Razarei59 (بحث | مشارکت‌ها)
Razarei59 (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳۶: خط ۳۶:
یکی دیگر از [[مبانی فمینیسم]]، سکولاریسم است که از مبانی تأثیرگذار در ساخت دنیای جدید غرب، است، برای واژه سکولاریسم معانی و کاربردهایی چون: نادین محوری، نادین مداری، نادین باوری، طرفداری از اصول دنیوی وعرفی، مخالفت با شرعیات ومطالب دینی، گیتی‌باوری، دین‌گریزی، دین جداخواهی، این جهان‌باوری، عصری‌شدن، بیان شده است.  <ref>چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، ص 68</ref>  
یکی دیگر از [[مبانی فمینیسم]]، سکولاریسم است که از مبانی تأثیرگذار در ساخت دنیای جدید غرب، است، برای واژه سکولاریسم معانی و کاربردهایی چون: نادین محوری، نادین مداری، نادین باوری، طرفداری از اصول دنیوی وعرفی، مخالفت با شرعیات ومطالب دینی، گیتی‌باوری، دین‌گریزی، دین جداخواهی، این جهان‌باوری، عصری‌شدن، بیان شده است.  <ref>چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، ص 68</ref>  


در فرهنگ آکسفورد ذیل این واژه چنین آمده است: اعتقاد به اینکه قوانین، آموزش و سایر امور اجتماعی بجای آنکه بر مذهب مبتنی گردد بر داده‌های علمی بنا شود. (hornby,2000,p.1155)
در فرهنگ آکسفورد ذیل این واژه چنین آمده است: اعتقاد به اینکه قوانین، آموزش و سایر امور اجتماعی بجای آنکه بر مذهب مبتنی گردد بر داده‌های علمی بنا شود. <ref>hornby,2000,p.1155</ref>


دین با چهره‌ای که مسیحیت بر جای گذاشته بود با حیات دنیوی و تلاش برای سعادت و لذّت این جهانی سازگاری نداشت. با تجربه‌ای که اروپائیان از جامعه مسیحی داشتند تنها راه رسیدن به امیال خود را جداانگاری ساحت عمومی زندگی از ساحت ارزش‌های دینی می‌دانستند. لذا: غرب جدید با کنارگذاشتن اصول وارزش‌های دینی به دنبال یک فلسفه و ایدئولوژی مناسب بود تا خلاء حضور دین در روابط اجتماعی را پر کند. ظهور مکتب‌ها و ایدئولوژی‌های جدید در عصر نو معلول همین نیاز اساسی بود تا برای انسان بریده از آسمان ریشه‌ای در زمین جستجو کند. <ref>چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، ص 69</ref>  
دین با چهره‌ای که مسیحیت بر جای گذاشته بود با حیات دنیوی و تلاش برای سعادت و لذّت این جهانی سازگاری نداشت. با تجربه‌ای که اروپائیان از جامعه مسیحی داشتند تنها راه رسیدن به امیال خود را جداانگاری ساحت عمومی زندگی از ساحت ارزش‌های دینی می‌دانستند. لذا: غرب جدید با کنارگذاشتن اصول وارزش‌های دینی به دنبال یک فلسفه و ایدئولوژی مناسب بود تا خلاء حضور دین در روابط اجتماعی را پر کند. ظهور مکتب‌ها و ایدئولوژی‌های جدید در عصر نو معلول همین نیاز اساسی بود تا برای انسان بریده از آسمان ریشه‌ای در زمین جستجو کند. <ref>چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، ص 69</ref>  
خط ۴۴: خط ۴۴:
«[[پل ویتز]]» می‌نویسد: « [[والدین]] جدا از هم، [[مطلقه‌]]ها و [[خانواده‌]]های از هم پاشیده غیرسنتی را بهترین نمونه‌های [[خانواده]] سکولار می‌دانم. این [[خانواده‌ها]]، خروج منطقی و اجتناب‌ناپذیر سکولاریزاسیون هستند» او معتقد است: «ریشه مشکلات و گرفتاری‌های غرب به این سخن نیچه باز می‌گردد که اگر خدا مرده است، پس همه کار می‌توان انجام داد. براساس این ایده، فرد از [[ازدواج]] و صاحب فرزند شدن امتناع می‌ورزد، چرا که هم [[ازدواج]] و هم [[بچه‌دار شدن]]، هردو، نیاز به ایثار دارد تا آزادی و اختیار تام» <ref>ویتز، 1383، ص 83</ref>  
«[[پل ویتز]]» می‌نویسد: « [[والدین]] جدا از هم، [[مطلقه‌]]ها و [[خانواده‌]]های از هم پاشیده غیرسنتی را بهترین نمونه‌های [[خانواده]] سکولار می‌دانم. این [[خانواده‌ها]]، خروج منطقی و اجتناب‌ناپذیر سکولاریزاسیون هستند» او معتقد است: «ریشه مشکلات و گرفتاری‌های غرب به این سخن نیچه باز می‌گردد که اگر خدا مرده است، پس همه کار می‌توان انجام داد. براساس این ایده، فرد از [[ازدواج]] و صاحب فرزند شدن امتناع می‌ورزد، چرا که هم [[ازدواج]] و هم [[بچه‌دار شدن]]، هردو، نیاز به ایثار دارد تا آزادی و اختیار تام» <ref>ویتز، 1383، ص 83</ref>  


وی راه نجات [[خانواده]] از بحران موجود را بازگشت به اصول و مبانی دینی برشمرده و می‌نویسد: «من به جرأت می‌گویم که دولت سکولار اساساً قادر به تغییر و تحول در وضعیت آسیب‌شناسی شده و مستند [[خانواده‌ها]]ی امروزی نیست و تنها راه نجات روی‌آوردن به اصول و آموزه‌های مبنایی دین است. در غیر این صورت روز به روز شاهد وخیم‌تر شدن اوضاع خواهیم بود.<ref>ویتز، 1383، ص 83</ref>  
وی راه نجات [[خانواده]] از بحران موجود را بازگشت به اصول و مبانی دینی برشمرده و می‌نویسد: «من به جرأت می‌گویم که دولت سکولار اساساً قادر به تغییر و تحول در وضعیت آسیب‌شناسی شده و مستند [[خانواده‌ها]]ی امروزی نیست و تنها راه نجات روی‌آوردن به اصول و آموزه‌های مبنایی دین است. در غیر این صورت روز به روز شاهد وخیم‌تر شدن اوضاع خواهیم بود.<ref>ویتز، 1383، ص 83</ref>
 
===عقل‌گرایی===
===عقل‌گرایی===
منظور از عقل‌گرایی به‌عنوان [[مبانی فمینیسم]]، عقل‌گرایی عصر روشنگری است که شاخصه آن تأکید بر محدودیت‌های عقل در مرحله اول است که عمدتا به مباحث فلسفی اختصاص داشت. در مرحله دوم، عقل بشر به مداخله در فهم و کشف سرشت طبیعت می‌پردازد که به آن عقل‌گرایی مبتنی بر تجربه می‌گویند. ویژگی این عقل‌گرایی، انتقادی بودن و ویران‌کنندگی است و در ارائه چارچوب‌های ایجابی درباره سرشت طبیعت ناتوان است. آنها می‌توانند چیزی را که واضحا بی‌فایده است درهم‌شکنند اما نمی‌توانند چیزی به‌جای آن بسازند.  <ref>رودگر، فمینیسم؛ تاریخچه، نظریات، گرایش‌ها، نقد، 1394، ص 196</ref>
منظور از عقل‌گرایی به‌عنوان [[مبانی فمینیسم]]، عقل‌گرایی عصر روشنگری است که شاخصه آن تأکید بر محدودیت‌های عقل در مرحله اول است که عمدتا به مباحث فلسفی اختصاص داشت. در مرحله دوم، عقل بشر به مداخله در فهم و کشف سرشت طبیعت می‌پردازد که به آن عقل‌گرایی مبتنی بر تجربه می‌گویند. ویژگی این عقل‌گرایی، انتقادی بودن و ویران‌کنندگی است و در ارائه چارچوب‌های ایجابی درباره سرشت طبیعت ناتوان است. آنها می‌توانند چیزی را که واضحا بی‌فایده است درهم‌شکنند اما نمی‌توانند چیزی به‌جای آن بسازند.  <ref>رودگر، فمینیسم؛ تاریخچه، نظریات، گرایش‌ها، نقد، 1394، ص 196</ref>