر ارائه مباحث حقوقى زنـان را در كشورهای غربى پس از انقلاب فرانسه فراهم كرد.[۲] البته این موج تا اواخر قرن نوزدهم توفیق چندانی نیافت، اما در دهه اول قرن بیستم که برخی آن‌ را سالهای "خیزش موج اول فمنیسم" نامیده‌اند، وارد مرحله تازه‌ای شد و با دست‌یابی به حق رأی برای زنان که در 1918 در انگلستان و در 1920 در آمریکا محقق شد، فروکش کرد.[۳] برخی، دو دهه قرن بیستم را سال‌های خیزش موج اول فمینیسم می‌نامند. پس از این دو دهه مبارزات فمینیستی از سال 1920 تا 1960 وارد یک دوران فترت شد.

موج اول در واقع اولین حضور آرمان‌های فمینیستی در عرصه‌ اجتماع نبود، اما اولین جنبش سیاسی واقعی از این نوع در جهان غرب محسوب می‌شد. پس از سال‌ها فعالیت فمینیستی، کنگره، سرانجام در سال ۱۹۲۰ اصلاحیه‌ی ۱۹ قانون اساسی را تصویب کرد و به زنان حق رأی داد. این تقریباً ۳۰ سال پس از آن بود که نیوزلند به عنوان اولین کشور در سطح جهان به شهروندان زن این کشور حق رأی داد.[۴]

در موج اول فمینیسم توجه به یک نکته بسیار مهم است. از یک طرف، زنان خواهان حق برابر در پاره‌ای از زمینه‌ها بودند؛ و از طرفی، نظام سرمایه‌داری جدید هم طرفدار حق مالکیت و اشتغال زنان بود؛ چون با انقلاب صنعتی و تحولاتی که به وجود آمد، جامعه اروپایی از دوران فئودالیسم خارج شد و به سمت سرمایه‌داری رفت، به وجود آمدن کارخانه‌های بزرگ با تولید فراوان؛ نیازمند کارگران بی‌دردسر و کم‌توقع با دستمزد کم، بودند. سرمایه‌داران علاوه بر بازارهای داخلی نیم‌نگاهی هم بر بازارهای خارجی داشتند و برای بالا بردن تولید کارخانه‌ها باید قیمت تمام‌شده کالاها را پایین می‌آوردند و این نیازمند پایین آوردن هزینه‌های جاری کارخانه می‌شد و یکی از مهم‌ترین گزینه‌ها، استخدام زنان در کارخانه‌ها بود چون زنان کارگرانی کم‌هزینه بودند.[۵]

در قرن نوزدهم و بیستم در شرایط جنگی هم نیاز به نیروی کار زنان افزایش می‌یافت و لازم بود در بسیاری از صنایع نیروی کار زنان جایگزین مردانی شود که به جبهه اعزام می‌شدند. پس از پایان جنگ نیز با شروع نوسازی و افزایش ظرفیت صنعتی، نیاز به کارگران غیرماهر و با دستمزد پایین بیش از پیش افزایش پیدا کرد.[۶]

جنگ جهانی اول نفرت از خشونت و میل به انعطاف و نرمی را در افکار عمومی ملل جنگ‌زده تشدید کرد و چون روحیات مردانه را در بروز خشونت مؤثر می‌دانستند، زمینه طرح حضور زنان در عرصه سیاست و برخورداری آنان از برابری قانونی شدت یافت. پس از جنگ جهانی دوم و در سال 1945، نظریه برابری زن و مرد طرفداران بسیاری یافت و سرانجام برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر که از طرف سازمان ملل متحد در سال 1948 میلادی منتشر شد، تساوی حقوق زن و مرد به صراحت و در سطح جامعه ملل مطرح گردید. از آن پس در معاهدات بین‌المللی به مسائل زنان توجه بیشتری شد. از جمله این معاهده‌ها می‌توان به کنوانسیون حقوق سیاسی زنان 1952، کنوانسیون رضایت برای ازدواج 1962، و کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان 1979 اشاره کرد.[۷]

زمینه‌ها و عوامل شکل‌‎گیری موج اول فمینیسم

موج اول فمینیسم در ادامه برخی تحولات اجتماعی و سیاسی در غرب شکل گرفت. برخی از این تحولات شکل‌گیری و گسترش فمینیسم را تسهیل و تسریع کردند. این تحولات را می‌توان در سه دسته زیر دسته‌بندی کرد.

  1. تحولات معرفتی، فلسفی و کلامی
  2. تحولات اقتصادی
  3. تحولات سیاسی- اجتماعی.

تحولات معرفتی، فلسفی و کلامی

در دوران پس از رنسانس، انسان و حقوق انسان به شدت مورد توجه قرار گرفت. انسان مخاطب کلیسا، به انسان محق و مخاطب لیبرالیسم تبدیل شد و کم‌کم این انسان جدید به مفاهیم کلیسا نظیر پلیدی ذاتی انسان یا نگاه اولیه مقصر بودن حوّای گناهکار به منزله یک زن، بی‌توجه شده و به آن پشت کرد.[۸]در این دوره استدلال عقلانی بشر مورد توجه قرار گرفت با اعتقاد به این که عقل انسان بی‌نیاز به کلیسا، مستقلاً توانایی سامان دادن به امور زندگی را دارد. به لحاظ فلسفی، حسّ‌گرایی رواج پیدا کرد و تنها گزاره‌هایی معنادار شد که به حس در آید و قابل آزمون تجربی باشد. در نتیجه عقل، فراسوی دنیا را نمی‌تواند فهم کند.[۹]

تحولات اقتصادی

با انقلاب صنعتی و تحولاتی که به وجود آمد، جامعه اروپایی از دوران فئودالیسم خارج شد و به سمت سرمایه‌داری رفت، به وجود آمدن کارخانه‌های بزرگ با تولید فراوان؛ نیازمند کارگران بی‌دردسر و کم‌توقع با دستمزد کم، بودند. سرمایه‌داران علاوه بر بازارهای داخلی نیم‌نگاهی هم بر بازارهای خارجی داشتند و برای بالا بردن تولید کارخانه‌ها باید قیمت تمام‌شده کالاها را پایین می‌آوردند و این نیازمند پایین آوردن هزینه‌های جاری کارخانه می‌شد و یکی از مهم‌ترین گزینه‌ها، استخدام زنان در کارخانه‌ها بود چون زنان کارگرانی کم‌هزینه بودند.[۵]

در قرن نوزدهم و بیستم در شرایط جنگی هم نیاز به نیروی کار زنان افزایش می‌یافت و لازم بود در بسیاری از صنایع نیروی کار زنان جایگزین مردانی شود که به جبهه اعزام می‌شدند. پس از پایان جنگ نیز با شروع نوسازی و افزایش ظرفیت صنعتی، نیاز به کارگران غیرماهر و با دستمزد پایین بیش از پیش افزایش پیدا کرد. این مسئله اشتغال زنان را توجیه‌پذیر می‌کرد.[۶]

تحولات سیاسی، اجتماعی

تحولات سیاسی، اجتماعی نیز به سهم خود در شکل‌دهی به اعتراضات زنان موثر بود. پیدایش جنبش‌های مردمی، جنبش سیاهان (جنبش مبارزه با نژادپرستی) و جنبش ضد الکل زمینه شنیده شدن صدای زنان را بیش از پیش فراهم کرد.[۱۰]

افراد اثرگذار موج اول فمینیسم

از موثرترین افراد موج اول می‌توان به مری ولستون کرافت، سوزان آنتونی و الیزابت کدی استانتون اشاره کرد.

مری ولستون کرافت

مری ولستون كرافت با نوشتن كتاب «حقانيت حقوق زن» (1792) تأثير اصلی را بر اين موج گذاشت و به عنوان یکی از اولین آثار فمینیستی شناخته می‌شود که بر اهمیت آموزش و برابری زنان تأکید دارد. این کتاب که علیه ژان ژاک روسو و موضع انقلاب فرانسه و بورژوازی کشورهایی که دختران را از برابری منع می‌کرد نوشته شده بود، زمینه‌های طرح مباحث حقوق زنان را پس از انقلاب فرانسه در کشورهای غربی بیش از پیش فراهم کرد.[۱۱] پس از او جان استوارت ميل با همكاری همسر اولش هری تيلور كتاب «انقياد زنان» (1869) را نوشت كه تأثير مهم بعدی را بر اين موج گذاشت.

سوزان آنتونی

سوزان آنتونی فعال حقوق زنان و از رهبران جنبش حق رأی زنان در ایالات متحده بود او به همراه الیزابت کدی استانتون، انجمن ملی حق رأی زنان را تأسیس کرد.

الیزابت کدی استانتون

نویسنده، فعال اجتماعی و از رهبران جنبش حق رأی زنان در ایالات متحده بود. وی یکی از نویسندگان اصول عقاید سنکافالز بود که در اولین کنوانسیون حقوق زنان در سال 1848 مطرح شد.

خواسته‌ها و اهداف موج اول فمینیسم

فمینیست‌ها در موج اول خواسته‌های کم و بیش متنوع و رادیکالی داشتند. که می‌توان آن‌را به بارزترین شکل در آثار به‌جامانده از رهبران جنبش در این دوره و اعلامیه اصول عقاید سنکافالز مشاهده کرد. این اعلامیه شامل اصولی بود که در اولین گردهمایی زنان فمنیسم برای احقاق حقوق زن در سال 1848 در سنکافالز نیویورک تدوین شد.[۱۲] زنان در این دوره خواستار تغییر در بسیاری از نهادها، از نوع لباس زنانه گرفته تا حقوق فردی، حقوق سیاسی مثل حق رأی، خانواده، ازدواج و دین بودند. مهم‌ترین این خواسته‌ها عبارت بودند از:

  1. اصلاح لباس؛ در موج اول فمینیسم، اصلاح لباس زنان، در دستور کار فمنیست‌ها قرار گرفت. لباس تنگ زنانه آن زمان، نماد انقیاد و مانع کار و سلامت زنان تلقی شد. به‌همین دلیل، آملیا بلومر در دهه 1850 طرح نوینی برای لباس زنانه به‌صورت پیراهنی تا زیر زانو و شلواری بلند و گشاد که در مچ پا بسته می‌شد ارائه داد و تلاش کرد با طرح جدید، مشکلات زنان را کاهش دهد.[۱۳]
  2. اصلاحات حقوقی؛ یکی از اقدامات فمنیست‌های این‌دوره، مخالفت با عدم هویت حقوقی زنان بعد از ازدواج بود. آنان به‌دنبال اصلاح قوانین مالکیت، قوانین طلاق، قوانین کار و قوانین حضانت فرزندان بودند. در همین راستا درپی به‌رسمیت‌شناختن مالکیت زنان بر اموال، حق مساوی زنان با مردان در امر طلاق، دستمزد و ساعات کار مساوی زنان با مردان و فرصت برابر آموزش برای زنان، بودند.[۱۴]
  3. اصلاحات سیاسی؛ یکی از محوری‌ترین حقوق مورد توجه جنبش زنان در این مقطع، کسب حق رأی زنان بود. البته رسیدن به حق رأی از حمایت همگانی در این جنبش برخوردار نبود.[۱۵]
  4. مردستیزی، نقد خانواده و ازدواج؛ در اعلامیه سنکافالز مردان به‌عنوان ظالمانی که در طول تاریخ، زن را به انقیاد کشیده‌اند و حقوق آنان را از بین برده‌اند، معرفی شدند . برخی از فمنیست‌ها، ازدواج را به‌عنوان ابزار اصلی ستم مردان بر زنان و برخی دیگر، آن‌را نهادی ناعادلانه تلقی کردند. البته همه به‌دنبال براندازی نهاد ازدواج نبودند؛ بلکه عده‌ای خواهان اصلاح ازدواج ازطریق اصلاح مردان و روابط میان دو جنس بودند.[۱۶]
  5. طرح برداشت‌های جدید از مسیحیت؛ بازتفسیر دین مسیحیت به‌‌گونه‌ای که مؤید حقوق زنان باشد، مورد توجه قرار گرفت. الیزابت کدی استانتن در کتاب انجیل زنان، انجیل موجود را عامل فرودستی زنان دانسته؛ به‌این‌دلیل‌که تعالیم انجیل به آفرینش زن بعد از مرد و از مرد و برای مرد و تحت حاکمیت مرد، پرداخته است. او به انتقاد از مواضع تحقیرکننده زنان در انجیل روی‌آورد. در همین دوره، پیشنهاد راه‌یابی زنان به مراتب کلیسایی در مغرب‌زمین مطرح شد.[۱۷]

موج دوم فمینیسم

موج اول فمینیسم پس از دستیابی نسبی به شأن مستقل برای زنان، به سمت احقاق حقوق اجتماعی برابر با مردان حرکت کرد که با عنوان فمینیسم مساوات‌طلب شناخته می‌شود. دستیابی به برابری جنسیتی در این موج در کانون خواسته‌های زنان قرار دارد. فمینیست‌ها در این موج با اعتقاد به برابری جنسیتی به سمت ترسیم حقوق و جایگاه سیاسی–اجتماعی مساوی با مردان حرکت کردند.[۱۸]

تاریخ شکل‌گیری موج دوم فمینیسم

دومین موج فمینیسم از حدود 1920 میلادی شروع و تا سال 1980 میلادی ادامه داشت. وجه تمایز موج دوم از موج اول تاکید بر نقد فرهنگی و نظریه‌های فرهنگی است. در این مورد تمام جنبه‌های شناختی و نمادین از جمله زبان، برداشت‌ها و آگاهی‌های عمومی، فلسفه، هنر، علم، رفتارهای اجتماعی و حتی نوع پوشش نقادی شد و تمامی این حوزه‌ها عرصه مبارزه فمینیستی قلمداد شد. موج دوم فمینیستی به عنوان یک نظریه مطرح شد و با پی‌گیری فمینیست‌ها از اوایل دهه 1970، مطالعات زنان به برنامه‌های درسی دانشگاه‌ها و کالج‌ها راه یافت و به عنوان شاخه آکادمیک جنبش آزادی‌بخش زنان مطرح گردید.[۱۹]

زمینه‌ها و عوامل شکل‌‎گیری موج دوم فمینیسم

موج دوم در سال‌های حاكميت اقتصادی، اجتماعی و سياسی‌ای شکل گرفت كه از آن با عنوان «سرمایه‌داری سازمان‌یافته» یاد می‌كنند. «سرمایه‌داری سازمان‌یافته» با رشد تمركز در سرمایه و شکل‌گرفتن صورت‌های جدیدی از سازماندهی كار و گسترش بخش خدمات و نيز دگرگونی‌هایی در كاركردها و نيز نقش دولت در حيات اقتصادی و اجتماعی همراه بود. تغيير در موقعيت ایالات متحده آمریکا در نظام جهانی نيز به صورت مستقيم و غيرمستقيم بر نظام سرمایه‌داری آمریکا و دولت تاثير داشت. دگرگونی‌های ناشی از این تحولات با تغييراتی كه در ساختار اشتغال، نيازهای بازار كار، نيازهای آموزشی و به‌تبع آن نظام آموزشی و غيره به‌همراه داشت، در موقعيت‌های اجتماعی و اقتصادی زنان در قشرها و منزلت‌های متفاوت اجتماعی تاثيراتی برجای گذاشت كه از لحاظ ساختاری زمينه‌ساز ظهور موج جدیدی از جنبش زنان شد.[۲۰]

موج دوم فمینیسم در واپسین سال‌های حاکمیت صورت بندی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی‌ای شکل گرفت که از آن با عنوان سرمایه‌داری سازمان‌یافته یاد می‌کنند. سرمایه‌داری سازمان‌یافته با رشد تمرکز در سرمایه و شکل گرفتن صورت‌های جدیدی از سازماندهی کار و گسترش بخش خدمات و نیز دگرگونی‌هایی در کارکردها و نقش دولت در حیات اقتصادی و اجتماعی همراه بود. تغییر در موقعیت ایالات متحده در نظام جهانی نیز به صورت‌های مستقیم و غیرمستقیم برنظام سرمایه‌داری آمریکا و دولت تأثیر داشت.

دگرگونی‌های ناشی از این تحولات با تغییراتی که در ساختار اشتغال، نیازهای بازار کار، نیازهای آموزشی و به تبع آن نظام آموزشی، فن‌آوری‌های منجر به آزادسازی زمان (منظور وقت آزادی است که با تسهیلات و فن‌آوری‌های جدید به دلیل بالا بردن سرعت انجام کار به دست می‌آید مانند وسایل برقی و مکانیکی) و غیره به همراه داشت، در موقعیت اجتماعی و اقتصادی زنان در قشرها و منزلت‌های متفاوت اجتماعی تأثیراتی بر جای گذاشت که از لحاظ ساختاری زمینه ظهور موج جدیدی از جنبش زنان شد.[۲۱]

جنگ دوم جهانی زمینه مناسبی برای حضور زنان در نیروی کار ایجاد کرد. در سال 1942 کمیسیون نیروی کار جنگ اعلام کرد که به چهار میلیون نیروی کار نیاز است. بخشی از این نیرو نخست از میان بیکاران تأمین شد اما از سال 1943 بسیج زنان به امری اجتناب‌ناپذیر تبدیل گشت.

رسانه‌های گروهی زنان را تشویق به کار بیرون از خانه و کمک به اقتصاد جنگی می‌کردند. در طول جنگ شش میلیون زن شاغل شدند. جنگ همچنین باعث شد راه ورود زنان به رشته‌های مختلف علمی در دانشگاه‌ها گشوده شود. دانشگاه‌ها در رشته‌هایی از زنان ثبت نام کردند که قبلاً در آن راهی نداشتند.[۲۲]

روندی که از سده نوزدهم در جهت انتقال کارکردهای تولیدی کارخانه به سوی نظام اقتصادی کلان سرمایه‌داری آغاز شده بود، در دهه‌های پس از جنگ دوم سرعت بیشتری یافت و گستره وسیع‌تری را تحت پوشش قرار داد. این امر باعث شد خدمات خانگی کم اهمیت‌تر جلوه داده شود و از سوی دیگر، زنان بتوانند وارد بازار کار شوند و با دستمزد خود «کارهای خانگی» را بخرند.

در دهه 70، یک زن فمینیست، به جهت تیپ ظاهری خود، به راحتی از دیگر زنان تشخیص داده می‌شد. کشورهای غربی با سیل هجوم دختران به دانشگاه‌ها مواجه شد و آمار دختران دانشگاهی و تحصیل کرده بالا رفت و آنان در واقع پیاده نظام جریان موج دوم فمینیستی اند.

افراد اثرگذار موج دوم فمینیسم

سیمون دوبووار با نوشتن كتاب «جنس دوم» و بتی فریدان با نگارش كتاب «راز و رمز زنانه» تاثير اصلی و مهمی در برانگيختن و گسترش موج دوم فمينيسم داشتند.[۲۳]

خواسته‌ها و اهداف موج دوم فمینیسم

موج دوم فمینیسم نسبت به موج اول، گرایش تندتری داشت و فمينيست‌های این موج، خواستار برابری كامل زن و مرد در تمامی حوزه‌های اجتماعی، روانی و فرهنگی بودند. طرفداران این موج، در رابطه با مفاهیم، به بازسازی و انقلاب معتقدند. در این دهه، فمینیست‌ها با رد کلیت ازدواج و تأکید بر تجرد و حرفه اقتصادی، آرمان‌های خود را مطرح می‌کردند. شعار زنان بدون مردان و با رفتارهای مردانه، مربوط به همین دوره است و از دستاوردهای مهم این دوره عبارتند از:

  • - دستیابی به پست‌های سياسی و اقتصادی بالا؛
  • - مبارزه برای جدایی روابط جنسی از تولید مثل؛
  • - آزادي كامل زنان در امور جنسی؛
  • - مطالبه حق تسلط بر بدن و روابط جنسی؛
  • - کاهش زاد و ولد و مطالبه حق سقط جنین و طلاق؛
  • - ایجاد مؤسسات فرهنگی و مطبوعاتی زنان؛[۲۴]

موج سوم فمینیسم

فمينيسم كه در دهه 1960 و 1970 میلادی در اوج خود به سر می‌برد در اواخر قرن بيستم با مشكلات زيادی مواجه شد و رو به افول گرایید. شكاف‌ها و دسته‌بندی‌های آشكاری در درون جنبش زنان به وجود آمد. دولت‌های تاچر در انگلستان و ريگان در آمریکا در دهه 1980، كه در نتیجه گسترش اندیشه‌های فمینیستی با معضلات ناشی از روابط آزاد جنسی مانند: افزايش ناهنجاری‌های رفتاری، سوء‌استفاده‌ها و از همه مهم‌تر ازدياد نسل بی‌هويت مواجه شده بودند، آشكارا با اين نهضت ستيز كرده و خواستار اعاده از دست رفته ارزش‌های خانوادگی شدند. این مسئله تا جایی پیش رفت که در موج سوم فمینیسم برخی به سمت احیای خانواده و مادری حرکت کردند. به اعتقاد آنها خانواده و مادری در عین پر زحمت‌بودن، شادی‌آفرین بود چراکه پدیده‌ای طبیعی، اجتماعی و عاطفی بود. [۲۵]

تاریخ شکل‌گیری موج سوم فمینیسم

موج سوم از اواخر دهه 1980 میلادی، در بستر جریان پست‌مدرنیسم و تحولات نظام سرمایه‌داری شکل گرفت. ویژگی مهم این موج، تأکید بر تفاوت‌ها بود. تفاوت بین زنان و مردان، تفاوت بین زنان و مسائل آن‌ها در مناطق و فرهنگ‌های مختلف.[۲۶] از اوایل دهه نود میلادی، رهیافت‌های موج دوم تعدیل شد و تعدّد در دیدگاه‌های فمینیستی ایجاد شد با این وجود موج دوم فمینیسم همچنان آثار خود را در بسیاری از موقعیت‌ها حفظ کرده است. [۲۷] اصطلاحِ «موجِ سومِ فمینیسم» برای نخستین بار بوسیلهٔ ربکا واکر در مقاله‌ای از وی و در سال ۱۹۹۲ به‌کار برده شد.

زمینه‌ها و عوامل شکل‌‎گیری موج سوم فمینیسم

عملکرد افراطی دو موج اول و دوم و بروز ناهنجاری‌ها و در نهايت از دست رفتن ارزش‌ها و جايگاه واقعی زن در جامعه سبب شد تا فمينيسم در اوايل دهه 1990 میلادی يك فرآيند اعتدال را تجربه كند. آن‌ها با يك چرخش عجيب به ستايش و اهميت به دنيا آوردن فرزند و نقش مادری پرداختند. به عبارت دیگر نتیجه ناپسند زیاده‌روی موج دوم در حرکت‌های زن‌مدارانه، افزایش خشونت روزافزون در خانواده و محیط کار و ناامنی جنسی از مهمترین عوامل پیدایش موج سوم فمنیسم در جهان غرب به‌شمار می‌رود.[۲۸]

این تغییر رویکرد تا جایی پیش رفت که خانم جين بتكه الشنين با نوشتن كتاب مرد عمومی، زن خصوصی (1981 میلادی) تلاش نمود ديدگاه‌های افراطی و راديكال در موج دوم را تعديل نمايد. در همین راستا، فمينيست‌های موج سوم برخلاف موج دوم نسبت به ظاهر و رفتار ظريف زنانه تاکید داشتند. آن‌ها با اعتقاد به لزوم احيای مادری، به دفاع از خانواده فرزندمحور و زندگی خصوصی اقدام کردند.[۲۹]

افراد اثرگذار موج سوم فمینیسم

انديشه‌های برخی از پست‌مدرن‌ها همچون ميشل فوكو و ژاك دريدا در برانگيختن موج سوم تأثير بسزایی داشت.

ویژگی موج سوم فمینیسم

مهم‌ترین ویژگی موج سوم فمینیسم، توجه به صداها و اهمیت‌دادن به حاشیه‌ها بود. افراد و صداهایی که تا به حال به رسمیت شناخته نشده بود، توجه شود. مثل جنبش‌هایی که تاکید بر مسائل خاص زنان می‌کردند، مثل زنان سیاه پوست، زنان چاق و یا زنان معلول. برخی جنبش‌ها هم بر مسائل خاص زنان تاکید می‌کردند مثل اکوفمینیسم (طرفدار محیط زیست) یا فمینیست طرفدار صلح. زنان جهان سومی و زنان مسلمان هم در این فضا فمینیست اسلامی را شکل دادند. به‌رسميت شناختن فمینیست‌های هم‌جنس‌گرا یا دوجنس‌گرا در موج سوم اتفاق افتاد.[۳۰] همانطور که اصطلاحِ «موجِ سومِ فمینیسم» نیز برای نخستین بار در سال 1992 میلادی به‌وسیله ربکا واکر، زن رنگین‌پوست و دوجنس‌گرا که به عنوان یکی از چهره های کلیدی فمینیسم موج سوم شناخته می‌شود، در مقاله‌ای به‌کار برده شد.

موج چهارم فمینیسم

به اعتقاد برخی موج سوم فمینیسم هنوز ادامه دارد و تغییر چندانی در فرایند رشد فمینیسم حاصل نشده تا موج جدیدی شکل گرفته باشد. با این وجود با برجسته شدن جنبش MeToo# زمزمه آغاز موج جدیدی از فمینیسم داغ شده است. آنچه مشخص است تلاقی اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و جنسیت، زمینه و ظرفیت جدیدی را برای فعالان فمینیسم و فعالیت‌های فمینیستی ایجاد کرده است.

تاریخ شکل‌گیری موج چهارم فمینیسم

با توجه به فقدان یک رویداد مشخص، زمان شروع موج چهارم فمینیسم دقیقاً مشخص نیست اما به‌اعتقاد برخی، سال 2012 یا 2013 میلادی آغاز موج چهارم فمینیسم به‌شمار می‌رود.

زمینه‌ها و عوامل شکل‌‎گیری موج چهارم فمینیسم

مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و تغییرات در عرصه ارتباطات، افزایش آگاهی زنان، دسترسی سهل‌الوصول به اطلاعات و اثرگذاری آسان‌تر از طریق نت و شبکه‌های اجتماعی در شروع موج چهارم فمینیسم، اثرگذار بوده است. به همین خاطر از این موج با عنوان سایبرفمینیسم نیز نام برده‌اند.

افراد اثرگذار موج چهارم فمینیسم

نظریه‌­پردازان و کنشگران اصلی موج چهارم فمینیسم، فعالین رسانه‌ای هستند.[۳۱]

ویژگی‌های موج چهارم فمینیسم

مبارزه برای آزادی، فردگرایی و تحرک اجتماعی زنان در موج‌های قبلی جای خود را به تلاش برای اجرای عدالت در برابر تجاوز و آزار جنسی، دستمزد برابر برای نیروی کار و مصونیت زنان در موج چهارم داد. فمینیست‌های موج چهارم برای دستیابی به اهداف خود از شبکه‌های اجتماعی بیشترین استفاده را می برند. آنها از این طریق با جهان بزرگتری در ارتباط هستند و توانسته‌اند از طریق اینترنت و شبکه‌های اجتماعی کمپین‌های بزرگی را نظیر جنبش می تو، جنبش آزادی پستان و راهپیمایی سلیطه‌ها شکل دهند.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. وبسایت مورخ، https://movarekhpod.com/types-of-feminism-the-four-waves-2/
  2. توحیدفام، محمد و عیسی‌وند، لیلا، فمینیسم و دموکراسی در گذر تاریخ، فصلنامه علمی پژوهشی علوم سیاسی و روابط بین الملل، دوره سوم، شماره 13، 1389ش.
  3. رضوانی، سلمان، فمنیسم و رسانه‌های تصویری، ‌قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، ص13، 1385ش.
  4. وبسایت مورخ، https://movarekhpod.com/types-of-feminism-the-four-waves-2/
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ سینافر، حبیب، فمینیسم؛ (تاریخچه،امواج،گرایش‌ها و آثار مثبت و منفی جنبش‌ها)، دهمین کنفرانس بین المللی مدیریت و علوم انسانی در ایران، دانشگاه تهران، 1401ش.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ اسفندیار، «روند ظهور فمینیسم در چهار قرن اخیر»، 1387ش
  7. اسفندیار، «روند ظهور فمینیسم در چهار قرن اخیر»، 1387ش
  8. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، 1390ش، ص 66
  9. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، 1390ش، ص 61
  10. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، 1390ش، ص 52-59
  11. زیبایی نژاد، محمدرضا، فمینیسم و دانش‌های فمینیستی، ترجمه، تحلیل و نقد مجموعه دایره المعارف روتلیج، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ص16، 1382ش.
  12. http://www.shiitestudies.org/files/fa/pdf2/B-5/B5-2.pdf
  13. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی، 1382ش، ص 68
  14. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی، 1382ش، ص69
  15. مشیرزاده،از جنبش تا نظریه اجتماعی، 1382ش، ص72-73
  16. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی، 1382ش، ص74-75
  17. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی، 1382ش، ص 76
  18. افتخاری، اصغر، اثبات، مساوات یا قدرت، مطالعات راهبردی زنان، شماره 9، 1379ش.
  19. از جنبش تا نظریه اجتماعی، ص309
  20. مشيرزاده، حميرا، از جنبش تا نظریه‌ اجتماعی؛ تاریخ دو قرن فمینیسم، تهران، انتشارات شيرازه، ص52، 1382ش.
  21. اسفندیار، «روند ظهور فمینیسم در چهار قرن اخیر»، 1387ش
  22. اسفندیار، «روند ظهور فمینیسم در چهار قرن اخیر»، 1387ش
  23. سینافر، حبیب، فمینیسم؛ (تاریخچه،امواج،گرایش‌ها و آثار مثبت و منفی جنبش‌ها)، دهمین کنفرانس بین المللی مدیریت و علوم انسانی در ایران، دانشگاه تهران، 1401ش.
  24. اسفندیار، «روند ظهور فمینیسم در چهار قرن اخیر»، 1387ش
  25. بستان، اسلام و جامعه شناسی خانواده، 1383ش، ص80.
  26. آقاجانی، چالش فمینیسم با عدالت جنسیتی، 1388ش، ص 27
  27. بهشتی، 1385ش، ص 52
  28. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 61
  29. زمینه‌ها و اهداف فمینیسم، تابناک، کد خبر 52504، 31 خرداد 1388ش. https://www.tabnak.ir/fa/news/52504/%D8%B2%D9%85%D9%8A%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D9%81%D9%85%D9%8A%D9%86%D9%8A%D8%B3%D9%85
  30. سینافر، حبیب، فمینیسم؛ (تاریخچه،امواج،گرایش‌ها و آثار مثبت و منفی جنبش‌ها)، دهمین کنفرانس بین المللی مدیریت و علوم انسانی در ایران، دانشگاه تهران، 1401ش.
  31. مهدی‌پور، سارا، زنان و مبارزه آنلاین، سایت سایبرپژوه، 24 شهریور 1399ش. https://cyberpajooh.com/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87-%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86/#_ftn8

منابع مرتبط

  • مشیرزاده، حمیرا؛ از جنبش تا نظریه اجتماعی، تهران، شیرازه، 1382، چاپ اول.
  • آقاجانی، نصرالله، چالش فمینیسم با عدالت جنسیتی، مطالعات راهبردی زنان، سال دوازدهم، شماره 46، زمستان 1388.
  • کریس بیسلی، چیستی فمینیسم، ترجمه زمردی، محمد‌رضا، تهران: روشنگران، چاپ اول، 1385.
  • اسفندیار، سرور، روند ظهور فمینیسم در چهار قرن اخیر، مجله پیام زن، فروردین 1387، شماره 193.
  • بستان(نجفی)، حسین، اسلام و جامعه‌شناسی خانواده، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1383
  • رودگر، نرگس، فمینیسم: تاریخچه، نظریات، گرایش‌ها، نقد، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، تهران: سازمان ملی جوانان، چاپ دوم، تابستان 1394.