هزینههای اجتماعی زوال خانواده
دادههای آماری در حوزه دانش اجتماعی مؤید این نکته است که افول خانواده، حداقل یکی از عوامل مهم افزایش سطح آسیبهای اجتماعی در سه دهه گذشته محسوب میشود. درواقع پژوهشهای علمی «در آمریکا» نشان میدهد که بین میزان افول خانوادههای سنتی و آمار و ارقام فرآیند آسیبهای اجتماعی، یک رابطه قوی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از: دو برابر شدن میزان جرم و جنایت از سال ۱۹۶۰ تا کنون، یازده برابر شدن نرخ جرایم خشونتبار، صددرصد افزایش یافتن قتلها از سال ۱۹۶۰ تاکنون، صددرصد افزایش یافتن روی آوردن جوانان زیر هجده سال به جرم و جنایت از سال ۱۹۶۰ تاکنون، سه برابر شدن جمعیت زندانیان بزرگسال از سال ۱۹۸۰ تا کنون، استفاده بیش از۳۹ درصدی کودکان۱۳-۱۲ سال از مواد مخدر و صددرصد افزایش یافتن فقر در زندگی کودکان از سال ۱۹۷۰ تاکنون. [۱]
بر پایه نظرسنجی گالوپ در سال ۱۹۹۶، ۲/۹۰ درصد آمریکاییها معتقدند زندگی تحت سرپرستی والدین برای کودکان مهم است. از مجموع حدود ۵۶ میلیون کودک زیر ۱۷ سال در سال ۱۹۹۶ حدود ۲۸ میلیون نفر یعنی ۴۳ درصد آنها کودکان نامشروع بودهاند. یکی از پیامدهای افول خانواده در غرب، افزایش سقط جنین میباشد. در ایالات متحده بر پایه برآوردهای سال ۱۹۹۶، ۳۵ درصد بارداریهای دوشیزگان ۱۹-۱۵ سال با سقط جنین پایان مییابد. هر سال حدود یک میلیون دختر زیر بیست سال در ایالات متحده آمریکا، باردار میشوند، ۵۵ درصد این حاملگیها به تولد نوزاد میانجامد، ۳۱ درصد به سقط جنین عمدی و ۱۴ درصد نیز به سقط جنین ناخواسته منجر میشود. [۲]
با بررسی مفاهیمی مانند ازدواج، طلاق، کودکان نامشروع، سقط جنین، زندگی مشترک بدون ازدواج معلوم میشود که در غرب خانواده دستخوش بحران یا در ورطه فروپاشی است.[۳]
کودکان نامشروع و زوال خانواده
اهمیت مسأله کودکان نامشروع در رابطه با موضوعات «فروپاشی خانواده» و «معضلات گسترده اجتماعی» در جوامع امروزی بیش از هر زمان دیگری خود را نمایانده است. چارلز موری معتقد است که میزان مواليد نامشروع یکی از شاخصهای مهم «فروپاشی خانواده» است. وی از آنجایی که فروپاشی زندگی خانوادگی را با ایدههایی همچون جامعهپذیری و کنترل اجتماعی در بستر گسترده اجتماعی مرتبط میداند، معتقد است که کودکان نامشروع تمایل زیادی به بروز اشکال مختلف رفتارهای «ضد اجتماعی» (مانند جرم و بزهکاری) دارند و این رفتارها یک« معضل اجتماعی» است که برای دولت هزینههای زیادی دارد. در اصطلاح قانونی، کودک زمانی «نامشروع» تلقی میشود که خارج از ازدواج قانونی به دنیا آمده باشد، به این معنی که والدین کودک به صورت قانونی ازدواج نکردهاند؛ حال چه والدین کودک بعداً ازدواج کنند یا ازدواج نکنند. [۴] گزارش سال ۱۹۶۵ موینیهان نشان میداد که نرخ کودکان نامشروع در میان سفیدپوستان از ۲ درصد در سال ۱۹۴۰ به۷/۳ درصد در سال ۱۹۶۳ رسیده بود. این نرخ در میان سیاهان از ۱۶/۸ درصد به۶/۲۳ درصد افزایش یافته بود. اما در زمان گزارش سال ۱۹۸۵ ، ۲/۲۰ درصد از موالید سفید و۵/۷۴ درصد از کودکان سیاه نامشروع بودند.[۵]
النور هولمز نورتون [۶]، مدیر شورای ملی زنان سیاهپوست در سال ۱۹۸۵ اظهار داشت، اگر چه ازدواج زود هنگام و مادری زود هنگام زمانی میان سیاهان متداول بود، اما امروزه اکثر نوزادان سیاه پوست توسط مادران زیر بیست سال ازدواج نکرده به دنیا میآیند، وضعیتی که وی آنرا همانند یک فاجعه طبیعی و یک تهدید بیمانند نسبت به آینده مردم سیاهپوست میداند. در سال ۱۹۸۵، صندوق دفاع از کودکان، ازدواج را به منزله «نهادی فراموش شده» در میان جوانان سیاهپوست توصیف نمود.[۷]یکی از پیامدهای تولد و کودکان نامشروع، شمار کودکانی است که در خانوادههای تک سرپرست زندگی میکنند که ۹۰ درصد آنها توسط زنان اداره میشوند و بسیاری از این زنان و کودکان در فقر زندگی میکنند. [۸]
گروترود همیل فارب معتقد است که عدول از اصول اخلاقی با افزایش وسيع «دو شاخص عمده آسیبهای اجتماعی، یعنی فرزندان نامشروع و جرایم» مرتبط است. او اظهار میدارد که امروز نسبت مواليد نامشروع در تاریخ آمریکا و انگلستان بیسابقه است. این افزایش انفجارآمیز تنها از سال ۱۹۶۰ و آغاز تهاجم موفقیتآمیز فمینیسم به خانواده هستهای سنتی رخ داده است. [۹]
منبع
جزوه کلاسی: دکتر اسماعیل چراغی کوتیانی
پانویس
- ↑ (سید محمد كمال سروریان، همان، صص ۲۱۲-۲۱۱)
- ↑ (منبع پیشین، ص۲۱۳-۲۱۲، به نقل از: CF. The Crisis of Family Decline in Massachusetts, Annual Report on Massachusette Families, 2001)
- ↑ ( منبع پیشین، ص ۲۱۴)
- ↑ (منبع پیشین، صص ۲۲۴-۲۲۲)
- ↑ (کارولین گراگليا، همان، ص۱۴۹، به نقل از: Austin (Texas) American Statesman, 5 November 1986, p. A2)
- ↑ (Eleanor Holmes Norton)
- ↑ (کارولین گراگليا، همان، ص۱۵۰، به نقل از: Moynihan, Family and Nation, pp. 111-112.)
- ↑ (منبع پیشین، به نقل از : The Wall Street Journal, 22 September 1986, pp. 1,16.)
- ↑ (منبع پیشین، ص ۸۳ به نقل از: Gertrude Himmelfarb, The De-Moralization of Society: From Victorian Virtues to Modern Values, New York, Knopf, 1995, pp. 252-253)