سیمون دوبوار

از ویکی‌جنسیت
(تغییرمسیر از سیمون دوبووار)
سیمون دوبوار
اطلاعات شخصی
زاده ۹ ژانویه ۱۹۰۸؛ پاریس، فرانسه
مکتب فمینیسم اگزیستانسیالیسم
درگذشت ۱۴ آوریل ۱۹۸۶ (۷۸ سال)؛ پاریس، فرانسه
همسر

ژان پل سارتر (۱۹۸۰-۱۹۲۹)

نلسون آلگرن (۱۹۶۴–۱۹۴۷)

کلود لنزمن (۱۹۵۹–۱۹۵۲)

سیمون دوبوار؛ [۱] نویسنده‌ی اگزیستانسیالیست و فمینیست .

سیمون دوبوار در سال 1908م در خانواده‌ای بورژوا در پاریس زاده شد. او در دانشگاه سوربن به تحصیل فلسفه پرداخت و ارتباط نامشروعی با ژان پل سارتر[۲] داشت. دوبوار معتقد بود نباید آزادی فردی را به پای هیچ چیزی قربانی کرد. او هیچ گاه با سارتر ازدواج نکرد. او به علت نظریات خود در حوزه‌ی جنسیت و ترکیب آن با کنشگری اجتماعی، از سال 1968 به عنوان «مادر فمینسیم» شناخته شد. او نویسنده‌ی مانیفست 343 بیانیه‌ای در آزادی سقط جنین بود. این بیانیه به آزادی زنان فرانسوی در سقط جنین- که در آن زمان در فرانسه غیرقانونی بود- اقرار کرده و خواستار واگذاری حق تصمیم‌گیری به زنان شده بود.

کتاب مهم سیمون دوبوار با نام "جنس دوم" از ماندگارترین متون فمینسیتی است؛ چراکه بسیاری فصل‌بندی مفهوم جنسیت را مدیون این اثر دانسته‌اند. او از تأثیرگذارترین افراد بر موج دوم فمینیسم در قرن بیستم بود.

زندگی‌نامه

سیمون دوبوار در نهم ژانویه 1908م در خانواده‌ای مرفه در پاریس به دنیا آمد. کودکی شاد را سپری کرد. پدرش به شغل وکالت اشتغال داشت و مردی با فرهنگ و مادرش، زنی دلسوز و مهربان بود. به این ترتیب فضایی تنیده از آسودگی خیال، توأم با مهر و محبت، کودکی او را در بر گرفته بود و چون برادری نداشت از دختر بودن خود در شگفت نبود. از پنج سالگی به یک مدرسه کاتولیکی رفت؛ مدرسه‌ای که به گفته خودش، هرگز او را اقناع نمی‌کرد. در دوره دبیرستان، همواره شاگرد ممتاز دبیرستان دزیر [۳] بود. پسر عمویش که عشق دوره نوجوانی دوبوار بود، ذهن وی را به تمامی نسبت به میراث فرهنگی‌اش بیدار کرد. دوبوار در کتاب خاطرات خود چنین می‌نویسد:

«ژاک[۴]، شاعران و نویسندگان بسیاری را می‌شناخت که من هیچ درباره‌شان نمی‌دانستم. همراه با او معمولاً همهمه‌ای دور از جهانی که دروازه‌هایش به روی من بسته بود به خانه می‌آمد. وای که چقدر دلم می‌خواست در این جهان کند و کاو کنم. پدر با غرور می‌گفت: «سیمون ذهن مردها را دارد؛ مثل مردها فکر می‌کند. اصلاً یک پا مرد است.» با این همه با من مثل دختر بچه‌ها رفتار می‌کرد. ژاک و دوستانش کتاب‌های واقعی می‌خواندند و در جریان تمام وقایع روز بودند. آنها در فضایی باز و آزاد زندگی می‌کردند و من محبوس کودکستان بودم.»[۵] به این ترتیب دوبوار به مطالعه ترغیب شد و کتاب‌ها از عنفوان جوانی، قلمرو او شدند تا ذهن کنجکاوش را سیراب کنند.

در سال 1925م دوبوار دیپلم گرفت و علی‌رغم مخالفت خانواده‌اش، حرفه معلمی را برای خود برگزید. در همین سال در انستیتوسن ماری[۶] به تحصیل ادبیات و فلسفه مشغول شد. سپس به دانشگاه سوربن رفت و تا اخذ مدرک لیسانس یکسری برنامه مطالعاتی فشرده را که شامل خواندن آثار فلاسفه مشهور هم‌چون دکارت، کانت، برگسون، نیچه و دیگران بود در دستور کار خود قرار داد. سال 1928م به چند دلیل، سالی بس مهم در زندگی‌اش بود. نخست لیسانس خود را از سوربن گرفت و آنگاه آشنایی با ژان‌ پل ‌سارتر پیش آمد.[۷]

سارتر، آندره اربو[۸] و پل نیزان[۹]، سه دانشجوی فلسفه بودند که محفلی به هم پیوسته را شکل دادند. سیمون دوبووار موفق شد به این جمع راه یابد. دوبوار این سال‌ها را تا پیش از جنگ دوم جهانی، «سالهای طلایی» عمر خود می‌نامد و این، آغاز کنار هم قرار گرفتن ژان پل سارتر و سیمون دوبوار به عنوان زوجی بود که تا پایان عمرشان دوام آورد. خود او می‌گوید:

«من و سارتر همچون پریان در دایره سحرآمیز خلوت خود می‌زیستیم ...»[۱۰]

به اعتقاد برخی از دانشمندان زندگی شخصی و حتی نوشته‌های دوبوار بر خلاف زندگی زنانه و نامتعارف بوده‌است: «به اقرار همه، زندگی او خلاف عرف بود. نوشته‌های او دو برابر زندگی‌اش خلاف عرف است؛ زیرا تحلیلی است لجوجانه از زندگی زنانه نامتعارف.»[۱۱]

سیمون دوبوار در چهاردهم آوریل 1986م در سن 78 سالگی در پاریس چشم از جهان فروبست.[۱۲]

دیدگاه‌

بحث‌های دوبوار، راه‌هایی که تفاوت‌های جنسیتی از طریق آنها منجر به ایجاد سلسله مراتب میان زنان و مردان می شود را آشکار می کند. او تلاش می‌کند نشان دهد که چگونه قواعد مردانه همواره "بهنجار" تلقی شده و کارها و مسائل زنانه به مثابه اموری حاشیه‌ای و متعلق به "دیگری" تعریف می‌شود. دوبوار استدلال می‌کند که زنان، همواره دیگریِ مردان به حساب آورده شده‌اند، و چنین ادراکی را در هویت خود درونی ساخته‌اند. بنابراین مردان کنش‌گرا، و زنان کنش‌پذیر هستند.[۱۳]

به زعم دوبوار زنانگی در فرهنگ غربی چیزی میان "مردانگی و اختگی" معنا می شود. بنابراین چنین تمدنی تا اعماق خود مردانه است و زنان نسبت به آن صرفا موجوداتی خارجی می‌باشند. دوبوار به‌عنوان یک اگزیستانسیالیست باور دارد که بودن مقدم بر ماهیت است. وی به‌ همین منوال استنباط می‌کند که "انسان زن زاده نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود"، چرا دختران از ابتدای کودکی، نقش‌های فرهنگی معینی را می‌پذیرند. تز کلی او، نشان دادن آن است که چگونه زنان به وسیله‌ی تاریخ و افسانه‌هایی تعریف و محدود شده‌اند که آن‌ها را در جایگاهی پایین‌تر قرار می‌دهد. به باور دوبوار، تاریخ فرهنگی مانع از آن شده‌است که زنان آزادی خود را درک و بر اساس آن عمل کنند، اما آن‌ها می‌توانند با نفی این افسانه‌های فرهنگی، خود را بازتعریف کنند. در مقابل، تا زمانی که زنان به مردان و سنت‌های فرهنگی اجازه دهند تا چیستی آنان را تعریف کنند، آزاد نخواهند بود. دوبووار استدلال‌های زیست‌شناختی، روانشناختی، و ماده‌گرایانه را، برای تبیین دسته‌ای از ویژگی‌های رفتاری زنان که از کنترل فرهنگ خارج است، نفی می‌کند.[۱۴]

دوبوار بر این باور است که با وجود ساختارهای فرهنگی موجود (همچون ازدواج، مادری، روابط زن- مرد) زنان، بختی برای آزادی یا برابری ندارند. با این وجود، دوبوار خوش‌بین بود و عقیده داشت زنان می‌توانند زمینه‌ی آزادی خود را فراهم کنند. آن‌ها می‌توانند افسانه‌های فرهنگی را به چالش بکشند، می‌توانند استقلال اقتصادی بیشتری را تجربه کنند و بر تصور اشتباه پایین‌دست بودنشان در هنر و ادبیات فائق آیند. قرائت دوبوار از جنسیت به مثابه امری برساخته، محور کلیدی نظریات فمینسیتی در دهه‌ی 1970م بود و تا حدی به تاثیر گذاری سیاسی نیز انجامید تا آنجا که فرهنگ عامه‌ی جوانان نیز به این مسئله صحه گذاشت و علاقه برای پوشیدن لباس‌های "مربوط به دو جنس" از همین منظر معنا می‌یابد.[۱۵]

سیمون دوبوار بر این باور بود که شخصیت دختران و زنان می توانست بسیار متفاوت با الگوی نابرابر کنونی شکل گیرد، مشروط به اینکه دختر بچه از ابتدا با همان توقعات و پاداش‌ها و با همان سخت گیری‌های و آزادی‌هایی تربیت می‌شد که برادرانش تربیت می شوند. در همان تحصیلات و همان بازی‌ها سهیم می‌شد، وعده آینده یکسانی با آینده پسر بچه به وی داده می‌شد و توسط مردان و زنانی احاطه می‌گردید که در نگاهش آشکارا یکسان و برابر بودند.[۱۶]

نظریه پردازان معاصر هنوز به کندوکاو در زمینه‌هایی می پردازند که در کتاب جنس دوم دوبوار مطرح شده است. بنابراین در بطن هر گفتگوی فمینیستی می توان رد نوعی گفتگو با سیمون دوبوار را پی گرفت.[۱۷]

دیگر بودنی به زعم دوبوار در نهادهای ازدواج و مادری تحکیم می‌شود. او در این باب می‌گوید: مادریت به صورت کنونی همچنان که برخی فمینیست‌ها می‌گویند به راستی زنان امروز را به برده بدل می‌سازد. و به گمان من مادریت خطرناک‌ترین دامی است که بر سر راه تمامی زنانی که می خواند آزاد و مستقل باشند، زندگی خود را اداره کنند، استقلال اندیشه داشته باشند و به شیوه‌ی خود زندگی کنند گسترده شده است.

تحلیل دوبوار از ستم بر زنان در کتاب جنس دوم با انتقادات بسیاری روبرو شده‌است: به سبب آرمان‌گرایی آن- تأکید دوبوار بر اسطوره‌ها و انگاره‌ها و ارائه ندادن راهبردی عملی برای آزادی بخشی؛ و به سبب نگاه قومیت‌گرا و مردمحور آن- گرایش دوبوار به تعمیم تجربه زنان بورژوای اروپایی و تأکید بر بی‌ثمری تاریخی زنان که از آن تعمیم ناشی می‌شود.[۱۸]

در شرایطی که فمینیسم در شاخه‌های مختلف علوم نفوذ کرده و بر شمار انواع فمینیسم افزوده می شود، کتاب‌های سیمون دوبوار از تقدس گرایی عدول نمود و حتی برخی منتقدین از دهه 80 تاکنون به طرد و رد نظرات وی پرداخته‌اند تا جایی که شاهد اعتراضات و رشد نگرش‌های منفی نسبت به شخصیت علمی و روانی سیمون دوبوار هستیم. به نظر منتقدان، کتاب جنس دوم از کمبود دانش فلسفی سیاسی همراه با ضعف شخصیتی مؤلف رنج می‌برد، آنها در مطالعات متعدد و در مراسم بزرگداشت او که 50 سال پس از مرگش برگزار گردید موارد ذیل را مطرح نمودند:

  1. کمبود دانش سیاسی سیمون دوبوار تا حدی بوده که مسائل سیاسی زنان را در زمانش (جنگ جهانی دوم) نشناخته و موقعیت جامعه خود را درک نکرده بود.
  2. در مورد رابطه اش با ژان پل سارتر تا مدت ها لقب بت‌پرستی را به وی نسبت داده‌اند.
  3. بلند پروازی[۱۹]؛ لقب دیگر او از سوی منتقدانش است، زیرا چنین تصور می‌شود که وی با کتاب جنس دوم خود در تغییر و تحریف جنسیت نقش داشته است، در حالی‌که خود او همیشه یک زن ماند و محققین هر روز بر غیرعلمی بودن کتایش بیشتر اصرار می ورزند. يزدخواستي، بهجت، «مروري بر افكار سيمون دوبوار»، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

به اعتقاد آندره میشل هر چند جنبه‌های تئوری سیمون دوبوار را نمی‌توانیم نادیده بگیریم، اما این خطای او که ایده‌اليسم و فردگرایی را در تئوری‌های خود مخلوط کرد، باعث شد تا نظریه‌اش از اعتبار ساقط شود.[۲۰]

از دیگر مباحث مطرح بر تئوری‌های سیمون دوبوار این است که، همه زنان جهان را به طور یکسان در فشار و سلطه‌های متعدد و خاص می‌بینند. منظور وی، تفاوت بین «دیگران[۲۱]» است که در تئوری «دیگران» به آن را مطرح می‌کند. در واقع افراد را تنها بین دو جنس متفاوت می‌بیند. به اعتقاد وی همجنس‌خواهان در تمام فرهنگ‌ها مشکل دارند.[۲۲]

سیمون دوبوار جمله‌های زیادی را با کلمات، اسامی و القاب به زنان نسبت می‌دهد که بسیاری از فمینیست‌ها به همین جهت بر فمینیست بودن او شک می‌کنند و به نظر برخی او کسی است که حرمت زنان را با این کلمات شکسته و کمتر کسی تاکنون این‌چنین در مورد زنان نوشته‌ است، به عنوان مثال او در کتاب «عوامل توانمند[۲۳]» صفات دخترک بیچاره[۲۴]، عصبی[۲۵]، به عقب رانده شده[۲۶]، بدخلق و ترش[۲۷]، تندخو، لبريز از کمبودها و عقده‌ها[۲۸] نسبت به مردان و زنان دیگر، کمبود جنسی‌دار[۲۹]، متقاضی جنسی با رایزن جنسی[۳۰]، همجنس‌باز[۳۱]، صد بار کورتاژ شده[۳۲]، مادر پنهانی.[۳۳] ناراحت و بدبخت[۳۴] را به زنان نسبت می‌دهد.[۳۵]

این صفات منفی از سوی سیمون دوبوار نشان از نگاه فرودست وی به زنان است، او با قلم خود به زنان توهین نموده است، لذا یکی از دلایلی که فمینیسم‌ها به فمینیسم بودن دوبوار شک می‌کنند در همین طرز نوشتار وی می‌باشد. [۳۶]

هم‌چنین توريل موا در کتاب «تئوری فمینیسم» سیمون دوبوار تحلیلی از داده‌های کیفی مجموعه آثار سیمون ارائه می‌کند و ضمن نشان دادن جدی و علمی نبودن نظرات سیمون دوبوار، آنها را تمکین کننده، متلک گو، نیش دار و مایه حقارت می‌داند[۳۷] و ثابت می کند که معانی و محتوایی که در ادبیات غیر قابل استفاده و غیر مصطلح بوده، از سوی سیمون دوبوار عادی تلقی شده است.[۳۸]

جین بتکه الشتاین در نقد خود بر جنس دوم سه نکته متذکر می‌شود:

  1. درک مطالب کتاب برای اکثریت زنان بسیار دشوار است. «درون مانایی»، «تعالی جویی»، «گوهر»، «وجود»، «هستی در خود» و «هستی برای خود» مستقیما از تجربیات زندگی زن مایه نمی‌گیرند و در واقع مفاهیمی انتزاهی‌اند که فیلسوف در برج عاج خود به آن‌ها اندیشیده است.[۳۹]
  2. دومین نکته مهم در نقد الشتاین به اعتراض او نسبت به تلقی دوبوار از بدن زن مربوط می‌شود. پیکر زن در جنس دوم اغلب جلوه‌ای منفی دارد و مفلوک، بی اهمیت، کثیف، شرم آور، مزاحم و ذاتا بیگانه تلقی می‌شود. به نظر الشتاین ریشه ی بدگمانی بارز دوبوار نسبت به پیکر زن از یکسو در انزجاری است که وجودگرایان نسبت به جنسیت و فناپذیری بدن انسان دارند و از سوی دیگر ناشی از دغدغه‌های فمینیستی درباره‌ی تعهداتی است که پیکر زنانه به زن تحمیل می‌کند. از آنجا که فروپاشی آرام بدن نشانه‌ای بر نزدیک شدن مرگ یعنی پایان آگاهی و آزادی و فاعلیت است، وجودگرایانی مانند دوبوار چندان علاقه ندارند از بدن که برای ایشان تجلی نیروی نیستی است، تمجید کنند.[۴۰]
  3. سومین نکته، تحسین معیارهای عمدتا مردانه در کتاب جنس دوم است. از نظر دوبوار مرد شخصیتی فعال و زنده و مسلط و تعالی‌جو دارد. به نظر الشتاین بی ارزش شمردن بدن زن در کتاب جنس دوم برخاسته از تصور سیمون دوبوار است که بدن مرد را تا حد الگویی آرمانی ارتقا می‌دهد.[۴۱]

آثار

  • جنس دوم
  • خون دیگران
  • ماندارین‌ها
  • خاطرات یک دختر مطیع
  • زن وانهاده
  • کهنسالی
  • وداع با سارتر [۴۲]

جستارهای وابسته

‌پانویس

  1. De Beavoir, simon.
  2. jean Paul Sartre.
  3. Desir
  4. jacque.
  5. دوبووار، سیمون، خاطرات، ترجمه قاسم صنعوی، 1383ش، ص 98-97.
  6. Institut Saint Marrie.
  7. دوبووار، سیمون، خاطرات، ترجمه قاسم صنعوی، 1383ش، ص 98-97.
  8. Anderre Arabe.
  9. Paul Nauzan.
  10. دوبووار، سیمون، خاطرات، ترجمه قاسم صنعوی، 1383ش، ص 98-97.
  11. مکلینتاک،آن، سیمون دوبوار، ترجمه صفیه روحی، 1372ش، ص 7.
  12. «سیمون دوبووار: دیوِ دنیای مردسالار و دلبرِ سارتر»، وب سایت ایران کتاب
  13. سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا؛ نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار، مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم؛ شماره2، تابستان 1979م
  14. پیلچر، 2004م، ص57.
  15. پیلچر، 2004م، ص57.
  16. سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا؛ نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار؛ مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم؛ شماره2، تابستان 1979ش.
  17. سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا؛ نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار؛ مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم؛ شماره2، تابستان 1979ش.
  18. سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا؛ نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار؛ مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم؛ شماره2، تابستان 1979ش.
  19. Piedestel.
  20. 17/8/2005 A, Michell.htmt.
  21. Alterite.
  22. Sylvie Chaperon, 1997, p3.
  23. La farce des choses.
  24. pauvre fille.
  25. nervosé.
  26. une refouples.
  27. aigrie.
  28. les complexes en manque.
  29. manque sexuelle.
  30. mym phomane.
  31. lesbien.
  32. cents fois Avorte.
  33. mere Cache.
  34. mapheureux.
  35. Toril moi, 1997, p205.
  36. تانگ، رزماری، نقد و نظر: نظریه های فمینیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی، 1378ش، ص337-339.
  37. Ibid, p22.
  38. تانگ، رزماری، نقد و نظر: نظریه های فمینیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی، 1378ش، ص337-339.
  39. Elshtain, Jean bethke. 1981. public man, private women. princeton, N.J: princeton university press.
  40. تانگ، رزماری، نقد و نظر: نظریه های فمینیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی، 1378ش، ص337-339.
  41. تانگ، رزماری، نقد و نظر: نظریه های فمینیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی، 1378ش، ص337-339.
  42. «زندگینامه و کتاب‌های سیمون دوبوار؛ معرفی ۸ کتاب از مهم‌ترین آثار او»، وب‌سایت چطور

منابع

  • دوبووار، سیمون، خاطرات، ترجمه قاسم صنعوی (2جلد) جلد اول، توس، تهران، 1383ش.
  • مکلینتاک، ان، سیمون دوبوار، ترجمه صفیه روحی، نشر نشانه، تهران، 1372ش.
  • «سیمون دوبووار: دیوِ دنیای مردسالار و دلبرِ سارتر»، وب سایت ایران کتاب، تاریخ بازدید: 26 دی 1401ش.
  • سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا، نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار، مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم، شماره2، تابستان 1979م.
  • تانگ، رزماری، نقد و نظر: نظریه های فمینیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی، چاپ سوم، 1378ش.
  • «زندگینامه و کتاب‌های سیمون دوبوار؛ معرفی ۸ کتاب از مهم‌ترین آثار او»، وب‌سایت چطور، تاریخ بازدید: 26 دی 1401ش.
  • يزدخواستي، بهجت ، «مروري بر افكار سيمون دوبوار»، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تاریخ بازدید: 26 دی 1401ش.