ضرب و جرح
ضرب و جرح در تمام جوامع حتی در جوامع اسلامی قابل مشاهده میباشد، با وجود آنکه نگاه به خانواده نگاهی کاملاً متفاوت است و غایت تشکیل خانواده را آرامش و آسایش برای اعضای آن میداند، ولی شاهد ستم از جمله خشونت به انواع مختلف بر علیه زنان در این نهاد اجتماعی کوچک هستیم ضرب و جرح عمدی زنان توسط همسر و نقش آن در تقاضای طلاق در شهر قزوین در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت .همچنین علل و عوامل ضرب و جرح زنان با توجه به موقعیت اجتماعی و تحصیلی آنان در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفت و تأثیر ضرب و جرح و نقش آن در دادخواست طلاق توسط زنان ارزیابی شد.
چارچوب نظری پژوهش
نظریه درماندگی اکتسابی است که توسط لنوروالكر (۱۹۸۰) درباره کتک خوردن مطرح شده است. والكر روانشناسی است که پژوهش گستردهای درباره زنان کتکخورده انجام داده است. این تبیین متکی بر همان نظریه درماندگی اکتسابی است که حاکی از این است که افسردگی به این علت ایجاد میشود که فرد یاد گرفته است که او درمانده است و نمیتواند بازدههای مهم زندگی را کنترل کند. مارتین سلیگمن روانشناس (۱۹۷۵) معتقد است که افراد افسرده تاریخچه زندگی دارند که براساس آن در مهارتیابیهای موفقیتآمیز و کنترل بر زندگیشان ناتوان شدهاند. آنها به طور خلاصه خود را افرادی در مانده میبینند. البته باید گفت این احساس درماندگی متکی بر نظریه یادگیری است. براساس این دیدگاه، زن کتک خورده تاریخچهای نافعالی و درماندگی را در جریان جامعهپذیری نقش جنسیتی خود در دوران کودکی تجربه میکند. در بزرگسالی، کتک خوردن درماندگی او را افزایش میدهد. این نظریه افسردگی تجربه شده توسط زنان کتک خورده را تبیین میکند. نظریه جامعهشناسی باز هم دیدگاه دیگری را ارائه میدهد. (۱۹۸۰,Straus) تأکید این نظریه پر هنجارها و نگرشها در جامعه ما است که خشونت را در بین خانوادهها میپذیرد، خصوصاً خشونت شوهران را نسبت به همسرانشان. دیدگاه طرفدار حقوق زنان معتقد است که کتک زدن همسر هم علت و هم معلول نابرابری قدرت بین مردان و زنان در جامعه ماست. (Walkerء ۱۹۸۰) نابرابری در قدرت، کتک زدن همسر را ایجاد میکند؛ چراکه کتک زدن به عنوان منطقی برای مرد عمل میکند تا همسر خود را به نظم در آورد.
فرضیه اصلی تحقیق
کتک خوردن زنان توسط همسر خود نمیتواند علت جدی برای تصمیم آنان در ارائه دادخواست طلاق باشد.
فرضیههای فرعی تحقیق
- فرضیه فرعی اول: بین میزان کتک زدن همسر و توجه به مسائل دینی رابطه وجود دارد.
- فرضیه فرعی دوم: بین کتک زدن همسر و تحصیلات زن رابطه وجود دارد.
- فرضیه فرعی سوم: بالا بودن پایگاه اجتماعی و اقتصادی زنان موجب کاهش خشونت از سوی مردان میشود.
- فرضیه فرعی چهارم: وجود رابطه بین خشونت مردان و ایجاد اختلالات روانی در زنان.
ابزارهای پژوهش
ابزارهای این پژوهش را پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه اصلی برای سنجش فرضیهها تشکیل میدادند.
روش اجرا
در ابتدا به تمامی واحدهای پژوهش توضیحاتی پیرامون مطالعه حاضر داده شد. واحدهای پژوهش به طور تصادفی انتخاب و به سوالات مطرح شده پاسخ دادند.
آمار و آنالیز
جهت تجزیه و تحلیل دادهها، دادههای جمعآوری شده توسط کامپیوتر وارد نرم افزار SPSS گردید. جهت تجزیه و تحلیل از آمار توصیفی و آزمونهای کای اسکوئر استفاده گردید.
یافتهها
نتایج و یافتههای پژوهش در دو بخش یافتههای توصیفی و یافتههای مربوط به فرضیه پژوهش ارائه میگردد.
- یافتههای توصیفی
واحدهای پژوهش از نظر متغیرهای سن، سطح تحصیلات، شغل، تحصیلات همسر، شغل همسر، تعداد فرزندان، سابقه زندگی مشترک، علت مراجعه، تفاوت سنی با همسر و نحوه آشنایی قبل از ازدواج قرار گرفتند.
- یافتههای اصلی
در این بخش به بررسی رابطهی بین برخی متغیرها در قالب فرضیات رابطهای خواهیم پرداخت. با توجه به کیفی (اسمی و رتبهای بودن متغیرها برای بررسی رابطهی بین آنها از آزمون کای اسکوئر دو طرفه (جدول توافقی) استفاده نمودهایم.
- فرضیه فرعی اول: رابطهی بین میزان کتک زدن همسر و توجه به مسائل دینی افرادی که توجه چندانی به مسائل دینی ندارند و یا دین را به سخره میگیرند بیشتر از خود رفتار تهاجمی نشان میدهند.
- فرضیه فرعی دوم: رابطهی بین میزان کتک زدن همسر و تحصیلات زن داشتن تحصیلات آکادمیک زن موجب کاهش خشونت از سوی همسر میشود و این کاهش معنی دار نیز میباشد.
- فرضیه شماره سوم: رابطهی بین میزان کتک زدن همسر و شغل زن داشتن شغل زن (به خصوص مشاغل علمی) موجب کاهش خشونت از سوی همسر میشود و این کاهش معنی دار نیز میباشد.
- فرضیه فرعی چهارم: رابطهی بین میزان کتک زدن همسر و آسیبهای روانی ایجاد شده
- فرضیه اصلی: رابطهی بین میزان خشونت در خانه علیه زنان و علت مراجعه به دادگاه و درخواست ایشان برای طلاق
پیشنهادها
پیشگیری از بزهدیدگی زنان با توجه به موضوع ضرب و جرح به نظر میرسد باید الگوی فکری مسلط که مجموعهای باورها، ارزشها و تکنیکها را تشکیل میدهد و هرکس به نوعی در آن نقشی دارد از جمله دانشمندان، روانشناسان و قانونگذاران یک جامعه باید درباره حقوق زنان هماهنگ باشد، امروزه با وجود فعالیتها و تلاشهای زیادی که شده است همچنان جهان بر محور مردان میچرخد، البته تأكید بر این نیست که جهان بر حول محور زنان بچرخد، اما تأكید بر زنان باید همانند تأكید بر مردان باشد.
ارائه راهکار
- راهکارهای اجتماعی
شامل آشنایی با حقوق و تکالیف، توجه به نقش کاربردی زن در خانواده و اصلاح آداب و رسوم اجتماع.
- راهکارهای حقوقی
جرمانگاری: نخستین گام جرم انگاری در مسیر حمایت کیفری از رهگذر سازکاری به نام جرمانگاری است. نمونههای اتخاذ سیاست کیفری افتراقی از طریق ساز کار جرم انگاریهای ویژه در جهت حمایت از زنان بزهدیده مدنظر قانونگذار بوده است.
تشدید مجازات: با تشدید مجازات میتوان با بالابردن بهای جرم از زنانی که معمولا از سایر افراد جامعه آسیبپذیرتر هستند، حمایت کرد. تشدید کیفر بزهکارانی که بزهدیده آنها یک زن است می تواند موجب برخوردی قاطع در مقابل مجرمان خانگی باشد.
- راهکارهای اجتماعی
آموزش و ترویج آموزههای دینی و رویکردهای معنوی
از نظر فرهنگ دینی، زن در نظام خانواده جایگاه و موقعیت ویژهای دارد و هیچ کس حق ندارد وی را مورد توبیخ، توهین و سرزنش قرار داده، حیثیت و کرامت اسلامی و انسانی او را با نسبتهای ناروا و الفاظ رکیک و یا با اعمال قدرت فیزیک و اذیت و آزار جسمی خدشه دار سازد.
سعی در جهت ارتقای پایگاهی اجتماعی اقتصادی زنان
در این رابطه در توضیح فرضیات آورده شد و قطعا افرادی که موقعیتهای پایگاهی بالاتری هستند، در زندگی خود با تجارب دردناک کمتری مواجه میشوند و دسترسی به منابع و امکانات است که به آنان امکان میدهد که با عوامل تنشزایی که ممکن است در زندگیشان بوجود بیاید مقابله کنند.
راهکارهای روانشناختی
بخشی از خشونت در خانواده بر علیه زنان نتیجه قرارگرفتن در موقعیت پایینتر به لحاظ فقر اقتصادی و نداشتن حمایت اجتماعی باشد و بخشی نتیجه شرایط خاص جنسیت آنان باشد و به این نتیجه رسید که خشونت در خانواده میتواند با بالارفتن سطح درآمد و تحصیلات زنان تقلیل یابد، اما زنان به لحاظ جنسیت همواره در مواجهه با تعصب و تبعیض بودهاند، دسترسی به قدرت رسمی مورد نیاز برای تغییر این وضعیت را به آسانی نداشتهاند.
- رفتار درمانی - شناختی
دراین روش نه تنها بدکارکردهای رفتاری مشخص میشود، یعنی زن رفتارهای انطباق یافته تری را جایگزین رفتارهای اجتنابی نماید. زن باورهای منفی را کشف میکند، سپس کشف میکند این باورها غیرمنطقی هستند و به تجدید ساختارشناختی خود میپردازد و باورهای مثبت را جایگزین میکند.
- درمان غیر تبعیضگرایانه جنسی
آنچه بدان درمان غیر تبعیضگرایانه جنسی گفته میشود شاید اساسیترین آنست که خاستگاه اولیه آسیبشناسی زنان اجتماعی و بیرونی است و فردی و درونی نیست و دیگر اینکه درمان مبتنی بر طرفداری از حقوق زنان با سازگاری فردی نسبت به شرایط اجتماعی مخالف است، هدف تغییر اجتماعی و سیاسی است.
- افزایش مهارتهای بین فردی
زنان باید بیاموزند که در برخورد با موقعیتهای فردی خود در حل مسائل انعطافپذیری داشته باشد و دامنه وسیعی از مهارتهای زندگی و مهارتهای بین فردی را در خود ایجاد کنند. به علاوه بر مباحث بیرونی نیز تأکید داشته باشند.
- عدم وابستگی
وابستگی شامل اعمال وابسته است، مثل بیان درماندگی یا ضعف و وابستگی روانشناختی که در آن فرد از لحاظ عاطفی به حدی وابسته دیگری است که هویت مستقل ندارد و ممکن است بدون دیگری احساس درماندگی کند.
میزان مرگ ناشی از خشونت خانگی در ایران
در ایران طبق آخرین آماری که در سال ۱۳۹۳ توسط سخنگوی حقوقی و قضایی مجلس ارائه شد، میزان مرگ ناشی از خشونت در میان زنان بین ۱۵ تا ۴۴سال با مرگ ناشی از سرطان برابر است کمتر از ۳۵ درصد خشونتهای خانگی در ایران به پلیس گزارش میشود که در این میان ۵۲ درصد زنان در زندگی خود دچار خشونت روانی و کلامی شدند، ۳۷ درصد در معرض خشونت فیزیکی قرارگرفتن دراین تحقیق سعی بر آن است که به بیان تأثیر ضرب و جرح و نقش آن در دادخواست طلاق توسط زنان بپردازد همچنین به علل ضرب و جرح زنان در خانواده پرداخته و سعی در تبیین و ارائه راهکار مناسب در این رابطه نموده است. در نتایج بدست آمده از این پژوهش مشاهده میشود بالا بودن جایگاه اجتماعی و اقتصادی زنان موجب کاهش خشونت از سوی مردان میشود. مشخص شد که هرچه زنان از تحصیلات بالاتر و شغل برخوردار باشند، کمتر مورد خشونت از سوی همسر واقع میشوند و هر چه زنان مورد خشونت بیشتر از سوی همسر واقع شوند بیشتر دچار افسردگی خواهند شد که بدون شک افسردگی خود عامل ایجاد اختلالات روانی دیگر خواهد شد.
کلمات کلیدی
حقوق زنان، خشونت علیه زنان، خشونت خانگی، کلیشههای جنسیتی، هویت جنسیتی.