عوامل خشونت علیه زنان
درجه مقاله
پژوهشی-علمی
چکیده
خشونت علیه زنان در طول تاریخ در جوامع بشری به اشکال و انواع گوناگون وجود داشته که در برخی جوامع این آسیب اجتماعی تشدید شدهاست. پدیده دردناک خشونت علیه زنان درابعاد مختلف آن سلامت جسم و روان زنان را به خطر میاندازد و حقوق انسانی آنان را مورد تجاوز قرار میدهد. خشونت علیه زنان پدیده ای است که در آن زن به خاطر جنسیت خود و به علت صرفاً زن بودن مورد اعمال زور و تضییع حق از سوی جنس مخالف قرار میگیرد. بطور کلی هر نوع عمل یا رفتاری که به آسیب جسمی، جنسی و روانی یا محرومیت و عذاب زن منجر شود خشونت علیه زنان گفته میشود. تهدید به چنین اعمال و رفتاری، محرومیت از آزادی به اجبار یا به اختیار، اعم از زندگی شخصی و یا جمعی نیز جزء خشونت علیه زنان میباشد. پژوهش حاضر، با هدف بررسی عوامل اجتماعی موثر بر خشونت علیه زنان انجام یافته است.
واژگان کلیدی
خشونت علیه زنان، خشونت جسمی، خشونت روانی، خشونت جنسی، خشونت اقتصادی.
مقدمه
خشونت در همه جوامع حتی در جوامع غربی با اشکال مختلف وجود داشته است و آمارهای سازمان های رسمی نشان گرافزایش این پدیده است. تعریف و مصادیق خشونت علیه زنان اگر چه در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه و عقب افتاده با توجه به تمایزات فرهنگها و قوانین متفاوت است، اما ماهیت و نفس رفتار خشونتآمیز با زنان و آسیب پذیری جامعه تا حد زیادی در همه جوامع مشابه است. خشونت علیه زنان که هر ساله به قتل و نقص عضو و آزار روحی بسیاری منتهی میشود، همگی نشان از افزایش یک بحران دارد. بحرانی که هر روز به وسعت آن افزوده میشود. خشونت علیه زنان در خانواده در محیط بسته باقی مانده و به بیرون درز پیدا نمیکند. چه بسا مشکلات روانی چون تنهایی، افسردگی، اضطراب، وسواس و اختلال در خوردن و خواب، سرزنش خود، آسیب اندامهای داخلی، بیماری، عفونتها و... از عواقب کشنده و آسیبزای خشونت علیه زنان است که همچنان از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
گزارش مقاله
خشونت علیه زنان در همه جوامع حتی غربی وجود دارد. خشونت یک معضل و آسیب اجتماعی بشمار میرود که دراین مقاله ابتدا خشونت و انواع آن را بررسی شدهاست و از مبانی نظری ارائـه شده صحبت شدهاست خشونت و جرم به عنوان پدیده و مسئلهای اجتماعی مورد توجه اندیشمندان رشتههای مختلف قرار گرفته است. هرکدام از آنان این پدیده را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دادهاند و این موجب دستهبندیهای گوناگون شدهاست. در این تحقیق بیشتر بر عوامل اجتماعی تأکید شده است.
تعریف خشونت
خشونت عبارت است از: درشتی، زبری، ناهمواری، مقابل نرم، تندخویی، بیرحمی. سازمان بهداشت جهانی، خشونت را اینگونه تعریف میکند : استفادهی عمدی از نیروی فیزیکی یا قدرت با تهدید یا تمایل، علیه خود با دیگری، گروه یا جامعه که موجب بروز آسیب، مرگ، آسیبهای روانی، ضعف شدید و یا انواع محرومیتها گردد.
خشونت علیه زنان
عبارت خشونت علیه زنان به معنای هر عمل خشونت آمیز مبتنی بر جنسیت است که سبب بروز یا سبب احتمال بروز آسیبهای روانی، جسمانی، روانی و آزار زنان، از جمله تهدید به انجام چنین اعمالی، محرومیتهای اجباری یا اختیاری در شرایط خاص، از آزادی در زندگی عمومی یا در زندگی خصوصی میگردد.
انواع خشونت علیه زنان
تقسیمبندیهای گوناگونی برای خشونت وجود دارد از آن جمله میتوان به خشونت مستقیم و غیرمستقیم اشاره کرد، خشونت مستقیم شامل هر آن چه که به عین دیده میشود و آشکار است، مانند زد و خورد، شکنجه، تعذیب، قتل و... است، در حالی که خشونت غیرمستقیم به چشم دیده نمیشود، ولی آثار آن احساس میشود، مانند کینه، کدورت، بیاعتمادی، بیتفاوتی و عدم همکاری.
خشونت در اشکال جنسی، کلامی، جسمانی و عاطفی طبقهبندی میشود.
- خشونت جسمانی: شامل صدمه وارد کردن به فرد از طریق ضربه زدن، بریدن، لگدزدن، سیلی زدن و موارمشابه است.
- خشونت کلامی: طیفی از رفتارها از جمله تحقیر، توهین، دشنام، زیرپا گذاشتن حقوق دیگران، برچسب زدن، تمسخر و بیعدالتی در گفتار را در بر میگیرد.
- خشونت عاطفی:رفتار خشونتآمیزی است که شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشهدار میکند. این رفتار بصورت انتقاد ناروا، تحقیر، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن یا ازدواج مجدد اعمال میگردد.
- خشونت جنسی:هر نوع رفتاری که به برقراری رابطه جنسی با زن برخالف میل او، یا موجب وارد شدن صدمه جنسی به زن منجر شود.
- خشونت اقتصادی: هر نوع رفتار خشونتآمیزی که موجب تحت فشار قراردادن آزار و تبعیض مالی شود.
- خشونت اجتماعی: نوعی از خشونت است که در آن زنان از فعالیت و تعامل اجتماعی با دیگران و در سطح جامعه محروم میشوند.
علل خشونت علیه زنان
عامل اصلی خشونت در نابرابریهای اجتماعی ریشه دارد پس خشونت عاملی اجتماعی محسوب میشود و نابرابری اجتماعی یکی از مهمترین مفاهیم و مسائل جامعهشناختی است. زیرا اهمیت آن بیشتر از آن جهت است که به عنوان یک متغیر مستقل بر روی متغّیرهای دیگر اجتماعی تأثیر میگذارد. همچنین خانواده نیز به عنوان یک نهاد اجتماعی در این تغییر تحول مشارکت داشته است. از علل دیگر خشونت علیه زنان ایدئولوژی های مسلط است. در ایدئولوژی جنسیت جهان به شکل خاصی تصور میشود و فرضیاتی درباره نحوهی تفاوتهای جهان و مردان و زنان شکل میگیرد.
مبانی نظری تحقیق
برای تببین دلایل خشونت باید به نظریات روانشناختی و اجتماعی رجوع کنیم. تحقیقات فروانی در حوزه خشونت علیه زنان انجام شدهاست. مسئله خشونت علیه زنان یکی از مسایل اجتماعی است که آسیبشناسان و جامعهشناسان و روانشناسان را به خود مشغول کرده است. برخی از نظریاتی که خشونت و انواع آن را تبیین میکند شامل: نظریه یادگیری اجتماعی: براساس این دیدگاه رفتارهای افراد در اثر همنشینی با افراد جامعه آموخته میشود، این دیدگاه به تأثیر خانواده و همسالان در ارتکاب خشونت اشاره دارد. نظریه گرایش به خشونت، نظریه کنترل اجتماعی، نظریه فشار، نظریه منابع، نظریه جامعهپذیری جنسیتی، نظریه هویت جنسی یا پدرسالاری، نظریه ستمگری جنسی، نظریه فمینیستی، نظریه کارکردگرایی، نظریه فرهنگ، نظریه انتقال بین نسلها، نظریه سیستمی، نظریه محرومیت، از موارد دیگر نظریات میباشند.
نتیجه
بر اساس نظریه جامعهپذیری جنسیتی، فرآیند جامعهپذیری در خانواده گرایشهای جنسیت زن و مرد را در خانواده درونی کرده و آن را به فرزندان انتقال میدهد و باعث دائمی شدن سلطه مرد و مطیع بودن زن میشود. چرا که معمولا ً از زنان تصویری آرام، مطیع، عاطفی و از مردان تصویری مستقل، توانا و مصمم رسم کردهاست. بر همین اساس، نتایج این تحقیق نشان میدهد هرچه تصور فرمانبردارانه زن از نقش خود بیشتر باشد، میزان خشونت کل کاهش مییابد. براساس نتایج تحقیقات انجام شده، بین تفکیک نقشهای جنسیتی زن و مرد در خانواده و خشونت در ابعاد روانی، جنسی، اقتصادی و خشونت کلی رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد؛ یعنی هرچه کمک و همکاری شوهر در انجام کارهای منزل کمتر بوده، میزان خشونت علیه زن افزایش یافته است و هرچه همکاری بیشتر و تفکیک نقشها بین زوجین کمتر بوده، خشونت علیه زن کاهش یافته است؛ یعنی عدم تفکیک نقشهای جنسیتی باعث کمرنگ شدن تصورات کلیشهای از نقش زنانه و مردانه میشود. به اعتقاد باندورا، فرزندان از والدین خود یاد میگیرند که چگونه خشونت بورزند. بر اساس نظریه انتقال بین نسلی نیز، که برپایه نظریه یادگیری اجتماعی استوار است، افرادی که در خردسالی خشونت را در خانواده تجربه میکنند یا شاهد آن هستند، به احتمال زیاد در بزرگسالی آن را به کار خواهند گرفت.
نقد مقاله
براساس موازینی اسلامی، خشونت علیه زنان کاری خطا و نادرست است. اسلام به هیچ عنوان خشونت علیه کسی را نمیپذیرد. خشونت علیه زن، انحرافی است که در روابط انسانی پدید میآید؛ ازاینرو باید علل خشونت علیه زنان در کشورهای اسلامی را در جای دیگری کاوید و برای حذف این پدیدۀ ناهنجار در زندگی انسان تلاش کرد. زیرا اسلام از حقوق زنان بسیار دفاع کرده است و آیات قرآن و روایات معصومین (ع) سرشار از دستوراتی است که به مردان امر میکند دربرابر همسران خود نهایت مهر و عاطفه و لطافت را داشته باشند.
قرآن نسبت به زن و خانواده در [۱] دستوراتی را به مرد میدهد که با توجه به قرینههای لفظی موجود در آیه و روایات تفسیری به تحلیل شرایط ضرب و نمادهای مخالفت قرآن با خشونت علیه زنان اقدام كرده است. همچنین مغایرت واژه «واضربوهن» را با بنیادهای نظریات جامعه شناسی در باب خشونت علیه زنان به اثبات رسانده و از نشوز مد نظر در این آیه با توجه به نظریات کج رفتاری اجتماعی تبیین جامعه شناسانه كرده است. گفتمان آیه متفاوت از گفتمانی است که در انتقادات از آن استفاده شده است؛ واژه مذكور به عنوان یک امر ارشادی، در پی تنظیم زندگی خانوادگی مخدوش شده بر اثر فقدان رعایت حدود خانواده است؛ و در فرآیندی ترتیبی بعد از دو مرحله «فعظوهن» و «واهجروهن فی المضاجع» و فقدان پاسخگویی آنها و در شرایط بسیار محدود و مشخص اجرایی است؛ تعبیر مبارک «فلا تبغوا علیهن سبیلا» و روایات مفسر واژه «واضربوهن»، از مخالفت قرآن با خشونت علیه زنان حکایت میکند.
پانویس
- ↑ سوره نساء، آیه 34
منبع
- نویسندگان:سید محمد حسین چاوشیان، مرضیه دهقانی؛ معارف علوم اسلامی و علوم انسانی بهار و تابستان 1398، سال اول - شماره 1(22 صفحه - از 63 تا 84)
- لینک نورمگز
- لینک معارف علوم اسلامی و علوم انسانی